گاهی وقت‌ها بیان یک مفهوم در قالب جمله‌ای طعنه یا گلایه‌آمیز‌ یا حتی طنز می‌تواند درخواست و اعلامی برای توجه به یک فاجعه عمیق باشد. شاید آن فاجعه‌، مصیبتی باشد که هیچ‌کس و هیچ چیز نیز جلودارش نباشد. بیایید بپذیریم که در وضعیت بروز بحران هستیم. درست چسبیده به آن، یک اتفاق دیگر هم افتاده است. اینکه گویا دیگر هیچ امیدی به فروکشی این بحران نیست. دست‌کم از ظاهر و حرف مسوولان مربوطه این‌گونه می‌توان برداشت کرد.

بحرانی که هر دم قربانی می‌گیرد

سلامت نیوز: گاهی وقت‌ها بیان یک مفهوم در قالب جمله‌ای طعنه یا گلایه‌آمیز‌ یا حتی طنز می‌تواند درخواست و اعلامی برای توجه به یک فاجعه عمیق باشد. شاید آن فاجعه‌، مصیبتی باشد که هیچ‌کس و هیچ چیز نیز جلودارش نباشد. بیایید بپذیریم که در وضعیت بروز بحران هستیم. درست چسبیده به آن، یک اتفاق دیگر هم افتاده است. اینکه گویا دیگر هیچ امیدی به فروکشی این بحران نیست. دست‌کم از ظاهر و حرف مسوولان مربوطه این‌گونه می‌توان برداشت کرد.


به گزارش سلامت نیوز،روزنامه جهان صنعت در ادامه می نویسد: درست در همین زمانه‌، وقتی به دو دهه گذشته باز می‌گردیم، می‌بینیم که چطور نهاد خانواده‌ البته نه خود نهاد، بلکه اصرار و پافشاری به جوانان به منظور تن دادن به فعل ازدواج و سپس توجه به نهاد خانواده را شاهد بودیم. جملاتی عرفی نظیر: «شما ازدواج کن، کاری به این کارها نداشته باش! خودبه خود به مرور همه چیز درست می‌شود». از سوی دیگر نسل بالغ امروز در ایران یکی از مهم‌ترین و گسترده‌ترین آموزه‌هایش در باب نهاد خانواده بوده و هست. اینکه خانواده چقدر می‌تواند در تثبیت و تعالی شخصیت تاثیر داشته باشد‌ از مهم‌ترین الزامات تربیت کشوری در ایران بوده و هست. از کتاب‌های درسی دبستان مثل ماجراهای خانواده آقای‌هاشمی که نسل نوجوانان دهه‌های 60 و 70 همه جزء به جزء‌اش را خوانده و امتحان داده‌اند گرفته تا تمام برنامه‌های کودک و نوجوانی که نشان دهنده خانواده‌هایی سلامت بودند. از پدر و مادر زهره و زهرا گرفته تا خانواده دکتر ارنست.

گویی می‌خواستند به ما بفهمانند که اولویت و شرط اساس یک زندگی خوب، خانواده است. چراکه خانواده بهترین و مهم‌ترین رکن سازنده اجتماع خودمان و اجتماعات دیگر است. موارد دیگر در خصوص پذیرش این مساله در زندگی بعدها هم مدام به ما تلقین می‌شد. مثلا در باب زندگی مشترک اساس قائده بر این بوده که مشکلات در میان دو زوج باید طوری حل شود که کسی از بیرون متوجه آن نمی‌شد. چه از سمت دوستان و اطرافیان خودشان و چه از سوی بزرگ‌ترها. در زندگی زناشویی باید مشکلات سهل گرفته می‌شد و باید زندگی بر آن بود که مرد شرم می‌کرد از متلاشی شدن کانون خانواده‌اش، شرم می‌کرد و زن نیز هنوز به آن اصول اخلاقی ایده‌آل، التزام داشت که با لباس سپید به خانه بخت رفتن به معنای گیسوان سپید شانه کردن، در همان خانه است. در سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی که زن و شوهرهای (فیلم) دعوا می‌کردند، تمام هم و غمشان این بود که باز نشان دهند خانواده رکن پایدار سلامت و صلابت یک اجتماع است. در این راستا چه فیلم‌هایی که تولید و اکران نشدند. فیلم‌هایی که در اغلب آنها مرد فیلم فرامرز قریبیان یا مجید مظفری بود و زنان نقش اول فیلم را افسانه بایگان بازی می‌کرد. پروژه‌ای که بعدها نیکی کریمی جوان و کمند امیرسلیمانی خیلی جوان هم به آن گردونه وارد شدند. الغرض نیت تحلیل فیلم نیست‌ ولی ذکر این نکته هم کاملا درست به نظر می‌رسد که فارغ از بازیگران و فیلم‌ها، دیدن این هنرمندان حتی در این ایام که غبار روزگار بر‌موهایشان نشسته، بی‌شک یادآور خاطرات و دغدغه‌های آن دوران است که نشان می‌دهد عمر به چه سرعتی در حال گذران است و هر چه گویی زمان می‌گذرد، حرمت و قداست خانواده هم کمتر و کمتر می‌شود.


در هیچ‌یک از عناصر تشویقی برای ازدواج ظرفیت اقتصادی لحاظ نشده
مدتی پیش مسوولی عنوان کرده بود‌ قرار بر این است که دیگر آمار طلاق و میزان وقوع این فعل نامیمون از سوی مبادی و مراجع دست‌اندرکار ارائه نشود! چرا‌که نه‌تنها هیچ اتفاق مناسبی در راستای آمار کاهش طلاق در کشور بالاخص در سال‌های اخیر رخ نداده است، بلکه رشد بسیار زیاد و عجیب آمار طلاق‌های صورت گرفته و از سوی دیگر کاهش شدید آمار ازدواج مجدد کسانی که یک بار مهر طلاق را در شناسنامه‌های خود ثبت کرده‌اند، نشان‌دهنده افزایش فزاینده میل به ویران کردن زندگی برپایه عدم تفاهم و درک متقابل و گریز از تشکیل زندگی و ساخت دوباره نهاد خانواده است. نباید مشکلات و معضلات مالی و عدم توانایی جوانان در اداره و تامین هزینه‌های تشکیل زندگی و حتی ادامه آن را در کاهش اقدام به تشکیل زندگی و همچنین به عنوان عنصرآهنین در حفظ ساختار تار و پود نهاد خانواده جدی نگرفت. غافل از اینکه در هیچ‌یک از عناصر تشویقی و حرکت‌های جمعی در باب ازدواج بالاخص در دوره جدید به هیچ وجه‌ توان و ظرفیت اقتصادی و تاثیر آن در وقوع فعل ازدواج لحاظ نشده و قطعا اگر لحاظ شود یا کل این تبلیغات ناقص که سال‌هاست اعمال شده، برچیده و از سوی دیگر نیز قدری به متولیان امر ازدواج و دستگاه‌های مسوول برای تامین شغل و مراحل ازدواج فشار وارد می‌شود. نتیجه این سهل‌انگاری‌ها و تک بعدی نگریستن‌ها دقیقا تبدیل به رویکرد جوانان فعلی به امر ازدواج شده است که اولین علت را در عدم ازدواج‌شان نداشتن پول و امکانات مالی می‌دانند و جایی برای بروز هر روزنه امیدی را در این خصوص می‌بندد. به این معنی که بی‌شک باید منتظر بحران‌هایی بزرگ‌تر در مساله ازدواج در آینده دور و نزدیک باشیم.

اگر از مقوله ازدواج به عنوان یک عنصر اساسی بگذریم، شاید بزرگ‌ترین اصل آسیب‌شناسی بحران طلاق در ایران و کاهش میل به ازدواج، اصل عدم توجه به ایجاد فرهنگ و آموزش برمبنای منش اداره‌‌ زندگی به جای تمایل کورکورانه و توامان با احساسات به امر ازدواج، ایجاد بسترهای لازم‌ به منظور بروز خلاقیت و افزایش کارایی توان اجرایی فکر در قالب عمل یا همان کارآفرینی و همچنین بسترسازی‌های لازم به منظور تحقق عدالت اجتماعی به‌جای فشارهای‌های بی‌مورد نابخردانه به جوانان باشد که به هیچ‌وجه هم جدی گرفته نشده است. به همان اندازه که ایرانیان در سال‌های اخیر بالاخص در دو دهه گذشته روند نامناسب تورم و گرانی و افزایش نرخ رشد بیکاری را به عنوان یک سرفصل در عدم تحقق توسعه تلقی می‌کنند، این معضل به نوبه خود‌ ضربات سهمگینی به نهاد خانواده و اخلاقیات متداول در دامان مقوله خانواده نیز وارد کرده و می‌کند.

این شرایط وقتی به صورت بحران و فاجعه‌ای بسیار دردناک بروز می‌کند که در سوی دیگر این موازنه‌ها تبلیغات و میل شدید نهادهای مدعی اشاعه اخلاق و فرهنگ و دستگاه‌های تبلیغاتی اجتماعی بر کتمان و کم‌اهمیت جلوه دادن مشکلات حاد و عینی در جامعه خودمان را شاهد هستیم. اخبار واقعی از بالا رفتن سن ازدواج در کشور و عدم تمایل جوان‌ها به تن دادن به منظور پذیرش دیگری در ساختن تدریجی تار و پود یک زندگی خبر می‌دهد. اما هنوز شکل کاذب تبلیغات نپذیرفته که تلاش بی‌ثمری در راه زیبا جلوه دادن امور می‌کند. هنوز هم رسانه‌های سراسری هر سریالی را با ازدواج به پایان می‌برند یا زوج‌های جوان را در خانه‌ها و تشکیلات شکیلی نشان می‌دهند که گویی صرفا با وقوع امر ازدواج این همه آرزو و حسرت برآورده شده که هنوز بخش اصلی جوانان و زوج‌های جوان رسیدن به آن نمودها و نمودارهای نمایش داده شده را حتی بالاتر از قدرت و توان جامعه‌ زیستی می‌دانند که در آن به سر می‌برند. این موضوع همین‌طور نسل به نسل ادامه خواهد داشت. نکته مهم‌تر هم همیشه در این چرخه فراموش می‌شود و پرداختن به آن بسیار ساده است. کافی است از روی آمارها بفهمیم چند درصد طلاق‌ها به مشکل بیکاری مردان و نان‌آوران خانه و زندگی بر می‌گردد؟


زایش مفاهیم غلط و در عین حال نارسا در باب امر ازدواج و تلاش در ساده و سهل نشان دادن این اتفاق مهم در زندگی هرکسی، نه تنها نتوانست مشکلی را حل کند‌ بلکه مشکلات مضاعفی را به همراه داشت. ارجاع دادن جوانان و خانواده‌ها به سخنان گرانقیمت ائمه اطهار در خصوص ساده گرفتن امر ازدواج اگرچه جای هیچ ایراد و مشکلی نداشته و همیشه کارساز و فصل‌الخطابی در تغییر رویه افراد سختگیر در این خصوص شده‌ اما نادیده انگاشتن سویه دیگر کلام بزرگان دینی ما در خصوص ایجاد بسترهای لازم برای رشد و سازندگی در جامعه اسلامی و همسو با آن ایجاد شرایط و مقدمات کار و کمک همه جانبه دستگاه‌های اجرایی در راستای توجه به زندگی‌های تازه تشکیل شده و از همه مهم‌تر عدم اختصاص بخش ناچیزی از این حجم عظیم تبلیغات به آموزش‌های لازم یا اطلاع‌رسانی‌هایی درباره وضعیت طلاق و جدایی، در نهایت وضعیتی را ایجاد کرده که امروز شاهد آن هستیم.


هیچ اقدامی برای جلوگیری و کاهش آمار طلاق انجام نمی‌شود
اما بحران فروپاشی زندگی در جامعه ایرانی نیاز به آسیب‌شناسی‌هایی عمیق و ریشه‌ای دارد. مضاف براینکه وضعیت به حدی تاسفبار است که تمرکز روی آسیب‌شناسی‌های رایج و مرسوم نه‌تنها در کاهش آمار طلاق در وضعیت فعلی تاثیری نخواهد داشت‌ بلکه باید پذیرفت که تمام آسیب‌شناسی‌ها، آمارها و بی‌شک هرکار و امری در راستای کاهش طلاق، تشویق به تشکیل زندگی و عواملی که به عنوان یک اصرار در نگه داشتن کانون خانواده‌ها تصور می‌رفت، موثر و کارآمد بوده‌ و خواهند بود. اما مشکل اینجاست که نه تنها هیچ کاری در راستای جلوگیری و کاهش آمار طلاق به صورت اصولی انجام نمی‌شود بلکه من بعد مقامات حتی حاضر به ارائه آمارهای بحرانی در کشور نخواهند بود.


از سویی دیگر بروز پدیده ازدواج سفید است که امروز ذهن کسانی را مشغول کرده و از آن به عنوان یک بحران اخلاقی و نگرانی عاطفی و اخلاقی در اجتماع ایرانی یاد می‌کنند. در این زمینه باید گفت عوارض همه آن برنامه‌های فاقد وجاهت علمی و بدون سرمنشا درست و حقیقی و بدون بهره از مفهوم ازدواج و تشکیل خانواده که روزگاری در این کشور جولان می‌داد و اخلاقیات اجتماعی هیچ مهم تلقی نمی‌شدند و هیچکس نمی‌دانست نبض جوانان کشور را به چه صورت باید بگیرد، به ازدواج سفید منتهی شده است. اتفاقا باید پذیرفت آسیب‌ها و شکل نامناسب و ناموجه تمام ناکارآمدی‌ها و ناآگاهی مسوولان در مقوله ازدواج، به ازدواج سفید ختم شده است.


نبود حمایت از زنان مطلقه‌، بعضا آنها را به روسپی‌گری هم کشیده است
کسانی فقط طریق اخلاقی را برای با یک نفر بودن برگزیده‌اند. آیا زمان آن نیست که بیندیشیم این عدم تعهد به اخلاقیات از کجا منشا گرفته است؟ نکته مهم دیگری که در اینجا نمود عینی پیدا می‌کند، این است که اغلب کسانی که تن به ازدواج سفید داده‌اند هیچگونه وقفه‌ای در رویه زندگی اجتماعی و کار خود ایجاد نکرده‌اند. در اغلب خانه‌هایی که افراد سفید در آن زندگی می‌کنند، مخارج منزل برعهده هر دو نفر است و هردو به یک میزان در زندگی خود نقش بازی می‌کنند. فارغ از افراد حرمت‌شکن خانواده که با داشتن زندگی متاهلانه، به دنبال یک زندگی سپید هم هستند باید گفت که این جامعه همان اندازه که رویکرد به طلاق در درونش افزایش یافته، به همان اندازه هم هنوز پذیرای افراد از زندگی جداشده بالاخص در مورد زنان نیست. جامعه ما از بروز فعل طلاق و بیوه شدن زن‌ها و نبود حمایتگر از این قشر بی‌پناه با ساختارهای غلط جنسیتی، حادثه‌های دردناکی نظیر روسپی‌‌گری‌های این زنان را در بسیاری از موارد تجربه کرده و خواهد کرد.
سخن در این خصوص را صرفا به طلاق متمرکز کنیم و ببینیم اگر عاقبت و نتیجه این حجم عظیم تبلیغات، توصیه‌ها، آموزش‌ها، توسل به رسانه‌های عمومی برای ترغیب جوانان به امر ازدواج، ارائه دستورهای قانونی که علنا هیچ چیزی از وجود و حضور آنها حاصل نشده آیا به این معنی نیست که دست‌کم در این خصوص عملکردی مغایر با مناسبات مرسوم و معمول اجتماعی داشته‌ایم؟ آیا توجه و ترغیب به مقوله ازدواج در میان جوانان و اقشار مختلف جامعه، مبتنی بر اصول و موازینی بوده که این اصول هیچ ارتباطی به مقوله‌های اصلی و بنیادین امر ازدواج و مسایل آتی بعد از ازدواج نداشته است؟ مساله‌ای که به وضوح می‌توان از شرایط و بحران فعلی استنباط کرد، به این معناست که دست‌اندرکاران امر ازدواج و برنامه‌ریزان این امر، صرفا و تک‌بعدی بر خود ازدواج توجه و تاکید داشته‌اند و هیچ مبنا و ساختاری را چه قبل از وقوع ازدواج و چه بعد از آن به هیچ وجه لحاظ نکرده‌اند. بی‌شک اگر برنامه‌ریزان تصوری از زندگی و مناسبات موجود در آن داشتند، به مقوله سن ازدواج و سایر اصول اساسی در این خصوص از جمله نوع شرایط و درخواست‌های خانواده‌‌ها از ازدواج، اختلاف‌های طبیعی در آداب و رسوم و خلق و خوی افراد توجه داشتند یا دست کم به آنها به مثابه مقولات اولیه می‌نگریستند، نه ازدواج تا این حد مقوله‌ای سهل و ساده قلمداد می‌شد، نه سطحی‌نگری‌های بی‌اساس در مخالفت با آینده‌نگری‌های معقول کنار زده می‌شد.


یکی از معضلات اجتماع، رها کردن افراد پس از طلاق با شرایط روحی ناگوار است
اکنون بر اساس این پیش‌فرضی که ارائه شد و پذیرش این واقعیت که نه‌تنها اشتباهاتی جدی و غیر‌قابل گذشت صورت گرفته، بلکه تمام نگاه‌ها و برنامه‌ریزی‌ها به مقوله ازدواج دارای پایین‌ترین سطح آگاهی و تخصص بوده است. ساماندهی روحی و روانی و کنترل این قشر عظیم از جوانانی که گرفتار دیو نابودگر طلاق شده‌اند، خود می‌تواند از مهم‌ترین مشغله‌ها و معضلات اجتماع حال حاضر ما باشد. کنترل و ساماندهی روحی تجربه‌کنندگان امر طلاق که به هیچ وجه شبیه همان شخصیت‌های پیش از ازدواج ناموفق‌شان نیست، کار ساده‌ای نیست. رها کردن این افراد بدون درنظر گرفتن وضعیت اجتماعی و حتی وضعیت روانی آنها خود می‌تواند یک بحران بزرگ دیگر را سبب شود که پرداختن به جزییات و نحوه مواجهه با آنها نیاز به حساسیت‌های خاصی دارد که وجه لازم و احساس خطر در خصوص آن نیز هنوز صورت نگرفته است.گذشته از این وضعیت مهم‌ترین پرسش‌هایی که بتواند دست‌کم نتیجه‌ای از این مقاله باشد، این است که‌ با توجه به این وضعیت و شرایط به وجود آمده چه برنامه‌ها و اقداماتی از سوی مسوولان در راستای بهبود کیفیت امر ازدواج نه در ظاهر بلکه به عنوان یک فعالیت در راستای انسجام اجتماعی و تقویت نهادهای متاثر از خانواده صورت گرفته یا خواهد گرفت؟ آیا ازدواج در ایران مانند گذشته قرار است توسط سریال‌ها تبلیغ شود و با اندک وامی از سوی بانک‌ها مورد حمایت قانونی قرار گیرد و دیگر هیچ؟ آیا بنا نیست دولتمردان در راستای کاهش بیکاری، ایجاد روحیه و فرهنگ امنیت شغلی گام‌های موثرتری بردارند؟ آیا بنا نیست به جای تقبیح تجمل‌گرایی و کاهش توقعات به عنوان امری مطلوب، به زندگی جوانان اقشار متوسط و کم‌سواد اجتماع توجهی مبتنی بر ساختار اجتماعی داشته باشند تا از طریق این آموزش‌ها، زوج‌ها در شرایطی توانمندتر و عقلانی‌تر از گذشته نسبت به توالد نسل اقدام کنند تا با این تعداد قابل توجه از کودکان طلاق مواجه نباشیم؟

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha