سلامت نیوز: دختر و پسر شیكپوش در نقش خواستگار وارد میشدند و پس از جلب اعتماد دختران دمبخت، آنها را با خوراندن شربت مسموم بیهوش و اموالشان را سرقت میكردند. دو متهم با ۳۵ شکایت در تهران و کرج مواجه هستند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جوان، عصر روز دوشنبه، 12 مردادماه امسال بود كه مأموران پلیس پایتخت با تماس كاركنان یكی از بیمارستانهای غرب تهران از مسمومیت مرموز دختر جوانی باخبر و برای تحقیق در بیمارستان حاضر شدند.
بررسیها نشان داد ساعتی قبل رهگذری در یكی از پاركها با پیكر نیمه جان دختر 23 سالهای مواجه شده و او را به بیمارستان منتقل كرده است.
تیم پزشكی هم علت بیهوشی این دختر را كه ستاره نام داشت، مسمومیت شدید دارویی اعلام كرد.
ماجرا از زبان اولین شاكی
ستاره كه به سختی روی تخت بیمارستان حرف میزد به پلیس گفت: من فروشنده بوتیك لباسی در مركز شهر هستم. روز قبل، دختر شیكپوشی برای خرید لباس به مغازهام آمد.
او خودش را ساناز معرفی كرد و گفت كه شوهرش مهندس هوافضا است. ساناز با من طرح دوستی ریخت و گفت از من خوشش آمده و برای برادر شوهرش به دنبال دختر جوانی است و در صورتی كه مایل باشم، مرا به برادر شوهرش معرفی میكند. ساناز آنقدر از برادر شوهرش تعریف كرد كه من شیفته او شدم و قبول كردم او را ببینم و درباره ازدواج با هم حرف بزنیم. به همین دلیل شماره تلفن همراهم را به او دادم.
آبمیوه مسموم
شاكی ادامه داد: ساناز امروز با من تماس گرفت و گفت برای دیدن برادر شوهرش همراه او به یكی از پاركهای غرب تهران بروم. من هم اعتماد كردم و به محل قرار رفتم. در پارك ساناز را دیدم كه كنار مرد شیكپوشی نشسته بود. او مرا به آن مرد معرفی كرد و خودش برای خریدن نوشیدنی ما را ترك كرد. مرد جوان خودش را كامران معرفی و گفت مهندس است. در حال حرف زدن بودیم كه ساناز با سه لیوان آبمیوه به جمع ما اضافه شد.
او یك لیوان را به من داد و یك لیوان هم به كامران و لیوان آبمیوه دیگر را هم خودش خورد. وقتی لیوان آبمیوه را خوردم، ناگهان سرم گیج شد و دیگر هیچ چیزی نفهمیدم تا اینكه روی تخت بیمارستان به هوش آمدم. وی ادامه داد: آنها وقتی مرا بیهوش كردند تمام طلاها، گوشی همراه و پولهای كیفم را سرقت كردند .
آغاز تحقیقات به دستور بازپرس عموزاد
پس از طرح این شكایت پرونده به دستور قاضی عموزاد، بازپرس شعبه 4 دادسرای 34 برای رسیدگی در اختیار تیمی از كارآگاهان زبده پایگاه 5 پلیس آگاهی قرار گرفت.
شناسایی شكایتهای مشابه
در حالی كه مأموران تحقیقات گستردهای را برای شناسایی خواستگار شیكپوش و دختر جوان آغاز كرده بودند با چندین شكایت مشابه دیگر هم روبهرو شدند كه نشان میداد خواستگار شیكپوش به همراه دختر جوان به همین شیوه دهها دختر جوان دیگر را بیهوش و اموال و طلاهای آنها را سرقت كردهاند.
رفتن به محل قرار با طلاهای امانتی
یكی دیگر از شاكیان كه دختر 30 سالهای به نام ثریا بود، گفت: من فروشنده لوازم بهداشتی در داروخانهای هستم. چندروز قبل زن و مرد جوانی كه لباسهای مرتبی پوشیده بودند، وارد داروخانه شدند. آنها تعدادی شامپو، رنگ مو و لوازم مربوط به گریم و آرایشی خریدند و از داروخانه بیرون رفتند. دقایقی بعد دختر جوان دوباره وارد داروخانه شد. او گفت كه برای امر خیری دوباره مزاحم شده است و سؤال كرد مجردم یا متأهل. وقتی گفتم مجردم ، مرد جوان را به عنوان برادر شوهرش معرفی كرد و گفت كه مرا پسندیده و خواسته از شما خواستگاری كنم. پس از این تلفن مرا گرفت و قرار شد تلفنی با هم حرف بزنیم. وی ادامه داد: چند روزی با دختر جوان تلفنی حرف زدم تا اینكه پیشنهاد داد برای آشنایی بیشتر در پاركی با هم قرار بگذاریم. او گفت برادر شوهرش به جواهرات قیمتی و لباسهای شیك اهمیت زیادی میدهد و از من خواست اگر طلا و جواهرات زیادی ندارم، از بستگان و دوستانم امانت بگیرم. ابتدا قبول نكردم اما وقتی با اصرار او روبهرو شدم، قبول كردم. روز حادثه طلا و جواهرات مادر و خواهرم را امانت گرفتم و به پاركی كه آدرس داده بودند، رفتم. در پارك من و زن جوان با هم شروع به حرف زدن كردیم و مرد جوان هم به مغازهای رفت و دقایقی بعد با سه لیوان آبمیوه برگشت. او آبمیوه را تعارف كرد و من خوردم كه ناگهان سرم گیج شد. در حالی كه داشتم از هوش میرفتم، متوجه شدم آنها طلاهایم را از گردن، گوش و دستانم باز كردند و پولهایم را برداشتند و مرا همانجا رها كردند. ساعتی بعد وقتی به هوش آمدم، دیدم در بیمارستان هستم.
15 میلیون طلا و جواهراتم را سرقت كردند
یكی دیگر از شاكیان دختر 35 سالهای به نام شیرین بود. وی با طرح شكایتی گفت: من مغازه لباسفروشی در یكی از پاساژهای جنوب تهران دارم. اواخر شهریور ماه، زن جوانی به عنوان مشتری وارد مغازه من شد. او تعدادی لباس خرید و بعد گفت كه به دنبال دختر مناسبی برای برادر شوهرش است. وقتی فهمید من مجردم و وضع مالی خوبی دارم، عكس برادر شوهرش را از داخل كیفش بیرون آورد و به من نشان داد. او گفت كه برادر شوهرش مرد تحصیلكردهای است و دوست دارد همسر آیندهاش دختر پولداری باشد. او از من خواستگاری كرد و قرار شد برای آشنایی بیشتر در پاركی یكدیگر را ملاقات كنیم. روز حادثه او آدرس پاركی را در حوالی صادقیه داد و خواست تا به آنجا بروم. پس از این من طلا و جواهراتم را كه 15 میلیون تومان ارزش داشت، پوشیدم و به پارك رفتم. آنجا مرد جوان بعد از اینكه خودش را به من معرفی كرد به آبمیوهفروشی رفت و سه لیوان آبمیوه خرید. وقتی آبمیوه را خوردم از هوش رفتم تا اینكه روی تخت بیمارستان به هوش آمدم.
چهرهنگاری از متهم
در حالی كه هر روز به تعداد شاكیان اضافه میشد، مأموران پلیس با كمك شاكیان چهره متهم را بازسازی كردند. بررسیها نشان داد متهم مرد 38 ساله سابقهداری است كه چندین سابقه سرقت در یكی از شهرهای شمالی كشور در كارنامهاش ثبت شده است. با مشخص شدن هویت متهم، كارآگاهان در ردیابیهای تخصصی خود دریافتند وی با طعمه جدید خود در پاركی قرار دارد. بنابراین كارآگاهان محل را تحتنظر قرار دادند و عصر روز شنبه وی را در حالی كه با طعمه جدیدش در حال حرف زدن بود، دستگیر كردند.
بازداشت و اقرار
متهم پس از دستگیری به چندین فقره سرقت از دختران جوان با این شیوه با همدستی دختر جوانی اعتراف كرد. براساس این گزارش تاکنون ۱۵ شاکی متهم در تهران و ۲۰ شاکی نیز در شهرستان کرج شناسایی شده اند. دستور بازداشت متهم زن به دستور قاضی عموزاد، بازپرس پرونده صادر شده و تحقیقات بیشتر در این باره ادامه دارد. دستور انتشار تصویر بدون پوشش داماد قلابی از سوی بازپرس صادر شده است. شاکیان در صورتی که به این شیوه هدف سرقت قرار گرفته اند به پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران مراجعه کنند.
گفت و گو با متهم
متأهلی؟
بله، یك دختر هشت ساله و یك پسر شش ساله دارم.
در تهران زندگی میكنی؟
خودم بله اما همسر و بچههایم در شهرستان هستند.
چه شد كه به تهران آمدی؟
بیكار بودم برای كار به تهران آمدم.
اما در بازجوییها گفته بودی كه در شهرستان شناخته شده بودی و برای سرقت به تهران آمدی؟
(سكوت میكند)
چه شد كه چنین نقشهای را طراحی كردی؟
چند ماه قبل كه برای كار به تهران آمدم در پاركی با دختر جوانی شنا شدم. مدتی با هم ارتباط داشتیم تا اینكه این نقشه را طراحی كردیم و به بهانه خواستگاری، اموال دختران جوان را سرقت میكردیم.
بیشتر توضیح بده؟
ما از قبل طعمههای خود را كه دختران مجرد بودند، شناسایی میكردیم. پس از این لباسهای گرانقیمت میپوشیدیم و به بهانه خرید به مغازه آنها میرفتیم. آنجا وی خودش را زن برادر من معرفی میكرد و از آنها برای من خواستگاری میكرد. بعد با آنها قرار میگذاشتیم و به آنها میگفت كه لباسهای شیك و طلا و جواهراتشان را بپوشند تا من شیفته آنها شوم. به این بهانه آنها را فریب میدادیم و سر قرار با آبمیوه مسموم آنها را بیهوش میكردیم و بعد هم جواهرات و پولهایشان را سرقت میكردیم.
فكر نمیكردید آبمیوه مسموم باعث مرگ آنها شود؟
نه. بیشتر به فكر نقشهمان بودیم كه جواهرات آنها را سرقت كنیم.
طلاها را بعد از سرقت چه كار میكردید؟
من با طلا فروشیای در جنوب تهران آشنا بودم و طلاهای سرقتی را میفروختم و پول آن را با هم تقسیم می کردیم.
چقدر در این مدت پول بهدست آوردی؟
دقیق نمیدانم. فكر كنم 40 تا 50 میلیون تومان.
پسانداز كردی؟
نه. مقداری برای خانوادهام فرستادم و بقیهاش هم خرج خودم كردم. من برای این كار احتیاج به لباسهای شیك و مدلهای مختلف داشتم.
برای اینكه شناخته نشوی دیگر چه كار میكردی؟
من سعی میكردم موهایم را رنگ كنم. گاهی هم گریم میكردم كه شناسایی نشوم. سر هر قرار، لباسهای تازهای میپوشیدم.
نظر شما