سلامت نیوز: جدال بین باد و خاک در سیستان نبردی است که ریشه در هزاران سال تاریخ تکامل طبیعی این سرزمین دارد. اما 17 سال است که نبرد مردم این دیار با باد و خاک، به جدال سخت و نابرابر بین مرگ و زندگی تبدیل شده است.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه ایران در گزارشی نوشت: سرزمینی که در اوستا از آن به عنوان یازدهمین سرزمین نیکی که اهورامزدا آفریده، یاد شده و مهد یکی از قدیمی ترین تمدنهای تاریخ بشری - یعنی تمدن شهر سوخته - بوده حالا به چنان روزی گرفتار شده که ساکنانش از آن میگریزند به طوریکه بزرگترین فاجعه پناهندگی زیست محیطی کشور با مهاجرت نزدیک به 700 هزار نفر در دهه 80، در سیستان به وقوع پیوسته است. اما به رغم همه وعدهها در دو دهه گذشته، نه تنها آبی در هامون جاری نشده که همان اندک امید هامون نشینان برای جاری شدن آب نیز اکنون به یأس و ناامیدی بدل شده است.
دریاچهای که هر ساله 7 هزار صیاد، بیش از 15 هزار تن ماهی از آن صید میکردند حالا صد درصد خشک شده است. نه فقط ماهیگیران بلکه 15 هزار نفری که با حصیربافی از گیاهان هامون امرار معاش میکردند نیز اکنون بیکار شدهاند. از آن همه شور و جوشش حیات و حضور دهها هزارتایی پرندگان مهاجر آبزی در هفتمین تالاب بینالمللی جهان، جز یک بیابان 570 هزار هکتاری چیزی باقی نمانده است! دریاچهای که هرساله حدود یک میلیون و 400 تن علوفه برای 115 هزار گاو و یک میلیون و 350 هزار گوسفند و بز تأمین میکرد، اکنون به بحرانی ترین کانون بیابانزایی ایران تبدیل شده است. حالا به جای برداشت 18 تن علوفه و 20 تن ماهی از هر هکتار اراضی دریاچه، بیش از 40 تن خاک و شن و ریگ است که توسط باد از هر هکتار برداشت شده و به سر و روی مردم میریزد. هوا گرمتر و بادهای 120 روزه، 180 روزه شدهاند و آنهایی که از شدت فقر توان مهاجرت نداشتهاند هر روز فقیرتر از قبل میشوند. باور کردنی نیست! اما بیش از نیمی از مردم حاشیه هامون با مشقت فراوان و کمک های کمیته امداد زندگی میکنند و هیچ شغلی ندارند. اینها حقیقت تلخی است که در جریان سفر جمعی از خبرنگاران رسانهها و به گواه مشاهدههای عینی و آمارهایی که مسئولان ملی و استانی در اختیار خبرنگاران گذاشتهاند. مردمی که اتفاقاً کمترین نقش را در بروز این بحران زیست محیطی داشتهاند. به گواه اظهارنظرهای مسئولان استانی و کارشناسان، خشکیدگی هامون دو دلیل دارد نخست اینکه افغانستان به ایران آب نمیدهد و دوم اینکه آب موجود نیز در ایران به درستی مدیریت نمیشود و به جای هامون بهطور کل به چاه نیمهها میرود تا اندکی نیاز آب شرب و خیلی بیشتر، نیاز کشاورزی را تأمین کند. هامون خشک است اما کمی آنطرف تر در همین سیستان خشک و بیآب، برنج و هندوانه هم میکارند!
8 سال از آخرین آبگیری موقت بخش کوچکی از هامون میگذرد. سال 1386 به مدد بارشهای سیلابی اسفند 85 و فروردین 86، حدود 400 هکتار از تالاب هامون به طور موقت و برای سه ماه زنده شد. دریاچه سه گانه هامون (پوزک، صابری و هیرمند) در گذشته 570 هزار هکتار وسعت داشت که نزدیک به 450 هزار هکتار از آن در ایران و مابقی در خاک افغانستان واقع شده است. اما از آنجا که دریاچه هامون نیز مانند بسیاری از دریاچههای داخلی کشورمان حیاتش به جریان دائمی آب رودخانهها بستگی دارد نه بارش باران، لذا بعد از چند ماه حیات در تابستان 86 بار دیگر خشک شد. هامون، ارومیه، بختگان و پریشان و گاوخونی و جازموریان و... از جمله دریاچههای دائمی ایران محسوب میشوند که حیاتشان به جریان دائمی آب رودخانهها بستگی دارد اما در سالهای گذشته با شدت گرفتن پروژههای سدسازی و طرحهای انتقال آب با انواع تونلها و کانالهای انحرافی در بالادست رودخانه ها، جریان آب قطع شده و تمامی این تالابها خشک شدهاند. اندک آبی هم که هر از گاهی در این دریاچهها جریان مییابد و مایه دلخوشی مردم و مسئولان میشود، تنها آب موقتی بارش باران است که در نهایت بعد از مدتی تبخیر شده و دریاچهها دوباره خشک میشوند. هامون نیز از این قاعده مستثنی نبوده و در سالهای اخیر هر گاه گوشه کوچکی از آن احیا شده در مدت زمان کوتاهی به دلیل نرسیدن آب رودخانه سیستان و هیرمند مجدداً به خشکی منجر شده است. حتی به گواه گری لوییس، هماهنگ کننده برنامه عمران ملل متحد در ایران نیز احیای چند هکتاری هامون در سال گذشته نه به واسطه انسان، بلکه بسیار تصادفی بوده است.
نخستین هشدار برای نابودی هامون
سال 1382 و در حالی که کمتر از 5 سال از خشکسالی کشور میگذشت، مؤسسه زیست محیطی ورلدواچ و برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد با انتشار گزارشی از وضعیت تالابهای جهان هشدار دادند که بیش از 90 درصد دریاچه هامون در جنوب شرق ایران از بین رفته است و اگر اقدامی صورت نگیرد مابقی نیز از بین میرود. اما از آن زمان تاکنون به رغم همه میزگردها و نشستها و بازدیدهای کارشناسان و مسئولان ملی و بینالمللی و طرحهای متعددی که برای احیای تالاب هامون تهیه و تصویب شده، نه تنها وضعیت بهتر نشده بلکه همان اندک مساحت باقیمانده نیز خشک شده تا امروز تمامی پهنه هامون به بیابانی خشک تبدیل شود.
از سال 2013 تاکنون دو بار رئیس جمهور افغانستان به ایران سفر کرده و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست بعد از ملاقات با او وعده داده که افغانستان برای حل مشکل هامون همکاری میکند. هامون در سالهای اخیر چندین بار هم میزبان رؤسای مختلف سازمان محیطزیست، وزیر نیرو، سفرای افغانستان و آلمان و خبرنگاران خارجی و نماینده برنامه عمران ملل متحد در ایران بوده است. کارگروههای متعددی هم برای حل مشکل هامون تشکیل شده و حتی چهل و سومین سالروز تأسیس کنوانسیون حفاظت از تالابهای جهان موسوم به کنوانسیون رامسر نیز در دوم فوریه 2015 در هامون برگزار شد، اما گری لوییس، نماینده مقیم سازمان ملل در ایران که یکی اعضای شرکت کننده در این جشن بود گفت « متأسفانه امروز با مشاهده این شرایط زیست محیطی نامساعد چیز زیادی برای جشن گرفتن ندیدم!» او که پیشتر چندین بار به سیستان و هامون سفر کرده بود تا صدای مردم سیستان را به گوش بان کی مون و دیگر نهادهای بینالمللی برای رفع بحران آب در هامون برساند بارها با انتشار یادداشتهای متعدد در رسانههای ایران و اعلام اینکه بیابانزایی بزرگترین مشکل پیش روی ایران است، خاطرنشان کرد: «به نظر میرسد بیشتر ایرانیان اطلاع چندانی از رنج مردمی که در هامونهای سیستان زندگی میکنند ندارند. در مقایسه، فاجعه زیست محیطی نمادین تری در ایران یعنی مرگ آرام دریاچه ارومیه از توجه شدید رسانهای و سیاسی برخوردار است. اما وقتی اخیراً به دریاچه ارومیه سفر کردم، با ناامیدی شدید و یأس و درماندگی فراوانی مواجه نشدم که در هامونهای سیستان شاهد بودم. این مشکل احتمالاً تنها در صورت تحقق دو رویداد کلیدی حل خواهد شد؛ نخست، افغانستان و ایران باید به طور مشترک درباره مسیر اقدام برای تقسیم عادلانه آبی که قرنها بین خود تقسیم میکردهاند به توافق برسند. دوم، لازم است خود ایرانیان آب اندکی را که به ایران میرسد بهتر تقسیم کنند. درحال حاضر بیشتر آب برای تأمین آب آشامیدنی و کشاورزی به شبکه مخزن چاه نیمه عمیق منحرف میشود. در حالی که هنوز میتوان اجازه داد بیشتر این آب به طور طبیعی به هامونها جریان یابد و باعث احیای آنها و ادامه زندگی جوامع محلی شود. ایرانیان و جامعه بینالمللی باید نسبت به این فاجعه واکنش نشان دهند.»
مردم چه میخواهند؟
گرد و خاک همراه با وزش شدید باد همه جا را فرا گرفته است. اکثر قریب به اتفاق مردم در شهر و روستا سر و صورت خود را پوشاندهاند. با وزش بادهای سرد و مملو از خاک، خروارها شن و ریگ از بستر هامون جابهجا شده و تا صدها کیلومتر آن طرف از دریاچه در شهرهای زابل، زهک، هامون، نیمروز و هیرمند فرود میآید. با وجود مهاجرتهای گسترده اما هنوز هم نزدیک به 500 هزار نفر در شهرها و روستاهای اطراف دریاچه سکونت دارند. حدود 2000 خانوار عشایری فقط در بستر و اطراف دریاچه همچنان اسکان دارند که به خاطر تأمین علوفه دام هایشان مجبورند این شرایط را تحمل کنند.
در مسیر حرکت به نقاط مختلف دریاچه از روستاهای متعددی که اتفاقاً جمعیت قابل توجهی از مردم در آنجا سکونت دارند عبور میکنیم. روی پشت بام گلی اکثر خانهها خروارها تن بوته و هیزم به چشم میخورد. در روستای ملا قاسم توقف میکنیم. روحانی شیعه روستای ملاقاسم جلو میآید و میگوید: ما نمیخواهیم آخرین نسلی باشیم که در حاشیه هامون زندگی میکند. ببینید مردم اینجا چه گناهی کردهاند. نه آب دارند نه خاک کشاورزی، هیچ شغلی ندارند. معیشت شان از قاچاق سوخت بود که آن هم با احداث دیوار مرزی در سالهای گذشته دیگر امکان پذیر نیست، بجز امام جمعه زهک که واقعاً با مردم منطقه همراه است هیچ مسئولی از فرمانداری گرفته تا شهرداری و بخشداری کاری نکرده است. میگوید؛ نام فامیلش شاهی وظیفه است و سه سال که در روستای ملاقاسم با مردم زندگی میکند. از خبرنگاران میخواهد که صدای مردم سیستان باشند و زجر و مصیبت این مردم را برای پایتخت نشینان گزارش کنند. میگوید: شما را به آن خدا و پیغمبری که میپرستید قسم تان میدهم که نسبت به این فاجعه فقر و بیکاری و نابودی هامون بیتفاوت نباشید. این مردم سالها مرزدار این کشور بودند و هنوز هم هستند. اگر اینها هم بروند چه کسانی مرزهای ما را محافظت کنند؟ باید برای تأمین حقابه تالاب و ایجاد شغل برای این مردم کاری کرد.
بیرون از ده ملاقاسم نیروهای منابع طبیعی شهرستان زهک در حال ایجاد بادشکن و پرچین حدفاصل بین اراضی کشاورزی به جا مانده هستند تا جلوی حرکت شنهای روان را بگیرند. تا چشم کار میکند درختان گز به صورت ردیفی کاشته شده است تا مانع جابهجایی خاک به داخل مزارع مردم باشد. علی حیدری رئیس اداره منابع طبیعی زهک میگوید: ما بیشتر از اینکه برای عملیات بیابانزایی و آبخیزداری در منطقه به بودجه نیاز داشته باشیم به حمایت مسئولان نیاز داریم. مسئولان باید تفکر حفاظتی داشته باشند و تازمانی که تفکر حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی نهادینه نشود اقدامهای ما اثر چندانی نخواهد داشت. اگر آنها این را درک کنند مدیریتها جامع تر خواهد بود.
در روستای <کرق شاه جان> در هیرمند وضعیت به مراتب بدتر است. شدت وزش باد و طوفان بیشتر است. مردی که با چوب دستی به سختی راه میرفت جلو میآید و میگوید: آب داشتیم، گوسفند داشتیم، کشاورزی میکردیم، همه چیز داشتیم اما الان هیچ شغلی نداریم و اکثر مردم ده بیکارند. روستا خانه بهداشت و مدرسه ندارد. اکثر قریب به اتفاق دختران و حتی تعداد قابل توجهی از پسرها سواد خواندن و نوشتن ندارند. تعداد بیماران پوستی و چشمی در ده قابل توجه است. به حاشیه دریاچه میرویم. نیروهای منابع طبیعی زیر وزش شدید باد و با حضور مردم محلی در حال کندن زمین و ایجاد چاهک در بخش هایی از بستر دریاچه هستند. محمد رضا بارانی زاده، رئیس اداره منابع طبیعی هیرمند به «ایران» میگوید: شهرستان هیرمند 135 روستا دارد. از وقتی دریاچه خشک شده شدت بادهای حاوی غبار هم بیشتر شده است. اگرچه امیدی به احیای دریاچه نداریم اما ما تلاش میکنیم تا جلوی پیشروی شنهای روان و بیابان را به سمت مناطق مسکونی بگیریم. برای همین باید تا جایی که میتوانیم با عملیات بیولوژیک و کاشت درختان گز و تاغ شنها را تثبیت کنیم اما برای درختکاری به آب نیاز داریم که در برخی مناطق حتی برای آبیاری نهالهای کاشته شده هم آب نداریم لذا با بهرهگیری از دانش بومی خودمان و کارشناسان منابع طبیعی شهرستان در چندین نقطه از بستر دریاچه که به نظر میرسید هنوز در لایههای زیرین رطوبت دارد حفاری کردیم تا آب از لایههای مجاور در استخرهای ایجاد شده که ما به آن چاهک میگوییم جمع شود. آب جمع شده را با موتور پمپ پمپاژ میکنیم و با کمک مردم محلی که به اهمیت حفظ منابع طبیعی پی بردهاند و میدانند اگر این درختان نباشند زندگی شان بیش از پیش در مخاطره قرار میگیرد نهالهای کاشته شده را آبیاری میکنیم. او درباره میزان آبیاری نهالهای تازه کاشته شده میگوید: در برخی مناطق اصلاً آبیاری صورت نمیگیرد اما در برخی نقاط به دلیل دمای هوای بالا و خشک بودن زمین باید بین 4 تا 12 بار در سال آبیاری صورت گیرد که با تانکر آبیاری میکنیم.
او میافزاید: در شهرستان ما حدود 50 هزار هکتار اراضی ملی تحت اختیار داریم که همه اش جزو کانونهای بحرانی بیابانی استان و کشور هستند همین طور 60 هزار هکتار زمین مردم نیز که قبلاً زیر کشت بوده و حالا به دلیل نبود آب ، بخش اعظم آن رها شده نیز به کانون تولید ریزگرد تبدیل شده است. او میگوید: خوشبختانه مردم خیلی خوب با منابع طبیعی همکاری میکنند و برخی از آنها در بهار آب کشاورزی شان را به ما میدهند تا ما درختکاری کنیم و جلوی حرکت شنهای روان را بگیریم تا آنها بتوانند در سال بعد در زمینهایشان کشت و کار کنند. اگر جلوی پیشروی بیابان را نگیریم نه کشت و زرع امکان پذیر است و نه زندگی در این منطقه میسر میشود و همه مردم باید مهاجرت کنند.
چرخ اقتصاد با باد نمیچرخد!
راستی سیستان را در طول تاریخ 5200 ساله اش چه شده است؟ سرزمینی که نخستین عمل جراحی مغز و سزارین و چشم جهان (به گواه یافتههای باستان شناسان در شهر سوخته)در آن به ثبت رسیده حالا ساکنانش از بیماریهای چشمی و ریوی و پوستی ناشی از گرد و خاکهای شدید رنج میبرند. سرزمینی که زمانی انبار غله ایران و قطب کشاورزی منطقه بود حالا بسیاری از زمینهای کشاورزی اش رها شده و آن میزان اراضی هم که زیر کشت است با الگوی نادرست همچنان کشت میشود. از آن کورههای ذوب فلز و صنعت پیشرفته جواهرسازی و سفال گری باستانی شهر سوخته دیگر خبری نیست. هیچ صنعتی در تمام 20 سال گذشته جایگزین کشاورزی در سیستان و بلوچستان نشده است. در حالی که بر شدت بادهای سیستان و تعداد روزهایش تا 200 روز در سال افزوده میشود تنها یک توربین بادی در مسیر جاده زابل به زاهدان به چشم میخورد. اگرچه پیشبینی شده بیشترین قابلیت تولید برق بادی در ایران در سیستان است و این استان میتواند در صورت ساخت نیروگاههای بادی، برق مورد نیاز نیمی از کشور را تأمین کند اما باد همچنان بزرگترین دشمن حیات در منطقه است و سودی عاید مردم و استان نکرده است. اینجا باد به جای اینکه در توربینها بچرخد تا چرخ اقتصاد و اشتغال استان را به حرکت در بیاورد در خاک میپیچد و با هر وزش، خروارها تن شن و ریگ را به هوا بلند میکند.
رأی کمیسیون دلتا برای حقابه ایران
از سال ۱۸۷۵ میلادی که افغانستان به موجب معاهده پاریس از ایران جدا شد، مسأله هیرمند جزو مسائل مهم سیاسی و اجتماعی ایران درآمد. با اینکه قرار شده بود یک سوم از آب هیرمند به ایران برسد اما عملاً این اتفاق نیفتاد. رودخانه هیرمند در طول ۸۰۰۰ سال گذشته تاکنون ۱۱ بار تغییر مسیر داده و شهر زابل هم اکنون روی آخرین دلتای آن بنا شده است. با گذشت زمان و بروز برخی تغییرات محیطی و طبیعی و نیز دخالتهای انسانی در طول سدههای گذشته، حیات سیستان هرچه بیشتر از گذشته به آب هامون و هیرمند گره خورد، آنقدر که اگر امروز آب نباشد، زندگی در این سرزمین خشک و بیحاصل هم هیچ است و همه چیز در زیر دریایی از شن مدفون خواهد شد. از این رو در سال ۱۳۰۹ مذاکراتی بین دولت وقت ایران با افغانستان صورت گرفت اما باز هم نتیجه دلخواه عاید نشد. در سال ۱۳۲۷ قراردادی بین دو کشور بسته شد که بار دیگر مورد اجرا قرار نگرفت.
تا اینکه در سال ۱۳۵۱ با مداخله سه کشور امریکا، کانادا و شیلی موسوم به کمیسیون دلتا که روی رودخانه هیرمند کار کارشناسی انجام دادند، قراردادی بین دو دولت در کابل به امضا رسید و قرار شد در هر ثانیه ۲۶ مترمکعب آب سهم سیستان و هامون باشد. اما در اواخر دهه ۷۰ و همزمان با کاهش نزولات جوی و حاکم شدن شرایط خشکسالی بر منطقه و به رغم همه کمکهای ایران به افغانستان در چند سال گذشته، میزان ورودی آب هیرمند به هامون به طور مرتب کاهش یافت. ضعف روابط دیپلماتیک و نبود چانه زنیهای سیاسی مفید بین دو کشور هم مزید بر علت شد تا سیستان امروز به این روز دچار شود.
حقابه دریاچه هامون کجاست؟
خداکرم جلالی، رئیس سازمان جنگلها و مراتع که برای بازدید از طرحهای مقابله با بیابانزایی به سیستان سفر کرده در پاسخ به این پرسش میگوید: «این را باید از مسئولان امر بپرسید. ما وظیفه داریم برای جلوگیری از بیابانزایی با عملیات مالچ پاشی و عملیات بیولوژیک و درختکاری، مانع از فرسایش بیشتر خاک در منطقه شویم. البته اقدامهای سازمان جنگلها هم در پارهای از موارد اگر آب نباشد نتیجه نخواهد داد.» در چند سال گذشته مطالعات متعددی برای احیای دریاچه ارومیه صورت گرفته و حتی طرح احیای دریاچه هم با تأکید بر راهکارهای اجرایی تهیه شده است. به گفته جلالی«در شرایط ترسالی دریاچه هامون گنجایش 6 میلیارد مترمکعب آب را داشت اما الآن هیچ آبی در دریاچه نیست.»
رضا نجفی، رئیس جهاد کشاورزی استان سیستان و بلوچستان نیز بدون اشاره به اینکه چه میزان آب در 4 چاه نیمه های سیستان ذخیره شده میگوید: «حدود 20 درصد آب چاه نیمهها به مصرف آب شرب میرسد و کمتر از 80 درصد به مصرف کشاورزی میرسد.» اما حقابه تالاب چه میشود؟ محسن سلیمانی مدیر طرح حفاظت از تالابهای ایران در سازمان محیط زیست میگوید: اینکه بعد از تب شدید توسعه، تأمین حقابه محیط زیستی هم بالاخره در سال جاری دیده شده، بسیار اهمیت دارد فارغ از اینکه حقابهای که در نظر گرفته شده کافی است یا نه و اینکه وزارت نیرو چقدر از آنرا تأمین کرده است. او اعداد و ارقام مطرح شده از سوی وزارت نیرو در مورد حقابه تالابها را جای بحث و گفتوگو دانست و گفت: «مثلاً برای تالاب هامون با وسعت بیش از 500 هزار هکتار در سیستان و بلوچستان کل حقابهای که در نظر گرفته شده، کمتر از 60 میلیون متر مکعب است که حتی سطح یا گوشهای از تالاب را هم خیس نخواهد کرد.»
دریاچهای که نزدیک به دو دهه است از آب هیرمند و سیستان محروم شده و برای احیا شدن در شرایط آرمانی نیاز به 6 میلیارد مترمکعب آب دارد حالا با 60 میلیون مترمکعبی که روی کاغذ نوشته و آن هم اختصاص داده نشده ، قرار است احیا شود. تقریباً اکثر مسئولان منابع طبیعی استان، احیای تالاب هامون را غیر ممکن میدانند و میگویند حداقل اینکه از آب موجود باید 30 درصد به دریاچه اختصاص مییافت نه اینکه کمتر از 7 درصد ذخیره چاه نیمهها را بخواهند به هامون بدهند.
سعید محمودی مدیر کل حفاظت محیط زیست استان سیستان و بلوچستان و دبیر کارگروه احیای تالاب هامون نیز یکماه قبل گفت: چندی قبل محیط زیست سیستان وبلوچستان با هزینه زیاد دایک مرزی (آب بند) را که توسط مرزبانی استان در تالاب هامون ایجاد شده بود با هماهنگیهای لازم باز کرد و آبگیری خوبی انجام شد اما مرزبانی دوباره این مسیر آبی را بست. او در همین حال از اقدام ایران برای ثبت تالاب خشکیده هامون در یونسکو بعنوان ذخیره گاه زیستکره و پارک صلح و دوستی خبر میدهد. هامون بعد از گذشت 17 سال از آغاز خشکسالی همچنان خشک است. افغانستان هنوز حاضر نشده حقابه ایران را از هیرمند بدهد و رئیس سازمان جنگلها میگوید: «افغانها هیرمند را بستند» در شرایطی که دریاچه آب ندارد و حدود 20 درصد کانونهای بحرانی بیابانی کشور در سیستان و بلوچستان با وسعت بیش از یک میلیون و 200 هزار هکتار واقع شده و حفظ جنگلهای بیابانی و مراتع باقیمانده اهمیتی دوچندان پیدا میکند اما به دلیل فقرمردم و نبود سوخت در منطقه هر ساله دهها هزارهکتار از تاغزارها و گز زارهای سیستان برای تأمین سوخت سوزانده میشود. به گفته مدیرکل منابع طبیعی استان سیستان و بلوچستان هم اکنون بیش از 450 هزار هکتار از اراضی ملی در منطقه سیستان زیر پوشش طرحهای حفاظت مشارکتی قرار گرفته است. در قالب این طرح مردم بهعنوان مرتعبان از مراتع حفاظت میکنند و در عوض زیر نظر اداره کل منابع طبیعی و با همکاری سازمان نظام مهندسی کشور برای ممیزی مراتع و کنترل چرای دام، میتوانند از محصولات فرعی مراتع بهرهمند شوند. سازمان جنگلها برای جلب مشارکت مردم در این طرح مشارکتی که طبق ماده 3 قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها و مراتع در حال اجراست، امتیازاتی چون تأمین آبگرمکنهای خورشیدی و تنورهای گازی و تأسیس چندین واحد نانوایی برقی در روستاها را بر عهده گرفته است. در فاز اول 310 واحد تأمین انرژی در هامون برقرار شده است که با این کار هر خانوادهای که تا دیروز مجبور بود در هر ماه 10 درخت گز را قطع کند حالا نیازی به سوخت هیزمی ندارد. در این صورت نزدیک به 40 هزار اصله درختی که حداقل باید برای نیاز این 310 خانوار در یکسال قطع میشد حالا در بستر هامون حفظ میشود. این طرح قرار است تا پایان سال جاری بیش از 2 هزار خانوار عشایری را زیر پوشش قرار دهد.
بیابانزایی با شدت در سیستان پیش میرود و سازمان جنگلها و مراتع که این روزها با طرح جدید مجلس برای اصلاح قانون حفظ و کاربری اراضی تا مرز انحلال هم پیش رفته با اندک بودجههای محدودش در تلاش است تا هم جلوی بیابان را بگیرد، هم برای مردم منطقه معیشت جایگزین ایجاد کند و هم سوخترسانی کند! طرح تبدیل تنورهای هیزمی به گازی، توزیع آبگرمکنهای خورشیدی در بخش هایی از روستاهای بحرانی و ایجاد کارگاههای سوزن دوزی و صنایع دستی برای زنان روستایی گوشه کوچکی از تلاشهای سازمان جنگلها و مراتع کشور است تا همین اندک باقیمانده رویشگاههای کشور را، مردم سیستان از روی ناچاری در آتش نسوزانند.
نظر شما