«مهرم حلال جانم آزاد» ، «میرم راحت میشم»، «خدا که نمرده! بچه هام خدا دارن» و... حرف هایی از این دست، فریادهایی است که در خانواده های درگیر توفان اختلاف سلیقه و عقاید زوج ها بسیار شنیده می‌شود. فریادهایی که شاید با یک مهر آبی رنگ در صفحه سوم به سکوت تبدیل شود، اما نتیجه آن از دست دادن پدر یا مادری است برای فرزندان باقی مانده از آن روزها.

چه آسیب‌هایی بچه‌های طلاق را تهدید می‌کند؟

سلامت نیوز: «مهرم حلال جانم آزاد» ، «میرم راحت میشم»، «خدا که نمرده! بچه هام خدا دارن» و... حرف هایی از این دست، فریادهایی است که در خانواده های درگیر توفان اختلاف سلیقه و عقاید زوج ها بسیار شنیده می‌شود. فریادهایی که شاید با یک مهر آبی رنگ در صفحه سوم به سکوت تبدیل شود، اما نتیجه آن از دست دادن پدر یا مادری است برای فرزندان باقی مانده از آن روزها.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از قدس آنلاین، بچه‌های معصومی که درصد زیادی از آنها برای بهتر شدن اوضاع زندگی پدر و مادرشان، به این دنیا دعوت شده‌اند، حالا بدون حامی و پشتیبان منتظر هستند تا بفهمند خانه‌شان کجاست؟ با خاطراتشان چه کنند؟ با خانواده جدید چطور کنار بیایند؟ و بسیار مشکلات دیگر. این بچه ها که همیشه رد آن مهر طلاق را بر پیشانی خود حس می‌کنند با مشکلات زیادی دست به گریبان اند. صحبت‌های ما با آقای حسن حاجی‌پور،كارشناس ارشد روانشناسی بالینی و كارشناس مسؤول مراكز مشاوره استان خراسان رضوی، پیرامون آن مصائب است. با ما همراه باشید.

 

به نظر شما در یک خانواده در حال فروپاشی، پدر و مادر بیشترین آسیب را می‌بینند یا فرزندان؟

مسلماً افرادی که می خواهند طلاق بگیرند و فرزند دارند، بسیار نگران آینده فرزندانشان هستند و این نگرانی حتی می‌تواند آینده خودشان را تحت الشعاع قرار دهد. اما از آنجا که آنچه در این دنیا ظریف‌تر است میزان آسیبش هم بیشتر است، فرزندان که مانند نهال هستند زودتر آسیب دیده و آینده شان تباه می‌شود.
 

چه آسیب‌هایی بچه‌های طلاق را تهدید می‌کند؟

ارتباط عاطفی والد-کودک در مراحل اولیه زندگی اثر اجتناب ناپذیری در مراحل بعدی زندگی دارد، به نحوی که بسیاری از اختلالات دوران بزرگسالی ریشه در دوران کودکی دارد. لذا هر گونه اتفاقات منفی از قبیل غفلت مکرر از کودک و طرد واقعی و خشونت فیزیکی و... میتواند آثار غیر قابل جبرانی ایجاد نماید. آثاری مانند ترس و اضطراب، وسواس، افسردگی و پرخاشگری، حسادت و...

وقتی موقعیت کودک در خطر بیفتد، او دچار ترس و اضطراب می‌شود، چون موقعیت ثابتی ندارد. همینطور این کودک ممکن است دچار اضطراب شود. والد محترمی که درگیر طلاق شده است، خواسته یا ناخواسته زمینه‌های اختلالات اضطرابی را در دختران و پسران را ایجاد می‌کند. چون خودش در موقعیتی قرار می‌گیرد که نمی‌تواند تصمیم بگیرد و این ناتوانی در تصمیم‌گیری عیناً به فرزندان منتقل می‌شود. باید در نظر داشته باشیم که یادگیری مشاهده‌ای است. بروز افسردگی هم از آسیب‌های دیگر است. آسیبی که بخاطر از دست دادن کانون امن خانواده به وجود میآید. دیگر کسی نیست که به او دل بندد، او را ببیند و درک کند، نوازش کند و آغوشی گرم برای او باز کند. ضمن اینکه ممکن است عصیان و پرخاشگری هم در او بروز پیدا کند. وقتی فرزند موقعیت ثابتی نداشته باشد و امنیت و شرایط زندگی‌اش به خطر افتاده باشد، عصیان‌گری را یاد می‌گیرد. از رفتارهای پرخاشگرانه پدر و مادر یاد می‌گیرد که او هم می‌تواند حریم‌ها و ارزش‌ها را بشکند. حسادت و سوءظن به اطرافیان هم از همان آسیب‌هاست که تاثیر زیادی در زندگی فردی و اجتماعی او خواهد داشت. مواردی که عرض شد تنها بخشی از اتفاقات منفی اثرگذار بر رشد روانی کودک در مراحل رشدی پدیده طلاق است.

 

این آسیب ها به سن بچه ها ربطی دارد؟در چه سنی کمترین آسیب برای بچه وجود دارد؟

بله، اثرهای طلاق به جنسیت و مرحله رشدی کودک به لحاظ سنی تاثیر دارد. به نحوی که هر چقدر میزان رشد سنی کودک کمتر باشد، اثرات منفی بیشتری از خود بر جای می‌گذارد.کودکان در مرحله پیش دبستانی نسبت به کودکان سنین مدرسه و پس از آن، بیشتر از طلاق والدین آسیب می‌بینند. البته متغیرهایی از قبیل میزان حمایت اجتماعی از کودک، حمایت عاطفی والدین از کودک و... در میزان عوارض پس از طلاق نقش دارند.

 

آثار و نتایج طلاق در فرزندان چطور نمود پیدا می‌کند؟

این کودکان خود را موجودی اضافی می‌دانند و احساس گناه دارند. در دعواهای بین پدر و مادر نقش خود را نمی‌دانند و حالت گیجی و بهت زدگی دارند. حتی این طلاق در بهره هوشی آنها هم می‌تواند تاثیر گذار باشد و در رشد عقلانی و هوش آنها اثر منفی خواهد گذاشت. علاوه بر اینکه طلاق باعث ایجاد حس بدبینی به پدر و مادر از طرف فرزند می‌شود، که در نتیجه آن این کودک به هیچ فردی در آینده نمی‌تواند اعتماد کند و گذشت کردن را یاد نمی‌گیرد. در این کودکان کمبودهای عاطفی بسیاری دیده می‌شود و شیوه رفتاری بچه‌ها در مکان‌های عمومی و اجتماع کاملاً متفاوت از بچه‌های رشد پیدا کرده در خانواده‌های سالم است.

 

نیازی وجود دارد تا کودک از طلاق پدر و مادر و یا علت این جدایی مطلع شود؟

کودک باید از کلیات موضوع جدایی والدین آگاهی داشته باشد نه از جزییات، یعنی والدین باید طرح کنند که با یکدیگر تفاهم نداشته و قادر به ادامه زندگی نیستند. نکته بسیار قابل تامل اینکه والدین نباید تصور منفی از یکدیگر در ذهن کودکی ایجاد کنند. چون کودک به تصور مثبت از پدر و مادر جهت ادامه زندگی نیاز دارد.

 

زندگی کردن کودک با یکی از والدین برای سلامت روان او خطر آفرین است؟

بله، حتماً. زندگی کردن کودک با یکی از والدین می تواند آسیب زا باشد و ضرورت دارد تا بعد از جدایی والدین، کودک بتواند به نوعی با هر دو والد دیدار داشته باشد. بر اساس پژوهشهای صورت گرفته، آسیب‌هایی از قبیل اعتیاد، شکست تحصیلی یا ترک تحصیل، خشونت و اضطراب و افسردگی می‌تواند از عوارض طلاق بر کودکان باشد لذا مراقبت عاطفی از کودکان طلاق توسط والدین بسیار مهم است.

 

متاسفانه این روزها طلاق در خانواده ها زیاد شده است. چکار کنیم تا فرزندان آسیب کمتری از این اتفاق ناخوشایند ببینند؟

مهمترین توصیه عملی برای والدینی که در شرف جدایی هستند یا طلاق گرفته اند این است که احترام یکدیگر را حفظ کنند و در حضور بچه ها از اختلافاتشان حرف نزنند و حرمت ها را حفظ کنند. حتماً قبل از طلاق به مشاور و روان شناس مراجعه کنند. حتی اگر طلاقشان قطعی است، بهتر است شیوه جداشدن را از طریق روان شناس و مشاور خانواده شناسایی کنند تا برای فرزندانشان مشکلاتی ایجاد نشود یا کمتر ایجاد شود. نقش آموزش در مدارس و ارگان‌های حمایتی مانند بهزیستی و خدمات مشاوره‌ای پس از طلاق برای کودکان و والدین در این راه بسیار مهم و تاثیرگذار است.


برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • رضا ۱۶:۲۱ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۰
    0 0
    بچه های طلاق ھر روزه بر آمار بچه ھای طلاق افزوده می شود شاید به جرأت بتوان گفت که ما امروزه در عصر طلاق بسر می بریم. از زمانی که زنھا از زن بودن خود و مردھا از مرد بودن خود شاکی شدند و سر به شورش برداشتند طلاق آغاز شد . بدون شک اگر ما بخواھیم طلاق را تنھا منوط به امضائی که در محضر صورت می گیرد بدانیم ھیچ فھمی از طلاق نداشته ایم. کافی است کمی به اطراف خود بنگریم آیا زن وشوھر جوانی را مییابید که در طلاق نباشد ؟ تمام آنچه که امروزه در خانه ھا حکم فرماست طلاق است مردان فراری از خانه و زنان فراری از خانه و کودکان فراری از خانه ھمه گویای این است که سالھاست که ارتباطی بین اعضای خانواده وجود ندارد و کانون گرم خانواده، سالھاست که به سردی گرائیده و تنھا تفاوت اینکه طلاق در پشت دربھای بسته پنھان باشد و یا در بیرون آشکار شود تفاوت در شرایط است . پس باید در اینجا از دو نوع بچه ھای طلاق سخن گوئیم: دسته اول بچه ھای که در طلاق پنھان والدین خود زیست می کنند . دسته دوم بچه ھای که در طلاق آشکار والدین خود زیست می کنند . گروه اول زن و شوھرھایی ھستند که از ترس بی آبرویی ، شھامت طلاق آشکار را ندارند که البته این بی شھامتی را تبدیل به ایثاری نسبت به فرزندان خود می کنند و اینکه ما برای فرزندانمان این زندگی پر از شکنجه و تنفر را تحمل می کنیم. و گروه دوم کسانی ھستند که یاشرایط طلاق را دارند و یا شھامت آن را . بھرحال در جوامعی مانند ایران که ھنوز سنّت ھا کاملاً بی ارزش نشده و ھنوز آبرو برای مردم دارای ارزش است طلاق کاری سخت می باشد و زن و مردھا ترجیح می دھند عمری را درکنار ھم با شکنجه زیست کنند اما طلاق ندھند . اینکه چرا زناشوئیھا در این دوران از ھمان ابتدا مبّدل به طلاق می شود بحثی است که دربار? آن بسیار سخن گفته ایم اما بطورخلاصه باید بگوئیم که اساس و پایه دوران مدرنیزم طلاق بین زن و مرد است به ھمین دلیل ھر چه جامعه ایی مدرن تر می شود آمار طلاق افزایش می یابد. این امر از اراده فردی ھر زن و مردی خارج است . اما ما در اینجا قصد پرداختن به کودکان رشد یافته در این دوران را داریم. و بحث خود را با این سوال آغاز می کنیم که آیا بھتر است کودکان در کنار مادر و پدری زندگی کنند که از زناشوئی تنھا تئاتر آن را ایفا میکنند و در خلوت خود جز انزجار نسبت بھم چیزی ندارند و یا بھتر است کودکان در کنار مادر یا پدر خود به تنھایی زندگی کنند ؟ کودکانی که در خانه ایی رشد می یابند که والدین آنان تنھا بواسطه ترس از بی آبرویی تن به یک زناشوئی تئاتری برای دیگران می دھند ، در فضایی از دروغ و کینه رشد کرده اند . عموماً چنین والدینی کودکان خود را مبّدل به حربه ایی بر علیه یکدیگر می سازند و ھر کدام در تلاشند تا نفرت خود را به دیگری به فرزندان خود نیز وارد کنند تا بدینگونه عشق و ایثار و محبت خود را اثبات کنند که البته چنین وضعیتی در طلاقھای آشکار نیز وجود دارد اما تفاوت این وضع در این است که ھنگا می که کودک در کنار والدینی زیست می کند که تنھا بواسطه ترس از آبرو این زناشوئی را تحمل می کنند در زیر بار منتّی است که ھر لحظه از طریق والدینش بر او وارد میشود. زیرا ھر کدام از والدین او (پدر و مادر ) بارھا و بارھا در رفتار و گفتار به او می گویند که فقط به خاطر اوست که این زناشوئی را تحمل کرده اند که این یک دروغ بزرگ است . زیرا کودک سالھا طو ل میکشد که دریابد تنھا چیزی که برای والدینش اھمیت نداشته سرنوشت او بوده و اگر آنان این زناشوئی را ادامه دادند برای او نبوده بلکه برای آبروی خودشان بوده است و دیگر اینکه او متوجه دو رفتار و کردار کاملاً متفاوت در والدین خود می شود رفتار و کردار والدینش در خلوت خانه و رفتار و کردار والدینش در مقابل چشم دیگران. پدر و مادری که در خلوت خانه با گفتاریھای تحقیر آمیز و متلکھای فراوان و رفتارھای سرشار از کینه با یکدیگر رفتار می کنند و کودک را بعنوان تخلیه گاه نفسانیت خود بکار می گیرند به ناگاه در مقابل چشمان دیگران مبدل به پدر و مادری مھربان و زن و وشوھری عاشق می شوند و این دروغ بزرگ دیگری است که کودک ھر لحظه شاھد آن است. و کودک ھیچ مجال این را نمی یابد تا حقیقت را دریابد زیرا فضائی که او در آن رشد می کند آکنده از دروغ است . اما زن ومردی که شھامت این را می یابند که به این دروغ زناشوئی پایان دھند اولین درس راستی و شھامت را به فرزند خود داده اند و دیگر اینکه کودک در کنار ھر کدام از والدینش ھم که زیست کند (پدر و مادر ) مجبور نیست شاھد کینه و جدالھای بی پایان والدین خود باشد کینه و جدالی که عموماً در نھایت خود کودک را مخاطب قرار میدھد زیرا زن و مردی که به دروغ این ادعا را میکنند که تنھا بخاطر فرزندانشان این زناشوئی را تحمل کرده اند بتدریج خود نیز این دروغشان را باور می کنند و به ھمین دلیل ھر گاه که بینشان جدالی خونین سر می گیرد ھر دو فرزند را مقصر این زندگی سراسر شکنجه می یابند و پر واضح است که نھایتاً این کودک است که ھدف تمامی کینه زن ومرد نسبت به ھم قرار می گیرد . و اگر ما اکنون مواجه با کودکانی ھستیم که از ھمان بدو تولد کاملاً عصبی و بی قرار و افسرده ھستند و فاقد نشاط کودکانه به این سبب است که این کودکان در چنین محیطی رشد می کنند . بدون شک طلاق در ھر زناشوئی گویای شکست زن و مرد در پیمانی است که با یکدیگر در ازدواج بسته اند مبنی بر اینکه تا پایان عمر به یکدیگر وفادار باشند و آنچه که باعث می شود زن ومرد، زناشوئی دروغین را بر طلاق آشکار ارجح دھند تکبر آنان می باشد و اینکه ھیچکدام شھامت پذیرش این شکست را ندارند. اگر حضرت علی صدق را سفینه نجات می یابد ،این صداقت در زندگی ھر بشری پذیرش شکست ھای خود می باشد و بدون شک از میان تمامی شکست ھای زندگی ، شکست در زناشوئی تلخ ترین شکست می باشد و به ھمین دلیل پذیرش این شکست برای ھر زن و مردی بسیار تلخ است . در واقع باید گفت آنچه که باعث شده طلاق در یک جامعه تبدیل به یک واقعه ایی زشت شود نشأت گرفته از تکبر بشر است . زیرا ھر زن ومردی که تن به طلاق آشکار می دھد با صدای بلند شکست بزرگ خود را در زندگی اعلان می کند . ھمین اعلان است که به نظر می رسد آبروی فرد را در جامعه از میان می برد زیرا دیگر پس از طلاق ھمه او را به چشم یک انسان شکست خورده مینگرند و دیگر پس از طلاق او نمیتواند به دیگران ثابت کند که انسانی شکست ناپذیر بوده است و به ھمین دلیل چنین فردی ترجیح می دھد تا پایان عمر تن به چنین ھمزیستی شکنجه باری بدھد اما شکست خود را در زندگی خود نپذیرد وحال او برای اینکه زشتی چنین خود پرستی و تکبری را از چشم خود و دیگرن پنھان کند ناچار است تا کودکان خود را وسیله زیبا سازی این زشتی کند و آن اینکه من تنھا برای کودکانم و عشق به آنان است که این زندگی را تحمل می کنم و این دروغی است که کودک فطرتاً آن را دریافت می کند و به ھمین دلیل کودکانی که در چنین خانوده ھایی رشد میکنند با تمام وجود از والدین خود بیزارند و ھمیشه مترصد فرصتی ھستند تا از این خانه آکنده از دروغ و نفرت بگریزند. اگر امروزه آمار بچه ھای فراری از خانه رو به افزایش است خود گویای افزایش پیشرونده چنین زناشوئی ھا ی دروغینی است و از سوی دیگر گویای افزایش پیشرونده تکبر بشر است . بشری که ھیچگاه حاضر نیست ضعف ھا و شکستھای خود را باور کند و ھمیشه می خواھد به خود و دیگران اثبات کند که انسانی است مقتدر و شکست ناپذیر. و این عدم پذیرش شکست ھمان کفر بشر است که او را وادار به دروغ و ریا می سازد و نھایتاً آبروی جعلی او را بر باد می دھد . اگر دروغ ام الفساد و منشأ کفر و تباھی بشر است چنین کودکانی سرنوشتی سالم و صادق و مؤمنانه و عاقلانه نخواھند داشت تا زمانی که با چنین پدر ومادری ریاکار زندگی می کنند. بنابراین فرزندان طلاق آشکار از سرنوشت سالم تری نیز برخوردارند و این واقعیت را تجربه بوضوح نشان می دھد که بخش عظیمی از بزھکاری کودکان و نوجوانان حاصل زناشوئی ھای نمایشی است. و ھمچنین بخش عظیمی از فحشاء و مفاسد اخلاقی نیز حاصل این نوع زناشوئی ھای دروغین می باشد که زنا را بر طلاق آشکار ترجیح داده اند. و اما ملعون بودن طلاق در چشم عامه مردم در حقیقت ھمان ملعون بودن صداقت و شھامت است . و نیز اینکه طرد و لعن مردمان نسبت به طلاقھای آشکار حاصل کفر و بخل آنھاست که چرا خود شھامت و صداقت پایان بخشیدن به یک زندگی جھنمی را ندارند. و بدین طریق زن و مرد ھای طلاق گرفته را متھم به بی عاطفگی می سازند. در حالیکه در دل خود میدانند که دروغ می گویند . از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 79
  • @Bahihayitalag ۰۸:۰۱ - ۱۳۹۷/۰۲/۰۱
    15 1
    بیایید با هم اینده ای روشن برای تاریکی خیلی از بچه‌های طلاق بسازیم هر چند کوتاه اما دلگرم
  • fatrmrh ۰۲:۵۳ - ۱۳۹۸/۰۱/۱۴
    0 0
    babam havas karde zan begire 17salame va daram nabood misham chikar bayad bokonam?