سلامت نیوز: یکی از کانونهای مولد جرم که همه صاحبنظران و کارشناسان حوزههای اجتماعی و جرم روی آن متفقالقولاند و کوچکترین شکی بر آسیبزا بودن آن وجود ندارد، بحث بیکاری در جامعه است؛ آسیبی که جزو 3 آسیب اول جامعه ایران مطرح است و موجبات جرایم و مشکلات بسیاری را فراهم کرده است.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه آفتاب یزد،مشکل بیکاری در جامعه ما از آنجا که مدتهاست کنگر خورده و لنگر انداخته باعث شده از کودک 5ساله تا پیرمرد و پیرزن روستایی 90 ساله همه و همه در این زمینه کارشناس شوند و از زیر و بم آن مطلع.پیشترها معضل بیکاری تنها گریبان کسانی را در جامعه گرفته بود که نه تخصصی داشتند نه تحصیلاتی.
با بیمارتر شدن اقتصاد کشور در پی بیتدبیریها در حوزه آموزشی و اقتصادی و... بیماری بیکاری این بار عرصه را برای تحصیلکردگان و دانشگاه رفتگان و .. تنگ کرد تا جایی ورود به دانشگاه این روزها اگرچه آرزوی بسیاری از جوانان است اما کابوس بیکاری و از آن بدتر اشتغال در اموری که کوچکترین ارتباطی با تحصیلات و تخصص افراد ندارد، شیرینی درس خواندن و ورود به دانشگاه را برای بسیاری تلخ کرده است.
از سوی دیگر از آنجا که بیکاری دروازه ورود به دنیای تبهکاری و جرایم از جمله اعتیاد و سرقت و خودکشی و... است سونامیبیکاری در میان تحصیلکردگان دانشگاه موجب شده درهای این جهنم به روی تحصیلکردگان باز شود تا جایی که به اعتقاد جعفر بای، جامعهشناس، امروزه هرم تحصیلی مجرمان در جامعه در حال افزایش است به این معنا که طبق آمار و مستندات سازمان زندانها این روزها بیشتر زندانیان را تحصیلکردگان تشکیل میدهند که با علتیابی ریشههای مجرمیت آنان سر این کلاف سردرگم به معضل بیکاری میرسیم؛ معضلی که با توجه افزایش آن در بین قشر تحصیلکرده نتیجهای ندارد جز ابتلای جامعه به جرایمیکه گاه روح جمعی را تحت تاثیر قرار میدهند و گاه اثرات آنها سالهای سال بر روح و روان جامعه رسوخ میکنند در نتیجه میتوان یکی از کانونهای اصلی شکلگیری جرم در جامعه را «بیکاری» در جامعه دانست.
لازم به ذکر اینکه با توجه به افزایش پروندههای قضایی و لزوم توجه هرچه بیشتر به مقوله جرم و کانونهای شکلگیری آن در جامعه آفتابیزد در نظر دارد در سلسله گزارشهای مستمر که مدتی است در روزهای شنبه در صفحه پنج منتشر میشود، در گفتگو با جعفر بای، جامعهشناس و محقق اجتماعی، به بررسی مهمترین و اصلیترین کانونهای مولد جرم که بستر وقوعی آن را فراهم میکند، بپردازد.
گفتنی است در گزارشهای قبلی از این سلسله گزارشها موضوعات «شکاف بین بلوغ جنسی و بلوغ اقتصادی»، «فقدان نظارت عمومی»، «شکاف بین خود ویترینی و خود واقعی»، «شکاف دیجیتالی»، «شکاف طبقاتی»، «تاخر فرهنگی»، «بحران هویت»، «شکاف بین خواستهها و داشتهها»، «ناکارآمدی نظامهای آموزشی و فرهنگی»، «زندان ها»، «فاصله بین فرهنگ کتبی و فرهنگ شفاهی»، «قوانین»، «محرکهای بیرونی»، «غفلت در آموزشهای دینی»، « انقطاع تاریخی»، «فقر عاطفی»، « رفاهزدگی» و«اخلاق گریزی» در گفتگو با جعفر بای بررسی شده است.
پیران کار و کودکان کار
جعفر بای در ابتدا با بیان مقدمهای گفت: کار، جوهره آدمی است و استعدادها و توانمندیها را به فعل تبدیل میکند و انسان در پرتو تلاش و کوشش رشد و توسعه یافته و به ترقی و تعالی میرسد. اشتغال در جوامع سنتی بر خلاف امروز با کارآموزی توسط والدین در نهاد خانواده انجام میشد و افراد اشتغال آبا و اجدادی خویش را فرا گرفته و آن را ادامه میدادند و همه کوششها بر این بود که هنر والدین توسط فرزندان استمرار یابد.
این جامعهشناس با بیان اینکه این صفت مزایای فراوانی را به همراه داشت، اظهار کرد: اولا در گذر زمان و انتقال نسل مهارت موردنظر پیشرفت مییافت و افراد دغدغه اشتغال را نداشته و حکومت نیز چنین مسئولیتی را در برنامههای خویش با اولویت همراه نمیساخت. فعالیتهای اقتصادی متناسب با نیاز جامعه و با روال عادی خویش ادامه می یافت.
این محقق اجتماعی افزود: اما امروزه با مهارت آموزی به صورت صنعتی و به واسطه تحصیل در مراکز فنی و حرفهای یا دانشگاهها، فرزندان تعهدی به ادامه شغل والدین نداشته و از این رو بسیاری از مشاغل به ورطه فراموشی سپرده شده است.
جامعه صنعتی امروز به واسطه شهرنشینی و رشد فزاینده تکنولوژی روبهروز در عناوین مشاغل موجود بازنگری میکند و بسیاری از شغلها کارکردهای خویش را در جامعه از دست داده و به واسطه عدم اقبال اجتماعی در جامعه منسوخ و به موازات آن مشاغل فراوانی نیز ایجاد میشود.
وی ادامه داد: افزایش رفاه در زندگی شهرنشینی امروز منجر به ایجاد مشاغل بسیاری در حوزه رفاه اجتماعی شده که این پدیده سازمان یافته، مدون و دارای کارکردهای خاص روز به روز گسترش مییابد و کارآفرینان بسیاری به دنبال ایجاد مشاغلی در این راستا هستند.این د رحالی است که در جامعه ما کمتر مشاغل جدید شکل میگیرد و اگر شکل هم بگیرد یا حمایت نمیشوند یا تنها افراد خاصی جذب آن میشوند.
وی درباره مشکلات بحث اشتغال در جامعه امروز ایران بیان کرد: امروزه به واسطه مشکلات فراوان اجتماعی، افرادی خارج از سن اشتغال به دنیای کار وارد شده و گروهی به ناچار در سن بازنشستگی کار و پیشه خویش را ادامه میدهند.
سن اشتغال معمولا 15 تا 65 سالگی است. درحالی که امروز کودکان و نوجوانان بسیاری زیر 15 سال و در سنی که هنوز به اشتغال نرسیده ناچارند برای امرار معاش و رفع نیاز اطرافیان کار کنند (کودکان کار). از سوی دیگر، گروهی هم هستند که در سن بالای 65 سال ناچار به کار هستند (پیران کار) که اشتغال آنان مشکلات بسیاری را به دنبال دارد؛ تا جایی خطر آنها بیش از کودکان کار است.
وی با ذکر مثالی گفت: بسیاری از ما بارها هنگام تاکسی سوار شدن دیدهایم که راننده یک پیرمرد 80 ساله و مسن است که به سختی کنترل ماشین را بر عهده دارد. از سوی دیگر هر آن خطر سکته یا خارج شدن کنترل ماشین از عدهاش وجود دارد.
این مشکل تنها برای یک شغل وجود دارد و مشاغل بسیاری دیگری هم هستند که اشتغال افراد بالای 65 سال خطرات بسیاری را به دنبال دارد که مهمترین آن بیکارتر شدن جوانان آماده و جویای کار در جامعه است.البته خوشبختانه قانون جدید منع به کارگیری بازنشستگان قدم خوبی در این زمینه است اما متاسفانه همچنان این اتفاق در برخی ارگانها ادامه دارد.وی با اشاره به هرم بیکاران در جامعه نیز گفت: بیکاران بیسواد را به راحتی میتوان مدیریت کرد اما توسعه بیرویه دانشگاه در کشور موجب افزایش آمار تحصیلکردگان بیکار شده است.
از این رو امروز به واسطه رونق تحصیلات دانشگاهی هرم تحصیلی گروه بیکاران به 3 دسته تقسیم میشود؛ دسته اول بیسوادان که به دنبال مشاغل یدی هستند. دسته دوم به تناسب شغل تحصیلات خود را ادامه میدهند. گروه سوم گروهی است که تحصیلاتشان بالاتر از شغلی است که جامعه برایشان درنظر گرفته است. بای با اشاره به تقسیمبندی دیگری در این حوزه ادامه داد: میزان درآمد شغلی هم به 3 دسته تقسیم میشود؛ مشاغلی با درآمد پایین که متناسب با هزینههای متعارف اجتماعی نیستند.
برای نمونه خود من کسی را می شناسم که فارغالتحصیل شریف است و حقالتدریس دانشگاه در یکی از روستاهای سبزوار اما درآمد او از یک کارگر ساختمانی کمتر است.دسته دوم کسانی هستند که شغل و درآمد حاصل از آن متناسب با هزینههای زندگیشان است اما مازاد بر هزینهشان نیست در نتیجه پس اندازی ندارند تا برای مثال تشکیل زندگی دهند و.... دسته سوم مشاغلی که تنها در اختیار طبقه خاصی و درآمد آنها چند برابر هزینهشان است.
خروجی سیستم آموزشی ایران؛ تحصیلکردگان بیکار و تحصیلکردگان جویای کار
این جامعهشناس با اشاره به دستهبندی دیگری در این زمینه نیز اظهار کرد: ما 3 گروه در جامعه داریم. دسته اول افراد بیکار که به دو گروه بیسواد و باسواد تقسیم میشوند.
دسته دوم افراد جویای کار یعنی کسانی که کار دارند اما کاری که متناسب با تحصیلشان نیست. این گروه در دهههای اخیر به شدت افزایش یافتهاند. گروه سوم نیز گروه کارآفرین هستند؛ افرادی که تواناییهایی ثبت شرکت و جذب نیرو و ایجاد اشتغال برای مجموعهای را دارند و از همه مهمتر اینکه کارآفرینی این حسن را دارد که افراد هیچ گاه منتظر استخدام دولت نیستند و این باعث میشود تا حدودی این بار سنگین از روی دوش دولت برداشته شود.
وی تاکید کرد: در حالی که سیستم دانشگاهی ما باید به دنبال تربیت چنین طبقهای باشند برعکس در حال تقویت طبقه اول و دوم است؛ یعنی تحصیلکردگان بیکار و تحصیلکردگان جویای کار.آینده به دست جوانانی است که مهارت لازم برای اداره یک شرکت را دارند.
وی با اشاره به اشتغال زنان در جامعه نیز اظهار کرد:امروز آمار بیکاری زنان نیز در حال افزایش است؛ این معضل به ویژه درباره زنان سرپرست یا بدسرپرست مشکلات بسیاری را به دنبال دارد. زنان در جوامع سنتی با صنایع دستی مولد و به لحاظ اقتصادی در چرخه اقتصاد منزل نقش داشتند.اما امروزه صنایع دستی ما منسوخ شده آن هم به واسطه پدیده شوم چین.
وی درباره آسیب اشتغال زنان نیز گفت: البته اشتغال زنان در جامعه هم کم اشکال نیست. به لحاظ جنسیتی کار مشکلات فراوانی را برای نهاد خانواده به وجود آورده و غیبت زنان در منزل آسیبهایی را برای فرزندان به همراه داشته است. اشتغال برای زنان تعارضاتی را به دنبال داشته زیرا از یک سو سعی میکند همسر و مادر نمونه برای شوهر و فرزندانش باشد یا کارگر و کارمند خوبی برای کارفرمایش.
اما برای اثبات خویش در تلاش برای نمونه شدن در محیط کارش بوده است. بای درباره راه حل این مشکلات ابراز کرد: از آنجا که هم نهاد خانواده و هم جامعه نیازمند اشتغال زنان است و از سوی دیگر برای کاهش آسیبهای ناشی از اشتغال زنان در بیرون از خانه حال دو پدیده میتواند کارگشا باشد؛ یکی پدیده دورکاری که در دولت قبل ادامه نیافت و دوم پدیده قطعه سازی.
قطعه سازی به این معنا که زمینه اشتغال زنان در منزل فراهم شود برای مثال کشور سوئیس با وجود اینکه بزرگترین بازار ساعت سازی دنیا را دارد اما یک کارخانه هم ندارد بلکه در کارگاههای کوچک خانگی زنان اقدام به این کار میکنند.
این پژوهشگر اجتماعی تاکید کرد: قطعه سازی در کشور ما هم به اشتباه جریان دارد زیرا از یک سو کارگاههای خانگی و کوچک به کارگاههای بزرگ آن هم خارج از شهر منتقل شده و از سوی دیگر این کارگاهها از حالت دولتی به بخش خصوصی منتقل شده است.
فراموشی نیروی کار جوان در نتیجه نابودی مشاغل روستایی و رواج اتوماسیون
بای به اشتغال از لحاظ مکان اشاره کرد و گفت: اشتغال به لحاظ مکانی به شهری و روستایی تقسیم میشوند اما امروزه اشتغال روستایی درحال نابودی و اشتغال شهری در حال رونق است. که از یکسو بحث مهاجرت از روستا به شهرها را افزایش داده و از سوی دیگر شهری شدن اشتغال موجب افزایش استفاده از نیروی کار نشده است زیرا اشتغال در شهرها در حال هرچه بیشتر اتوماسیون شدن هستند.
بای در توضیح مشاغل سرمایهبر و کاربر خاطرنشان کرد: اتوماسیون اگرچه اتفاق خوبی است اما چون ما دارای کشوری جوان هستیم، باید به سمت اشتغال کاربر برویم درحالی که امروز همه کارخانهها اتوماسیون و سرمایهبرند و کارخانههای بزرگ با تعداد انگشت شماری کارگر مشغول فعالیت اند. از این رو نابودی مشاغل روستایی و رونق مشاغل شهری موجب بیکارتر شدن جوانان در جامعه ما شده است.
این جامعه شناس با اشاره به مشاغل کاذب نیز گفت: بحث اشتغال زمانی که به درستی مدیریت نشود اشتغال کاذب پیش میآید تا جایی که آمار این نوع اشتغال امروز در جامعه ما از اشتغال مولد بیشتر است.از جمله مشاغلی چون ایستادن جلو پلاک ماشین برای عبور ماشین های دیگر از طرح ترافیک، نوبت فروشی در بانک، فاتحه خوانی در بهشت زهرا و... وی با بیان اینکه جوامع به واسطه رونق مشاغل جدید میتوانند در 3 وضعیت قرار بگیرند؛ جلوتر از جامعه جهانی، عقبتر از جامعه جهانی، متناسب با شرایط فعلی جهان. در حالی که جامعه امروز ما در هیچ رده بندی قرار ندارد هرچند خوشبختانه تاسیس شرکتهای دانشبنیان قدم بسیار خوبی در کشور ما محسوب میشود و در زمینه تولید اشتغال جدید و نوین تا حدودی جلوتر از جامعه جهانی گام برمیدارند.
رشد کاریکاتوری در حوزه اشتغال؛ اتفاقی نامناسب
بای با تاکید بر اینکه رشد کاریکاتوری در حوزه اشتغال در یک جامعه مناسب نیست، در این باره توضیح داد: رشد کاریکاتوری یعنی افراط در یک بخش تفریط در بخش دیگری را به دنبال دارد از سوی دیگر دانشگاههای ما به لحاظ تربیت نیروی مورد نیاز درست عمل نمیکنند و هیچگونه هماهنگی بین مراکز آموزشی و مراکز صنعتی وجود ندارد و نتیجه این موضوع رشد کاریکاتوری اشتغال است.از آنجا که بحث اشتغالزایی در جامعه کم است در نتیجه همواره نرخ بیکاری جلوتر از میزان اشتغال تولید شده در جامعه حرکت میکند.
وی با اشاره به بحث بیکاری پنهان نیز ابراز کرد: دولت قبل برای کاهش نرخ بیکاری اقدام به استخدام فراگیر اما بدون نیاز انجام داد در نتیجه بیکاری پنهان به وجود آمد؛ بیکاری که فرد شغل دارد اما کار مفیدی انجام نمیدهد و مولد نیست.
حتی شغل خوبی هم دارد اما چون تخصصی ندارد یا جامعه به آن شغل نیاز ندارد در نتیجه بازدهی فرد در آن کار و بازدهی آن شرکت یا سازمان یا ارگان بازدهی خوبی نخواهد بود. عدم تناسب نیروهای تحت تعلیم با نیازهای جامعه به معضل بیکاری دامن میزند و منجر به بیکاری پنهان میشود که آسیب آن بیش از بیکاری واقعی است. زیرا جوان تحصیلکرده وقتی با بیکاری مواجه میشود به لحاظ روانی و روحی بیشتر مهیای جرایم میشود.
بای ادامه داد: سیاستهای اشتغالزایی واقعی متناسب با نیازهای واقعی مورد توجه تصمیمگیران ما نیست. در نتیجه نرخ اشتغال پایینتر از نرخ بیکاری است.از سوی دیگر در کشور ما تمرکز صرفا روی آموزش تئوری است زیرا ارزان است و آموزش عملی گران در نتیجه ما در جامعه تنها شاهد آموزشهای ارزان تئوری هستیم که باعث میشود افراد متخصص پرورش نیابند.
اولویت جوانان اشتغال است
وی با بیان اینکه یکی از شاخصهای عقبماندگی، شاخص بالای بیکاری در جامعه است، خاطرنشان کرد: جوانان ما که امروز با بحران بیکاری مواجهاند، دچار اضطراب و استرس بسیار هستند که موجب میشود آنان او برای عبور از این دوره سخت به مسکنهایی پناه ببرند که موجد بسیاری از جرایم اجتماعی هستند از جمله بحران اعتیاد. این جامعه شناس تاکید کرد: اولویت اشتغال اولویت اجتناب ناپذیر برای جوانان است نه ازدواج.
زیرا ازدواج بدون اشتغال صددرصد به طلاق منجر میشود.از سوی دیگر بیکاری، احساس امنیت را کاهش میدهد از این رو بیکاری یک معضل فردی نیست بلکه یک جامعه را درگیر میکند و عوارض اجتماعی دارد.بیکاری کانون بسیاری از جرایم اجتماعی است.
اینکه امروز آمار مجرمین تحصیلکرده ما بالا میرود و مجرمان یقه سفید ما افزایش مییابد تصدیق این موضوع است که بیکاری تا چه حد میتواند اثرات سوءداشته باشد.وی با اشاره به افزایش شمار تحصیلکردگان بیکار در جامعه بیان کرد: نتیجه این موضوع افزایش هرم تحصیلی مجرمان در جامعه و افزایش جرایم یقهسفیدان است.اگر امروز به زندانهای کشور سری بزنید میبینید بسیاری از زندانیان دارای تحصیلات دانشگاهی هستند.
این موضوع میتواند در آینده نزدیک موجبات اتفاقات ناگواری را فراهم کند و حتی جامعه را به سمت انحطاط بکشاند.
بای با اشاره به یک نظرسنجی که اخیرا انجام داده نیز گفت : در نظرسنجی میدانی که انجام دادم به سراغ جوانان رفتم از آنان پرسیدم بین سه معضل طلاق، اعتیاد و بیکاری کدام را آسیبزاتر میدانند که اکثر آنان اعلام کردند تحصیلکردگان بیکار بیشترین تاثیر را در تولید جرم دارند سپس معتادان و مطلقهها.
نظر شما