بحث محصولات دست کاری شده ژنتیکی (تراریخته) یکی از موضوعات داغ امروز جوامع مختلف و البته جامعه ما است، به طوری که این موضوع موافقان و مخالفانی دارد.

آیا تولید داخلی محصولات دست‌کاری شده ژنتیک خطر آن را برطرف می‌کند؟

سلامت نیوزـ* الهام انصاری:بحث محصولات دست کاری شده ژنتیکی (تراریخته) یکی از موضوعات داغ  امروز  جوامع مختلف و البته جامعه ما است، به طوری که این موضوع موافقان و مخالفانی دارد.

  به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه کیهان، در بین کارشناسان کشور ما نیز در این رابطه دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. عده‌ای با واردات این محصولات به صورت ضابطه مند و البته مقداری خوش بینی به استانداردهای جهانی،با خود‌اعترافی وارد‌کننده محصول و برچسب گذاری آن موافقند.

برخی به دلایل مختلف از جمله روشن نبودن منشاء و نبود توان و امکان کنترل بر روی تمام محصولات و همچنین بی‌اعتمادی به کشورهای صادر‌کننده محصول تراریخته و حتی احتمال بیوتروریسم با واردات این نوع محصولات مخالفند و در عین حال معتقدند برای تأمین نیاز غذایی کشور ناگزیر از تولید محصولات تراریخته در کشور با رعایت استانداردها و نظارت کافی هستیم.

در این بین عده‌ای از کارشناسان نیز علاوه بر مخالفت با واردات این نوع محصولات بنا به دلایلی با تولید آنها در داخل کشور نیز مخالفند. موضوع این نوشتار که امروز بخش نخست آن تقدیم خوانندگان محترم شده و بخش‌ بعدی آن نیز هفته‌ آینده به چاپ خواهد رسید طرح نظر موافقان تولید محصولات تراریخته در داخل کشور و البته پاسخ و نقدهای جدی به این نظرات است.


تولید نکنیم چه کار کنیم؟
یکی از مباحثی که موافقان تولید محصولات تراریخته در کشور مطرح می‌کنند این است که «فرض کنیم ما نه این محصولات را وارد و نه تولید کنیم، بنابراین نیاز غذایی سفره امروزه جامعه ما از کجا باید تأمین شود؟»


در پاسخ باید گفت آیا جمعیت ایران که اکنون نرخ رشد آن رو به کاهش نیز گذاشته است آن‌قدر زیاد است که تولید داخلی در زمینهای تحت کشت به علاوۀ واردات محصولات غیرتراریخته و طبیعی، واقعا پاسخگوی نیاز سفره جمعیت کشور نیست و آقایان از فراهم آوردن و تأمین نیاز همین مقدار از جمعیت نیز ناتوانند؟ ابتدا می‌گفتند جمعیت زیاد است و به زودی ممکن است غذا تمام شود، اکنون که رشد جمعیت کم شده است باز هم می‌گویند مشکل کمبود محصولات غذایی وجود دارد! آیا پس از کاستن از جمعیت چه برنامه‌های دیگری برای جمعیت باقی مانده، تدارک دیده شده است؟آقایان می‌فرمایند برخی بذوری که خریده‌اند قابلیت تولید مجدد در کشور را نداشته و تولید را اندک ساخته و  ما را وابسته نموده‌اند. البته هیچ‌گاه دیر نیست و همواره راهکارهایی وجود دارد که برخی از آنها در این متن نیز خواهند آمد.


تراریخته‌های داخلی با همان مضرات
اما آیا سفره ایرانی نباید سالم و مطمئن هم باشد؟  حال به برخی از مضرات ممکن تراریخته‌ها برای سلامتی اشاره می‌شود، پرسش این است که کدامیک از این مضرات تراریخته‌ها را مستدلاً می‌توان گفت که  تراریخته‌های داخلی صد در صد نخواهند داشت؟
با روشهای مرسوم انتقال ژن معمولاً مکان ژن وارد شده به موجود زنده مشخص است، یعنی معلوم است که این ژن وارد چه اندام یا سلول از موجود می‌شود، اما از آنجا که ما هزاران کپی و نسخه از ژن را وارد گیاه می‌کنیم، مشخص نیست که همه آن نسخه‌های ژنی دقیقاً درکجای ژن‌های آن اندام یا آن سلول خواهند نشست و ممکن است ژن شکسته شده (شکسته شدن ژن حین مراحل استخراج ژن و در کلونینگ، ممکن است به کرات رخ دهد) و وسط یک ژن دیگر بنشیند و باعث شود از کد آغاز در ابتدای اگزون ژن قبلی تا کد پایان ژن جدید در فرآیند ترجمه با هم تبدیل به یک پروتئین ناشناخته جدید شوند و این پروتئین مثلاً یک پروتئین سرطان زا باشد که بسیار خطرناک می‌شود.


از سوی دیگر ژن‌ها بر روی هم اثر متقابل دارند(یعنی یک ژن ممکن است باعث فعال شدن یا غیرفعال شدن ژن یا ژن‌های دیگر شود، به این مسئله اپیستازی می‌گویند) که باز هم  اثرات ژن  بیگانه وارد شده،  بر همه ژن‌های دیگر،  پس از انتقال ژن‌ها  اصلا بررسی نمی‌شود  زیرا تعداد ژن های(جنس ژنها از DNA می‌باشد) هر موجود آلی بسیار زیاد است مثلاً برنج دارای  حدود 50 هزار ژن شناخته شده است و برای بررسی اثرات متقابل ژن وارد شده با این تعداد ژن دست‌کم 50 هزار حالت مختلف را باید بررسی نمود و  بررسی این اثرات متقابل و  همچنین بررسی برهم کنش پروتئین‌ها با هم و پروتئین تولیدی بر ژن‌ها وقت‌گیر و قطعاً گران و عملاً غیرممکن است و در آزمایشگاه فقط منتقل شدن همان ژن و تولید یک پروتئین مربوط به همان ژن بررسی می‌شود. در حالی که ممکن است مثلا  10 یا100 نوع پروتئین سرطان زای دیگر  هم  براثر ورود یک قطعه ژن نا متجانس از یک موجود دیگر، تولید شده باشد!  و یا پروتئین‌هایی تولید شوند که مثلاً پروتئین‌های ممانعت‌کننده از سرطانی شدن روند چرخه سلولی را  تخریب یا آنها را غیرفعال سازند و سبب ایجاد سرطان شوند،  و یا مثلاً پروتئین‌های ترمیم‌کننده DNA  را متاثر سازند و بازهم باعث سرطان شوند.  پس عملاً اگر پس از انتقال ژن، ژن‌های دیگری نیز دچار تغییراتی شوند و آن تغییر مشهود نباشد (با توجه به تعدد صفات و واجد صفات بسیار بودن موجودات زنده آلی)،  ایجاد آن تغییرات، از نظر دور خواهد ماند.


از طرفی هریک ژن ممکن است چند صفت را کنترل کند و موجب شود که در ژنتیک به آن پلیوتروپی گویند. در حالی که ما در آزمایش اثبات وارد نمودن ژن در ژنوم فقط وجود تقریبی همان نوکلئوتیدها و نهایتاً  یک پروتئین تولیدی و یک یا دو  صفت مورد نظر را  بررسی می‌کنیم نه همه پروتئین‌های تولید شده  ممکن را، آن هم نه در طول نسل‌ها. حال  تصور کنید زمانی را که ورود یک ژن باکتریایی یا ویروسی با هدف درمان انسان‌ها در گیاه یا حتی ورود  یک ژن از یک گیاه دیگر، در شکل گیری  نوعی پروتئین تولید سرطان یا بیماری دیگر علاوه بر پروتئین اصلی  مؤثر باشد یا محصول تولیدی توسط ژن انتقال یافته، سبب فعال شدن ژن مولد مثلا سرطان شود، آیا هیچ آزمایشی در این باره  انجام می‌پذیرد یا تاکنون صورت گرفته است؟ خیر. مافقط تعداد بیشمار و روز افزون بیماران سرطانی را  خصوصاً مشاهده می‌کنیم.


از طرفی در بررسی‌هایی که پس از انتقال دادن ژن به موجود دیگر در سطح جهان انجام می‌گیرد فقط اثر انتقال ژن در یک نسل انسانی بررسی می‌شود که در واقع مسئله  پیچیده‌تر از آن است که  فقط با یک آزمایش دریک نسل انسانی تایید شود. زیرا ما ژن را به گیاه انتقال می‌دهیم و در گیاه پروتئین یا پروتئین‌هایی تولید می‌شود و انسان آن گیاه دارای پروتئین‌های جدید را  استفاده می‌کند.


همان‌طور که بیان شد برخی پروتئین‌ها می‌توانند بر فعال نمودن ژن‌ها مثلاً ژن‌های تولید بیماری خاصی در سلول‌های مولد اسپرم و تخمک انسان موثر باشند و آنگاه فقط آزمایش در نسل‌های بعد است که می‌تواند روشنگر اثرات ژن یا DNA  انتقال یافته باشد.


اگر شرایط خاص محیطی و فیزیولوژیک و... در تغییر کدهای آغاز و خصوصاً خاتمه ژن‌ها (بخش‌هایی از ژن که ابتدا و انتهای آن را بر روی زنجیره طولانی DNA بر روی کروموزوم مشخص می‌سازند) موثر باشد که تا‌کنون ظاهراً حتی تحقیقاتی هم در باره آن صورت نپذیرفته است، آن‌گاه ‌ممکن است ژن یا  حتی ژن‌های ناشناخته دیگری همراه  ژن اصلی وارد گیاه شود و این مورد نیز هرگز در آزمایشگاه‌ها بررسی نمی‌شود و هیچ دلیلی وجود ندارد که یکی از  این ژن‌های جدید، ژن ایجاد پروتئین سرطان‌زا در انسان نباشد.


همین طور هنوز  تحقیقی درباره برخی صفات و ژنتیکی بودنشان انجام نداده‌ایم  مثلاً  احتمال تغییر یا هدایت برخی صفات اخلاقی بر اثر پدیده انتقال ژن اصلاً بررسی نمی‌شود.


چرا اصرار بر تولید تراریخته؟
آیا می‌توان نیاز بازار را نیاز  به صرفاً و حتماً محصولات تراریخته برآورد نمود؟  و آیا محصولات ارگانیک از هیچ منبع مورد اطمینانی قابل دسترس به جای آنها نخواهد بود؟ آیا آمارهای صحیحی در این باره مستنداً وجود دارد؟(در حالی که  درباره ضعف آمارها در کشور به خوبی آگاهی یافته ایم).


آیا روشهای اصلاح کلاسیک مانند  انواع هیبریداسیون، اینتروگرسیون، استفاده از تلاقی‌های برگشتی، انواع انتخاب‌های دوره‌ای و توده‌ای و...  (که در واقع افزودن و کاستن  طبیعی ژن‌ها می‌باشند) و متاسفانه چندان بر روی آنها تمرکز نمی‌شود  نیز توانایی رسانیدن تولید محصولات به نیاز کشور را ندارند؟
آیا نمی‌توان برای کشت زمین‌های انبوه غیربارور در ایران ( با راه حل‌هایی نوین و سرمایه گذاری در این زمینه) برنامه‌ریزی نمود؟


به گفته محققین درصد ضایعات برخی محصولات کشاورزی در کشور ما بسیار چشمگیر است و به چند صد میلیون تن  در سال می‌رسد، برنامه‌ریزی برای استفاده بهینه از منابع موجود و کاهش ضایعات و تلفات محصولات تولیدی در داخل و بازار رسانی آنلاین محصولات حتی از طریق سیستم حمل و نقل هوایی  بهتر است مورد نظر قرار گیرد.
اگر آن‌گونه که برخی آقایان می‌گویند «با کشت ارگانیک و مرسوم تنها 50 درصد نیاز کشور تامین می‌شود و 50 درصد به واردات متکی می‌باشیم» به نظر می‌رسد اکنون زمان فرهنگ‌سازی برای منطقی عمل نمودن مردم و تغییر سبک زندگی‌ها رسیده است. با توجه به نیاز جامعه، هرخانواده‌ای می‌تواند به نحوی نقش در تولید محصولات سالم کشاورزی داشته باشد و حتی می‌توان درباره آن برنامه‌ریزی نمود. مثلاً کاشت و تولید عدس که طعم پخته و چرخ شده آن با گوشت برابری می‌کند  و می‌تواند به عنوان جایگزینی برای سویای وارداتی تراریخته باشد.


تولید محصولات تراریخته و تغییر در ریخته ژنتیکی موجودات که هیچ کس حتی متخصصان مدعی داخلی علم کاملی هم نسبت به آن ندارند به مراتب ساده‌تر است از اصلاح کلاسیک که زمان برتر اما مطمئن‌تر و با طبیعت سازگار‌تر می‌باشد و همین‌طور از برنامه مزروع نمودن زمینهای بایر نیز سهل الوصول‌تر است.اما چرا در مقام برنامه‌ریزی  باید سهل را  بر مطمئن و سالم‌تر برای یک جمعیت زیاد برگزینیم؟ آیا این امر با وجدان و اخلاق  در تضاد نیست؟


گفته می‌شود که «هیچ علم و فناوری مطلق آرمان‌شهر‌گرایانه نیست و هیچ علم و فناوری هم به صورت مطلق ویران‌شهرگرایانه نیست»، شاید این کلام درست باشد اما برای استفاده از یک تکنولوژی  که در موارد خاص تغدیه‌ای استفاده می‌شود، آن هم در جامعه‌ای که مشکلات سلامت رو به ازدیاد دارد بهتر نیست و نباید دقیقاً یا حتی تقریباً، درصد این انحراف  علم و فناوری با وضعیت آرمانی را سنجید؟آیا نباید مسایل را سبک و سنگین نمود و به جای کلی گویی نامفهوم وارد جزئیات شد و منطقاً و مستدلاً و در صورت مقدور حتی مستندا مسئله را مورد بحث و ارزیابی قرار داد؟


متاسفانه در سخنان اغلب افرادی که برای تولید تراریخته‌ها (و شاید پیشتر برای واردات آنها؟)  دلایلی بیان می‌دارند، صرفاً کلی گویی و بیان نامفهوم مسئله اصلی دیده می‌شود و متاسفانه اغلب ایشان به صورت علمی و حتی با آمار صحیح وارد این قضیه کاملا علمی نمی‌شوند.
بهتر است وقتی اصرار بر چنین امر خطیری دارند دست کم برای مخاطب خود ارزش بیشتری قائل شده و اندکی جزئی‌تر و با توضیح مسائل علمی مستتر در صورت مسئله روشنگری نمایند که متاسفانه تاکید می‌نمایم چنین امری را مشاهده ننموده ام  بلکه گاهی کاملا  برعکس آن  رویت شده است.


بومی‌سازی تکنولوژی آری، حرکت در تاریکی‌خیر
در جای دیگری گفته می‌شود: «ما باید به همه تکنولوژی‌ها دست پیدا کنیم و مطابق منافع ملی خودمان از آن استفاده کنیم.به جای اینکه بگوییم باید به علم تسلط یابیم و دانشمند خودمان متناسب با منافع ملی خودمان، محصولات را تولید کند، مسیر را برای محقق ایرانی سد می‌کنیم.با منش جمهوری اسلامی سازگار نیست که ما علم و فناوری را محکوم کنیم، علم و فناوری ابزار هستند و مهم این است که این ابزار در دست چه کسی باشد، اگر در گوشه‌ای در دنیا عده‌ای از این ابزار سوءاستفاده کردند مفهومش این نیست که ما خودمان را از این نعمت دانش محروم کنیم.»


در این خصوص باید گفت بله چیزی که به راستی نام تکنولوژی را بتواند برخود بگیرد و از علم و دانش کامل یا نزدیک به کامل برخاسته باشد، نه تکنولوژی بر مبنای ناشناخته‌ها و برای دخالت در چیزی  که علم کافی نسبت به آن نداریم و حتی دارای توانمندی کامل بررسی آن نمی‌باشیم و سلامتی انسانها  را نیز تهدید می‌نماید. باید گفت هنوز هیچ کس ادعای شناسایی کامل تمام ژن‌های انسان را ندارد، بلکه هنوز درباره وظایف بخش‌های مختلف تمام نقاط ژنوم انسان هم  اطلاعات کاملی به دست نیامده است. هنوز ابهامات در‌باره ژنوم انسان وجود دارد و درباره برخی از  ژنوم‌های گیاهی مانند گندم این ابهامات حتی در‌باره تعداد ژن‌های آن، بیشتر است. تعداد ژن‌های تخمین زده شده تولید‌کننده پروتئین در  انسان هم اکنون به حدود 20 تا 25 هزار(ابهام بین  20 تا  25 هزار ژن،  آیا واقعاً مقدار کمی است؟)  رسیده است. بخش‌هایی از ژنوم که کد ساخت پروتئین‌ها را دارند حدود 1/5 درصد ژنوم را تشکیل می‌دهند! و بقیه  یعنی  98/5 درصد ژنوم (اغلب ناشناخته) با بخش‌هایی مانند اینترون‌ها، بخش‌های تنظیم‌کننده DNA، و مناطقی طولانی  از ژنوم که در کل ژنوم پراکنده‌اند و فقط برخی از بخش هایشان شناخته شده است  و RNAهای غیرکدکننده و توالی‌هایی از نوکلئوتیدها که هنوز وظیفه‌ای برای آنها مشخص نگردیده است و...  در ارتباط می‌باشند. همین‌طور واقعیت آن است که  هنوز تمام صفات بشری و نیز منشاء ژنتیکی آنها  شناخته نشده‌اند و در باره برخی قابلیت‌های انسان‌های متعالی نیز که اصلاً علم غربی ورود نمی‌نماید چه برسد به بررسی علل ژنتیکی توجیه‌کننده آنها.


اصولا وقتی در زمینه‌ای علم کامل نداریم آیا  می‌توانیم منطقاً در آن مسئله ورود یابیم و دست ورزی نماییم؟آن هم دانشی که عناصر مطرح در آن،  پایه وجود آدمی  و حیات را ساخته است؟
خداوند در قرآن کریم حتی اظهار نظر درباره آنچه به آن دانش نداریم را منع فرموده است: از سویی مشکل  عدم توانایی عملی در بررسی کامل اینکه دقیقاً پس از انتقال ژن یا ورود پروتئینهای جدید به درون بدن چه اتفاقات سوئی ممکن است در نسل حاضر یا نسلهای بعدی رخ دهد نیز وجود دارد که این امر نیز معضل دیگر در بررسی‌های سلامت انتقال ژن‌ها و تراریخته نمودن محصولات می‌باشد.


تولید بهتر از واردات؟
نظر دیگری که درباره لزوم تولید محصولات تراریخته در داخل مطرح می‌شود این است که «اگر امروز به‌ناچار برای تأمین غذای مردم باید محصولات تراریخته را وارد کنیم، چرا این محصولات توسط دانشمندان خودمان که تحت کنترل و نظارت مرجع ایمنی زیستی، شورای عالی ایمنی زیستی و مقررات کنترلی در وزارت بهداشت است، تولید نشود؟به جای اینکه بگوییم باید به علم تسلط یابیم و دانشمند خودمان متناسب با منافع ملی خودمان، تحت قوانین و مقررات ایمنی‌زیستی کشور خودمان محصولات را تولید کند، مسیر را برای محقق ایرانی سد می‌کنیم.


اگر قرار است سفره غذایی مردم ما وابسته به واردات باشد و ناچار از واردات محصولات تراریخته نیز هستیم. بهتر نیست که نیازهای ملی را به دست توانمند دانشمندان بیوتکنولوژی خودمان بسپاریم که اتفاقا از توان نظارت بر همه مراحل تولید و عرضه نیز برخلاف وضعیت فعلی واردات، برخوردارند؟»


در پاسخ به این اظهارات باید گفت بله خیلی خوب است اما به شرط آنکه هم بررسی‌های چند نسلی را در میان انسانها داشته باشند(که معلوم نیست اخلاقی باشد) و بسیار هم زمان بر خواهد بود و لیکن عملی می‌باشد ولی اینجانب تاکنون هیچ‌گونه گزارشی های مبنی بر انجام آزمایش های چند نسلی برای محصولات تراریخته ندیده ام بلکه همه گزارش های علمی بر نبود چنین بررسی‌هایی تاکید دارند و  نیز به شرط اینکه  امکان بررسی کامل اثرات ژنها و پروتئین‌های جدید بر بقیه ژنها و حتی سایر بخش‌های ژنوم  را پس از انتقال ژن عملی سازندکه مورد دوم  بودجه بر، هزینه‌بر و شامل آزمایش‌های فراوان خواهد بود چون تعداد ژن‌ها و پروتئین‌های هر موجود بسیار زیاد است و هر یک ژن یا پروتئین جدید را که وارد می‌سازند ممکن است فقط در انسان بریکی از حدود 250 هزار ژن شناخته شده  دیگر اثر داشته باشد و در گیاهان نیز تقریباً مشابه همین امر وجود دارد و بررسی این همه اثر نیازمند دست کم  همین تعداد  آزمایش است که هرگز عملی نمی‌باشد! ضمن آنکه علم بشر نه تمامی ژنهای انسان را شناخته است و نه تمامی صفات او را.


نظارت با کدام تضمین؟
حتی اگر آزمایش های دقیقی برای بررسی مواردی که ذکر آن رفت عملی باشد وکنترل مرجع ایمنی زیستی، شورای عالی ایمنی زیستی و مقررات کنترلی بر آنها ناظر باشد آیا در آن صورت  واقعاً نظارت واقعی صورت خواهد پذیرفت؟  آیا ضعف سیستمهای نظارتی در کشور که در بسیاری نهاد‌ها وجود دارد این بار در مسئله خوراکی‌ها که مستقیماً با سلامتی افراد و نسل‌ها و حتی با مرگ و حیات آنها مرتبط می‌باشد، برای چندمین بار رخ نخواهد داد؟


آیا واقعا دستگاه‌های نظارتی مثلاً در اداره بهداشت تاکنون به بهترین شیوه عمل نموده‌اند که در این امر خطیر  نیز به همان صورت عمل نمایند؟ نمونه نظارت بهداشت را در پیش فروش اجزای حرام  دامهای دامپروری به کبابی‌های سطح شهر اهواز و در موارد دیگر به خوبی ملاحظه نموده ایم  اما بحث مسایل ژنتیکی بسیار جدی‌تر است  و با بقاء انسان و عدم آن  می‌تواند مرتبط باشد.درواقع آیا این نظارت‌ها هرگز تحت الشعاع مادی گرایی‌ها و زد و بندهای خطرناک و نیز سهل‌انگاری‌ها قرار نخواهد گرفت؟


در آمریکا نیز سه نهاد نظارتی FDA، USDA و EPA برای نظارت برمحصولات تراریخته وجود دارد که متاسفانه هم اکنون در جهت  خدمت  به سرمایه داران عمل می‌نمایند.
نکته دیگری که مطرح می‌شود این است که «با توجه به شرایط  و اقلیم خشک  کشور!؟  دانشمندان ما می‌توانند با استفاده از ظرفیت‌های علم ژنتیک، ژن‌های مقاوم به خشکی، شوری و آفت و بیماری را به گیاهان منتقل کرده و گیاهان شورزیست و خشکی‌زیست یا خشکی‌پسند تولید کنند. امروز گونه‌ای از گندم در کویر لوت رشد می‌کند که دارای ژن مقاوم به شوری است و روی برگ‌های این گیاه بلور نمک مشاهده می‌شد. وقتی ما چنین گونه بومی داریم، اگر ژن مقاوم به شوری را از این گونه برداشت کرده و به یک گندم دیگری که دارای این صفت نیست، اما پرمحصول است، منتقل کنیم، بسیاری از مناطق خودمان را می‌توانیم زیر کشت ببریم.»


یا گفته می‌شود: «فرض کنید ما یک برنجی داریم به نام «فریدون‌کنار»، عطر و طعم خوبی دارد اما راندمان مناسبی ندارد و به اصطلاح تولید آن صرفه اقتصادی ندارد. از طرف دیگر یک نوع برنج دیگری داریم که دانه بلند است و راندمان خوبی دارد ولی عطر و طعم ندارد. دانشمندان بیوتکنولوژی ژن عطر و طعم برنج فریدونکنار را در کنار ژن برنج دانه بلند پربازده قرار می‌دهند و ماحصل آن محصول تراریخته دانه بلند معطر تولید داخل است. ما با مهندسی ژنتیک این کار را در مدت کم  انجام می‌دهیم.»


در این رابطه نیز می‌توان گفت بله حرف‌های زیبایی‌است، اما به هرحال وارد نمودن یک ژن  از طریق کلونینگ و انتقال و تراریخت نمودن، با پرسش‌های زیادی در زمینه تهدید جدی سلامتی و توانمندی‌های انسان‌ها رو بروست. ضمن اینکه صفتی  مانند مقاومت به شوری چند ژنی می‌باشد و انتقال چند ژن مضرات و تهدیدات  انتقال ژن از طریق مهندسی ژن را چند برابر می‌سازد.


ولی راه حل‌های دیگری نیز برای رفع این مشکل وجود دارد. در مثال اول اگر هردوگیاه، گندم می‌باشند چرا از طریق تلاقی‌های  برگشتی (Back-Cross)و آمیزشهای طبیعی و اینترو گرسیون(introgression) و سایر روشهای طبیعی مطرح در اصلاح نباتات مرسوم و نیز روشهای غیرمطرح اما جدید تری که می‌توانند موجود باشند، به این مهم(وارد نمودن ژنها از گندم شور زی به گندم زراعی پر محصول) دست نیابیم؟
و در مثال دوم هم برای آن دو برنج باز هم از روشهای کلاسیک می‌توان بهره برد.


 غفلت از اصلاح طبیعی
چقدر بر روی اصلاح طبیعی و انتقال ژنها به صورت طبیعی کار انجام داده ایم؟ اما اکنون می‌خواهیم با عجله  و در ناآگاهی خودمان نسبت به بسیاری از بخشهای ژنوم موجودات، دستورزی را در ژنتیک و تار و پود سلامت و  حیات موجودات انجام دهیم  که ممکن است نتایج دهشتناکی برای جوامع انسانی و برای تنها جامعه شیعی زمین داشته باشد.


چرا به جای اصرار بر تولید محصولات تراریخته شور دوست  علاوه بر استفاده از اصلاح نباتات مرسوم،  سعی در آباد‌سازی زمینهای بایر و حتی کاملا شور ننماییم؟ آیا کار نشد دارد؟ چقدر در این زمینه تلاش، اصرار و سرمایه گذاری نموده‌ایم؟
آیا بهتر نیست این همه اصرار را وقتی انجام دهیم که دانش ژنتیک خود را حداقل در باره ژنوم‌ها  تکمیل نموده باشیم؟


آیا بهتر نیست با پرهیز از خست علمی، علم را فراگیر نماییم  و ابزار علم و تحقیق را همه‌گیر و آزمایشگاه‌ها را در هر کوی و برزنی  ایجاد نماییم تا کودکان و جوانان(نسل آینده) و زنان و مردان جامعه در موارد نیاز کشور بسیجی وار رو به تحقیق و مطالعه آورده و با پرهیز از تکبرو خودمحوری، نوآوری‌ها و نظرات قطعاً راهگشای ایشان را دریافت نماییم و برترین‌ها را تشویق و اول در مقیاس کم(آزمایشی) و سپس در مقیاس وسیع عملی سازیم؟ آیا تحمل شنیدن این پیشنهاد مترقی را داریم؟


عربستان هم انجام می‌دهد!
گفته می‌شود که «امروز عربستان هم از این تکنولوژی‌ها استفاده می‌کند»،بله بسیار حرف ترغیب کننده‌ای است ولی امروزه عربستان هزاران حاجی را له می‌سازد و ده‌ها هزار نفر یمنی را می‌کشد. از داعش و منافقین و ... هم حمایت می‌نماید و مردم درون کشور خودشان نیز از دولت و افکار ترویجی توسط دولتشان امنیت ندارند.


اگرچه من اخیراً نام عربستان را در شمار کشورهایی که به تازگی کشت تراریخته‌ها را ممنوع کرده است در منابع زبان اصلی مشاهده نمودم.


چگونگی سم زدایی
نکته دیگر که مطرح می‌کنند این است که « امروز در حوزه استفاده از ظرفیت‌های علم ژنتیک و بیوتکنولوژی، محدودیت‌ها یا فضاسازی بسیار غیرمنطقی ایجاد شده که نمی‌توانیم از مردم بپرسیم شما دوست دارید غذای آغشته به سم مصرف کنید یا غذایی که با تکنولوژی‌های نوین ژنتیکی اصلاح شده است و امکان آلودگی به بیماری ندارد و بی‌نیاز از سم رشد می‌یابد. تنها راه مقابله با مصرف سم تولید گیاهان مقاوم به آفت از طریق اصلاح ژنتیکی است.همچنین استفاده از این روش کنترل حشرات و بیماری‌ها را در پی داشته است.»


در پاسخ به این موضوع نیز باید گفت اینجانب4 سال مهندس ناظر طرح‌های کشاورزی بوده‌ام. تا جایی که یادم می‌آید دولت سموم را به رایگان یا نزدیک به آن  به کشاورزان می‌داد. خوب آیا ارزانی عامل خطرناکی چون سم سبب استفاده بیش از حد نمی‌شد؟
از طرفی سموم اغلب خارجی بودند و به فارسی میزان مصرف برآنها نوشته نمی‌شد و در مراکز ترویج و خدمات جهاد کشاورزی هیچ تلاشی برای افزایش سطح سواد و ترویج  فرهنگ تکیه بر دانش و بینایی  خود فرد در جهت توانمند‌تر شدن نمی‌شد بلکه رغبت به تعامل با آنان مانند بیسوادانی تا  همیشه، بود. بنابراین با برنامه‌ریزی در این موارد شاید بتوان اندکی از معضلات مصرف بسیار سموم کم نمود.


در این راستا می‌توان به جای تراریخته از راه حل‌های سالمی چون مبارزه بیولوژیک کمک گرفت. مبارزه بیولوژیک با آفات توسط دولت و توانمند ساختن خود کشاورزان در جهت ارتقاء سطح بینش آنها به محیط طبیعی پیرامون و یافتن دشمنان طبیعی آفات و انتقال به مسئولین وکارشناسان و محققین و نیز پرورش دشمنان طبیعی آفات توسط خود کشاورزان تا هم برایشان ارزان باشد و هم اوقات فراغت خود را پر نمایند و هم کمک به سلامت خود و خانواده شان و جامعه نمایند.

مبارزه از طرق دیگر مانند طعمه گذاری و روشهای مکانیکی و الکترونیکی  و یا از طریق امواج مافوق صوت و... بسیار مطمئن‌تر از دست بردن در تار و پود حیات و ایجاد تراریختگی‌است.  این امر نیز جایگزینی برای مبارزه با آفات و سبب عدم استفاده از سموم خواهد شد و اصلاً نمی‌توان گفت که: تنها راه مقابله با مصرف سم تولید گیاهان مقاوم به آفت از طریق اصلاح ژنتیکی است.   


البته تراریخته نمودن در جهت مبارزه با آفات و امراض گیاهی بهترین روش نیست، زیرا اولاً انتقال ژن‌های مقاومت  به صورت طبیعی از گیاهان مقاوم توسط روش‌های طبیعی اصلاح نباتات نیز وجود داردکه هیچ‌یک از تهدیدات انتقال ژن بیوتکنولوژیک را ندارند. ثانیاً وارد نمودن صرفاً  یک ژن مقاومت  از هر طریقی در گیاهان، همیشه ناپایدار (ephemeral) است و دیر یا زود توسط جهش در عامل بیماری و یا جهش در آفت و یا توسط ورود آفت یا پاتوژن جدید، خواهد شکست.


اما انتقال طبیعی تهدیدی برای سلامتی در برندارد ولی انتقال ژن از روش‌های بیوتکنولوژیک مملو از تهدیدات سلامتی  و با آینده‌ای نا مشخص است.بنابراین اصلاح ژنتیکی  و انتقال ژن در جهت ایجاد مقاومت بهترین راه هم نمی‌باشد.


از سوی دیگر امکان انتقال چند ژن مقاومت به امراض و آفات مثلاً یکی پس از دیگری به گیاه  در جهت ایجاد مقاومت افقی پایدار (Durable) از طریق اصلاح ژنتیکی هم وجود دارد  اما این امر مخاطرات سلامتی را  به نسبت  تعداد ژنهای وارده  چند برابر خواهد نمود. توضیح اینکه  در واقع وقتی یک ژن را وارد یک موجود می‌نماییم نسخه‌های مختلف آن ممکن است در بخشهای مختلف ژنوم نشسته و تولید ناهنجاری یا تولید سم و... نمایند. 

اگر چند ژن را متعاقباً وارد سازیم این احتمال به نسبت تعداد ژن‌ها افزایش خواهد یافت.  همین طور وقتی یک ژن  جدید را وارد می‌سازیم آن ژن ممکن است بر برخی ژن‌های دیگر اثر متقابل داشته باشد و وقتی دو ژن جدید را وارد نماییم طبیعتاً ژن جدید نیز  ممکن است اثر ایستاتیک بر برخی ژن‌های دیگر داشته باشد.  وقتی یک ژن را وارد می‌نماییم فقط یک  پروتئین جدید مستقیماً تولید شده توسط آن  ممکن است بر ژن‌ها یا پروتئین‌های موجود هدف اثر بگذارد و وقتی چند ژن را وارد می‌سازیم  این احتمال بیشتر خواهد  شد و به همین صورت...، پس راه حل مطمئنی نیز نمی‌باشد.

ریخته ژنتیکی همه موجودات یا اغلب قریب به اتفاق آنها در این جهان یکسان است و بدن همه جانداران از جمله انسان از قوانین تقریباً یکسانی تبعیت می‌نمایند.  مقاوم‌سازی به حشرات  با انتقال ژن تولید‌کننده سم حشره‌کش که ممکن است نوعی پروتئین باشد به گیاه همراه است  و از آن پس مثلاً در برگ‌ها یا سایر اندام‌های  گیاه  سم حشره کش نیز تولید می‌شود.  مثلاً در گیاهان  تراریخت Bt، پروتئین‌های حشره‌کش موسوم به Cry هم تولید می‌شوند و سبب مرگ حشرات آفت تغذیه‌کننده از این گیاه می‌شوند. از طرفی در آمریکا مشاهده شد که  نسل گونه‌ای از پروانه‌های نادر به نام Danaus Plexipuss  نیز به همین دلیل ازمیان رفت. در آزمایش های بررسی اثر این سموم بر سایر موجودات، ذرت‌های مقاوم به آفت از این طریق، اختلالاتی را درسیستم ایمنی موش‌های تغذیه‌کننده با این نوع ذرتهای Bt  ایجاد نموده‌اند  و نیز آثار سمیت  در کبد و کلیه این جوندگان به همین دلیل  مشاهده شده است و ممکن است مخاطراتی را برای انسان نیز به همراه داشته باشد و این امور قابل بررسی و تحقیق می‌باشند. در آلمان ذرت مقاوم به آفت باعث افزایش 10 درصدی مرگ و میر و سقط جنین در یک گاوداری در فاصله سال‌های 1998 الی 2001 شد و کمپانی سوئیسی تولید‌کننده بذرهای ذرت تراریخته علاوه بر پرداخت غرامت بذر ذرت مشکوک را از بازار خارج کرد. آیا آن سمومی که بر گاو اثر می‌گذارند بر انسان بی‌تاثیر خواهند بود؟

بنابراین باز هم  استفاده از تراریخته‌ها در جهت مقاوم‌سازی گیاهان به آفات  راه حل مطمئنی نیست.

* دانشجوی دکتری ژنتیک مولکولی - اصلاح نباتات

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha