یکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۶

برخلاف تصور همه برای جوانان و نوجوانان دل كندن از زندگی و استقبال از مرگ بسیار آسان‌تر از آنهایی است كه عمر طولانی را در این دنیا سپری كرده‌اند و به هر روز دیدن و برخاستن خورشید عادت دارند. هیچ قضاوتی درباره استقبال از مرگ یا عشق به حیات نداریم و این گزارش نیز درصدد پاسخگویی و پرداختن به مسائلی از این دست نیست، بلكه فقط هدف ما این است كه نشان دهیم چرا برخی میانسالان یعنی آنهایی كه در سنین بین 50 تا 65 سال هستند، حاضر نیستند برخی واقعیت‌های زندگی‌شان مانند پیری و مرگ را بپذیرند؟ پرسش‌های مهمی مانند «دستاورد من از این زندگی چه بوده است؟» در سنین بالای 50 سال به سراغ همه افراد می‌آید و اگر كسی نتواند پاسخ درستی به این پرسش‌های بنیادی خودش بدهد با بحرانی به نام بحران میانسالی روبه‌رو می‌شود.

سلامت نیوز: برخلاف تصور همه برای جوانان و نوجوانان دل كندن از زندگی و استقبال از مرگ بسیار آسان‌تر از آنهایی است كه عمر طولانی را در این دنیا سپری كرده‌اند و به هر روز دیدن و برخاستن خورشید عادت دارند. هیچ قضاوتی درباره استقبال از مرگ یا عشق به حیات نداریم و این گزارش نیز درصدد پاسخگویی و پرداختن به مسائلی از این دست نیست، بلكه فقط هدف ما این است كه نشان دهیم چرا برخی میانسالان یعنی آنهایی كه در سنین بین 50 تا 65 سال هستند، حاضر نیستند برخی واقعیت‌های زندگی‌شان مانند پیری و مرگ را بپذیرند؟ پرسش‌های مهمی مانند «دستاورد من از این زندگی چه بوده است؟» در سنین بالای 50 سال به سراغ همه افراد می‌آید و اگر كسی نتواند پاسخ درستی به این پرسش‌های بنیادی خودش بدهد با بحرانی به نام بحران میانسالی روبه‌رو می‌شود.


 به گزارش سلامت نیوز، 50 سالگی یعنی نیمه عمر! همه آنهایی كه به نیمه عمرشان می‌رسند مجبورند برای مدتی هرچند كوتاه (حتی برای چند دقیقه) به پشت سر نگاه كنند تا ببینند طی این سال‌ها چه كرده‌اند؟ برخلاف دوران جوانی و نوجوانی كه امید داشتن به آینده نادیده و حتی خیالی بسیار مهم است، در دوران میانسالی دیگر آینده نادیده چندان امیدبخش نیست بلكه بیشترین عاملی كه برای فرد امید و نشاط به همراه می‌آورد، كیفیت زندگی‌ای است كه او از سر گذارنده و اینجاست كه اگر فرد از زندگی گذشته‌اش احساس رضایت كند، به خوبی می‌تواند بر بحرانی به نام بحران میانسالی غلبه كند و اگر احساس شكست كند این شكست كل زندگی او را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد و حتی بر روند گذراندن زندگی او در دوران پیری هم تاثیرگذار است. به نظر می‌رسد در كنار مولفه‌ای به نام امید به زندگی كه بیانگر سطح رفاه جوامع است باید مولفه‌ دیگری به نام رضایت از زندگی نیز مبنای توجه دولت‌ها در سنجش سطح رفاه جوامع باشد؛ مولفه‌ای كه نشان‌دهنده كیفیت زندگی فرد و رضایت از خویشتن است.

دوست ندارم پیر به نظر برسم

با دقت موهای سفیدی را كه از ریشه موهای رنگ شده‌اش بیرون آمده، بررسی می‌كند. این موهای بیرون زده یك دست سفید هستند در حالی كه او با رنگ موی قهوه‌ای طبیعی سعی داشته آنها را یك دست قهوه‌ای نشان دهد. می‌خندد و می‌گوید بیشتر وقتم به رنگ کردن موهایم می‌گذرد! می‌خندم و به او می‌گویم: با موهای سفید هم جذاب هستید. از این تعریف من عصبانی می‌شود و می‌گوید: نه جذابیتم كمتر می‌شه! دوست ندارم پیر به نظر برسم. پزشك است و در كارش بسیار موفق است. عكسی از دوران جوانی‌اش روی میز مطبش گذاشته كه واقعا خوش‌تیپ بوده، می‌گوید: همه به من می‌گفتند آلن دلون! وقتی چهره این هنرپیشه را در ذهنم مجسم كردم دیدم پربیراه هم نمی‌گفتند! حالا 40 سال از آن روزها گذشته و آقای دكتر این روزهای اما در 69 سالگی هیچ شباهتی به آن چهره جوان و زیبا ندارد. اصلا موضوع موهایش نیست بلكه كل گردن و بدنش پیر و چروك شده و او حاضر نیست این را بپذیرد. صورتش از بس آمپول بوتاكس به آن زده حالتی بدون میمیك و مصنوعی پیدا كرده كه تا حدی هم زنانه شده است. آقای دكتر پاتوقش دربند و دركه است و آن طور كه خودش می‌گوید هر هفته با جوان‌ها در كوه مسابقه می‌دهد. لباس‌های جوانانه و رنگارنگ می‌پوشد. لباس‌هایی كه شاید جوانان هم از پوشیدن آن ابا داشته باشند و بی‌توجه به نگاه‌های تمسخرآمیز اطرافیان با آن لباس‌ها همه جا می‌رود و حتی تصور می‌كند همه به دلیل اینكه خیلی جذاب است نگاهش می‌كنند. اینها را همسرش به من می‌گوید. می‌گوید آقای دكتر بعد از اینكه به سن 50 سالگی رسید ترس از پیری به طرز وحشتناكی به سراغش آمد و بعد از آن سعی دارد با هر روشی خودش را جوان نگاه دارد.

نیازهایی كه تا ابد بی‌پاسخ می‌ماند

در واقع پیری و كهنسالی فرایندی از زندگی است كه برای هر كسی رخ می‌دهد و اگر كسی بخواهد در مقابل این مساله مقاومت كند این باعث نمی‌شود پیری در مورد او به تاخیر بیفتد یا اصلا رخ ندهد. شاید این تصور وجود داشته باشد كه به هر اندازه‌ای كه فرد در دوران جوانی بتواند در كار و زندگی موفقیت كسب كند و به پول و موقعیت بیشتر و بهتری دست یابد در دوران میانسالی و زمان مواجهه با بحرانی به نام بحران میانسالی راحت‌تر می‌تواند از پس این مرحله از زندگی برآید، اما نحوه مواجهه با بحران میانسالی و رضایت از زندگی ریشه در موفقیت افراد ندارد. برخلاف تصور همه بررسی‌های روانشناسان آمریكایی نشان می‌دهد رضایت از زندگی در دوران جوانی و گذراندن آن به شكلی كه فرد با نشاط و سرخوشی و بدون حس ندامت زندگی كرده باشد در این احساس بسیار موثر است. كسانی كه در جوانی فرصتی برای شادی و تخلیه هیجان نداشته و با آرامش زندگی نمی‌كنند، صرف نظر از اینكه موفق باشند یا خیر، در میانسالی نیاز به شادی و آرامش در درونشان قوت می‌گیرد اما نمی‌توان انتظار داشت پاسخ درستی به نیاز به شادی و سرخوشی كه از دوران جوانی سربرآورده و سركوب شده در سن میانسالی داده شود. بنابراین باید گفت این نیاز تا ابد در وجود این افراد بی‌پاسخ می‌ماند.

این افراد با این كارها جوان نمی‌شوند

صرف‌نظر از جوانان و رقابتی كه برای زیباتر شدن دارند، بخش زیادی از مشتری‌های جراحی‌های زیبایی و پوست، زنان و حتی مردان بالای 40 سالی هستند كه دوست دارند از راه‌های مختلف جوان‌تر دیده شوند. از كشیدن پوست گرفته تا تزریق ژل و بوتاكس و از بین بردن خط خنده و اخم، در شهرهای بزرگ رجوع به دكتر و انجام عمل‌های زیبایی باعث می‌شود افراد میانسالی كه دوست ندارند پیر دیده شوند، با این عمل‌ها احساس جوانی كنند در حالی كه در شهرهای كوچك و دورتر شاید چنین امكانی وجود نداشته باشد. با این وجود حتی در حالتی كه نتیجه این عمل‌ها بسیار هم مثبت باشد و موفق شود فرد را در ظاهر سالیان سال جوان كند، در اصل این افراد با این كارها جوان نمی‌شوند.

به اندازه پول درمان بیماری هم پس‌انداز ندارد

می گوید اگر بخواهم لحظه‌ای تصور كنم در 56 سالگی شبیه الان مادرم باشم ترجیح می‌دهم همین الان خودم را بكشم. دختر جوان این را به منشی آرایشگاهی كه مادرش در آن كار می‌كند می‌گوید. دختر منشی در پاسخ او می‌گوید: به نظر من مادر تو مشكلی ندارد و زندگی خوب و خوشی دارد اما دختر جوان اعتراض می‌كند و می‌گوید: نه او هیچی ندارد! بعد از اینكه 10 سال پیش از پدرم جدا شد همه‌چیزش حتی همان چند قطعه طلا و وسایل با ارزشش را هم گذاشت و بقیه را هم در این سال‌ها خرج تحصیل و زندگی من كرد. او اگر این روزها مشكل یا بیماری پیدا كند حتی به اندازه پول درمان بیماری هم پس‌انداز ندارد و همه پول‌هایش را هم خرج ظاهرش می‌كند. نگاهی به مادر دختر جوان می‌اندازم كه با شادی و نشاط موهای زنی را كه كوتاه كرده در آینه به او نشان می‌دهد و بلند بلند با آن زن حرف می‌زند. وقتی زن كه مشخص است از موهایش خیلی راضی است او را دعا می‌كند و می‌گوید ناهید خانم خوشبخت بشی! ناهید خانم با صدای بلند مثل دخترهای جوان می‌خندد و می‌گوید: خدا از دهنت بشنوه! دخترش كه شاهد این صحنه است رو به منشی می‌گوید: می‌بینی؟ همیشه همین جوریه! آبرو نداریم از دستش! تو كوچه و خیابون بلند بلند حرف می‌زنه و اصلا توجهی به این نداره كه سن و سالی ازش گذشته! دختر با تلخی می‌خندد و ادامه می‌دهد: روزی نیست كه جایی از صورتش را عمل نكند و دنبال یك راه جدید برای زیباتر شدن نباشد در حالی كه این كارها نه تنها او را جوان‌تر نكرده بلكه باعث شده مصنوعی و غیرطبیعی جلوه كند. من كه سال‌هاست با مادرم بیرون نمی‌روم! در این لحظه ناهید خانم به طرف ما می‌آید. وقتی نزدیك می‌شود از ظاهری كه او برای خودش ساخته تعجب می‌كنم. انواع و اقسام النگو و وسایل تزیینی را به خودش وصل كرده و با موهایی رنگارنگ و آرایشی غلیظ، به زحمت می‌توان از روی این همه عمل جراحی و نقاب رنگی سن واقعی او را تشخیص داد. برخی از اتفاقات زندگی مانند پیری و از دست دادن نزدیكان قابل تغییر نیستند و بنابراین فقط باید تسلیم آنها شد. توقف كردن و به پشت سر نگاه كردن در صورتی كه همه وقت‌ها را به غفلت گذرانده باشیم اتفاقی دردآور است. پس بهتر است از جوانی كاری كنیم كه در آزمونی به نام بحران میانسالی حداقل در مقابل خودمان سرافكنده نشویم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha