سلامت نیوز:اسماعیل کهرم، مشاور رئیس سازمان حفاظت محیطزیست در گفتوگویی کوتاه از مشکلات سمنهای زیستمحیطی در کشور میگوید و توضیح میدهد که نبود همدلی و روحیه کار جمعی در بین «انجیاو»ها در کشور مهمترین عاملی است که باعث شده این همه پراکندگی و تعداد بالای فعالیتهای محیطزیستی کارآمد نباشد و همگی حکم سیاهیلشکر را داشته باشند. سیاهیلشکرهایی که به یک مردجنگی نیاز دارند تا جبران تمام کمبودها باشد.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه شهروند نوشت: حرفهایش را با یک بیت شروع میکند. میخواند: سیاهیِلشکر نیاید بهکار/ یکی مرد جنگی به از صد هزار. شعر سروده فردوسی است و چند ماه قبل هم که در تاجیکستان بوده، دیده مردم زیاد این شعر را خواندهاند. اسماعیل کهرم در جواب تعداد «انجیاو»هایی که در کشور فعالیت میکنند، میگوید: چه نیازی است که از تعداد «انجیاو»ها خبر داشتهباشیم وقتی هیچکدامشان قرار نیست کارکرد درستی داشتهباشند. بعد هم به آمارهای غیررسمی استناد میکند و میگوید: ٧٩٠ «انجیاو» محیطزیستی در کشور وجود دارد که اکثر آنها درست فعالیت نمیکنند و تنها به جنگ با یکدیگر فکر میکنند. اسماعیل کهرم، مشاور رئیس سازمان حفاظت محیطزیست در گفتوگویی کوتاه از مشکلات سمنهای زیستمحیطی در کشور میگوید و توضیح میدهد که نبود همدلی و روحیه کار جمعی در بین «انجیاو»ها در کشور مهمترین عاملی است که باعث شده این همه پراکندگی و تعداد بالای فعالیتهای محیطزیستی کارآمد نباشد و همگی حکم سیاهیلشکر را داشته باشند. سیاهیلشکرهایی که به یک مردجنگی نیاز دارند تا جبران تمام کمبودها باشد.
درحالحاضر آماری وجود دارد که کدام استانها بیشترین تعداد «انجیاو»های محیطزیستی را دارند و خوب فعالیت میکنند؟
آمارهایی وجود دارد اما مهمترین نکته این است که دانستن تعداد «انجیاو»ها دردی دوا نمیکند. وقتی قرار استان «انجیاو»ها رقیب همدیگر باشند و مدام در کار یکدیگر خلل ایجاد کنند، چه اهمیتی دارد که بدانیم فلان استان ٢٠ انجیاو دارد و یک استان دیگر ١٠ «انجیاو». خیلی از کسانی که به فکر راهاندازی یک «انجیاو» میافتند، درواقع هیچ درک و آگاهی از این مسأله ندارند. مثلا همین چندسال پیش چند جوان پیش من آمدند و خواستند که در شهرری یک «انجیاو» راه بیندازند. آنها از من راهنمایی خواستند و من هم خیلی از این موضوع خوشحال شدم. اما نتیجه به آن اندازهای که من فکر میکردم، خوب نبود. من از آنها پرسیدم چه انگیزهای باعث شده تا به فکر این کار بیفتید و آنها در کمال ناباوری جواب دادند که میخواهند از طریق «انجیاو» پروژههای مختلف بگیرند و پول در بیاورند. حالا شما فکر میکنید این «انجیاو»ها که اتفاقا تعداد بالایی هم دارند چهکمکی میتوانند به محیطزیست کشور کنند؟
هیچوقت برنامهای تدوین نشده تا «انجیاو»ها سازماندهی شوند و از این آشفتگی و چند دستگی نجات پیدا کنند؟
از وقتی سازمان حفاظت محیطزیست تشکیل شد، سه جلسه برگزار کردیم که خانم ابتکار هم در آن حضور داشتند. البته بخش عمده این جلسات به حلوفصل اختلافات گذشت. اکثر «انجیاو»ها با یکدیگر دشمنی دارند و کار همدیگر را قبول ندارند. من برای شما یک مثال میزنم تا عمق فاجعه این اختلافها را بیشتر متوجه شوید. چند ماه پیش من به دعوت یک «انجیاو»یی به استهبان رفتم. این شهرستان کوچک در استان فارس دو «انجیاو» دارد که قرار است فعالیتهای زیستمحیطی داشته باشند. وقتی در سالن برای سخنرانی رفتم متوجه شدم که سیم بلندگو قطع شده است. حتما شما هم تعجب میکنید اگر بفهمید سیم بلندگو را مسئولان «انجیاو»ی دیگری که در سالن بودند قطع کردند تا در کار رقیبشان کارشکنی کرده باشند. وقتی دو «انجیاو» در یک شهرستان کوچک تا این اندازه با هم دشمنی دارند و کار همدیگر را مختل میکنند ما چه توقعی از دیگر استانها که تعداد سمنهای بیشتری دارند، میتوانیم داشتهباشیم؟ در مازندران هم چنین وضع مشابهی وجود دارد. «انجیاو»ها با هم یک جنگ تنبهتن دارند و کمر به نابودی هم میبندند. یا در شیراز یک «انجیاو» نورچشمی و باعث دلخوری میشود و باقی را به باد فنا میدهد.
این اختلافها همهجا وجود دارد؟ یعنی نمیتوان یک امتیاز بالا به یکی از استانها داد که «انجیاو»هایش بهترین همکاری را با یکدیگر دارند؟
نمیخواهم بگویم که هرجا رفتم آسمان همین رنگ بوده. برعکس خیلی از استانها هم هستند که خوب فعالیت میکنند اما بهطور قطع میتوان گفت که اختلاف همهجا وجود دارد و تا زمانی که یک تشکل یا یک خانهرسمی برای این فعالان تشکیل نشود و تلاش نشود که آنها به سمت دوستی و اتحاد پیش بروند، وضع همین است.
برای تشکیل خانهفعالانمحیطزیست تابهحال فکری شده؟
همانطور که گفتم ما سه جلسه با فعالان گذاشتیم و از آنها خواستیم که در این جلسات حضور داشته باشند و درباره موضوعات مختلف حرف بزنند. اما یکجاهایی میبینیم که تمایل گروهی وجود ندارد. نهتنها در بحث «انجیاو»های محیطزیستی که در خیلی بخشهای دیگر زندگی هم این اتفاق میافتد. مثلا اینکه بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه همه دوستها با هم قرار میگذارند که ماهی یکبار همدیگر را ببینند. اول همهچیز خوب است اما بعد از مدتی چند دستگی ایجاد میشود و هرکسی بهخودش فکر میکند. اینکه ما روحیه کار جمعی نداریم و نمیتوانیم نظری غیر از نظر خودمان را تحمل کنیم باعث شده تا تعداد بالای «انجیاو» در کشور که تقریبا ٧٩٠ «انجیاو» است، خیلیخوب عمل نکرده باشد.
جز این دشمنی آشکار که از آن حرف میزنید، فکر میکنید «انجیاو»ها دیگر به چه اصلاحاتی نیاز دارند؟
حدود ٤١سال پیش من به کشور بلغارستان سفر کردم. آنجا برای نخستینبار بود که با واژه «انجیاو» آشنا شدم. آنجا از کسانی که همایشی را در رابطه با پرنده «هوبره» تشکیل دادهبودند پرسیدم، این «انجیاو» دقیقا به چه معناست؟ آنها ٤١سال پیش به من گفتند که ما اینجا یاد میگیریم، میآموزیم و موعظه نمیکنیم. حالا بعد از ٤١سال وقتی به کارهای «انجیاو»های خودمان نگاه میکنم میبینم ما دقیقا این سه کار را انجام نمیدهیم. تا دلتان بخواهد همیشه موعظه وجود داشته و از طرف دیگر هرگز آموختن و یاد گرفتنی وجود نداشته. اتفاق دردناکی است وقتی میبینیم یک نفر برای اینکه شهرت به دست بیاورد و بتواند در شورای شهر یا مجلس رأی آورد «انجیاو» راهمیاندازد و فکر میکند با ژستمحیطبانی میتواند رأی بهدست بیاورد. فعالان محیطزیست باید دغدغههای واقعی داشته باشند نه اینکه با یک ژست اجتماعی به دیگر مقاصدشان دست پیدا کنند. اگرچه فعالان واقعی هم در این عرصه بسیار است اما باز «انجیاو»ها نیاز به اصلاح دارند و تا این موارد درست نشود نمیتوانیم امیدوارم باشیم که در خوزستان یا مازندران یا سیستان «انجیاو»ها بتوانند مشکلات را حل کنند.
نظر شما