سلامت نیوز: چنین مادرانی همیشه احساس میكنند آنطور كه باید و شاید حق مادری را ادا نكرده اند و بهعبارت سادهتر برای بچههایشان كم گذاشتهاند. آنها همواره نگران هستند و اضطراب ناشی از عدم حضورشان در كنار فرزند موجب بهوجود آمدن نوعی احساس گناه در آنها میشود. بهطوریكه شاید بتوان گفت: حس گناه، مهمترین احساس منفی مادران شاغل است كه در كنار اضطراب، تشویش و سرزنش خود در طول زمان میتواند آسیبی جدی به رابطهی میان مادر و فرزند وارد کند.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه سایه نوشت: در عصر پیچیدهای زندگی میکنیم که مناسبات زندگی دستخوش تغییرات فراوان شدهاست و بسیاری از بایدها و نبایدها به فراخور اوضاع اجتماعی و اقتصادی، به انسان مدرن تحمیل میشود. این روزها شرایط زندگی آنقدر سخت شده كه گاهوبیگاه مجبوری پا روی دلت بگذاری و به رویاهایت پشت كنی تا امكان ادامهی حیات داشته باشی و شانس برخورداری از حداقل امكانات را از دست ندهی. یكی از مسائلی كه امروزه گریبانگیر بسیاری از خانوادههاست، چگونگی برخورد و نحوهی مواجهی مادران شاغل با نوزادان و كودكان خردسال آنهاست. مادرانی كه با كار كردن در بیرون از منزل، سختیهای دو كار توامان بسیاری را بهجان میخرند تا كودكانشان در موقعیت بهتری رشد كرده و امكانات و شرایط مطلوبتری را از لحاظ اقتصادی برای تامین آیندهی آنها فراهم آورند.
درعینحال، نباید نادیده گرفت که در دنیای امروز، حضور زنان در عرصههای اجتماعی نهتنها یک انتخاب بلکه ضرورت محسوب میشود و مدتهاست که اشتغال زنان در بیرون از منزل بهعنوان یک امر طبیعی بهشمار میرود. هرچند در کشورهای پیشرفته و اروپایی زمینههایی فراهم شده که در مراکز نگهداری، آموزشی و مهدکودکها، خیال والدین از رفاه و امنیت فرزندانشان تا حدود بسیاری راحت است و این مراکز جایگزینهای قابل اعتمادی برای نگهداری از کودکان محسوب میشوند و از سوی دیگر بیشتر کودکان امکان برخورداری از این امکانات با سطح کیفیت قابل قبول را دارا هستند؛ اما در کشورهای کمبضاعتتر از نظر فرهنگی و اقتصادی و کشورهای درحال توسعه این مسئله با اماواگرهای بسیاری همراه است. نخست اینکه در جوامعی مثل ما برای راحت بودن نسبی خیالتان در این زمینه باید هزینهی مالی بیشتری صرف کنید که گاه بخش عمدهای از حقوق یک کارمند دولت را دربرمیگیرد و از سوی دیگر، استاندارد نبودن ساعات کاری و فشارهای روحی ناشی از نابسامانیها در محل کار افراد، شرایط را از آن حالت تحت کنترل بودن خارج میکند.
از سوی دیگر نحوهی تخصیص مرخصیهای زایمان نیز چندان مناسب نیست. هرچند با تمام این اوصاف مادران بسیاری ناگزیرند تا نوزادان و خردسالان خود را به مهدکودکهای مختلف از نظر سطح کیفی بپردازند بسپارند. اما مسئله این است كه درك این موضوع برای بسیاری از كودكان بسیار دشوار و بعضا غیرقابل پذیرش است. بچهها بهویژه در سالهای اول زندگی خود بهشدت دلبستهی مادرانشان هستند و معنای احساس امنیت، آرامش، شادی و رفاه را در حضور مادر میدانند؛ اگرچه كودكان هم از عشق و مهر مادر به خود آگاه هستند؛ اما وقتی كه مادری هر صبح هنگام رفتن به سر كار با فرزندش خداحافظی میكند؛ بهویژه در سنین زیر سهسال، كودك قدرت تجزیه و تحلیل مسائل را نداشته و گاهی با خود فكر میكند اگر مادر هم عاشق من است، چطور نمیخواهد همهی لحظهها كنارم باشد و همین افكار موجب بروز رفتارهای متفاوت و گاه ناهنجار از سوی كودكان میشود كه به شكلهای مختلف ازجمله خشم، بیتفاوتی، انزواطلبی و بهانهگیری و... خود را نشان میدهد. اما در این بین نباید فراموش كرد كه مادران شاغل نیز حالوروز خیلی بهتری از كودكانشان ندارند؛ بسیاری از آنها نیز همیشه در رویاهایشان میدیدند كه با فرزندانشان در حال بازی، صحبتكردن و تهیهی صبحانهای دلپذیر برای دلبندشان هستند و حالا در شرایطی قرار گرفتهاند كه مجبورند هرروز با حسرت و عشق كودكان خود را رها كرده و لذتبودن با آنها را از دست بدهند.
چنین مادرانی همیشه احساس میكنند آنطور كه باید و شاید حق مادری را ادا نكرده اند و بهعبارت سادهتر برای بچههایشان كم گذاشتهاند. آنها همواره نگران هستند و اضطراب ناشی از عدم حضورشان در كنار فرزند موجب بهوجود آمدن نوعی احساس گناه در آنها میشود. بهطوریكه شاید بتوان گفت: حس گناه، مهمترین احساس منفی مادران شاغل است كه در كنار اضطراب، تشویش و سرزنش خود در طول زمان میتواند آسیبی جدی به رابطهی میان مادر و فرزند وارد کند. همچنین زنان شاغل در ماههای آغازین پس از تولد نوزاد در كنار اینكه دورهی افسردگیهای ناشی از زایمان را سپری میكنند پس از چندماه در اولین روزهای دوری از فرزند خود و حضور در سر كار دچار ضربهی روحی شدید و ناگهانی میشوند و به این ترتیب در محیط كار نیز نمیتوانند تمركز لازم را بهویژه از لحاظ روحی و عاطفی داشته باشند.
درعینحال این مادران با گذشت زمان و بهعلت همان احساسات منفی ذكرشده ممكن است توجهی بیش از اندازه به كودك داشته باشند تا بهزعم خود با محبت فزاینده بتوانند از عذاب وجدان رهایی یافته و كمبودهای حضورشان را جبران كنند كه این مسئله تاثیرات منفی و نامناسبی را در تربیت كودك و آیندهی رفتاری وی بهوجود خواهد آورد. كمااینكه میدانیم پایهی شخصیت كودكان در سالهای اولیه پیریزی میشود. مورد دیگر در رابطه با مادران شاغل خستگیهای مضاعف آنها نسبت به دیگر مادران است. آنها كه یك روز سخت كاری را پشت سر میگذارند با وجود اینكه تشنهی فرزندان خود و مصاحبت با آنها هستند؛ اما در بسیاری از اوقات این خستگی مضاعف به آنها اجازهی حضور بهشكل دلخواهشان را نمیدهد و نمیتوانند آنگونه كه در ذهن برنامهریزی كردهاند، عمل کنند. طبیعیاست كه كمك و حمایت اطرافیان بهویژه همسرانشان میتواند تاثیرات بسزایی را در كاهش استرس، خستگی و فشارهای روانی و جسمانی فراهم کند. ضمن اینكه این مادران باید در خودباوری صحیحتر نسبت به ترك فرزندان و اشتغال فراهم آورند تا این احساس گناه جای خود را به نگرشی منطقی، برنامهریزی دقیق و استفاده از امكانات روحی و روانی موجود و پتانسیلهای موجود در رابطه با فرزندانشان بدهند. آنها باید این باور را در خود تقویت كنند كه گرچه دوری فرزندانشان بسیار سخت و مسئولیتهایشان طاقتفرساست؛ اما تمام این سختیها برای رفاه و آسایش بیشتر كودكانشان است و این نكته را نیز در نظر داشته باشند كه همین فرزندانی كه امروز از عدم حضور مادر در خانه شاكی و معترض هستند، با ورود به مدرسه و در سنین بالاتر نهتنها از شاغلبودن مادر خود احساس نارضایتی نمیكنند؛ بلكه از جایگاه اجتماعی مادر احساس غرور و رضایت بسیار خواهند داشت.
نظر شما