سلامت نیوز: آیا آلودگی هوا با استانداردسازی سوخت و خودرو به پایان میرسد؟ پاسخ «احمد بخارایی» جامعه شناس به این سؤال منفی است. او دستها و عوامل پنهان دیگری را در ایجاد آلودگیها دخیل میداند که در این گفتوگو آنها را باز میکند! زنجیرهای تنیده شده در فرهنگ، اجتماع و اقتصاد و سیاست جامعه ایرانی! او اعتقاد دارد که این جامعه شناسی محیط زیستی است که میتواند پایانی بر آلودگیهای بحران زای کلانشهرهای کشور بنویسد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران، احمد بخارایی جامعه شناس معتقد است ریشه بحران آلودگی هوا و دیگر مسائل زیست محیطی کشور، رواج فرهنگ مصرفگرایی است. این استاد دانشگاه میگوید: «آنچه در نگاه اول برای درمان آلودگی هوا در کلانشهرهای ایران به ذهن میرسد تردد اندک خودروهای شخصی، افزایش وسایل حمل ونقل عمومی، تشویق مردم به تردد با دوچرخه، تدارک معابر امن برای دوچرخه سوارها و وسعت محدوده طرح زوج وفرد است و ما باید مراحلی را طی کنیم تا به این راه حلها برسیم.»
ما درگیر فرهنگ خودگرایی هستیم اگر بخواهیم پنج مورد از آسیبهای رفتاری اجتماعی را درایران برشماریم شامل مصرفگرایی بیرویه، زمین خواری، تخریب جنگلها، کم آبی و آلودگی هواست یعنی در این زمینه با چهار پدیده فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مواجهیم.»متن کامل گفتوگوی ایرنا با احمد بخارایی، جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور را پیش رو دارید:
به اعتقاد شما آیا حل معضل آلودگی هوا تنها در دست دولت و نهادهای حاکمیتی است یا تشکلهای مردم نهاد هم میتوانند نقشی در حل این آسیب زیست محیطی داشته باشند؟
آلودگی هوای شهرها در تمام فصول به دلیل دوعامل پایدار، ترافیک سنگین خودروها و وجود شهرکهای صنعتی است اما عامل سومی هم در فصل زمستان به دو عامل قبلی اضافه میشود و آن نیاز فصلی به گرم کردن مطلوب منازل است. حال ما در پاسخ به این سؤال مطرح شده در پی چه هستیم؟ رفتارهای اجتماعی زیست محیطی ما در مواجهه با این موضوع خاص چگونه باید باشد؟ معضل آلودگی هوا یک حلقه از زنجیره بحران محیط زیست است. آلودگی هوا به آتش زدن و تخریب جنگلها، استفاده نادرست از آب وخاک، روش نادرست دفن زبالهها و حس انسانی در پی رفاه بیشتر، یعنی همان خودگرایی مربوط میشود. تمام اینها حلقههای یک زنجیره هستند که آلودگی هوا با این حلقهها در ارتباط است.
حدود چهار دهه از عمر مبحث جامعه شناسی محیط زیست میگذرد. از سال1970 به بعد این رشته در دانشگاههای خارج از کشور تأسیس شد و دلیل آن، رخ نمایی بحرانهای زیست محیطی بود و زنگ خطری که به صدا درآمد. اینک هم، رشتهای که در این بحران باید پایه کار باشد رشته جامعه شناسی است و این حس نیاز به این رشته درسؤال شما مشهود است زیرا در سؤال صحبت از مشارکت مردم در قالب تشکلهای مردم نهاد میشود. در سه سطح؛ خُرد که فرد و ذهن او و در سطح میانه که تشکلهای مردمی و در سطح کلان که ساختارهای اجتماعی، درگیر بحران زیست محیطیاند میتوان به نقش عوامل متعدد اشاره داشت.
برای اینکه نقش مهم و منحصر به فرد سازمانهای داوطلب و غیر دولتی را در رفتارهای اجتماعی زیست محیطی متوجه شویم، لازم است ابتدا به مجموعه عوامل اثرگذار بر رفتارهای زیست محیطی اشاره کنیم.
بله .هفت دسته عامل یا به عبارتی هفت متغیر مستقل تأثیرگذار بر متغیر وابسته رفتارهای اجتماعی زیست محیطی در نگاه جامعه شناختی لحاظ میشوند. متغیر مستقل اول، شبکه های مشارکت مدنی است و درسه سطح میتوان مشارکت این شبکهها را به عنوان متغیر مستقل تعریف کرد. در سطح اول این است که دیدگاههای عمومی شنیده شود، یعنی دیدگاه عمومی در مورد محیط زیست به طورعام و آلودگی هوا به طورخاص در تریبونی گفته و شنیده شود اعم از اینکه این دیدگاهها موافق یا مخالف باشند یعنی نوعی توصیف باشد. یعنی باید ابتدا مردم به عنوان عامل مشارکت، دیدگاه همنوع و همشهری خود را بشنوند، این نخستین سطح مشارکت است.
دومین سطح، گفتوگو بین اعضای ذینفع جامعه است، مثل رسانهها، آموزش وپرورش، هنرمندان و خودرو سازان. یعنی هرکسی در مورد موضوع مورد بررسی به یک صورت نفع میبرد. صاحب نفع بودن دارای اقسام گوناگون است. یک نفع، برنامهریزی برای نسل آینده است. یک نفع تنها بعد مالی دارد. این مذاکره بین اعضای ذی نفع جامعه به شکل بحث و مناظره مد نظر است. سطح سوم، برنامهریزی مشارکتی است، یعنی طراحی واجرا. اگر صحبت از مشارکت است منظورتنها دولت نیست، بلکه نقش تشکلهای مردم نهاد مطرح میشود. در واقع در تمام عواملی که ذکر شد این تشکلها نقش دارند.
متغیر مستقل دوم، هنجارهای اجتماعی هستند که براساس نظریه رابرت پاتنام این هنجارها مولدترین جزء سرمایه اجتماعی اند. او معتقد است هنجارهای اجتماعی عامل ایجاد تعادل در جامعه میشوند و این تعادل به دو شکل متوازن و تعمیم یافته است. درتعادل متوازن، ظرف زمانی آن زمان حال است اما تعادل تعمیم یافته، ظرف زمانیاش در دراز مدت است. یعنی ما امروز از یک نفع و سود میگذریم تا نسلهای بعدی به آن برسند و این تعادل تعمیم یافته، ارزشمند است. اما تعادل متوازن به دنبال اخذ پاداش و پاسخ عمل در زمان اکنون به اندازه همان کاری است که در ابتدا صورت پذیرفته است. این تعادل متوازن میتواند دارای جنبههای ایجابی و سلبی باشد. سلبی مانند گرفتن جان فرد مقابل در زمانی که او مرتکب قتل میشود. ایجابیاش مانند گرفتن دستمزد به اندازه کار و بلافاصله.
اکنون این سؤال پیش میآید آیا ذینفعانی که ازدل تودهها برمی خیزند میتوانند مبلّغ ومجری تعادل تعمیم یافته باشند یا نهاد رسمی قدرت؟
نهاد رسمی قدرت عمدتاً در پی تعادل متوازن است مثل دادن دستمزد کارکنان دولت. این نهاد بیش از این نمیتواند کاری انجام دهد. در حوزه بحران محیط زیست، مهم آن است که همه امکانات را برای خود فراهم نکنیم و بگذاریم تا نسلهای آینده به آن امکانات برسند این یعنی همان تعادل تعمیم یافته است. در این بحث به نهادهای غیررسمی وغیردولتی میرسیم، یعنی با نبود حضور فعال سازمانهای غیردولتی و نهادهای مردمی و خودجوش، امکان تحقق تعادل تعمیم یافته وجود ندارد و تا این تعادل در جامعه ایجاد نشود ما نسبت به بحرانهای محیط زیست نگاه جامع و کارآمدی نمیتوانیم داشته باشیم.
متغیر سوم اعتماد اجتماعی است. رابرت پاتنام معتقد است اعتماد چرخهای حیات اجتماعی را روغن میزند. در حقیقت اعتماد اجتماعی تسهیل گر یا بسترساز همکاری بین افراد است. این نوع همکاری مستلزم پیشبینیپذیری رفتار دیگران است. اعتماد اجتماعی زیرمجموعه سرمایه اجتماعی است و هرچه سرمایه اجتماعی افزایش یابد رفتارهای اجتماعی زیست محیطی هم شکل مطلوبتر و کاربردیتر و مفید تری به خود میگیرند. اعتماد اجتماعی به عنوان یکی از مؤلفههای سرمایه اجتماعی سبب میشود که مردم ریسک کنند. اگر درجامعه شهری مردم ریسک نکنند به سمت رفتارهای فردی خواهند رفت و همواره منافع خود را بشدت، مقدم بر منافع جمعی قلمداد خواهندکرد. اگر ریسک در یک جامعه نباشد به این معناست که افراد احساس میکنند قواعدی بر رفتارهای اجتماعی حاکم نیست و نمیتوان عکس العملها را پیشبینی کرد. در این شرایط، اعضای جامعه ترجیح میدهند به لاک فردیت فرو روند و این آغاز انحطاط اجتماعی است و بیش از پیش، اعتماد اجتماعی نابود خواهد شد.
چهارمین متغیر مستقل تأثیرگذار بر رفتارهای اجتماعی زیست محیطی، دانش زیست محیطی یا شهروندی محیطی است. دانش زیست محیطی سه بُعد شناختی، عاطفی و رفتاری دارد. در بُعد شناختی این است که به وجود مشکلات زیست محیطی آگاهی داشته باشیم. در بُعد عاطفی انگیزه برای تغییر در افراد ایجاد شود، یعنی نوعی هیجان منفی در پی آگاهی از مشکلات زیست محیطی در مردم پدید آید. در بُعد رفتاری، انواع رفتارهای شهروندی، رفتارهای خصوصی، رفتارهای مصرفی مانند مصرفگرایی سبز را داریم. پنجمین متغیر مستقل، ارزشهای زیست محیطی است. یکی از موانع اصلی برای حل بحران آلودگی هوا به معنای خاص و بحران زیست محیطی به معنای عام آن در ایران مربوط به این عامل میشود. از تخریب جنگلهای شمال تا خشک شدن تالاب هامون و آلودگی هوا، همه حلقههای به هم پیوسته یک زنجیره هستند.
بنابراین این سؤال پیش میآید که آیا میشود آلودگی هوا را از دیگر انواع بحرانهای زیست محیطی جدا دانست؟
بله. فرهنگ استفاده بیرویه از خودرو در سطح شهر به ویلا نشینی در شمال و تخریب جنگلها تبدیل میشود. این فرهنگ همان فرهنگ « من محوری» است یا به عبارتی فرهنگ مصرف زدگی است. در ارزشهای زیست محیطی باید ارزشهای انسان گرایانه و عاطفی مدنظر قرار گیرند و این شرط لازم است. اگر این شرط لازم مهیا نشود نمیتوانیم با بحرانهای زیست محیطی مقابله کنیم. همچنین در ارزشهای زیست محیطی ارزشهای اخلاقی بسیار مهم و قابل آموزش است. ارزشهای اخلاقی یعنی برای طبیعت اعتبار قایل شویم. هایدگر معتقد بود که نگاه ما به انسان، مخروطی شکل بوده است. یعنی انسان را اشرف مخلوقاتی دانستهایم که او به خودش اجازه میدهد که همه چیز را به خدمت بگیرد و همه چیز برای آسایش و رشد انسان است. اما هایدگر مطرح ساخت که باید رابطه انسان با دیگر عناصر طبیعی مانند یک استوانه خوابیده و به شکل برابر باشد. یعنی به همان میزان که انسان حق حیات دارد یک درخت هم حق حیات دارد.
ششمین متغیر مستقل، نگرشهای زیست محیطی است که از ارزشهای زیست محیطی منتج میشود یعنی نگرشها واکنشی ارزش نگرانه هستند. دراین نگرشها این اعتقاد است که جوانان بیشتراز افراد سالمند، تحصیلکردهها بیشتراز تحصیل نکردهها، بانوان بیشتر از آقایان آماده همنوایی با طبیعت هستند و شاید بیربط نباشد اگر بگوییم بهتر است مدیر تشکلهای مردمی یک زن باشد زیرا زن به دلیل طبیعت مادرانه، همنوایی بیشتری با طبیعت خواهدداشت.
هفتمین و آخرین متغیر مستقل اثرگذار بر رفتارهای اجتماعی زیست محیطی عبارت از هویت مکانی است، یعنی انسان در هرمکان احساس بودن کند یعنی خاطرات او با مکان درهم تنیده باشد تا برای حفظ آن مکان بکوشد. ببینید چگونه رفتارهای اجتماعی زیست محیطی دارای لایههای پیچیدهای است که تا آنها مورد توجه قرار نگیرند سخن از مواجهه با خطرات زیست محیطی، کلیاتی تکراری خواهد بود که مصرف روزانه دارد. در تمام متغیرهای مستقل هفت گانهای که متذکر شدم همواره جای پای مردم و نقش پر رنگ سازمانهای مردم نهاد که نماینده امین مردم هستند مشاهده میشود و شکلگیری این سازمانها، نیازمند اراده قوی سیاسی است که لزوماً هر تشکل و گردهمایی را تهدیدی برای خود تلقی نکند و اساساً حفظ محیط زیست را بر حفظ خود، مقدم بدارد.
برخی کارشناسان محیط زیست، تنها راهکار دائمی و اصولی برای کاهش آلاینده ها در کلان شهرها را ابزارهای حقوقی، کیفری و تشکیل دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات زیست محیطی میدانند، این راهکار را چگونه ارزیابی میکنید؟
در آن هفت دسته عامل که مطرح شد در بخش آگاهی به وجود مشکلات زیست محیطی، بخشی هم مربوط به آگاهی از تخلفات است یعنی اعضای جامعه آگاه شوند و اطلاع یابند که در صورت تخلف، چه عواقبی گریبان آنان را خواهد گرفت. اما این تقلیلگرایی است اگر ما هفت عامل را به بخشی از یک عامل، کاهش دهیم. کنترل و نظارت رسمی و سیاستهای تنبیهی زمانی مناسب است که ما همه مسیر را بدرستی رفته باشیم و اعتماد اجتماعی ایجاد کرده باشیم، آگاهی، انتقال یافته باشد و تشکلهای مردمی تشکیل شده باشند. پس از طی کردن این مراحل، اعمال سیاستهای تنبیهی مفید خواهد بود اما شروع کار با این گونه سیاستهای تنبیهی، یعنی اینکه صورت مسأله را پاک کرده باشیم. مسائل زیست محیطی به معنای عام مانند گرم شدن اقلیم زمین و کمبود منابع طبیعی و به معنای خاص یعنی آلودگیها، پدیدههایی نیستند که با تهدید و تنبیه در ابتدای کار، کنترل شوند.
تنبیه، آخرین عامل بازدارنده است و مقدم بر تنبیه، همان عوامل هفت گانهای است که مفصل است و فقط از دل یک مدیریت کلان کارامد و اندیشمند برمی خیزد نه از دل مدیریتهای روزمرهگرا و تکلیف محور. عمدتاً علل بحرانهای زیست محیطی را در چهار عامل جستوجو میکنند که عبارتند از اشتهای سیریناپذیر انسانها، رقابت بیپایان اعضای جامعه در جهت کسب سرمایه و مالکیت، رشد جمعیت و شهر نشینی. حالا چگونه میتوان با تهدید و وضع قوانین تنبیهی، به کنترل این عوامل چهار گانه اقدام کرد؟ به نظر نمیرسد جز با توسل به همان متغیرهای هفت گانه، بتوان راهکارهای اصولی برای مقابله با بحرانهای زیست محیطی طراحی کرد.
برخی آسیب شناسان محیط زیست با انتقاد از طرحهای کاهش آلودگی هوا معتقدند در چنین طرحهایی به موضوع زیست بوم شهرها توجه نشده است یعنی یک طرح در قالب مقابله با آلودگی هوا برای همه استانها در نظر گرفته میشود، نظر شما چیست؟
حل مشکل آلودگی هوا فراتر از این گونه تحلیل هاست که به استانها ربط داده میشود. ما چرا در عملکرد زیست محیطیمان از سال 2006 تا 2010 از رتبه 53 در جهان به رتبه 78 سقوط کرده ایم؟ بدیهی است در نگاه اول برای درمان آلودگی هوا در کلان شهرهای ایران، آنچه به ذهن ما میرسد عبارتند از تردد کمتر ماشینهای شخصی، افزایش وسایل حمل ونقل عمومی، تشویق مردم به تردد با دوچرخه، تدارک معابر امن برای دوچرخه سوارها و وسعت محدوده طرح زوج وفرد. اما حقیقت این است که ما باید مراحلی را طی کنیم تا به این راه حلها برسیم. ما درگیر فرهنگ خودگرایی هستیم و این فرهنگ در تردد با خودروهای شخصی نمایان میشود. ما هنوز مقدمات را طی نکردهایم. ما اگر بخواهیم پنج مورد از آسیبهای رفتاری اجتماعی را درایران برشمریم شامل مصرفگرایی بیرویه، زمین خواری، تخریب جنگلها، کم آبی و آلودگی هوا است. یعنی با این چیدمان میبینیم که آلودگی هوا آخرین بحران و به عنوان یک پیامد است و آسیب اول، فرهنگ مصرفگرایی است. ما در این میان با چهار پدیده فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مواجهیم.
زمانی که پدیده فرهنگی مصرف زدگی با عامل سیاسی به عنوان مداخله گر، ترکیب و تبدیل به زمین خواری یا به عبارتی مصرف زمین میشود و عامل اجتماعی با عامل مداخله گر اقتصادی، ترکیب و به تخریب جنگلها وکم آبی تبدیل میشود، تخریب جنگلها و کم آبی هم در نهایت منجر به بزرگ شدن شهرها و آلودگی هوا میشود یعنی آلودگی هوا آخرین پیامد است.
براساس آمارها 70 درصد جمعیت کشور، شهری و 30 درصد، روستایی است. از این 70 درصد جمعیت، حدود 50 درصد آن در شهرهای کوچک و متوسط زندگی میکنند. به عبارت دیگر 35 درصد کل جمعیت در حال حاضر در شهرهای متوسط و کوچک و به همین مقدار در کلان شهرها زندگی میکنند. حال آنکه پیشبینی میشود در طول 10 تا 20 سال آینده حدود 70 درصد جمعیت کل کشور در کلان شهرها زندگی خواهند کرد. به بیان دیگر، پیشبینی میشود تا 20 سال دیگر، جمعیت کلان شهرها در ایران دو برابر شود. حالا شما ببینید بحرانهای شهری و زیست محیطی چقدر افزون خواهد شد و شاید در آن زمان، در حسرت این روزها بسر بریم که فعلاً آلوده و سخت، قلمدادش میکنیم. اگر همین میزان آلودگی هوا را در کلان شهرها نگه داریم موفق خواهیم بود اما این هم غیرممکن است. همه این اتفاقات ناشی از همان بخش از فرهنگ مصرفی است که تهران را از 700 کیلومتر مربع به 8000 کیلومتر مربع افزایش داده و اطراف تهران را انبوهی از منازل غیر رسمی یعنی ویلاها کرده و خاک و طبیعت را نابود کرده است. داستان تهران بیقواره و ملغمهسازی بین برجهای دارای مجوز شهرداری و ساختمانهای توسعه یافته در سطح شهر، حکایت دردناک دیگری است که روز به روز به تقویت فرهنگ مصرفی، کمک میکند.
به نظر شما راه حل چیست؟ برای مقابله با این آسیب زیست محیطی چه راهکارهای کوتاه مدت و بلند مدت پیشنهادمی دهید؟
راهکارهای بلند مدت از راهکارهای کوتاه مدت به دست میآید. حل این بحران زیست محیطی را باید به گروههای ذینفع سپرد. من که در شهر نفس میکشم یک ذینفع هستم، این منها باید به ما تبدیل شود. شروع کار با تشکلهای مردمی خواهد بود که البته این تشکلها در سطح میانی شکل میگیرد اما در سطح خُرد باید اطلاعرسانی از طریق نهادهای آموزشی و رسانهها انجام شود. دولت بایداز تشکلهای مردمی حمایت کند. رفتارهای مناسب زیست محیطی در ایران، نیازمند جنبش زیست محیطی است. در این جنبشها باید مخاطرات تکنولوژیک، ارزیابی شود. در یک نگاه کلی در سطح کلان، شکلگیری یک اقتصاد سیاسی نوین در جهت تدوین و اجرای سیاستهای زیست محیطی ضروری است. در این اقتصاد سیاسی، محور با سازمانهای مردم نهاد تحت حمایت قانونی و مالی دولت با هدف ایجاد یک زیست بوم انسانی نوین است. البته این یک اقدام بزرگ است که فقط از انسانهای بزرگ، امکان بروز دارد. همه این کارهای بزرگ از پاسخ به یک پرسش مشخص آغاز میشود و آن اینکه؛ چرا و چگونه گازهای گلخانهای در ایران از سال 1990 تاکنون بیش از 100 درصد افزایش یافته است؟ و چرا ایران، جزو 11 کشور نخست منتشرکننده گاز دی اکسید کربن است؟
در پایان بد نیست بدانید در تحقیقی که ما در منطقه پارس جنوبی و فازهای فعال عسلویه انجام دادیم دریافتیم که میزان متغیرهای هفت گانهای که قبلاً توضیح دادیم عمدتاً در حد متوسط در میان شاغلان در فازهای 10 گانه فعال در عسلویه بوده است که حکایت از بحران در سرمایه فرهنگی دارد. از سوی دیگر بین تمام متغیرهای هفت گانه با رفتارهای زیست محیطی، رابطه معنادار وجود داشته است. به عنوان مثال، هر قدر اعتماد اجتماعی بیشتر شده، رفتارهای زیست محیطی هم همسو با حفظ طبیعت بوده است. این تحقیق، بیانگر اهمیت نگاه و تحلیل جامعه شناختی در موضوع رفتارهای زیست محیطی است به گونهای که نشان میدهد تغییر یا اصلاح رفتارهای زیست محیطی تابع قوانین اجتماعی است و بدون نگاه همه جانبه و علمی نمیتوان به مقابله با بحرانهای زیست محیطی برخاست.
نظر شما