شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۸

وقتی قرار شد در صفحه محرمانه این هفته به‌عنوان معتاد، به محله‌های مختلف برویم تا ببینیم یك فرد ناشی برای خرید موادمخدر به چقدر زمان نیاز دارد و پاتوق اصلی خرده‌فروشان در منطقه ما كجاست، قرعه‌كشی كردیم.

خبرنگاری که در ۱۵ دقیقه هروئین خرید

سلامت نیوز:وقتی قرار شد در صفحه محرمانه این هفته به‌عنوان معتاد، به محله‌های مختلف برویم تا ببینیم یك فرد ناشی برای خرید موادمخدر به چقدر زمان نیاز دارد و پاتوق اصلی خرده‌فروشان در منطقه ما كجاست، قرعه‌كشی كردیم.


به گزارش سلامت نیوز،همشهری محله نوشت:وقتی قرار شد در صفحه محرمانه این هفته به‌عنوان معتاد، به محله‌های مختلف برویم تا ببینیم یك فرد ناشی برای خرید موادمخدر به چقدر زمان نیاز دارد و پاتوق اصلی خرده‌فروشان در منطقه ما كجاست، قرعه‌كشی كردیم. اسم هر محله را روی یك تكه كاغذ نوشتیم تا بدون دخالت ذهنیت و شناخت قبلی، خرید را از یك محله شروع كنیم؛ قرعه به نام محله شهید قندی افتاد. دوربین را برداشتیم، دستگاه ضبط را در لباسمان جاسازی كردیم و از آنجا كه قرار بود به میان مواد‌فروشان برویم و احتمال هر چیزی وجود داشت ما هم با تجهیزات کامل راه افتادیم. خبرنگار و عكاس كه قرار شد یكی وارد عمل شود و دیگری به شكل مخفیانه عكس بگیرد و مستندسازی كند. ماجرای ورود ما به دل موادفروشان و اینكه مواد را از كجا و چطور تهیه كردیم را در ادامه می‌خوانید.

سكانس اول‌ـ ساعت ۱۵:۰۰ ‌ـ بوستان اندیشه
در جست‌وجوی مواد
وقتی وارد بوستان اندیشه می‌شویم قبل از هر كار به ضلع غربی و جنوبی كه از بقیه نقاط خلوت‌تر است می‌رویم تا شاید مواد‌فروشان را در آن قسمت پیدا كنیم. چند پسر جوان دور هم جمع شده‌اند، با صدای بلند می‌خندند و سیگار می‌کشند. ظاهر موجهی ندارند اما هرچه نگاه می‌كنیم شبیه به موادفروش‌ها هم نیستند. راه كج می‌كنیم به قسمت دیگری از بوستان. بیشتر آدم‌هایی كه در اطراف فرهنگسرای اندیشه می‌بینیم یا كتاب می‌خوانند یا اینكه با هدفون موسیقی گوش می‌كنند. شاید این بوستان به دلیل اینكه در كنار فرهنگسرای اندیشه و نقطه‌ای پر‌ تردد قرار گرفته و پاتوق هنرمندان و خانواده‌هاست محل مناسبی برای معتادان و موادفروشان نیست. سراغ نگهبان بوستان می‌رویم تا از او بپرسیم «مواد فروش سراغ ندارید؟» از این سؤال ما تعجب نمی‌كند ولی بی‌تفاوت می‌گوید: «اینجا چیزی پیدا نمی‌کنی.» و راهش را به بالای بوستان ادامه می‌دهد. همین سؤال را از جوانی دیگر می‌پرسیم. او هم اطلاعی ندارد ولی در پاسخ اصرارهای ما می‌گوید: «از كسی كه جلو بوستان بساط كرده و چای می‌فروشد بپرس شاید اطلاع داشته باشد.» سراغ چای فروش مقابل پله‌ها در ضلع جنوبی بوستان می‌رویم و از او هم سؤال می‌كنیم ولی او هم بدون ذره‌ای تعجب جواب می‌دهد: «اینجا چیزی پیدا نمی‌کنی. باید بروی میدان …» به او مشكوك می‌شویم و دقایقی از داخل اتومبیل، چای فروش را زیر نظر می‌گیریم. حتی در نزدیكی‌اش می‌ایستیم و چای می‌نوشیم ولی هرچه بیشتر می‌مانیم كمتر به نتیجه می‌رسیم. خواسته‌مان را با افراد دیگر هم در میان می‌گذاریم و پاسخ‌ها قانعمان می‌كند كه اینجا دسترسی به مواد آسان نیست اما جالب است كه هیچ‌كسی از شنیدن سؤال ما تعجب نمی‌كند و همه نشانی‌ها، ما را به شرق منطقه می‌رساند!

 

سكانس دوم‌ـ ساعت ۱۵:۳۰ ‌ـ كوچه‌پس كوچه‌ها
باز هم هدایت به شرق منطقه!
درست است كه در این بوستان چیزی دستمان را نگرفت اما از اینكه بوستان اندیشه بدون معتاد و مواد فروش است، خوشحالیم. سوار اتومبیل می‌شویم و با سرعت كم حركت می‌كنیم تا در مسیر از بقیه شهروندان هم سؤال كنیم و جواب‌های آنها را بشنویم. در یكی از كوچه‌های خلوت خیابان شهید بهشتی سراغ مرد ژولیده‌ای می‌رویم كه تا كمر داخل سطل زباله خم شده است. صدایمان را تغییر می‌دهیم از او سؤال می‌كنیم: «آقا ما مسافریم و خمار. اینجا جنس از كجا بگیریم؟» سؤال می‌كند «چه موادی؟» جواب می‌دهم «هروئین، هیچ‌كسی را نمی‌شناسم و خمارم.» داخل اتومبیل را ورانداز می‌كند. انگار به چیزی مشكوك است ولی پاسخ می‌دهد: «احتمالاً تو میدان … پیدا كنید.» دیگر به حوالی میدان… رسیده‌ایم و تعداد كارتن‌خواب‌ها، بیشتر است. مردی با ظاهر تكیده و رنگ پریده در پیاده‌رو قدم می‌زند. سراغ او می‌روم و همان سؤال را می‌پرسم و پاسخ او هم ما را به سمت میدان … هدایت می‌كند. هرچه بیشتر به سمت شرق می‌رویم تعداد معتادان بی‌خانمان بیشتر می‌شود!

سكانس سوم ـ میدان امام حسین(ع) ‌ـ ساعت ۱۶:۰۰
همه نشانی‌ها به یك جا ختم می‌شود
دیگر به ما ثابت شده كه برای تهیه موادمخدر، آن هم از نوع هروئین راحت‌ترین راه، رفتن به میدان … است. حالا به میدان… رسیده‌ایم و سؤال‌مان از «مواد فروش سراغ داری؟» به «جنس خوب داری؟» تغییر می‌كند. انگار وارد دنیای متفاوتی شده‌ایم. هر طرف كه نگاه می‌كنیم یا معتادی دارد چرت می‌زند یا مشغول فروش لباس و لوازم دست دوم است. یكی ساعت مچی آورده برای فروش، دیگری با لباس و چهره‌ای ژولیده، یك كفش نو مردانه را در دست گرفته و به رهگذران نمایش می‌دهد! توقف‌مان توجه آنها را جلب می‌كند. از مرد پا به سن گذاشته‌ای كه خمیده راه می‌رود سؤال می‌كنیم «اینجا جنس خوب كی داره؟» بی‌درنگ می‌گوید: «چی می‌خواهی؟» دور و بر را نگاه می‌كنم«هروئین.» با دست خیابانی را نشان می‌دهد: «برو اونجا، هر‌چی بخواهی پیدا می‌كنی.» وقتی می‌پرسم اسم مواد فروش چیست هم پاسخ جالبی می‌دهد: «نیاز به اسم نیست. همین‌كه وارد آن خیابان شوی خودشان صدایت می‌كنند. پایین میدان هم موادفروشان موتوری می‌ایستند.»

سكانس پایانی‌ـ ساعت ۱۶:۱۰‌
ورود به لانه زنبور
برای رفتن به آن سوی خیابان، روی پله برقی‌های عابرپیاده می‌ایستیم. ظاهر ۲ نفر پشت سر و یك نفر در مقابلمان نشان می‌دهد كه با آنها هم مقصدیم! طوری صحبت می‌كنیم كه آنها هم متوجه شوند غریبه‌ایم و دنبال موادمخدریم. از آن سوی پل، پله‌ها را به سمت پایین می‌رویم ولی هنوز به آخر نرسیده‌ایم كه نقشه‌مان جواب می‌دهد؛ مرد پشت سری سر صحبت را باز می‌كند: «این پله برقی‌ها هم همیشه خرابه» و باب صحبت باز می‌شود و خواسته‌مان را واضح بیان می‌كنیم. می‌خندد. و با صدای كشدار می‌گوید: «با این قیافه كسی به شما جنس نمی‌دهد.» و تلاش می‌كنیم برای جلب اعتماد بیشتر. اما جوانب احتیاط را خوب در نظر می‌گیرد و به همین دلیل اجازه می‌دهد فقط یك نفرمان با او نزد مواد‌فروشان برویم. پاهایم را به زمین می‌كشم و كمر و سر و گردن را جلوتر از پاهایم وارد كوچه می‌كنم. به مرد جوانی می‌گوید: یه دونه ۱۰ هزاری بده بهش. ۲ اسكناس ۵ هزار تومانی را كه می‌گیرد از داخل دهانش هرویینی كه آب‌بندی شده را كف دستم می‌اندازد و می‌گوید بذار دهنت اینجاها مأموره! حقیقتاً این كار برایم سخت‌تر از خرید مواد بود و طوری وانمود كردم كه حرفش را نشنیده‌ام. در حالی كه اطرافم را زیر نظر داشتم سعی كردم اطمینانش را جلب كنم. كمی آن طرف‌تر هم موادفروشان دیگر، سرشان گرم مشتری‌های دیگر است. معتادی كه پول ندارد به موادفروش التماس می‌كند و دشنام‌های تلخ هم مانع التماسش نیست. از موادفروش می‌پرسم: «من ساكن غرب تهرانم. برای مشتری‌ها جنس هم می‌فرستی؟ پاسخش این است: «شماره‌ام را یادداشت كن. زنگ بزن.»

چرا موادفروشان ترسی ندارند؟
برای ما كه برای نخستین بار بود چنین‌كاری می‌كردیم، از زمانی كه وارد میدان امام حسین(ع) شدیم تا زمانی كه هروئین به دستمان رسید فقط چیزی حدود ۱۰‌ـ ۱۵ دقیقه طول كشید. این نشان‌دهنده این است كه در شرق منطقه موادی از جنس مخدر در دسترس است. اینكه فروشندگان موادمخدر در یك خیابان به این راحتی مواد خرید و فروش می‌كنند و شب‌ها در كنار همین خیابان‌ها موادمخدر استعمال می‌شود چهره منطقه را بسیار ناخوشایند كرده است.
طبق اطلاعات به دست آمده، مجازات این مجرمان متناسب با میزان موادی است كه از آنها كشف می‌شود و برای همین هیچ‌وقت مواد زیادی با خود حمل نمی‌كنند تا اگر هم دستگیر شدند مجازاتشان سنگین نباشد.
موادفروشان هم دقیقاً از همین شگرد استفاده می‌كنند و موادی را كه همراه دارند به شكل آب‌بندی در دهانشان نگه می‌دارند تا در صورت احساس خطر، آن را ببلعند و چیزی از آنها به دست مأموران نیفتد!

حمایت از معتادان برای ترك مصرف موادمخدر
پس از خرید موادمخدر، حین بازگشت با برخی از معتادان بی‌خانمان هم گفت‌وگو كردیم. اغلب ادعا می‌كردند كه می‌خواهند ترك مواد کنند ولی توانش را ندارند و راهش را نمی‌دانند. آنها ناامیدانه معتقد بودند كه تنها راه گریزشان از مواد مرگ است. اما «مهدی سعیدی» رئیس اداره آسیب‌های اجتماعی شهرداری منطقه معتقد است كه معتادان زیادی حتی پس از سال‌ها كارتن‌خوابی موفق به ترك شده‌اند و الان زندگی خوبی دارند. او ادامه می‌دهد: «امسال تلاش داریم آن دسته از معتادان كه تصمیم به ترك گرفته‌اند را شناسایی و به مراكز ترك اعتیاد اعزام كنیم و تا پایان مراحل درمانی و سم‌زدایی و رهایی از اعتیاد در كنارشان خواهیم بود.»

سخن مشاور

علائم ابتلا به اعتیاد
اگر بپذیریم كه بهترین راه برای مبارزه با معضل اعتیاد، كاهش عوامل گرایش است باید نكاتی را كه مصطفی نقیبیان، روان‌شناس و كارشناس حوزه اعتیاد مطرح كرده جدی بگیریم. اگر عزیزتان این نشانه‌ها را دارد حتماً از مشاور و روان‌شناس خبره كمك بگیرید چون مستعد اعتیاد هستند؛ افرادی كه:

دچار خشم و پرخاشگری، شادی غیر‌قابل كنترل، اندوه بیش از حد و اضطراب دامنه‌دار می‌شوند.
اگر مدت زمانی هر چند كوتاه در جایی معطل شوند، خیلی زود بی‌قراری و گله می‌كنند.
وقتی دچار بی‌حوصلگی یا ناراحتی می‌شوند، نمی‌توانند دلیل این حس و حال خود را برای دیگران توضیح بدهند. آنها نمی‌توانند بین احساس منفی و مثبت تفاوتی قائل شوند.
پیروزی یا شكست تأثیر چندانی در روحیه آنها نمی‌گذارد.
از انجام كارهای غیر‌منطقی و خطرناك به شدت خوششان می‌آید و اصطلاحاً ماجراجو هستند.
نمی‌توانند حواس خود را برای مدتی هر چند كوتاه روی موضوع خاصی متمركز كنند. این افراد از انجام كارهایی كه نیاز به پشتكار و تمركز فراوان دارند، ناتوان هستند.
اراده ضعیفی دارند و نمی‌توانند به راحتی از خواسته‌ها و تمایل‌های شخصی خود بگذرند.
به شدت تحت تأثیر دوستان و اطرافیان خود هستند.
زود خسته می‌شوند و همیشه از خستگی‌های طولانی مدتشان شكایت دارند. این افراد مدام از دردهای جسمی‌شان شكایت دارند و در بحران‌های عاطفی خستگی‌شان بیشتر می‌شود.

این گزارش ثابت می‌كند كه بهترین راه برای مصون ماندن از موادمخدر، شناسایی و از بین بردن عوامل گرایش به آن است


برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha