پنجشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳:۳۱

اعضای بدن بانوی ورزشکار مشهدی، که ناگهان پس از سردردی شدید به کما رفت و جان خود را از دست داد، چند روز پیش به بیماران نیازمند اهدا شد. ریحانه بهشتی، از ورزشکاران و مربیان دوومیدانی استان خراسان‌ رضوی بود که در مسابقات کشوری نیز عناوین مختلفی را به نام خود ثبت کرده بود. او بامداد روز دوشنبه گذشته ٢٠ مهر به خاطر سردرد شدید به بیمارستان منتقل و درنهایت معلوم شد سردرد او ناشی از سکته مغزی است.به‌این‌ترتیب، او در بیمارستان فارابی مشهد مورد عمل جراحی قرار گرفت، اما پس از عمل هرگز به هوش نیامد.

سلامت نیوز: اعضای بدن بانوی ورزشکار مشهدی، که ناگهان پس از سردردی شدید به کما رفت و جان خود را از دست داد، چند روز پیش به بیماران نیازمند اهدا شد. ریحانه بهشتی، از ورزشکاران و مربیان دوومیدانی استان خراسان‌ رضوی بود که در مسابقات کشوری نیز عناوین مختلفی را به نام خود ثبت کرده بود. او بامداد روز دوشنبه گذشته ٢٠ مهر به خاطر سردرد شدید به بیمارستان منتقل و درنهایت معلوم شد سردرد او ناشی از سکته مغزی است.به‌این‌ترتیب، او در بیمارستان فارابی مشهد مورد عمل جراحی قرار گرفت، اما پس از عمل هرگز به هوش نیامد.

به گزارش سلامت نیوز، محمد‌جعفر بهشتی، برادر ٤٠ساله ریحانه، در گفت‌وگو با روزنامه شرق درباره مرگ خواهرش و اهدای اعضای بدن او توضیح داده است.

ماجرا چطور اتفاق افتاد؟

آن شب ریحانه خانه مادرم بود. حدود نیمه‌شب به‌طور ناگهانی سردرد، سرگیجه و تهوع شدیدی را احساس کرد. در زمان این اتفاق علاوه بر مادرم، دو خواهرم هم در خانه حضور داشتند، اما به خاطر موقعیت زمانی، انتقال ریحانه به بیمارستان بدون همراهی فردی دیگر بسیار دشوار و حتی غیرممکن بود، به‌همین‌دلیل با اورژانس تماس گرفتند و تقاضای کمک کردند، اما اورژانس کم‌لطفی کرده و گفته بود به خاطر سردرد تیم امداد نمی‌فرستند. در نهایت دو خواهر و مادرم موضوع را به یکی از بستگان اطلاع دادند و تا رسیدن او نیم‌ساعتی طول کشید. خواهرم دقایقی بعد از آنکه به بیمارستان رسید، بیهوش شد.

به تشخیص پزشک از او سیتی‌اسکن انجام و مشخص شد عروق داخل سر او پاره شده و بر اثر خون‌ریزی در مغزش، خون لخته ایجاد شده است. به‌همین‌دلیل به تشخیص کادر پزشکی بیمارستان به اتاق عمل برده شد و با شکافتن جمجمه، لخته خون را خارج کردند.

بعد از عمل جراحی، او را به اتاق ریکاوری بردند که پس از زمانی طولانی به هوش نیامد و در همان مدت نیز سکته بعدی اتفاق افتاد و دوباره خون لخته در مغزش ایجاد شد، اما پزشکان گفتند تا زمانی که سطح هوشیاری ریحانه بالا نیاید امکان عمل مجدد وجود ندارد، چون ریسک چنین کاری حدود ٩٨ درصد است. بنابراین اجازه عمل دوم داده نشد و خواهرم همچنان در کما بود که در نهایت مرگ مغزی شد و پزشکان نیز این اتفاق را تأیید کردند. بعد از آن بود که ما تصمیم به اهدای اعضای او گرفتیم.

چه شد که تصمیم به اهدای اعضای خواهرتان گرفتید؟

وصیت خودش بود. کارت اهدای عضو هم داشت. حتی اگر کارت اهدای عضو هم نداشت ما آماده این کار بودیم.

آیا خواهرتان سابقه بیماری یا سابقه ضربه شدید به سر در سوابق پزشکی خود داشت، مثلا در ورزش ضربه شدیدی به سرشان خورده باشد؟

نه، سابقه خاصی نداشت. همه‌چیز عادی بود. حتی سابقه سردرد شدید یا طولانی را که گله کرده باشد، به یاد ندارم. در سوابق ورزشی هم ضربه‌ای به سرش نخورده بود.

به گفته پزشکان، سکته ممکن است ناشی از فشار عصبی باشد. به هر حال کارشناسان پزشکی قانونی قرار است در آینده نظر خود را در مورد علت این اتفاق اعلام کنند.

خواهرتان چندسال داشت و شما چند خواهر و برادر هستید؟

ریحانه ٢٧ساله بود و یک فرزند ١١ماهه داشت. ما شش خواهر و سه برادر بودیم که البته مدت‌ها قبل یکی از برادرانمان شهید شد.

آیا در خانواده شما غیر از ریحانه فرد دیگری نیز کارت اهدای عضو دارد؟

خواهر دیگرم هم همان زمان که ریحانه کارت اهدای عضو گرفت برای این کار اعلام آمادگی کرد و خود من هم کارت اهدای عضو دارم. کلا در خانواده ما این مسئله، عادی است. حتی وقتی موضوع را با دامادمان مطرح کردم قبل از اینکه پزشکان به ما پیشنهاد بدهند، چون من و او پیگیر کارهای خواهرم بودیم وقتی فهمیدم امکان مرگ مغزی وجود دارد در خانواده پیش‌زمینه را فراهم کردیم. چون وقت زیادی نداشتیم به‌خاطر اینکه سلول‌های مغزی خیلی سریع از بین می‌روند و باید سریع تصمیم می‌گرفتیم و در نهایت در فاصله کمی پس از آنکه مرگ مغزی او از طرف کادر پزشکی اعلام شد، رضایت دادیم که دستگاه تنفسی از او جدا شود؛ چون در پی مرگ مغزی فرد فقط به کمک دستگاه نفس می‌کشد.

حتی در اطرافمان مخالفت‌های زیادی بود که دستگاه‌ها را از او جدا نکنیم، اما او با پرکردن کارت کار خودش را کرده و بدنش را نذر کرده بود تا بعد از مرگ اهدا شود و ما هم به خواست او احترام گذاشتیم. من هم همین کار را کرده و بدن را نذر کرده‌ام و اگر این فرصت پس از مرگ برایم فراهم شود، خوشحال می‌شوم؛ چون مرگ باشرافتی است و در واقع نوعی ایثار است.

توصیه شما به افرادی که ممکن است در شرایط شما قرار بگیرند، چیست؟

به‌هر حال تصمیم‌گیری در آن شرایط سخت است، اما من می‌گویم که دودل نباشند، با این کار به آرامش خواهند رسید. الان من با آرامش و خیلی راحت با شما صحبت می‌کنم و خود و خانواده‌ام از این بابت خوشحال هستیم.

این روش از روش‌های دیگر بهتر و آرامش‌بخش‌تر است. در نهایت توصیه می‌کنم اگر شرایط مشابهی پیش آمد تعلل نکنند چون ممکن است فرصت از دست برود. به تیم پزشکی اعتماد کنند و تصمیم بگیرند. در چنین شرایطی ممکن است عزیزشان شفا نگیرد، اما با این کار ممکن است شفاعت شود و برای او منشأ خیر باشد.

در شرایط فعلی چه سرنوشتی در انتظار فرزند ١١ماهه خواهرتان است؟

هنوز به‌طور مشخص درباره آن با خانواده و مادر، خواهر و دامادمان صحبت نشده است، اما درحال‌حاضر یکی از خواهرانم هم بچه خودش را شیر می‌دهد و فعلا از بچه آن مرحوم هم نگهداری می‌کند و به او هم شیر می‌دهد، اما دلمان می‌خواهد او را پیش خودمان نگه داریم، چون او تنها یادگار خواهرم است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha