چند ماهی است كه شهرداری تهران به فراست افتاده تا طرحی را اجرایی كند كه سال‌هاست بر زمین مانده و در حد یك شعار باقی مانده است. طرحی برای ساماندهی دستفروشان پایتخت. وضعیت بی‌ثبات بازار و بیكاری باعث شده تا در شهرهای بزرگ ایران، سرپرستان خانواده‌های بیكاری كه نه سرمایه‌ای برای آغاز یك حرفه را دارند و نه رانت و پشتوانه‌ای برای كار كردن در شركت‌های دولتی و خصوصی برای گذران عمر رو به دستفروشی بیاورند.

سلامت نیوز: چند ماهی است كه شهرداری تهران به فراست افتاده تا طرحی را اجرایی كند كه سال‌هاست بر زمین مانده و در حد یك شعار باقی مانده است. طرحی برای ساماندهی دستفروشان پایتخت. وضعیت بی‌ثبات بازار و بیكاری باعث شده تا در شهرهای بزرگ ایران، سرپرستان خانواده‌های بیكاری كه نه سرمایه‌ای برای آغاز یك حرفه را دارند و نه رانت و پشتوانه‌ای برای كار كردن در شركت‌های دولتی و خصوصی برای گذران عمر رو به دستفروشی بیاورند.

به گزارش سلامت نیوز ، روزنامه اعتماد نوشت: برخلاف هوای بیرون كه سوز سردش تا مغز استخوان نفوذ می‌كند، اینجا هوا اینقدر گرم است كه كم‌مانده عرق كنی. كوپه‌های قطارها كیپ تا كیپ پر است از مسافران خسته از یك روز كاری. پشت به پشت آدم‌ها فشرده ایستاده و بلكه چسبیده‌اند. اكثرا در فكرند و حال و هوای خودشان. رایج‌ترین وسیله سرگرمی در اینجا موبایل یا همان تلفن «همراه» است. یك‌سری به آهنگ‌هایش گوش می‌دهند و یك‌سری با آن سری به شبكه‌های اجتماعی می‌زنند تا از آخرین اخبار رسمی و غیررسمی و هزاران مطالب دیگر استفاده كنند و هم اطلاعات‌شان را بالا ببرند و هم به نوعی وقت‌شان را تلف كنند. در این بین غیر از صدای زوزه حركت كوپه‌های قطار مترو در تونل‌ها، تنها صدایی كه سكوت را می‌شكند، صدای زن چادری میانسالی است كه نایلون مشكی بزرگی را در دست دارد و با صدایی كلفت، اجناسش را معرفی می‌كند: گیره مو، كیلیپس، شونه، خمیر دندون، مسواك، جوراب زنونه و مردونه... بخرید تا پنج تا بچه هام امشب سر بی‌شام زمین نذارن...
هر چند متر یك‌بار به درخواست مسافری، توقفی می‌كند تا چیزی را از داخل كیسه مشمایی‌اش بیرون آورد و نشان مشتری بدهد. گاهی هم پولی می‌گیرد و جنسی می‌دهد. صدای بلندگوی قطارمترو چرت همه را پاره می‌كند: ایستگاه دروازه دولت. برای رفاه حال مسافران محترم، شركت مترو طرح جمع‌آوری دستفروش‌ها را به اجرا گذاشته است، از مسافران درخواست می‌كنیم تا در این زمینه با ماموران مترو همكاری كنند.
انگار این جمله سوت خطر است برای زن. سریع جنس‌هایش را داخل نایلون مشكی‌اش می‌گذارد و آن را زیر چادرش مخفی می‌كند و همانجا می‌ایستاد. درست مثل بقیه مسافران.

طرح در حد طرح
چند ماهی است كه شهرداری تهران به فراست افتاده تا طرحی را اجرایی كند كه سال‌هاست بر زمین مانده و در حد یك شعار باقی مانده است. طرحی برای ساماندهی دستفروشان پایتخت. وضعیت بی‌ثبات بازار و بیكاری باعث شده تا در شهرهای بزرگ ایران، سرپرستان خانواده‌های بیكاری كه نه سرمایه‌ای برای آغاز یك حرفه را دارند و نه رانت و پشتوانه‌ای برای كار كردن در شركت‌های دولتی و خصوصی برای گذران عمر رو به دستفروشی بیاورند. این پدیده البته، سابقه‌ای دیرینه در كسب و كار كشورمان دارد. داستان‌های كهن این مروز و بوم پر است از شخصیت‌هایی كه با چرخ‌دستی‌ها و گاری‌های خود پی روزی حلال می‌گشتند. از لبوفروش و بلال‌فروش تا گیوه‌فروش و حتی شهرفرنگی. پدیده‌ای كه طی این قرن‌ها با فرهنگ و زندگی مردم این دیار عجین شده است. امروز هم گرچه نوع و جنس كالاهایی كه دستفروشان می‌فروشند، شاید با گذشته تفاوت كرده باشد و متنوع‌تر شده باشد، اما هنوز دستفروش‌ها همان دستفروش هستند و مردم هم همان مردم. حالا تمام محله‌ها و خیابان‌های پرتردد این ابرشهر ایران، تبدیل به پاتوق‌هایی برای دستفروش‌ها شده است. از بازار و شوش گرفته تا تجریش و دربند و فرحزاد. این حرفه امروز روز چنان وسعتی پیدا كرده كه خودش به چند تیره بدیل شده است.


دستفروشان ثابت و دستفروشان سیار. دستفروشان ثابت همان‌هایی هستند كه جا و پاتوق‌شان ثابت است و سال‌هاست كه در یك نقطه از خیابانی مشغول كسب و كار هستند اما در عوض دستفروش‌های سیار، هر روز در جایی پاتوق می‌كنند. گاهی در این خیابان و گاهی در محله‌ای دیگر. گاهی با ماشین خود لباس می‌آورند و در گوشه‌ای از خیابان معركه می‌گیرند و گاهی تابلو و مجسمه می‌آورند و جایی دیگر بساط پهن می‌كنند. در این بین برخی از پاتوق‌ها حتی سرقفلی دارند و دستفروش دیگری حق ورود به حریم آنها را ندارد. محله‌های پرترددی مانند بازار یا شوش از همین دسته محله‌ها هستند. دستفروشی پدیده‌ای شده كه در تمام مویرگ‌های تهران رخنه كرده است. از مراكز خرید تا مراكز تفریحی و پارك‌ها و شكل جدیدتر آن در مترو. حالا تعداد دستفروشان چنان زیاد شده كه به گفته مدیریت شهری، بیم آن می‌رود كه نظم و چهره و سیمای شهر و حتی رونق كسب و كار شهری را خدشه‌دار كند. این شرایط باعث شده تا دستفروش‌ها همواره یكی از چالش‌های مدیریت شهری باشد. حوادثی از قبیل درگیری ماموران شهرداری با دستفروشی به نام چراغعلی كه منجر به فوت وی شد و هنوز هم پرونده‌اش به صورت كامل بسته نشده است، یا قصه لبوفروش خیابان جمهوری كه به یكی از پربیننده‌ترین كلیپ‌های شبكه‌های اجتماعی تبدیل شد و ده‌ها مورد از برخورد ماموران با دستفروش‌هایی كه هرروز در گوشه و خیابان این شهر می‌بینیم، تنها گوشه‌ای از چالش‌های شهر با دستفروش‌های تهران است. به همین دلیل این چالش‌ها، بهانه‌ای شده برای اجرای طرحی با عنوان ساماندهی دستفروشان كه از سال گذشته شهرداری تهران از آن به عنوان یكی از اولویت‌های خود یاد می‌كند و تبلیغات بسیاری هم در مورد آن كرده و می‌كند. اما از حدود سه ماه قبل، اجرای این طرح رنگ و بویی جدی‌تر به خود گرفته است.

براساس این طرح قرار است كه دستفروش‌های تهران، به تدریج از كف خیابان‌ها جمع‌آوری شده و به نقاطی كه در سطح شهر برای آنها در نظر گرفته شده منتقل می‌شوند تا درهمان نقاط بساط پهن كنند. به این ترتیب این طرح از دو بخش جمع‌آوری و ساماندهی تشكیل شده است. منتها تاكنون در اجرای این طرح، تنها بخش اول این طرح یعنی جمع‌آوری دستفروش‌ها، اجرا شده است. اما در مورد «ساماندهی» هنوز كاری عملی صورت نگرفته است. جالب اینجاست كه درست سه ماه قبل از دستور اخیر فرمانده یگان حفاظت شهرداری تهران برای جمع‌آوری دستفروش‌ها، معاون اجتماعی شهرداری گفته بود كه «بر اساس دستور نیروی انتظامی كسی حق برخورد با دستفروشان را ندارد.» البته فرمانده یگان حفاظت دلایلی همچون تامین آسایش و امنیت مسافران، تسهیل تردد، جلوگیری از ارایه محصولات بهداشتی قاچاق، كاهش زمینه‌های اخاذی، كاهش آلودگی بصری و ممانعت از استفاده ابزاری از كودكان و زنان را از اهداف اجرای این طرح برشمرده است.

مترو با رنگ و بوی فروشگاه زیرزمینی
معصومه رحیمی؛ ٣٢ ساله است و خانه‌‌‌دار. ماهی یكی، دوبار مسیر میدان امام خمینی تا حقانی را با مترو طی می‌كند و به خوبی با مقوله دستفروشی آشناست. به اعتقاد وی امنیت مترو یكی از مهم‌ترین دلایلی است كه دستفروشان را به آنجا می‌كشد: واقعا دل آدم برای آنها می‌سوزد. برای همین هم هست كه مردم سعی می‌كنند از آنها خرید كنند تا كمكی به این افراد كرده باشند، اما مشكل اینجاست كه حضور دستفروشان در واگن‌های مترو واقعا موجب سلب آسایش مسافران شده است.
در مقابل اما بعضی از مسافران از جمع شدن بساط دستفروش‌ها چندان راضی نیستند؛ آنها می‌گویند به حضور دستفروش‌ها عادت كرده‌اند، ضمن اینكه كالاهایی كه از سوی دستفروش‌ها عرضه می‌شود از لحاظ قیمت به مراتب ارزان‌تر از مغازه‌هاست.
 دیدن صحنه‌هایی از دستفروشی قاچاقی، چند ماهی است كه چنان در متروهای تهران عادی شده كه دیگر كسی از دیدن آنها تعجبی نمی‌كند. دستفروشان این شهر زیرزمینی این روزها با احتیاط بیشتری كار می‌كنند؛ زن‌های دستفروش به محض اینكه در واگن‌ها بسته می‌شود انگاركه خیال‌شان راحت شده باشد، كیسه‌های پلاستیكی بزرگ را از زیر چادر بیرون می‌كشند و شروع به فروش جنس‌هایشان می‌كنند. مردها- و برخی موارد زنان جوان- هم از كوله‌پشتی برای حمل آنچه می‌فروشند، استفاده می‌كنند تا كمتر جلب‌توجه كند. قطار هم كه به ایستگاه می‌رسد، سعی می‌كنند كیسه‌های بزرگ را بین جمعیت مخفی نگه دارند تا وقتی ماموران برای شناسایی دستفروش‌ها داخل واگن‌ها سرك كشیدند، پیدای‌شان نكنند.

شوش، بازار بلور فروش‌ها
میدان شوش از خیلی قدیم تر‌ها، یكی از پاتوق‌های اصلی دستفروش‌های جنوب تهران بوده است. اما امروز از آنهمه دستفروش، كمتر از تعداد انگشتان یك دست به چشم می‌خورند. زن سالخورده‌ای كه كنار دكه روزنامه‌فروشی بساط لباس‌های دست دومش را پهن كرده یكی از همین دستفروش‌هاست. وی كه زیاد مایل به صحبت در مورد زندگی خصوصی‌اش نیست، تنها به این جمله بسنده می‌كند كه از سر ناچاری چند صباحی است كه مجبور به دستفروشی شده تا خرج خانواده‌اش را درآورد. گرچه به گفته وی درآمدش از این كار اصلا قابل استناد برای تامین یك زندگی نیست. كمی جلوتر از وی، درست زیر پل عابرپیاده، مردی میانسال بساط عینك‌فروشی راه انداخته است. از آن قدیمی‌هاست و ٢٠ سالی می‌شود كه در اینجا عینك می‌فروشد. بچه كرمانشاه است و از همان سال‌های جنگ به دلیل بیكاری به تهران آمده و به كوپن‌فروشی روی آورده است. بعد از جمع شدن سیستم كوپن و كوپن‌بازی، مجبور می‌شود كار دیگری دست و پا كند. چند ماهی شاگرد یك مغازه آب‌میوه‌گیری می‌شود اما از آنجایی كه درآمدش كفاف زندگی‌اش را نمی‌داده، تصمیم می‌گیرد در گوشه‌ای از همین میدان شوش، بساط كند. وی در مورد وضعیت دستفروش‌های میدان شوش می‌گوید: تا همین چند ماه قبل اینجا پر بود از تعداد زیادی از دستفروش كه از همین طریق كسب درآمد می‌كردند ولی ازچندماه قبل، به یكباره شهرداری شروع به جمع‌آوری آنها كرد و هر روز بساط تعدادی از دوستان ما را جمع كردند.
وی در مورد نحوه برخورد ماموران شهرداری نیز می‌گوید: یكدفعه می‌ریزند و همه را جمع می‌كنند و با خودشان می‌برند. هرچقدرهم كه التماس كنیم فایده‌ای ندارد. اجناس‌مان را توقیف می‌كنند و باید تعهد بدهیم كه دیگر دستفروشی نكنیم.


در مورد درآمدش هم می‌گوید: نمی‌دانم چطور می‌گویند در آمد دستفروشان درآمدی میلیونی است. ما كه هركدام از دستفروش‌ها را كه می‌بینیم، هشت‌شان گرو نه‌شان است. خود من دو تا دختر دارم كه چند وقت پیش عروسی یكی از آنها بود. مجبور شدم برای جهیزیه دخترم از مادر شوهرش قرض بگیرم.
وی درپاسخ به این سوال كه چرا دنبال كار دیگری نمی‌روی؟ می‌گوید: كجا بروم؟ هر جا كه بخواهم كار كنم می‌خواهند حداكثر یك میلیون تومان حقوق به من بدهند كه خرج اولیه زندگی را هم نمی‌دهد. اگر كار مناسبی پیدا می‌كردم كه دستفروش نمی‌شدم. چرا همه فكر می‌كنند كه دستفروش‌ها دنبال پول مفت هستند؟ اگر كار خوبی پیدا شود، مطمئن باشید كمتر كسی حاضر به دستفروشی می‌شود. داخل خیابان بلورفروش‌ها هم كه روزگاری بهشت دستفروش‌ها بود دست كمی از میدان شوش ندارد. با این تفاوت كه تعداد دستفروش‌ها بیشتر از داخل میدان است. آن هم دستفروش‌هایی كه سیارند تا ساكن. به این معنا كه اجناس‌شان را دست‌شان می‌گیرند و از این سو به آن سو می‌روند و دنبال مشتری می‌گردند.


وقتی جلوی یكی از آنها را برای گفت‌وگو می‌گیرم، به یكباره دو نفر از دوستانش نیز دورمان را می‌گیرند چرا كه تصورشان این است كه مامور شهرداری‌ام كه برای توقیف دوست‌شان آمده‌ام. رضا از مشهد به تهران آمده است. با همان توجیهی كه همه دستفروش‌های شهرستانی می‌كنند، می‌گوید كار نبود. مجبور شدیم بیاییم تهران. حالا چند سالی است كه در تهران چاقو می‌فروشم. از ترس مامورهای شهرداری، مجبور است كه چاقوهایش را بغل كند و از این سوی خیابان به سمت دیگرش برود و برگردد تا بلكه مشتری خوبی پیدا كند. دوستش باقر اما بچه تهران است كه باز هم به دلیل همان بهانه همیشگی دستفروشی می‌كند: كار نیست كه؛ شما كار پیدا كنید تا ببینید می‌رویم سركار یا نه؟!


هنوز هم اما، نشانه‌هایی از دستفروش‌ها در راسته بازار به چشم می‌خورد. در كنار ویترین‌های خوش‌آب و رنگ پر از انواع بلورجات و چینی‌ها مغازه‌های بازار، هنوز چند دستفروش قدیمی هم وجود دارند كه كنار دیوراها چینی و قاشق و... می‌فروشند. اما جز آنها هر چه كه هست، دستفروش‌هایی هستند كه رومیزی و روگازی و چاقو می‌فروشند. اینها در كنار چای و باقالی تنها كالاهایی هستند كه در این بازار توسط دستفروش‌ها به فروش می‌رسند. مشتریان اینجا بعضا خانوم‌هایی هستند كه برای تهیه بخشی از جهیزیه دختران‌شان به بازاربلورفروشان آمده‌اند. نسرین ٥١ سال دارد و مادر سه دختر و دو پسر است. وی ساكن تهرانپارس است و تاكنون چندین بار درسال‌های مختلف برای خرید به اینجا آمده است. برای همین كاملا با مقوله دستفروشی در خیابان صابونچی آشناست: چند باری كه اینجا آمدم، گوشه، گوشه آن پر بود از انواع دستفروش‌های مختلف. از شیر مرغ تا جان آدمیزاد. برای همین مغازه دارها نمی‌توانستند قیمت‌های‌شان را زیاد بالا ببرند. یعنی یك نوع رقابت به وجود آمده بود. ضمن اینكه شما وقتی یك دور در اینجا می‌زدی، می‌توانستی هرچه كه می‌خواهی را تهیه كنی. نمی‌دانم چرا آنها را جمع كردند. تا جایی كه من شنیدم، اكثر مردم و مشتریان از این مساله گلایه دارند.


محمد زمان، ٢٧ سال سن دارد و بچه افغانستان است. چهار، پنج سالی می‌شود كه همراه زن و فرزند كوچكش به ایران آمده است. خودش در مورد دلیل كوچش به ایران و تهران می‌گوید: افغانستان كار نبود. به خیلی‌ها هم مقروض بودم این بود كه مجبور شدم بیایم ایران و كار كنم و قرض‌هایم را بدهم.
اینقدر فشار زندگی روی دوش‌های محمد زمان زیاد است كه به قول خودش روزی نیست كه به خودكشی فكر نكند: حتی همین نان بخور و نمیر را هم نمی‌گذارند دربیاوریم. كافی است گیر ماموران شهرداری بیفتید. تمام جنس‌های‌تان را می‌گیرند و كلی به شما توهین می‌كنند. مكثی می‌كند و در حالی‌كه بغضش را فرو می‌خورد ادامه می‌دهد: بچه چهار ساله‌ام مریض است. دكتر گفته باید شیر بخورد. دیشب برای خرید شیر او مجبور شدم پول قرض كنم. آن وقت می‌گویند دستفروشان درآمدهای نجومی دارند.
خود وی را هم چند باری گرفته‌اند و یك‌بار هم تمام اجناسش را توقیف كرده‌اند ولی با این وجود بازهم به كارش ادامه می‌دهد: چه كار كنم؟ چطور باید خرج زن و فرزندم را دربیاورم. واقعا خسته شده‌ام. بارها به این فكر كرده‌ام كه اگر نگذارند همین كار را هم ادامه دهم، چه باید بكنم؟ حتی به دزدی و موادفروشی هم فكر كرده‌ام. واقعا نمی‌دانم در این صورت چه تصمیمی خواهم گرفت. وی هم مانند اكثر دستفروشان مصرانه مدعی است كه اگر شغلی داشته باشد، دست از دستفروشی برخواهد داشت.

بازار تهران هم خالی شد
بازار تهران هم درست مثل شوش، حالا چند صباحی است كه خالی از دستفروش‌های رسمی است. اگر هم دستفروشی را در راسته‌های آن ببینید، درحد همان دستفروش‌های سیاری هستند كه اجناس‌شان را بغل می‌گیرند و برای فروش‌شان از این ور بازار به آن طرف می‌روند و جا عوض می‌كنند.
صحنه‌های اینجا هم چندان تفاوتی با دیگر صحنه‌های مشابه در سطح شهر ندارد. تنها تفاوتش «بازار» بودن این نقطه است كه به گفته بسیاری از دستفروش‌ها باعث می‌شود تا درآمد آنها بالاتر از بقیه دستفروش‌ها باشد. پیرمردی كه نایلون می‌فروشد اما این ادعا را رد می‌كند و می‌گوید: والله ما كه كسی را ندیده‌ایم كه درآمد بالایی از دستفروشی داشته باشد. نمی‌دانم این آمارها را از كجا می‌آورند؟
وی كه خود را باقر معرفی می‌كند و٢٠-٣٠ سالی می‌شود كه درخیابان‌های تهران دستفروشی می‌كند دلیل دستفروش شدنش را ورشكستگی عنوان می‌كند و می‌گوید: من كاشی‌فروش بودم و وضعم هم بد نبود، اما سر یك معامله، خریدار پول اجناسی كه خریده بود را نداد و متواری شد و من هم به خاك سیاه نشستم.
از آن روز به بعد، باقر برای تامین مخارج چهار فرزندش با اندك پولی كه قرض كرده بود، قاشق و چنگال خرید و در بازار مشغول كسب و كار شد. البته وی در طول این سال‌ها چند باری گیر ماموران شهرداری افتاده و اجناسش را از دست داده است. با این حال با همین شغل حتی دخترش را عروس كرده است. وی در مورد طرح جمع‌آوری دستفروش‌ها می‌گوید: در طول این سال‌ها بارها خواسته‌اند این طرح را اجرایی كنند ولی هر بار نیمه‌كاره رهایش كرده‌اند. این‌بار هم بعد از مدتی فراموش می‌شود. آخر مگر شوخی است؟ می‌دانید چند خانواده از كنار همین دستفروشی نان می‌خورند؟
یكی از مغازه داران پارچه‌فروشی بازار نظریه جالبی در این خصوص دارد: بودن دستفروش‌ها هم خوب است و هم بد. خوب است چون باعث حضور بیشتر مردم و رونق بازار می‌شود و بد است چون باعث كم شدن درآمد مغازه‌دارها می‌شوند و نظم بازار را هم به هم می‌ریزند.
یكی دیگر از دستفروشان هم در مورد انتقال دستفروش‌ها به محلی مشخص به تندی می‌گوید: حتی اگر جنازه‌ام نیز از اینجا برود خودم از اینجا نمی‌روم. به ما می‌گویند در نقاطی كه مشخص شده باید دستفروشی كنید اما واقعا در این نقاط چقدر می‌توان جنس فروخت و مردم چقدر به این مراكز می‌آیند؟
اما كسبه بازار در مجموع از حضور دستفروشان شاكی‌اند. یكی از كسبه بازار با انتقاد از افزایش یكباره دستفروشان در این منطقه می‌گوید: تاكنون بارها به شورای شهر و شهرداری نامه نوشته‌ایم. حتی برای اعتراض به شهرداری مركز رفتیم اما آنها با وجودی كه اعلام می‌كنند از چهارراه سیروس تا چهارراه گلوبندك تمامی كسبه طومار و درخواست‌های زیادی به دست‌شان رسیده، می‌گویند ما می‌خواهیم با ساماندهی آنها این مشكل را به شكل اصولی حل كنیم. برخی دیگر از كسبه حضور دستفروشان را عاملی برای ناامنی بازار می‌دانند. رسول كه فروشنده لوازم خانگی است در این مورد می‌گوید: بارها مشتریان به من گفته‌اند كه ازبابت امنیت زن و فرزندان‌شان نگرانند و از اینكه مجبورند برای ورود به بازار و پاساژها از میان این دستفروش‌ها عبور كنند،   می‌ترسند.

پاسخ شهرداری به طرح جمع‌آوری دستفروشان: به دستفروشان، جا می‌دهیم

عابد ملكی، شهردار منطقه ۱۲ چندی قبل در گفت‌وگو با خبرنگاران گفته بود: ما برای آنكه دستفروشان نیز بتوانند رزق حلال برای خانواده‌های‌شان ببرند ایجاد شب بازار و روز بازارهایی را در خیابان‌های مختلف پایتخت از جمله صوراسرافیل در نظر گرفته‌ایم.
وی با بیان اینكه ثبت نام از دستفروشان در شهرداری ناحیه ۲ منطقه ۱۲ در خیابان امام خمینی آغاز شده است ادامه داد: تاكنون ۷۰۰ دستفروش ثبت نام كرده‌اند تا در برنامه طرح ساماندهی شهرداری شركت كنند. ملكی در پاسخ به برخی انتقادات دستفروشان مبنی بر دریافت وجه تحت عنوان باج از دستفروشان نیز گفته بود: تعدادی از ماموران تخلفاتی داشتند و با دستفروشان برخورد نمی‌كردند كه با ماموران خاطی برخورد و برخی از آنان فسخ قرارداد شدند.
اما دراین بین معاون امور خدمات شهری شهرداری تهران درگفت‌وگو با «اعتماد» از اختصاص ٢٠ محل جمع‌آوری دستفروشان در سطح تهران برای ساماندهی دستفروش‌ها خبر می‌دهد و می‌گوید: برخی دستفروشان واقعا نیازمند هستند، برای همین شهرداری تهران به دنبال این است كه با اجرای طرح جمع‌آوری دستفروشان، محلی را برای فروش محصولات این افراد تعیین و شرایط فروش را برای این افراد مهیا كند.
معاون امور خدمات شهری شهرداری تهران خاطرنشان كرد: در حال حاضر در شهر تهران ٢٧ بازار روز وجود دارد  كه فعال است  اما شهرداری تهران به دنبال افزایش تعداد بازارهای روز شهر  است.
عبداللهی به لزوم همكاری سایر نهادهای مرتبط، برای اجرای این طرح اشاره می‌كند و می‌افزاید: جمع‌آوری دستفروشان تنها زمانی به درستی امكان‌پذیر بود كه نهادهای دیگر نیز با شهرداری همكاری كنند از این رو با توجه به اینكه این‌بار با نیروی انتظامی و قوه قضاییه هماهنگی لازم به عمل آمده است، به طور حتم طرح جمع‌آوری دستفروشان با قوت بیشتری ادامه پیدا كرده تا به سرانجام برسد.
وی با تاكید بر اینكه به هر صورت، دستفروشی به هر شكل و در هر نقطه‌ای از شهر غیرقانونی است گفت: در ابتدا باید بازارهای محلی افزایش پیدا كند تا افراد مستحق در این بازار روزها جا داده شوند و بتوانند كاسبی كنند. معاون امور خدمات شهری شهرداری تهران در پاسخ به این پرسش كه نحوه جمع‌آوری دستفروشان مترو چه سازوكاری دارد؟ اظهار كرد: دستفروشان مترو به خدمات شهری مرتبط نیست بلكه موضوعی است كه در دل تشكیلات حمل و نقل عمومی شهر تهران و مترو پیگیری می‌شود اما با توجه به شرایط كنونی دستفروشان مترو با سردار ساجدی‌نیا در این رابطه جلسه‌ای برگزار شده كه این موضوع نیز حل شود و هماهنگی‌های به عمل آمده این كار هم به زودی شروع می‌شود.


شورا، مخالف تمام‌قد
در مقابل اما، به گفته ابوالفضل قناعتی، عضو هیات رییسه شورای شهر، هنوز شهرداری برنامه مدونی را برای ساماندهی دستفروش‌ها به شورا نیاورده است. او تاكید می‌كند: در هرصورت ما با اینكه شهرداری بخواهد به این افراد جایی برای كاسبی بدهد شدیدا مخالفیم. چون نظم اقتصادی شهر به هم می‌ریزد. این نمی‌شود كه مغازه داری مالیات و عوارض و كرایه‌های سنگین بدهد، آن‌وقت دستفروش‌ها بدون كرایه و عوارض درآمدهای كلانی داشته باشند. اگر این گونه باشد، از این به بعد روستاییان و شهرستانی‌ها، به هوای گرفتن یك غرفه كسب و كارشان را رها می‌كنند و به تهران می‌آیند و دستفروش می‌شوند. یعنی این طرح در عمل اجرایی نخواهد شد.
مهدی چمران، رییس شورای شهر هم برخلاف تصور، از منتقدین جدی این طرح است: الان اكثر دستفروش‌های تهرانی را شهرستانی‌ها تشكیل می‌دهند. این كار شهرداری به معنای قانونی خواندن دستفروشی و تضعیف كسب و كار شهرداری است. اگر این طرح اجرایی شود، مسلما نه‌تنها مشكلات پایتخت حل نخواهد شد كه با هجوم شهرستانی‌های بیكار به تهران، باید منتظر بیشتر شدن مشكلات شهرمان باشیم.
سوالات و ابهام‌هایی كه در این طرح وجود دارد، به خصوص مخالفت آشكار شورای شهری‌ها با این طرح، آنقدر مبهم و گنگ است كه به نظر نمی‌رسد به این سادگی‌ها گره كور معضل دستفروش‌های پایتخت حل شود؛ مشكلی كه به نوعی دملی چركین برای شهر تهران تبدیل شده و خارج كردن آن به جراحی حاذق نیاز دارد. اما سوال اساسی این است كه آیا شهرداری تهران همان جراح حاذق است یا این طرح، این‌بار هم مانند بارهای قبل، در حد یك نمایش كوتاه‌مدت متوقف خواهد شد؟

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha