سلامت نیوز:آمارها نشاندهنده افزایش معنادار مصرف موادمخدر از سوی زنان ایرانی است. مرگ حاصل از مصرف موادمخدر نیز در مقایسه با سال قبل از آن ٣٣ درصد افزایش داشته است. این در حالی است که مرگ مردان ایرانی در مقایسه با سال قبل از آن چیزی حدود ٣ درصد کاهش داشته است. این آمار را میتوان زنگ خطر محکمی برای خشکاندن زمینههای بهوجودآورنده اعتیاد در میان زنان ایرانی به حساب آورد. در چنین شرایطی یکی از ترکیبهای مطرح شده از سوی برخی از کارشناسان عبارت «زنانهشدن اعتیاد» است.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه شهروند، با رویا نوری، جامعهشناس و پژوهشگر اعتیاد درباره استفاده از ترکیب زنانهشدن اعتیاد و مسائل مبتلا به آن گفت وگو کرده است:
مدتی است برخی از افراد از ترکیب زنانهشدن اعتیاد استفاده میکنند. به نظر شما به کار بردن این ترکیب کار درستی است؟
«زنانگی» را من به «زنانه شدن» تعبیر میکنم که به نظر من یک کلمه ژورنالیستی است. من سالهاست در حال فعالیت هستم. میدانیم که پدیده اعتیاد در میان زنان وجود دارد و این اتفاق در حال رخدادن است اما اگر بگوییم اعتیاد یا ایدز، «زنانه» شده به این معناست که با دستان خودمان، یک انگ یا برچسب را به زنان میزنیم و جامعه را بهطور غیرمستقیم و البته به شکل بدی نسبت به آنها حساس میکنیم. در واقع این حس را در افراد به وجود میآوریم که ظاهرا اعتیاد زنان بهتازگی در حال وقوع است. ما در حال گذراندن یک تغییر در کشور هستیم. جوامعی که از سنت به سمت مدرنیته در حال حرکت هستند، این دوره گذار را دارند. وقتی این دوره گذار رخ میدهد یکی از عمدهترین اتفاقات، تغییر نسل زنان است. به این معنا که زنان از خانه بیرون میآیند و با پدیدهها و مسائل جدیدی مواجه میشوند. این یک اتفاق کاملا طبیعی است اما نمیخواهیم بپذیریم تا دیروز یک اعتیاد سنتی در میان زنان داشتیم که هنوز هم وجود دارد.
منظور از اعتیاد سنتی چیست؟ یعنی زنان ایرانی پیش از این نیز به صورت گسترده با مقوله اعتیاد درگیر بودند؟
بله، بهطور مثال شوهر یک زن اعتیاد داشت و به همین واسطه همسر خود را مجبور به مصرف میکرد تا به نوعی او را ساکت کند. بعد دوم این است که زن میخواهد به همسر خود کمک کند و با او همراه میشود و چون شناگر قابل و آموختهای نیست، خودش غرق میشود. بعد سوم که خیلی دلخراش است، زنی است که مجبور میشود موادمخدر همسر را تأمین کند و خود هم یک مصرفکننده میشود. پس ما از سالهای پیش این اعتیاد سنتی را در میان زنان داشتیم و هنوز هم طبقه پایین جامعه با این مسأله دست به گریبان هستند اما درحالحاضر در طبقه متوسط و طبقه بالا با زنانی روبهرو شدیم که ریسکپذیر شدند. این مسأله به شرایط اجتماعی برمیگردد که فضای بیرون از خانه را آماده میکند تا یکسری چیزهای جدید به افراد پیشنهاد شود. زنان نیز از مردان مجزا نیستند که این پیشنهادات را نپذیرند. اتفاقات عجیب و غریبی رخ داده که باعث شده زنان به تواناییهای لازم برای گذر از شرایط امروز دست پیدا نکنند. ورود زنان به این شرایط مانند این است که فردی بدون سپر وارد میدان جنگ شده است. اتفاقاتی که در جامعه ما رخ میدهد نشانگر این است که ما در دورهای هستیم که زنان با تحصیلات بالا به سیستم اقتصادی و فعالیتهای اجتماعی پیوستهاند. ممکن است عدهای بر این عقیده باشند که زنان از خانه بیرون آمدند و نتیجهاش اعتیاد شده است. درحالی که اینطور نیست. جامعه درحال گذار، بیماریهایی را به افراد میدهد که اجتنابناپذیر است. زنان ما برای ورود به جامعه، آمادگی نداشتند و با جامعهای مواجه شدند که متغیر حرکت میکند. تضاد ارزشی و تضاد فرهنگی در ساختار جامعه وجود دارد، تناقضگویی در نهادهای مختلف دیده میشود، خانواده که یک نهاد آموزشی است میخواهد او را نقد کند و طبیعی است دختربچههای ما که درحال رشد در این مجموعه هستند بدون هیچگونه واکسیناسیونی پای به جامعه میگذارند.
خاصیت جامعه این است که فرد را میبلعد. زن به واسطه میزان رابطهمحور و عاطفیبودن با هیجانات درگیر میشود و زود تصمیم میگیرد و مسلما در رابطهها غرق میشود. اگر رابطهمحور بودن را بر اساس یکسری المانهای درست، ساماندهی کنند و به آن خوراک بدهند، زن ابزار لازم را پیدا میکند که به درون چاله نیفتد اما چون زن ابزار لازم را ندارد، تصمیمات سریعی میگیرد و به سمت مصرف مواد و مشروب میرود. پس اعتیاد «زنانه» نشده، بلکه اعتیاد زنان، یک مشکل و مسأله اجتماعی شده است. تعداد زنان درگیر اعتیاد افزایش پیدا کرده که در حال تکاندادن یکسری از ارزشهاست و نقش مادر بودن را نگرانکننده کرده است. زن، ستون خانواده محسوب میشود اما نمیتواند نقش خود را بهدرستی ایفا کند و احتمال تخریب خانوادهها وجود دارد. این زنان نمیتوانند همسران و مادران خوبی در آینده باشند. هیچ مردی وجود ندارد که پس از ازدواج با یک زن معتاد به یک مصرفکننده تبدیل شده باشد اما بیش از ٧٠ درصد زنانی که با مردان معتاد ازدواج کردهاند، گرفتار اعتیاد شدهاند. دلیل این موضوع هم ارتباطمحور و عاطفیبودن زنان است. پس ما با یک هجمهای از اتفاقات اجتماعی روبهرو هستیم که با عدم تجهیز، تلاقی پیدا میکند و در نتیجه زنان و دختران امروز با پیامی واهی که تنها پوسته و ظاهر را تغذیه میکند، وارد جامعه میشوند. دختر امروز به این دلیل که در خیلی از جاها نادیده گرفته شده، درگیر اعتیاد میشود. دختر به آن شکلی که باید تکریم نمیشود و جامعه نیز منویات او را متوقف میکند. بهطور مثال او را از ورود به استادیوم ورزشی منع میکند. تمام این خط قرمزها جلوی جنس مؤنث قرار میگیرد و دختر نیز برای مقابله به ابزار نادرست متوسل میشود. مثلا دختر به جنس مخالف میگوید: «تو شیشه مصرف میکنی، پس من هم مصرف میکنم.» در واقع دختر برای ترمیم نقش آسیبدیده خود درگیر اعتیاد میشود.
اگر بخواهید به طور مصداقی به عوامل تأثیرگذار در گرویدن دختران به مقوله اعتیاد صحبت کنید، روی کدام عوامل ایجادکننده وضع موجود تاکید بیشتری دارید؟
نهاد آموزشی ما درست عمل نکرده و نتوانسته وظیفه خود را بهخوبی انجام دهد که دختران را تجهیز کند. آموزش تنها از یک وجه و به صورت نصیحتگونه عمل میکند. بستر اولیه که خانواده باشد نیز در آموزش کاملا ناتوان بوده است. نسلی که این دختران را به جامعه میفرستد خود افکار مغشوشی داشته است. نهاد بعدی آموزش هم در پی برچسب زدن است. وقتی که دختر شلوغ میکند به او میگوید «مشکل رفتاری داری.» وقتی که ساکت است، میگوید «منزوی هستی» و خانواده او را فرامیخواند. پس تمام این عوامل شامل خانواده و مدرسه در قبال نقش جنسیت (جنس را باید از جنسیت جدا کرد؛ جنسیت قالبهای فرهنگی است که نقش زن را تعریف میکند و جنس، طبیعتی است که به آن شکل خلق شده است. در واقع تعریف جنسیت، اکتسابی است) دختر درست عمل نمیکند. این آموزشها دختران را معترض و آنها را به گونهای تربیت میکند که میخواهند واکنش نشان دهند و گاهی این واکنش با آسیبزدن حتی به خود همراه است.
با این وجود اما ممکن است این تصور به وجود بیاید که صرف ورود زنان به جامعه باعث مسألهای شده است که ما حالا در موردش در حال گفتوگو هستیم...
الزاما ما نباید بگوییم چون زنان به جامعه ورود پیدا کردند، درگیر اعتیاد شدند. زنان باید وارد جامعه میشدند و این اتفاق بسیار خوبی است که ما زنان تحصیلکرده و فعال در اجتماع داریم اما ارزشهای مادهگرایانه که از معنویت فارغ میشود در حال شدتگرفتن در جامعه است. بهرغم این که میخواهند معنویت را به یاد ما بیندازند اما در باطن، معنویتزدایی در حال رخ دادن است. همین مسأله کافی است تا فرد بخواهد بیرون بیاید و در پی این باشد که از سوی جامعه تأیید شود. همه این مسائل میتواند مانند تکههای پازل به سوال شما جواب دهد.
به نظر برخی از کارشناسان مسأله اینجا تغییر نوع ماده مخدر مصرفی است. گفته میشود بهطور مثال تریاک به دلیل سستی آوردن، اطرافیان فرد را به سرعت متوجه میکرد و در نتیجه زنان کمتر به سمتش میرفتند اما شیشه چون به راحتی تهیه میشود و زنان خانهدار در خفا میتوانند به راحتی آن را مصرف کنند، خواهان بیشتری دارد و این خود یکی از دلایل افزایش اعتیاد در زنان است. با این نظر موافق هستید؟
تنوع مواد و تغییر الگوی مصرف جزو بستههایی است که جامعه به زنان داد. زنان معمولا به طور گروهی مصرفکننده نمیشوند، حتی ممکن است سیگار نکشیده باشند اما به یکباره وارد گروه مصرفکنندگان پرخطر شیشه شوند. البته کوکایین مخصوص طبقههای بالای اجتماعی است که حتی نوعی تفاخر به حساب میآید اما تغییر الگوی مصرف، گروه جدیدی را به مصرفکنندگان اضافه کرده است که جزو گروه معتادان سنتی نیستند. شیشه، پویایی و جنبش دارد و فضای جنسی جدیدی را به همراه میآورد. انرژی زیادی میآورد که در زندگی زناشویی و اگر هم زنان خویشتنداری نداشته باشند، در روابط بیرونی نمود پیدا میکند.
حساسیتی که به وجود آمده و شما آن را ژورنالیستی دانستید ممکن است به دلیل تفاوت میان جنسیت مرد و زن باشد؟
البته که میتواند اینطور باشد، همانطور که گفتم زنان رابطهمدار، هیجانی و عاطفی حرکت میکنند. حالا اگر دختران تحت آموزش ویژه قرار نگیرند به نیازهای جامعه پاسخ میدهند. نکته این است که جامعه همین را میخواهد. اگر ما زنانی در جامعه داریم که مصرفکننده شیشه میشوند، در واقع به نیاز جامعه جواب میدهند. جامعه چنین زنانی را در خود جای و حتی به آنها بها میدهد و در گروهها پذیرفته میشوند. طردشدگی خود یک مبحث بسیار بزرگ است. وقتی دختران جوان با سن بلوغ خود ناتوان برخورد میکنند، با مشکلات زیادی مواجه میشوند. دختر در سن بلوغ در عدم تعادل به سر میبرد اما جامعه او را نهی و خانواده نیز او را ساکت میکند یا بهگونهای پروبال میدهد که ناسالم رشد میکند. همه میخواهیم به دختران در سن بلوغ کمک کنیم اما نمیتوانیم، در نتیجه دختر به شکل بدی دوره بلوغ را میگذراند و جامعه نیز با فردی که ابزار لازم را ندارد، بیرحمانه برخورد میکند. در جهان فعلی تنها کسی که آگاهی دارد، دارای سپر است. فرد بدون آگاهی با واقعیت تلخ و خشنی روبهرو میشود که ممکن است در آن غرق شود. دختری که از خانواده طرد شده و جامعه هم بر سر او فریاد زده، در خیابان درگیر مقولهای مانند اعتیاد میشود. به طور مثال به او میگویند: «تو میتوانی با مصرف سیگار گل مانند مردان شوی.» بعضی از زنانی که برای مشاوره نزد من میآیند میگویند که مصرف مواد آنها را بیباک میکند.
نقش خانوادههایی که درگیر طلاق هستند یا به هر دلیلی با ناآرامی دستوپنجه نرم میکنند، در قربانی شدن دختران در اعتیاد چیست؟ آیا دختران با پسران در گرفتارشدن در اعتیاد تفاوت دارند؟
دیرتر درگیرشدن دختران به اعتیاد بستگی به شرایط زیادی دارد. خانوادهای که کارکرد والدی درستی ندارد و فرزند را برای ورود به جامعه به درستی تجهیز نمیکند، ممکن است او را به سمت اعتیاد هل بدهد. ممکن است یک مادر تنها، فرزندی بسیار سالم تحویل جامعه بدهد. خانواده ناکارآمد که نتواند ارتباط درستی با فرزند خود برقرار کند و بهموقع به حال بد او رسیدگی نکند، میتواند دختر و پسر را بهگونهای دچار آسیب کند. تحقیقات نشان داده دختران دیرتر دچار اعتیاد میشوند اما آنها از لحاظ روحی آسیبپذیرتر هستند و واکنششان به مسائل با پسران متفاوت است. دختران بیشتر درگیر روابط عاطفی میشوند تا خلأ خود را پر کنند. آنها در رابطه غرق میشوند و به هر چیزی در رابطه تن در میدهند. همین رابطه آنها را به هر سمتی از جمله اعتیاد سوق میدهد. تفاوت پسرها این است که بیشتر خطر میکنند و این پدیده در دختران با سرعت کمتری رخ میدهد. شوک فرهنگی که در کشور ما اتفاق افتاده، یکی از علایم آن ریسکپذیرشدن دختران است. یک روزی میگفتند مگر میشود دختر رفتارهای پرخاشگرانه داشته باشد اما در میان دختران نسل امروزی میبینیم که او وسایل خانه را میشکند، حتی برخورد فیزیکی میکند، الفاظ ناشایست به کار میبرد و خانه را ترک میکند و شب هم برنمیگردد. در گذشته شاید تنها واکنشی که داشت منزویشدن بود اما حالا با رفتارهای پرخطر واکنش نشان میدهد.
آماری وجود دارد که نسبت اعتیاد مردان به زنان، ٩ به ١ است اما همان طور که گفتید تعداد معتادان زن در حال افزایش است. مسأله دیگری که وجود دارد، افزایش «قربانیان اعتیاد» است که در میان زنان٣٣ درصد افزایش داشته است، در حالی که مرگومیر مردان بر اثر اعتیاد نسبت به سال قبل ٣ درصد کاهش داشته است...
زنان از سال ١٣٩٢ تا امسال به دلیل آسیبپذیر بودن جسمی، روانی و اجتماعی بیشتر به اعتیاد دچار شدهاند. دلیل این مسأله هم این است که زنان اثر تلسکوپی مواد را خیلی سریع طی میکنند. در حقیقت اگر یک مرد مسیر تباهی را ٤ ساله طی کند، زن در یک سال به آخر خط میرسد، زیرا تمام سیستم هورمونی و بیولوژیک زن کاملا از مرد متفاوت است. زن اصلا بهگونهای خلقنشده که بتواند حجم زیاد دخانی را تحمل کند و روابط پرخطر او هم در این شرایط نگرانکننده است. رفتارهایی که به عفونتهای زیاد مانند ایدز منجر میشود، چون زن وقتی مصرفکننده مواد شود، از نظر اقتصاد موادمخدر تأمینکننده نیازهای جنسی افراد زیادی خواهد شد. او مجبور است به این مسأله روی بیاورد که از این طریق مواد مورد نیاز خود را تامین کند که به بیماریهایی نیز دچار میشود. ممکن است زن در این میان درگیر خشونتهای جنسی شود که حتی به کشته شدن او بینجامد. اختلالات روانی پیچیدهای نیز در او به وجود میآید که نتایج بسیار تلخی در پی دارد. درست است که هنوز نسبت اعتیاد زنان به مردان کمتر است اما آسیبهایی که زن میبیند بسیار بیشتر است و ما باید نگران باشیم. مرگومیر مردان نیز به این دلیل کم شده که میزان تزریق پایین آمده است. مردها با مدیریت بین موادمخدر و محرک به جایی رسیدند که یاد گرفتهاند چگونه با آن برخورد کنند، در نتیجه بیشتر زنده میمانند. پیش از این بیشتر مرگومیرها به دلیل تزریق هرویین بود.
درخصوص اعتیاد صحبتهای زیادی در جامعه مطرح شده است. یکی از راههای برونرفت میتواند اتمام رفتارهای هیجانی از سوی نهادهای مسئول، خانوادهها و ارگانهای آموزشی باشد. چه باید کنیم تا تمام این شئون از مسئولان گرفته تا تکتک افراد جامعه، راهحلی عقلانی برای معضل اعتیاد بیندیشند؟
رفتارهای هیجانی برگرفته از ساختار فرهنگی است، حتی «انجیاو»ها که بطن جامعه و در واقع خود مردم هستند، رفتار هیجانی از خود بروز میدهند. این رفتار در ماهیت همان چیزی است که در شخصیت افراد وجود دارد. «انجیاو» نمایانگر تفکرات خود ما است و نباید فکر کنیم شعور ما بیشتر از آنهاست. برآیند اندیشه ما به عملکرد حکومت و «انجیاو»ها تبدیل میشود و تنها کاری که انجام میدهیم عملی مشابه اورژانس و آتشنشانی است که در مواقع بحران وارد عمل میشود و به منبع آتشسوزی فکر نمیکند. این عملکردها تنها جنبه نمایشی دارد. نمیخواهم کارهایی که انجام شده را زیر سوال ببرم اما وقتی کاری ریشهای نباشد، شکل نمایشی به خود میگیرد. وقتی من به این فکر کنم که نخست باید بتوانم نیازهای واقعی زنان را بشناسم، عملکرد بهتری خواهم داشت. نباید برخورد ما مثل این باشد که زبالهها را زیر فرش قایم کنیم. کار ریشهای یعنی همراه شدن با یکدیگر و انجام یک روش شبکهای تا مشکل حل شود. اگر فکر کنیم مسأله اجتماعی زنان نیازمند این است که در کنار همدیگر قرار بگیریم در این صورت میتوان به آنها کمک کرد. ابتدا باید به خانوادهها رجوع کرد. وقتی بدون یاد گرفتن آشپزی نمیتوانیم غذا بپزیم چگونه میتوانیم بدون یاد گرفتن برخورد صحیح با فرزندان، بچهدار شویم؟ هیچ نهاد متولی فرزندپروری در کشور ما وجود ندارد. فرزندپروری واقعا نیازمند یک نهاد است. از سوی دیگر میبینیم که در مدارس هیچ آموزش صحیحی به بچهها داده نمیشود، در حالی که ادعای بهترین نوع عملکرد را دارند. نهادهای آموزشی باید پذیرای تفکرات جدید باشند تا بدانند چه کنند که این اتفاقات برای نسل جدید رخ ندهد.
سیاستگذاریها نیز عامل مهم دیگر در گرویدن دختران امروز به اعتیاد است، باید برنامههای متفاوتی شامل درمان برای زنان درنظر گرفته شود. نیازهای جسمی، روانی و اجتماعی زنان بسیار متفاوت از مردان است. زنان بسیار آسیبپذیر هستند و میتوانند این آسیب را به جامعه منتقل کنند. پس اگر نگران این انتقال هستیم باید کاری برای اعتیاد زنان انجام دهیم. اعتیاد در میان زنان بهگونهای است که به سرعت او را در نزد مردم منفور میکند، حتی درمانگران ما نگاه خوبی به زنان معتاد ندارند. باید بدانیم که زن معتاد محصول جامعه است پس نمیتوانیم او را پس بزنیم و بگوییم «تو را نمیخواهیم.» زن معتاد با یک انگ اجتماعی روبهرو است. به نظر من باید مراکزی را درست کرد که اصلا نام درمان «اعتیاد» بر خود نداشته باشد، زیرا در این صورت زنان وارد مرکز نمیشوند. بسیاری از زنان معتاد از نظر اقتصادی با مشکل مواجه هستند، پس باید مراکزی با خدمات رایگان برای آنها در نظر گرفت. مادری پیش من آمده بود که میگفت «دختر معتاد من برود بمیرد.» وقتی خانواده چنین رفتاری با دختر دارد و او را طرد میکند، در نتیجه زمانی که از مرکز خارج شود، سوار نخستین خودرویی میشود که مقابل پایش بایستد، چون جایی ندارد که برود و در واقع چارهای ندارد. در پیشگیری و کاهش آسیب نیز باید ابتدا به این باور برسیم که زنان متفاوت از مردان هستند و انگ اجتماعی اجازه نمیدهد این ستون شکسته، صاف شود.
نظر شما