سلامت نیوز:انی آفتاب سوخته، با دستانی نه چندان نرم و لطیف، با لباسی كه اگر نو باشد، سبز كمرنگ است و اگر كهنه و رنگ و رو رفته، به خاكی میزند، با كتانیهای همیشه خاكی، نگهبانان زمیناند؛ نگهبانانی كه وظیفه اصلیشان حفاظت از محیط زندگی جانداران است؛ جاندارانی كه تنها آدمها را دربر نمیگیرد و حیوانات و گیاهان هم در این مجموعه میگنجند. اسمشان محیطبان است، قرار است محیطزیستمان را بپایند و مراقبت كنند تا گزندی وارد نشود به آنچه اصل زندگی را موجودیت میبخشد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد شاید با شنیدن این عنوان و شغل، كسی به ذهنش خطور نكند كه خطری هم شاید این آدمها را تهدید كند و شاید بزرگترین خطری كه به ذهن هر آدمی در ارتباط با این شغل بیاید، مواجهه با حیوانات است؛ از نوع وحشی، در میانه جنگل و دشت، كویر و كوه. اما كسی نمیفهمد كه خطر اصلی، حیوانات وحشی نیستند كه آدمها هستند، حیوانات هرچقدر هم وحشی، انگار میفهمند كه این یونیفورمپوشهای سبزخاكستری، دارند از محل زندگی همان پلنگ و یوزپلنگ حفاظت میكنند و آدمهای طماعی كه به شكار، هنوز مانند یك قرن پیش به چشم تفریحی هیجانانگیز مینگرند، تنها خطراتیاند كه محیطبانان را تهدید میكنند؛ شكارچیانی كه نه با مجوز شكار، كه از سر خوشحالی و گذران اوقات فراغت، سراغ سلاخی كردن حیوانات میروند.
آنچه در میان این حلقه معیوب شكار و حفاظت، پررنگتر از بقیه موارد به چشم میآید، كمبود محیطبانان حفاظتی است؛ كمبودی كه در مقایسه با استاندارد جهانی، بیشتر از همیشه دیده میشود. بر اساس استاندارد جهانی هر هزارهكتار باید توسط یك محیطبان حفاظت شود. در ایران هر محیطبان از ٦ هزار هكتار حفاظت میكند و این یعنی یك ششم استاندارد جهانی. كمبودی كه در این میان به شكلی واضح وجود دارد باعث كاسته شدن قدرت حفاظتی محیطبانان و درنهایت قدرت حفاظتی سازمان محیط زیست میشود. محیطبانان زیادی در دهههای اخیر به اتهام كشتن متخلفان در مناطق حفاظتشده، راهی زندان شدند و از آن سو هم، تعداد زیادی از آنان به ضرب گلوله یا سلاح سرد متخلفان شكار، كشته شدهاند.
در ۷ مهرماه ۱۳۹۳ فرمانده یگان حفاظت محیط زیست مازندران اعلام كرد كه تاكنون صد نفر حین انجام مسوولیت محیطبانی در ایران كشته شدهاند. تعدادی هم از این حافظان محیط زیست، همچنان در زندانها زندگی میكنند، به امید گرفتن رضایت از خانواده مقتولان و بازگشت به زندگی. اسعد تقیزاده و غلامحسین خالدی، شاید از معروفترین محیطبانان دربند باشند كه در چند سال اخیر، خبرهایشان از زندان منتشر میشد و خانواده مقتولانی كه همچنان از قصور محیطبان نگذشتهاند و متقاضی قصاصاند.
اسماعیل كهرم، مشاور رییس سازمان محیطزیست، در دولت یازدهم، مسوول رسیدگی به امور این محیطبانان و مذاكره با خانواده مقتولان متخلف است. او از حال و احوال اكنون حافظان دربند میگوید؛ آنهایی كه با قرار وثیقه آزادند، آنهایی كه حكمشان قتل غیرعمد شناخته شده و آنهایی كه به قصاص محكوم شدهاند و در انتظار اخذ رضایت از خانواده مقتول، روز را به شب میدوزند. اسعد تقیزاده، كه به نام محیطبان دنا معروف شده، محیطبانی كه استیذانش آمده و هر روز میتواند روز آخر زندگیاش باشد، در زندان یاسوج به سر میبرد. سال ٨٧ بود كه اسعد، به جرم تیراندازی به متخلف منطقه حفاظتشده دنا، راهی زندان شد. اسماعیل كهرم، درباره اوضاع كنونی تقیزاده، یكی از چند محیطبانی كه هنوز در بند است، به «اعتماد» میگوید: «سال ٨٧ بود كه اسعد این جرم را مرتكب شد. از آن زمان تا الان، سه دادگاه تشكیل شده تا اینكه اخیرا استیذانش آمد، یعنی همان اجازهای كه قوه قضاییه بعد از اتمام كار میدهد كه بروید اعدامش كنید. الان استیذان دست ولی دم است.»كهرم، داستان اسعد را تعریف میكند: «اسعد در زمان درگیری، ٣٢ سال سن داشت و سه سال قرارداد خدمت. در منطقه تل مزاری، با پنج متخلف برخورد میكند، اسلحه برنو كلاش به همراه داشته، «مجتبی رضایی» متخلف را میزند، مجتبی در دم جان میبازد. الان هفت سال است اسعد در زندان است، سه بار محاكمه شده، دوبار به اعدام محكوم. خرداد ماه هم استیذانش آمده. یك ماه و نیم بعد از صدور استیذان، حكم قابل اجراست.»حكایت خانواده مجتبی، اما حكایت جالبی است؛ خانوادهای كه قرار است رضایت بدهند، اما نمیدانند چگونه این كار را بكنند. شروط رضایت خانواده رضایی در نوع خود قابلتوجه است. درخواست بیش از ١٢برابری دیه، شرط استخدام ٥٠ نفر از اعضای خانواده و فامیل در اداره محیطزیست استان، شرط اعطای مقام ریاست سازمان اداره آموزش عشایری برای پدر مقتول، احداث حسینیهای به نام مجتبی رضایی در منطقهای مناسب از شروط طایفهای است كه مجتبی از آن برخاسته است.
پدر مجتبی، رییس اداره آموزش عشایری
كهرم، میاندار پرونده محیطبانان دربند، شاید بیش از هرسفر دیگری، در چند سال اخیر، راهی یاسوج شده و با پدر مجتبی حرف زده است. در یكی از این سفرها، مجابی، معاون حقوقی سازمان هم همراهی كرده است تا برخی از شروط خانواده مقتول را عملی كند.
حجتالاسلام ملكحسینی، امام جمعه یاسوج، یكی دیگر از میانداران پرونده اسعد و دیگر محیطبانان دربند این شهر است، حرفش آنقدری روی پدر مجتبی موثر است كه تصمیمگیری نهایی را بر عهده ملك حسینی گذاشته است. كهرم در ادامه صحبتهایش با اشاره به امام جمعه شهر میگوید: «اوایل كه نزد پدر مجتبی رضایی میرفتم، شروطش را اعلام كرده بود و كوتاه هم نمیآمد. در سركشیهای بعدی برای اخذ رضایت، با حاج آقا ملكحسینی رفتم. ایشان در صحبتی كه با پدر مجتبی داشت، توانست تخفیف قابل ملاحظهای در شروط بگیرد. ٥٠ نفری كه قرار گذاشته بودند در محیط زیست استخدام كنیم، را به پنج نفر كاهش دادند و دو میلیارد تومان پولی كه بابت دیه میخواستند بگیرند را به یك میلیارد تومان و بعد از آن به ٨٠٠ میلیون تومان كاهش دادند. اما در نهایت به توصیه دكتر ابتكار از استاندار، ریاست اداره آموزش عشایری را برایش گرفتم، البته جز با توصیه هم امكانپذیر نبود كه برای كسی كه تحصیلاتش دیپلم است، ریاست ادارهای را بگیریم. الان یك سال و ٧، ٨ ماه است ریاست این اداره را برعهده دارد. برای گرفتن این پست برای ایشان، از معاون وزیر تا وزیر تا استاندار رایزنی كردیم كه این اتفاق بیفتد.»
در شهرهای كوچكتر، انگار جان آدمها متعلق به پدر و مادرشان نیست و یك طایفه تصمیم میگیرند كه چگونه از خون فرزند طایفهشان بگذرند. به گفته كهرم كه در این میان، نماینده و مامور سازمان در این امر محسوب میشود، در زندان سه هزارنفری یاسوج، ٨٠ محكوم به مرگ وجود دارند. مردم منطقه اما، طایفهای زندگی میكنند و در مواردی اینچنینی، یك طایفه تصمیم میگیرد. گرفتن رضایت از خانواده رضایی هم همین روال را طی كرد. تخفیف گرفتن برای هركدام از شرطهای رضایت، زمانی طولانی لازم داشت. همین كه ٥٠ نفر به پنج نفر تبدیل شدند، خودش شش ماه طول كشید، البته این پنج نفر هم شامل پسران و داماد رضایی میشود كه پسرانش هنوز به ١٨سالگی نرسیدهاند و از الان شغلشان محفوظ شده است. برای ساختن حسینیه هم در شهر «سی سخت» یك قطعه زمین ٥٠٠ متری پیدا كردند كه رضایی قبول نكرد و گفت زمینش پست است. برای رسیدن به ٨٠٠ میلیون تومان پولی هم كه برای دیه باید بدهند، در سی سخت گلریزان گذاشتند و حدود ٢٠٠ میلیون تومان جمع شد. اسعد هم با جمع كردن پساندازش و فروش طلاهای همسرش، توانست ٢٧ میلیون تومان جمع كند و هنوز تا رسیدن به ٨٠٠ میلیون تومان راه زیادی مانده است. سازمان هم طبق قانون، بر اساس رقم دیه سال وقوع قتل، دیه كامل را میدهد، با همه این احوال، هنوز اسعد زیر تیغ اعدام است.
اسعد و همسرش، ١٢ روز بود عقد كرده بودند كه اتفاق افتاد و اسعد، راهی زندان یاسوج شد. ظاهرا دولت برای مسائلی اینچنینی، بودجههایی خاص دارد كه میتواند پرداخت كند. شاید خانواده رضایی ندانند چه هزینههای مادی و معنوی برای رسیدن به شروطی كه برای آزادی اسعد درنظر گرفتهاند، شده، میشود و خواهد شد؛ هزینههایی كه معلوم نیست همهشان هم تامین بشود. فعلا استیذانی كه در دستان پدر مجتبی، پسر ١٨سالهای كه هفت سال است كشته شده، سرنوشت اسعد را تعیین میكند؛ سرنوشتی كه با وساطت ابتكار، مسجدجامعی و همسران شهیدان باكری و همت هم روی زندگی ندید.
قصاص، وصیت مادر مقتول
٢٥ تیر ٨٩ بود كه غلامحسین خالدی، محیطبان، كه بر روی یك متخلف دیگر، تیراندازی كرده بود، راهی زندان شد، در همان منطقه و همان زندان. دادگاه عالی كشور، اتهام خالدی را قتل غیرعمد تشخیص داد، اما آزادیاش همچنان منوط به رضایت اولیای دم است؛ اولیای دمی كه آنها هم یك میلیارد تومان پول میخواهند. دادگاه نهایی خالدی هنوز بعد از گذشت پنج سال، برگزار نشده. به گفته كهرم، دادگاه تجدید نظر باید تشكیل جلسه بدهد. حالا اینكه چقدر مجازات یا چقدر پول باید برای آزادی بپردازد، نمیدانیم. مبلغ دیه برای رضایت خانواده مقتول به ٨٠٠ میلیون تومان هم رسیده. فقط میدانم كه عمرشان دارد در زندان میگذرد.
از سویی خانواده مقتولی كه به دست خالدی كشته شده، حاضرند با ٨٠٠ میلیون تومان رضایت بدهند، از سوی دیگر در كرمان، خانوادهای هستند كه در قبال ٥٠٠ میلیون تومان پول نقدی كه مردم شهر جمع كردند، حاضر به رضایت نیستند. محیطبان «علی افضلی» هم از محیطبانان در آستانه اعدام است. ٤١ ساله بود كه راهی زندان شد، بعد از ٢١ سال خدمت. سازمان برایش استمهال میگیرد، اما خانواده مقتول راضی به بخشش نیستند، بعد از گذشت ٥ سال هنوز از افضلی نمیگذرند. موقعیت بسیار ناهنجار افضلی با مرگ مادر مقتول ناهنجارتر شد. مادر «احمد نقدینصب»، جوانی كه در این ماجرا كشته شده، وصیت كرده كه افضلی را نبخشند و الان فوت كرده است. كهرم میگوید: «ما جان مرغ و شیر آدمیزاد را بهشان پیشنهاد كردیم تا رضایت دهند، اما قبول نمیكنند كه نمیكنند.» كهرم با اشاره به ماجرایی مشابه این داستان در سالهای ریاست ابتكار بر سازمان محیط زیست در دوره اصلاحات میگوید: «یك بار شبیه این اتفاق افتاد و دكتر ابتكار با مراجعه به رهبری، درخواست استمهال كرد. ایشان هم از قوه قضاییه خواستند مهلت دهد تا انشاءالله رضایت حاصل شود و در نهایت خانواده مقتول رضایت دادند و موزهای هم به نام مقتول، در شهركرد ساخته شد. با توجه به چنین سابقهای، به نظر من سازمان اجازه نمیدهد كه این اتفاق بیفتد و تمام تلاش خود را برای گرفتن رضایت از خانواده مقتول میكند. همین الان هم دكتر ابتكار برای خواهران مقتول پیام فرستاده، من و دكتر مجابی دفتر حقوقی هم در رفت و آمد برای اخذ رضایتیم. »
قاتل و مقتول هردو متخلفند
ماشاءالله جامیشی از فارس، ماشاءالله مهنایی از بهبهان، حبیبالله ناصری از چهارمحال بختیاری، مجید پهلوان زاده، مصطفی آقازاده از آذربایجان غربی، كرامت برهانی، حجتالله تیموری و علی محمد غلامی هر سه از یزد، محكومان دیگریاند كه برخی با وثیقه آزادند و برخی دیگر در بند. پرونده ناصری در مرحله بازپرسی ست و با وثیقه آزاد است، قتل در سال ٩٢ رخ داده. پهلوانزاده به دلیل مصادف بودن با ماه حرام، مبلغ دیه بیشتری باید بپردازد، او هم در سال ٩٢ به جرم قتل احمدرضا رضوانی راهی زندان شد. پروندهاش در مرحله بازپرسی ست و با وثیقهای كه سازمان گذاشته، فعلا آزاد است. مصطفی آقازاده، جانباز و آزاده است.
در سال ٨٩ طی درگیری با حسن حبیبزاده در ارومیه مرتكب قتل و راهی زندان شد. در دیوان عالی كشور، اتهامش قتل شبه عمد شناخته شد و و به پرداخت دیه و پنج سال حبس محكوم شد. كرامت برهانی در سال ٩٠، راهی زندان یزد شد. او هم به قید وثیقه آزاد است. حجتالله تیموری و علی محمد غلامی، هر دو در یزد، یكی در سال ٨٨ و دیگری در ٨٩، در منطقه پناهگاه حیات وحش یزد با متخلفان درگیر شدند. تیموری به ١٢ میلیون پرداخت نقدی محكوم شد و غلامی ٤٣ ساله به چهار ماه حبس و ٣٤٠ میلیون ریال دیه محكوم شد كه با پرداخت آن آزاد شد.
كهرم، با تعریف كردن ماجرای تقی زاده، از لزوم آموزش درست به محیطبانان میگوید، آموزشی كه با دادن سلاح به آنان، كار حفاظت را تكمیل میكند. او میگوید: «واقعه اسعد تقیزاده واقعه ساعت شش و نیم صبح بوده، در تاریكی. دوربینی به گردن متخلف بوده با كوله پشتی كه حاوی دو و نیم كیلو گوشت شكار بوده. آنچه مشخص است این است كه متخلف گلولهای سمت تقیزاده شلیك نكرده و تقیزاده از پشت شلیك كرده است، گلوله هم از داخل گوشت شكار رد شده.
درست است كه مجتبی تخلف كرده بود، اما بر اساس بررسیها، میتوانم بگویم او سابقه تخلف هم نداشت.» كهرم به دانشگاه محیط زیست اشاره میكند و میگوید: «در حال حاضر، محیطبانان باید دوره دیده باشند، در این دانشگاه، یاد میگیرند كه وقتی اسلحه را بهشان میدهیم، فقط طبق مقررات بهكارگیری سلاح است كه میتوانند از آن استفاده كنند. اگر متخلف را دیدند، اول ایست میدهند، در گام بعدی تیر هوایی شلیك میكنند، نهایتا چنانچه جان خودشان یا همكارشان در خطر بود، میتوانند از كمر به پایین شلیك كنند.
این قوانین در قدیم هم بوده، اما در حال حاضر داریم این موارد را با تاكید به محیطبانان آموزش میدهیم. سال ١٩٧٤ در سفرم به انگلستان، به ما یك هفته آموزش اسلحه دادند. روز اول سطل رنگ پنج لیتری قرمز گذاشتیم روی چهار پایه كه شلیك كنیم، گفتند فكر كنید اینها خون انسان است. اسلحه را باید حمل كرد. با چنین تعلیماتی ما را بار آوردند، ما اسلحه را همین جوری به دست محیطبان دادیم اوهم شلیك میكند. اینها میتوانند متخلفان را دستگیر كنند و به پاسگاه تحویل دهند.
استفاده از سلاح، ضوابطی دارد كه اینها رعایت نكردند و متخلفان دراین میان كشته شدند. كاش یك بار هم كه شده این محیطبانان دربند، تاسف و پشیمانی خود را از كاری كه كردند، به خانواده مقتولان ابراز كنند تا شاید از جانشان درگذرند. محیطبانان دربند، اگر آزاد شوند دیگر حق پوشیدن یونیفورم و داشتن سلاح را ندارند.»
نظر شما