به زنش مشكوك شده بود، چند باری لیلا را دیده بود كه نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شد و با مردی غریبه پیامك بازی می‌كرد. هربار با یك بهانه خود را كنار كشید اما وقتی در یكی از سفرهای خانوادگی، «ابراز علاقه لیلا به شوهرخواهرش» را دید، اسلحه كلت كمری‌اش را برداشت و به سراغ‌شان رفت.

سلامت نیوز: به زنش مشكوك شده بود، چند باری لیلا را دیده بود كه نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شد و با مردی غریبه پیامك بازی می‌كرد. هربار با یك بهانه خود را كنار كشید اما وقتی در یكی از سفرهای خانوادگی، «ابراز علاقه لیلا به شوهرخواهرش» را دید، اسلحه كلت كمری‌اش را برداشت و به سراغ‌شان رفت.

به گزارش سلامت نیوز،روزنامه اعتماد در ادامه نوشت:  علی ٣٥ساله، یك سال است شوهرخواهرش را كشته. روز گذشته، ماموران زندان رجایی‌شهر او را به دادگاه كیفری استان تهران آوردند تا جلسه رسیدگی به پرونده‌اش آغاز شود. قرار بود متهم از روزی بگوید كه شوهرخواهرش را با شلیك سه گلوله از پای درآورد. اولیای دم، خواهرزاده‌های او هستند. دو دختر ١٢ و ١٩ساله و یك پسر ٨ساله. آنها برخلاف مادرشان تقاضای قصاص دایی خود را دارند.  رسیدگی به پرونده بر عهده شعبه دهم دادگاه كیفری استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده است.

با آغاز جلسه، نماینده دادستان كیفرخواست را قرائت كرد. در آن آمده بود: «عصر پنجم آبان ٩٢، علی - متهم به قتل- پس از تهیه یك قبضه سلاح كلت كمری به در خانه شوهرخواهرش، احمد، در شهریار رفت و او را سوار ماشینش كرد. هنوز چند دقیقه نگذشته بود كه علی با شلیك سه گلوله، احمد را كشت و پا به فرار گذاشت. او در بازجویی‌ها، انگیزه خود از قتل را ناموسی اعلام كرده و مدعی شده است كه احمد با زنش ارتباط داشت. لیلا - همسر قاتل- این موضوع را رد كرده اما پرینت تلفن او ارسال پیامك‌‌های عاشقانه را ثابت می‌كند.»

پس از قرائت كیفرخواست، نوبت به اولیای دم رسید. یكی از آنها همسر مقتول و خواهر قاتل است. زن میانسال، با صدایی گرفته، پشت جایگاه ایستاد. او گفت: «من هیچ شكایتی از برادرم ندارم. تا مدت‌ها نمی‌دانستم شوهرم با لیلا ارتباط دارد. یك چیزهایی شنیده بودم اما باورم نمی‌شد تا وقتی كه یكی از دخترهایم این موضوع را تایید كرد.» همسر مقتول تنها كسی است كه هیچ شكایتی از قاتل ندارد. دو دختر او وقتی پشت جایگاه ایستادند با قاطعیت خواستار قصاص دایی‌شان شدند. اگر بخواهند دایی‌شان اعدام شود، باید حق دیه برادر كوچك‌شان را پراخت كنند. وقتی رییس دادگاه این موضوع را به آنها گفت، تغییری در خواسته‌شان ایجاد نشد. آنها از قبل به پرداخت دیه فكر كرده‌اند. چند قدم با فاصله از آنها، اصغر، عموی بزرگ فامیل نشسته بود. او مدام نفس عمیق می‌كشید و با دست روی زانوهایش می‌زد و برادرزاده‌هایش هرازگاهی از زیر چشم به او نگاه می‌كردند. وقتی منشی جلسه، تقاضای قصاص اولیای دم را در برگه‌های صورتجلسه ثبت كرد، نوبت به متهم رسید.

تك و‌توك تارهای مشكی روی سرش باقی مانده بود. او مدام می‌گفت «داغ ناموس» باعث شد تا «كسی كه مثل برادرش بود» را به قتل برساند. علی درباره روز حادثه گفت: «مدتی قبل از كشتن احمد، به رفتارهای لیلا مشكوك شده بودم. او شب‌ها از خواب بیدار می‌شد و با موبایل تا صبح پیامك‌بازی می‌كرد. فهمیدم خبرهایی است. پرینت تلفنش را گرفتم. دیدم در عرض یك ماه، ٢٠٠ پیامك عاشقانه به احمد داده. باورم نمی‌شد. او از برادر به من نزدیك‌تر بود. پرینت تلفن را گرفتم و به مغازه‌اش رفتم. گفتم پایت را از زندگی من بیرون بكش اما او منكر همه‌چیز شد. وقتی چند ماه بعد، با همسر و دخترم به مشهد رفته بودیم، به‌طور اتفاقی دیدم كه دارد پشت تلفن با احمد حرف‌های عاشقانه می‌زند. همانجا تصمیم گرفتم طلاقش بدهم. از هم جدا شدیم اما خیلی زود خبردار شدم، به عقد احمد درآمده. دیگر نتوانستم خودم را كنترل كنم. یك اسلحه كلت كمری خریدم و با ماشین سراغش رفتم. سوارش كردم و سه گلوله به سمتش شلیك كردم. من كسی را كشته‌ام كه از برادر به من نزدیك‌تر بود. داغ ناموس باعث شد تا این كار را انجام بدهم.»

علی رو به اصغر كرد و ادامه داد: «من از كودكی در خانه شما بزرگ شده‌ام. شما خودتان می‌دانید كه چقدر با احمد دوست بودم. از همه جزییات زندگی هم خبر داشتیم. برای چند دقیقه هم كه شده خودتان را جای من بگذارید. وقتی تازه از ارتباط احمد و لیلا باخبر شده بودم، پیش شما آمدم و موضوع را تعریف كردم. گفتم با احمد حرف بزنید. شما قبول كردید اما باز هم احمد به ارتباطش ادامه داد. آدم كشتن آسان نیست. وقتی امروز، خواهر و خواهرزاده‌هایم را روی پله دادگاه دیدم، قلبم آتش گرفت. اگر می‌خواهید همین الان یك چاقو بدهید من خودم را بكشم اما چند دقیقه خودتان را جای من بگذارید.» علی از اولیای دم تقاضای بخشش كرد و گفت: «به خاطر دختر ١٦ساله‌ام گذشت كنید. نگذارید او بی‌پدر بزرگ شود.» با ثبت آخرین دفاع متهم، جلسه پایان یافت و قضات وارد شور شدند تا رای نهایی را صادر كنند. صدای گریه از راهروهای دادگاه می‌آمد. یكی از خواهران مقتول به پای عمو اصغر افتاده بود اما او خود را كنار كشید. متهم در گوشه‌ای‌ از راهرو، به دیوار تكیه داده و به خواهرش، همسر مقتول نگاه می‌كرد. او به برادرش نزدیك شد و گونه‌هایش را بوسید. اگر اولیای دم رضایت ندهند و حكم اعدام صادر شود، این بوسه‌ها آخرین بوسه‌ها بر گونه‌های علی خواهد بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha