پسر شیشه‌ای كه همخانه‌اش را به خاطر شوخی آبكی به آتش كشید، ادعا می‌كند اختلاف او با مقتول بر سر دختر صاحبخانه بوده است.

سلامت نیوز: پسر شیشه‌ای كه همخانه‌اش را به خاطر شوخی آبكی به آتش كشید، ادعا می‌كند اختلاف او با مقتول بر سر دختر صاحبخانه بوده است.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جوان، صبح دیروز متهم به قتل كه مرد 26 ساله‌ای به نام پیمان است در حالی كه دستبند در دستانش و پابند به پاهایش بود برای بازجویی به شعبه هشتم دادسرای جنایی منتقل شد.
 پیمان متهم است كه نوزدهم بهمن ماه سال گذشته همخانه‌اش را كه مردی 45 ساله به نام امان‌الله بود، به آتش كشید و از محل گریخت، اما مأموران پلیس چند روز قبل او را بازداشت كردند.  پیمان در بازجویی‌ها مقابل قاضی ایلخانی، بازپرس ویژه قتل دادسرای جنایی به قتل اعتراف كرد.  وی در بازجویی‌های دیروز مدعی بود كه فكر نمی‌كرده است آتشی كه افروخت، جان امان‌الله را بگیرد. در ادامه گفت‌وگوی خبرنگار ما را با پیمان می‌خوانید.
اهل كجایی؟
شهرستان ورامین.
چه شد كه به تهران آمدی؟
خیلی وقت پیش برای كار به تهران آمدم.
كار پیدا كردی؟
نه. كار كه پیدا نكردم هیچ، معتاد به مواد مخدر شیشه هم شدم.
خرج موادت را از كجا تأمین می‌كردی؟
من تولیدی پایپ داشتم.
كجا تولید می‌كردی؟
در خانه‌ای كه اجاره كرده بودم، روزی 50 تا 60 عدد پایپ تولید می‌كردم.
چند می‌فروختی؟
به صورت كلی هر عدد هزار تومان و یه مدل هم عروسكی تولید می‌كردم كه 4 هزار تومان می‌فروختم.
پس با این اوصاف وضع مالی‌ات خوب بوده؟
هر چه درآمد  داشتم، خرج مصرف مواد می‌كردم.
چه شد كه با مقتول درگیر شدی؟
واقعیتش درگیری ما به خاطر دختر صاحبخانه‌مان بود. صاحبخانه ما زن سالمندی بود كه همراه دختر 40 ساله‌اش در طبقه بالای خانه‌اش زندگی می‌كرد. دخترش معتاد به شیشه بود و من به او پایپ می‌دادم و همین موضوع باعث شد كه ما با هم ارتباط دوستی داشته باشیم. مقتول وقتی متوجه ارتباط ما شد، به من حسودی كرد و قصد داشت هر طوری شده ارتباط بین ما را به هم بزند. او همیشه مرا اذیت می‌كرد. گاهی اوقات شیلنگ آب را به طرف خانه من می‌گرفت و وسایلم را خیس می‌كرد تا اینكه از دست كارهای او خسته شدم و تصمیم گرفتم او را ادب كنم.
 خب بعد چه شد؟
روز حادثه او مرا اذیت كرد. وقتی خواستم كفش‌هایم را بپوشم، فهمیدم كه داخل كفش‌هایم آب ریخته است. من هم به پمپ بنزین بالاتر از بیمارستان سپیر رفتم و مقداری بنزین خریدم و به خانه آمدم. دم در اتاقش كه در زیرزمین خانه بود، ایستادم. وقتی بیرون آمد بنزین را به روی او پاشیدم و بعد فندك را روشن كردم كه ناگهان آتش گرفت. وقتی آتش گرفت پشیمان شدم و به طرف شیر آب رفتم تا آتش را خاموش كنم، اما فشار آب كم بود. امان الله در حال سوختن فریادش به آسمان بلند شده بود و به داخل كوچه دوید. بعد هم فرار كردم.
به كجا فرار كردی؟
ابتدا به خانه یكی از دوستانم رفتم و وقتی فهمیدم در بیمارستان فوت كرده است، به ورامین رفتم.
چطور دستگیر شدی؟
روز 12 فروردین ماه در حالی كه قصد داشتم 20 عدد پایپ را بفروشم، دستگیر شدم و به زندان افتادم.
چرا وقتی دستگیر شدی اسمت را دروغ گفتی؟
من سابقه مواد داشتم و اگر واقعیت را می‌گفتم، سریع به جرم قتل هم اتاقی‌ام شناسایی می‌شدم.
اما شناسایی شدی.
بله.
در این مدت عذاب وجدان نداشتی؟
عذاب وجدان داشتم، اما از ترس خودم را معرفی نكردم.
فكر می‌كنی چرا سرنوشتت این گونه رقم خورد؟
شیشه زندگی‌ام را سیاه كرد.
متهم پس از بازجویی به دستور قاضی ایلخانی برای تحقیقات بیشتر در اختیار كارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha