یکشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۴:۴۱

خشونت در مدرسه چند جانبه است؛ خشونت آموزگار به دانش‌آموز، دانش‌آموز به آموزگار، خانواده دانش‌آموز به آموزگار و دانش‌آموز به دانش‌آموز. با نگاهی گذرا به خبرهای یک سال گذشته آموزش‌وپرورش، به‌آسانی می‌توان مصداق و نمونه‌های عینی هر کدام از این نوع خشونت‌ها را پیدا کرد. اما شاید گسترده‌ترین اینها، خشونتی باشد که از سوی دانش‌آموزان به همدیگر اعمال می‌شود.

آزارهای دانش‌آموزی در پرده غفلت

سلامت نیوز:خشونت در مدرسه چند جانبه است؛ خشونت آموزگار به دانش‌آموز، دانش‌آموز به آموزگار، خانواده دانش‌آموز به آموزگار و دانش‌آموز به دانش‌آموز. با نگاهی گذرا به خبرهای یک سال گذشته آموزش‌وپرورش، به‌آسانی می‌توان مصداق و نمونه‌های عینی هر کدام از این نوع خشونت‌ها را پیدا کرد. اما شاید گسترده‌ترین اینها، خشونتی باشد که از سوی دانش‌آموزان به همدیگر اعمال می‌شود.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شرق، در متن‌های آموزشی از این نوع خشونت با عنوان‌های آزار، ترساندن و قلدری (Bullying) نام برده می‌شود. شاید به‌سختی بتوان آموزگاری را یافت که این پدیده را از نزدیک و در کلاس درس و محیط مدرسه ندیده باشد. آزار و خشونت شدید به‌ویژه در میان پسران، پدیده شایع‌تری است و گه‌گاه به کشته‌شدن هم انجامیده است. برای نمونه در اردیبهشت‌ماه امسال در فاز یک شهرستان اندیشه تهران یک دانش‌آموز ١٦ساله دبیرستانی پسر، دم در مدرسه، همکلاس ١٦ساله خود را با چاقو به قتل رساند.

اما آزار دانش‌آموزی، همواره تا این حد شدید نیست و می‌تواند چیزی در مایه‌های آزار و اذیت‌های جسمی، زبانی و روحی کوچک در کلاس درس باشد. برخی دانش‌آموزان به دلیل‌های فیزیکی و روحی، بیشتر در معرض آزار و اذیت هستند و اغلب در کلاس درس، یک یا چند نفر از این‌دست دانش‌آموزان پیدا می‌شوند.

لباس و کتاب و دفترشان پاره و نوشت‌افزارشان برداشته می‌شود. آزارهایی این‌چنین، در درازمدت می‌تواند مدرسه‌رفتن را برای شخص، سخت کند و لذت یادگیری و حضور در کلاس و مدرسه را از او بستاند. در سن بلوغ و باز بیشتر در میان پسران، بحث آزارهای جنسی هم مطرح است که می‌تواند آسیب‌های روحی شدیدی به همراه داشته باشد. همچنین آزار جنسی می‌تواند به‌عنوان یک ابزار به‌کار گرفته شود تا از شخص آزاردیده، سوءاستفاده‌های دیگری شود.

دعوا و قلدری و بزن‌بزن هم یکی از مصداق‌های آشکار و شایع دیگر این پدیده در میان دانش‌آموزان، به‌ویژه در میان پسران است که در سطح جهانی مورد پژوهش‌های بسیاری قرار گرفته است. در یک مدرسه پسرانه، شاید کمتر سالی باشد که بدون درگیری گروهی دانش‌آموزان به پایان برسد. درگیری‌های گروهی، ریشه‌های متفاوت قومی، زبانی، محله‌ای و... دارند که گه‌گاه به کشمکش‌های بلندمدت و دامنه‌داری می‌انجامند و به کیفیت آموزش آسیب می‌رسانند. یک نکته دیگر هم به خودکشی در میان دانش‌آموزان برمی‌گردد. برخی از خودکشی‌های دانش‌آموزان، ریشه در همین آزار و اذیت‌ها و بزن‌بزن‌ها و قلدری‌ها دارند.

اما پدیده آزار و تهدید در میان دختران، بیشتر خودش را به شکل طرد و ایزوله‌کردن نشان می‌دهد که از نظر فشار روحی چه‌بسا چیزی کمتر از آزارهای جسمی نباشد. البته به‌تازگی از نوعی آزار و تهدیدهای سایبری دانش‌آموزی هم سخن گفته می‌شود که درواقع تهدیدهایی است که به کمک شبکه‌های اینترنتی انجام می‌گیرد.


به‌هررو، آزار و تهدید میان دانش‌آموزان و اعمال آن به همدیگر، پدیده دیرینه و کمابیش گسترده‌ای است و البته ریشه‌های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و... دارد. هم‌اکنون میان اندیشه‌وران آموزشی جهانی، یک بحث مهم، تأثیر خانواده و فرهنگ آن بر آموزش کودکان است.


کودکی که از یک خانواده متوسط و فرهنگی برخوردار است، اغلب در کلاس درس و محیط مدرسه، رفتار بهنجارتری از خود نشان می‌دهد. این نگارنده هم، تجربه آموزش در یکی از منطقه‌های محروم کشور و هم تجربه آموزش در چند منطقه از تهران را داراست. از سر تجربه شخصی خود، می‌توانم ادعا کنم آزارهای شدید و آسیب‌زننده‌تر، میان کودکان طبقه‌های فقیر جامعه، بیش از طبقه‌های متوسط و بالاست و البته این موضوع فقط درباره خشونت در مدرسه نیست و به ایران هم محدود نمی‌شود. هم‌اکنون برخی از سرشناس‌ترین اندیشه‌وران آموزشی آمریکا، بزرگ‌ترین عامل افت آموزش آن کشور را فقر و نبود عدالت اجتماعی می‌دانند. به سخن دیگر، می‌توان گفت از میان عامل‌های بیرون از مدرسه و عامل‌های درون مدرسه، عامل‌های بیرونی همچون فقر مادی و فرهنگی خانواده و نبود عدالت اجتماعی به آموزش آسیب بیشتری می‌زنند تا عامل‌های درونی. بهسازی آموزش‌وپرورش، با بهسازی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... در میان‌کنش است و کشورهای کامیاب آموزشی جهان، همچون فنلاند، به این نکته توجه کرده‌اند.


اما اگر بحث را روی مدرسه متمرکز کنیم، می‌توان گفت در برابر آزارهای فیزیکی، روحی و زبانی دانش‌آموزی، هم‌مدرسه و هم خانواده نباشد بی‌تفاوت باشند. آموزگار موظف است به محض پی بردن به آزارهای دانش‌آموزی در کلاس درس، وارد مسئله شود و برخورد کند و مشاور، معاون و مدیر مدرسه را در جریان بگذارد.

برخی نهادهایی که در این زمینه کار می‌کنند، سفارش کرده‌اند از برگزاری جلسه مشترک میان دانش‌آموز آزاردهنده و آزارشده خودداری شود، چراکه چنین جلسه‌هایی اغلب برای دانش‌آموز آزارشده دلهره‌آور و دل‌آزار است. یکی از وظیفه‌های مهم مشاور مدرسه، ورود کارشناسانه به آزارهای دانش‌آموزی است. گام نخست، مشورت و آگاهی‌دهی به هر دو سوی داستان است. مشاور – و همچنین خانواده- باید به دانش‌آموز آزاردیده روش‌های رویارویی و جلوگیری از آزارشدگی را آموزش دهد و به دانش‌آموز آزاردهنده- که گه‌گاه در برابر مشاور چاپلوسانه نیز برخورد می‌کند- آگاهی‌رسانی و نتایج کارش را برای او روشن کند.

البته مدرسه اگر دغدغه آموزش کیفی را دارد باید به موضوع آزار دانش‌آموزی اهمیت دهد. دانش‌آموز آزارشده- و به‌ویژه اگر ادامه یابد- به احتمال زیاد، دچار افسردگی، گوشه‌گیری، اضطراب، بی‌انگیزگی نسبت به درس، سردرد، افت آموزشی و حتی شکم‌درد و معده‌درد خواهد شد. همچنین برخی پژوهش‌ها از سونوشت بد دانش‌آموزان آزاردهنده خبر می‌دهند که به وندالیسم، ناهنجاری و خشونت‌ورزی‌های اجتماعی دچار خواهند شد. مدرسه باید از خانواده کمک بگیرد.

مدرسه باید به خانواده آگاهی‌رسانی کند و نشانه‌های آزارشدگی و آزاردهندگی و شیوه‌های برخورد با آن را آموزش دهد. مدرسه و خانواده باید با هماهنگی هم از ادامه آزار دانش‌آموزی جلوگیری کنند. اما آشنایان به وضعیت آموزش‌وپرورش ما می‌دانند شوربختانه در مدرسه‌های ما از این بحث‌ها خبری نیست و اگر هم گه‌گاه نشستی میان مدرسه و خانواده برگزار می‌شود، بیشتر برای دریافت کمک‌هزینه برای مدرسه است!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha