سلامت نیوز:مائده كلاس پنجم بود كه پدرش با ضربههای چاقو مادر او را كشت. پلیس همان روز قتل، احمد را دستگیر كرد و از او اعتراف گرفت. «خیانت» انگیزه مرد ٤٥ ساله برای فرو كردن چاقو در قلب و گردن و پهلوی همسر و مادر بچههایش بود. احمد، از پنج سال پیش كه تصادفی مهلك او را از پا انداخت و خانهنشتناش كرد، به رفتارهای زهرا مشكوك شد. او «خیانت» را در كمین خود میدید. هر تماسی كه با گوشی همسرش گرفته میشد یا هر وقت كه او پا در كوچه میگذاشت، خوره شك به جانش میافتاد. این حس آنقدر تقویت شد تا دست آخر چاقویی شد و در جان زهرا فرو رفت.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد،روز قتل، مائده سر كلاس بود اما ساجده، خواهر چهار ساله و علی، برادر ٢٠ سالهاش در خانه بودند و دیدند چطور پدرشان چند بار چاقو را در بدن مادرشان فرو كرد. آنها تقاضای قصاص پدرشان را كردهاند. هر بار هم كه به آگاهی و دادگاه احضار شدهاند گواهی دادهاند كه «راننده پیكانی كه مادرشان چند باری با او به خرید رفته بود، كاری به كار آنها نداشته و پدرشان توهم زده بود كه زنش به او خیانت كرده است.»
زهرا، روز ٢٧ آبان ٩٣ در خواب كشته شد. ضربههای چاقوی شوهرش خیلی كاری بود. احمد وقتی به زندان افتاد، از آنهایی كه به ملاقاتش آمده بودند، شنید كه بچههایش او را بخشیدهاند و شكایتی ندارند. احتمالا بار دیگر به آزادی فكر كرده بود اما وقتی صبح دیروز در شعبه دوم دادگاه كیفری استان تهران به ریاست قاضی مقدم، پس از ماهها، بار دیگر با علی و مائده روبهرو شد، تازه فهمید بچههایش چه تقاضایی دارند: «قصاص» علی در پمپ بنزین كار میكند. پس از قتل مادرش و زندانی شدن پدرش، سرپرست مائده و ساجده شده. او در دادگاه، حرفهای قبلی پدرش را رد كرد: «مادرم زن خوبی بود. او سواد نداشت و حتی نمیتوانست شماره آژانس را خودش بگیرد. اوایل فكر میكردم، آن روز قرصهای اعصاب روی مغز پدرم اثر گذاشته و باعث شده مادرم را بكشد. برای همین او را بخشیدم اما وقتی پرونده را خواندم و فهمیدم انگیزهاش چه بوده، از رضایتی كه دادم پشیمان شدم.» مائده اما چندان با كلمه قصاص آشنا نیست: «حبس ابد بهش بدید» دختر كم سن و سال است؛ كلاس ششم. وقتی قاضی برای او توضیح داد كه تنها میتواند بین «قصاص» و «بخشش» یكی را انتخاب كند، در لحظه تصمیمش را گرفت: «پس قصاصش كنید.»
از لحظهای كه اولیای دم تقاضای قصاص متهم را خواستند تا وقتی كه قضات حكم اعدام را در پرونده او نشاندند، تنها ١٠ دقیقه زمان برد. احمد در جلسه دادگاه یك بار دیگر تعریف كرد چطور همسرش را كشت: «پنج سال پیش وقتی با موتورم به خیابان رفته بودم تصادف كردم و كمرم شكست. از آن زمان میل زهرا به من كم شد. دیگر زندگیمان مثل اول نبود. او با یك كارگر نانوایی ارتباط داشت. چند بار دیده بودم كه سوار پیكان او میشود و بیرون میرود. اسام اسهای عاشقانه در گوشیاش پیدا كرده بودم. زهرا دیگر پاك نبود.»
كارآگاهان برگی را ضمیمه پرونده كردهاند كه نشان میدهد اهالی محل، زهرا را به زنی پاكدامن میشناختند. علی و مائده نیز در دادگاه بر این حرف تاكید داشتند: «مادرمان زن خوبی بود، او صبح تا شب خانه بود. او اصلا سواد نداشت كه بتواند اساماس بدهد.»
احمد به روز قتل رسید: «آن روز با زهرا بحثم شد. وقتی او خوابید نمیدانم چه شدكه به آشپزخانه رفتم و چاقو برداشتم. بالای سر زهرا كه رسیدم، چند ضربه به سینه، شاهرگ و پهلویش زدم. ساجده و علی آن موقع خانه بودند و صحنه را دیدند. فقط نگاه میكردند. وقتی زهرا خونریزی كرد به آمبولانس زنگ زدیم اما دیگر فایده نداشت.»
نظر شما