سلامت نیوز:هربار که در اتاق باز میشود زنی حدودا 34ساله بههمراه پسربچه 6ساله به داخل سرک میکشد و به من خیره میشود. در که دوباره باز میشود باز هم این کار را تکرار میکند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه بهار در بازوبستهشدن بعدی در، پسر بچه داخل اتاق بازپرس میشود و بهسمتم میآید و میگوید: «مادرم با شما کار دارد، اگر میشود بیایید بیرون». بیرون که میروم زن احوالپرسی و خودش را معرفی میکند. 31ساله است و پسربچهای که کنارش ایستاده فرزندش است. مانتو کرمرنگ به تن دارد و آستین دست راست مانتویش از مچ تا آرنج پاره شده است. پسر بچه روبهرویش ایستاده و دستش را میگیرد و به مادرش اصرار میکند که بنشیند. زن مینشیند روی صندلی و از من میخواهد به حرفهایش گوش دهم و بعد شروع به تعریفکردن داستان زندگیاش میکند. دلیل آمدنش به دادسرا را از او میپرسم و میگوید که زن اول همسرش از او شکایت کرده و بههمین دلیل به اینجا آمده است.
همسرش را یکی از آشناهایشان معرفی کرده بود. مرد وضع مالی خوبی داشت، ولی زن داشت و زنش بچهدار نمیشد. بههمین دلیل بهدنبال زن دیگری بود که بتواند بچهدار شود. با مریم که آشنا شد او را صیغه کرد و بعد از یکسال بچهدار شدند و امیر به دنیا آمد. زن اول حسین از ازدواج دوم همسرش اطلاع نداشت. سهسال که از رابطه حسین و مریم گذشت، مریم متوجه شد که همسر اول شوهرش بچهدار شده است و همین باعث ترس او شد. میدانست که اگر خبر باردارشدن همسر اولش درست باشد احتمال زیادی هست که حسین، او و فرزندش را رها کند، بههمین دلیل تصمیم گرفت که رابطهاش با حسین را به زن اولش اطلاع دهد.
سرانجام برای دیدن زن اول شوهرش به خانه آنها رفت و همهچیز را برای او تعریف کرد. زن که موضوع را فهمید سریع با حسین تماس گرفت و او را تهدید کرد که طلاق میگیرد. شوهرش را تهدید کرد که همه مهریهاش را از او میگیرد و نمیگذارد که زن صیغهای و پسرش راحت زندگی کنند. مریم از خانه شوهرش که بیرون آمد وسایلش را از خانهاش جمع کرد و به خانه مادرش رفت. تا یکماه خبری از حسین نشد، ولی بعد از یک ماه، وقتی که برای رفتن به خانه برادرش همراه فرزندش از خانه بیرون رفت حسین پیدایش شد. شوهرش جلوی راهش را گرفت و امیر را به زور از مریم گرفت و تا دوهفته بعد حتی معلوم نشد که کجاست و کجا رفته است.
مریم همهجا را دنبال حسین گشت، ولی نتوانست او را پیدا کند. بعد از دو هفته زن اول حسین، امیر را به مادرش بازگرداند و گفت حسین یکشب امیر را پیش او گذاشته و آدرس خانه مادر مریم را به او داده و گفته است بعد از دو هفته امیر را برگرداند. مریم، امیر را که دید متوجه شد در تمام بدنش آثار کبودی وجود دارد. مادر هرچه از او میپرسید پسربچه در جواب فقط میگفت در بازی صدمه دیده است. مادرش ولی میدانست که این کبودیها آثار بازی نیست.
مریم بعد از اینکه امیر را در آن حالت دید، تنها کاری که به ذهنش رسید این بود که پول رهن خانه را بگیرد و از تهران دور شود؛ اینطور هم خودش در امنیت بود و هم پسرش. بههمراه امیر به یکی از شهرهای نزدیک تهران رفتند و در آنجا خانهای اجاره کردند و مریم هم در یک شرکت خدماتی مشغول کار شد.
بعد از یکسال دوباره سروکله همسر اول حسین پیدا شد. به خانه مریم آمد و همهچیز را به هم ریخت. زن میگفت شوهرش مدت زمان زیادی است که به خانه نیامده و خانه و ماشین و همه چیز را فروخته و ناپدید شده است. زن به مریم مشکوک بود و میگفت میداند حسین پیش او است ولی مریم هر قدر که توضیح داد زن قبول نمیکرد.
بعد از دوماه مشخص شد که حسین برایبار سوم ازدواج کرده است و با همسر سومش در کیش زندگی میکند و مغازهای در آنجا اجاره کرده است. زن اول حسین بعد از اینکه متوجه ماجرا میشود از مریم بهدلیل کلاهبرداری شکایت میکند و حسین هم مریم را تهدید میکند که امیر را از او میگیرد. مریم روی صندلی نشسته است و امیر رو به من میگوید: «لطفا کاری کنید که من پیش مادرم بمانم».
نظر شما