سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۰
کد خبر: 191906

قانون در چه مواردی با سقط جنین موافقت می‌کند؟

سلامت نیوز:

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایران بانو ضمیمه روزنامه ایران، رؤیا دختر18 ساله است با ظاهر ساده روستایی و زیبایی طبیعی. ریز نقش است و همین سبب می‌شود که کم‌سن و سال‌تر از 18 به نظر برسد. با دردی که از چهره‌اش هویداست می‌گوید: دو سال پیش وقتی 16 ساله بودم به عقد ازدواج پسرعمویم درآمدم. هنوز دلم می‌خواست درس بخوانم و رؤیاهای زیادی در سر داشتم اما پدر و عمویم اصرار داشتند که این ازدواج صورت بگیرد.

پدر و مادرم هم دخترعمو و پسرعمو بودند و این رسم فامیلی ما بود. حالا همان داستان برای من و پسرعمویم در جریان بود. عمویم چهار پسر داشت که یکی از آنها با نقص مادرزادی متولد شده بود.

همچنین یکی از عموهایم به دلیل نقص مادرزادی بلافاصله بعد از تولد مرده بود. من با وجود این سابقه فامیلی و نداشتن علاقه به پسر عمویم اصلاً تمایلی به این ازدواج نداشتم و نمی‌خواستم صورت بگیرد. بارها پیش دکتر و مشاور روستا رفتم تا با خانواده‌ام صحبت کنند و ایشان را راضی کنند که از این ازدواج منصرف شوند اما کوچکترین تأثیری نداشت. به سرم زده بود که فرار کنم اما می‌دانستم آخر  آن هم سیاه روزی است.

با پسرعمویم صحبت کردم؛ علی تازه سربازی اش تمام شده بود و گفت که از بچگی مرا می‌خواسته و همیشه لحظه عروسی‌مان را در ذهنش مجسم می‌کرده و نمی‌تواند از من بگذرد! از آنجا که خانواده‌ها روزی هزار بار ما را زن و شوهر خطاب می‌کردند خوب خاطرم هست که چه حس مالکیتی نسبت به من داشت و همین دلیل تنفر من از او بود. علی چهار سال از من بزرگتر بود و همیشه رفت و آمد مرا کنترل می‌کرد. به خودش اجازه می‌داد که آنچه در من خوشایندش نبود را بیان کند.

حتی یک بار اردوی مدرسه روستا را که آرزویش را داشتم به خاطر او از دست دادم. او گفت که من نباید بروم و پدر و مادرم که قند در دلشان آب می‌شد با خنده و خوشحالی نگذاشتند من به آن اردو بروم. علی با پدرم کار می‌کرد و بعضی شب‌ها خانه ما که چسبیده به زمین کشاورزی پدرم بود می‌ماند. حتی مادرم مجبورم می‌کرد که جوراب‌ها و لباس‌های شوهر آینده‌ام را بشویم! هر چند حق اینکه یک کلمه با او صحبت کنم را نداشتم. حتی نمی‌دیدمش ولی من زن او بودم.

می‌دانم در این دوره زمانه این رسوم خنده‌دار به نظر می‌رسد، با وجود اینکه در روستای ما مشاور خانواده هست و با مردم در تعامل هستند و رسوم نادرست بسیاری در روستای ما تصحیح شده، دخترهای بسیاری به دانشگاه رفته‌اند و هیچ چیز مثل قبل نیست اما برای خانواده بزرگ من فرق می‌کند. پدرم، پسری ندارد و از آن طرف عمویم چهارپسر دارد. پدر حتی پسر عمویم را شریک خود کرد که از نعمت پسر سالم و قوی بی‌بهره نباشد.

چند بار جرأت کردم و به پدرم گفتم که این ازدواج به صلاحم نیست؛ قبول نداشت منطقش این بود که اگر الان این ازدواج صورت نگیرد هزار حرف و حدیث پشت سر من راه خواهد افتاد و برایم بد می‌شود، حتی دیگر کسی به خواستگاریم نخواهد آمد.

با او راجع به ریسک بالای بیماری‌های ژنتیکی با سابقه فامیلی‌مان صحبت کردم ولی او معتقد بود همه که قرار نیست فرزند ناسالم به دنیا بیاورند، شاید بچه‌های من سالم باشند. هر چه به روزهای پایانی سربازی علی نزدیک می‌شدیم استرس من بیشتر می‌شد. چه راه خلاصی بود؟ هیچ. در نهایت تسلیم اراده خانواده‌ها شدم و در یک مراسم مفصل روستایی به عقد ازدواج علی در آمدم. پدر طبقه بالای خانه را برای من و علی در نظر گرفته بود و چون عموی بزرگ بود کسی روی حرفش حرف نمی‌زد.


بعد از ازدواج با التماس از علی خواستم که بچه‌دار نشویم. انگار که الهامی به من شده باشد از بارداری می‌ترسیدم. به هر بهانه‌ای که به پزشک روستا مراجعه می‌کردم از او راجع به احتمال بیماری ژنتیکی در فرزندم سؤال می‌کردم. از علی خواهش کردم که قبل از بارداری آزمایش ژنتیک بدهیم و اگر صلاح نبود بچه دار نشویم گفتم برای من مهم نیست که دیگران بگویند من نازا هستم. اما او قبول نکرد. دو ماه بعد از عروسی حس سنگینی و درد و تهوع داشتم.

می‌دانستم کار از کار گذشته است و باردار شده‌ام. نمی‌دانم چرا برخلاف سایر مادرها خوشحال نبودم. دلم برای نوزادم می‌سوخت؛ اگر با معلولیت ذهنی یا جسمی به دنیا می‌آوردمش چه سرنوشتی در انتظارش بود؟ خبر بارداریم که به گوش خانواده رسید پدرم سرش را بالا گرفته بود و انگار که به من افتخار کند با لبخندی رضایتش را اعلام می‌کرد و هر روز دعا می‌کرد که فرزندم پسر باشد.

پس از آن، یک بار برای تست غربالگری به شهر رفتم و دکترها انجام تست دوم را لازم و ضروری اعلام کردند. بعد از شروع ماه سوم بارداری برای انجام سونوگرافی و آزمایش‌های دیگر مجدداً به شهر رفتم. دو هفته بعد جواب آزمایش‌ها آماده شد.

دکتر ادامه بارداری را به صلاح نمی‌دانست و معتقد بود که فرزندم با بیماری خاصی متولد خواهد شد. با نگاهی پر از درد به علی فهماندم که از آنچه می‌ترسیدم به سرمان آمد. خانم دکتر آخرین توصیه را کرد و گفت: «می‌دانم سقط نخستین بارداری تلخ است اما اگر این بچه به دنیا بیاید به احتمال بالا خیلی زود خواهد مرد و اگر زنده بماند یک عمر هم خودش و هم شما را گرفتار خواهد کرد، لذتی از زندگی نمی‌برد و همیشه نیازمند کسی برای نگهداری است.

توصیه می‌کنم تا وقت دارید به پزشکی قانونی مراجعه کنید و مجوز سقط بگیرید.» از در بیمارستان که بیرون آمدیم بغضم ترکید و با صدای بلند گریه می‌کردم. به خانه که رسیدیم موضوع را با پدرم در میان گذاشتیم ولی او با سقط جنین مخالف بود و می‌گفت گناه است و نباید انجام شود. عمویم هم همین نظر را داشت. آنها می‌گفتند که خدا خواسته که شما بچه دار شوید و نباید اراده خدا را نادیده گرفت.

این‌قدر زیر گوش علی خواندند که او هم مخالفت کرد و گفت که بچه با هر شرایطی باید به دنیا بیاید. بغض عجیبی داشتم. دستم را روی شکمم گذاشتم و مصمم شدم در فرصت کم باقی‌مانده نگذارم که فرزندم با درد و رنج به دنیا بیاید. یکی دو هفته را صرف کلنجار رفتن با علی و خانواده‌هایمان کردم تا راضی شوند حتی این‌قدر گفتم و اصرار کردم که از علی سیلی خوردم که چرا اصرار به سقط جنین دارم. بعد از آن در ظاهر حرف پدر و علی را پذیرفتم و چند روز بعد به بهانه مشورت با دکتر برای درمان به شهر آمدم و از او خواستم که برای سقط راهنمایی ام کند.


  سقط درمانی
طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران سقط اختیاری جنین ممنوع است و جرم تلقی می‌شود مگر در مواردی که قانون مشخص کرده باشد.
بر اساس ماده واحده مصوب 10/3/1384 مجلس شورای اسلامی «سقط درمانی با تشخیص قطعی سه پزشک متخصص و تأیید پزشکی قانونی مبنی بر بیماری جنین که به علت عقب افتادگی یا ناقص‌الخلقه بودن موجب حرج مادر است یا بیماری مادر که با تهدید جانی مادر توأم باشد قبل از ولوج روح (چهار ماه) با رضایت زن مجاز است و مجازات و مسئولیتی متوجه پزشک مباشر نخواهد بود. متخلفان از اجرای مفاد این قانون به مجازات‌های مقرر در قانون مجازات اسلامی محکوم خواهند شد.»


نکته قابل توجه در تصویب این ماده واحده این است که اجازه پدر برای سقط درمانی لازم نبوده و تنها رضایت مادر کافی‌ است.


مراحل اخذ مجوز سقط درمانی طبق دستورالعمل سازمان پزشکی قانونی به شرح زیر است:


1)جهت دریافت مجوز سقط جنین درمانی نیازی به حضور در مراجع قضایی یا انتظامی نیست و متقاضی باید به بخش معاینات بالینی ادارات پزشکی قانونی مرکز استان مراجعه کند.


2)برای تشکیل پرونده مدارک زیر مورد نیاز است:
الف- ارائه اصل و کپی مدارک هویتی معتبر مانند شناسنامه یا کارت ملی.
ب- ارائه اصل تمامی مدارک بالینی از جمله سونوگرافی‌های انجام شده، آزمایش‌ها و بررسی‌های به عمل آمده.
ج- تکمیل فرم درخواست صدور مجوز سقط جنین درمانی.


3)حضور مادر جهت انجام مصاحبه و معاینات لازم الزامی است.


موارد مهم دیگری که سازمان پزشکی قانونی کشور در خصوص صدور مجوز سقط لازم می‌داند عبارتند از:
- صدور مجوز سقط جنین شامل هر نوع عقب افتادگی یا نواقص خلقتی جنینی نمی‌شود و فقط جهت آن دسته از اختلالات جنینی صادر می‌گردد که موجب حرج مادر شود.


- مصرف دارو، تماس با اشعه یا ابتلا به بیماری‌های عفونی واگیر در دوران بارداری، به تنهایی دلیلی برای صدور مجوز سقط درمانی محسوب نمی‌گردد و فقط در صورت اثبات قطعی وجود اختلالات جنینی با ویژگی ذکر شده در بند قبلی و مطابق با شرایطی که قوانین و مقررات مربوطه مشخص نموده‌اند اقدام به صدور مجوز خواهد شد.


- چنانچه بیش از 19 هفته از سن حاملگی از LMP)) بگذرد حتی با وجود اختلالات جنینی موجب حرج مادر، امکان صدور مجوز به هیچ عنوان وجود نخواهد داشت.


- در صورت انجام آزمایش‌های ژنتیک لازم است اصل گزارش آزمایشگاه دارای مهر و امضای ‌پزشک متخصص «ژنتیک» و تاریخ انجام آزمایش ارائه شود.


- صرفاً ‌آن دسته از بیماری‌های مادر منجر به صدور مجوز سقط جنین درمانی می‌گردند که موجبات تهدید جانی مادر را فراهم سازند. برخی از این بیماری‌ها عبارتند از:


- بیماری دریچه‌ای قلب که به نارسایی قلبی همراه با تنگی نفس شدید منجر می‌شود.


- هر نوع بیماری حاد قلبی غیر از کرونر که هرماه با تنگی نفس شدید باشد از قبیل میوکاردیت و پریکاردیت (التهاب عضله قلب و پرده اطراف قلب).


- سابقه بیماری کاردیو یایوپاتی دیلاته در حاملگی‌های قبلی (یک نوع نارسایی قلبی پیشرفته).


- افراد مبتلا به سندروم مارفان در صورتی که قطر آئورت صعودی این افراد بیش از 5 سانتی متر باشد.


- افردا مبتلا به سندرم آیزن هنگر که یک سندرم قلبی – تنفسی شدید است.

 

- کبد چرب حاملگی، واریس مری (درجه 3)، سابقه خونریزی از واریس مری و هپاتیت اتوایمون غیرقابل کنترل.


- نارسایی کلیه و فشار خون غیرقابل کنترل با داروهای مجاز در دوران حاملگی.


- هر بیماری ریوی اعم از آمفیزم، فیروز، کایفواسکولیوز (یک ناهنجاری ستون مهره‌ها).


- اچ آی وی ابتلا به ویروس که وارد مرحله ایدز شده باشد.


- لوپوس غیرقابل کنترل با درگیری یک ارگان ماژور و اسکولیت‌ها زمانی که ارگان‌های ماژور درگیر باشند.


- پسوریازیس شدید و عمومی بدن و ملانوم نوع پیشرفته که باعث خطر جدی جانی برای مادر شود و همچنین پمفیگوس ولگاریس.


- تشنج‌هایی که با‌وجود درمان چند دارویی، مقاوم به درمان باشد.


-‌ام اس‌هایی که بیمارناتوان شده باشد

.
- میاستنی‌گرا و در مراحل پیشرفته به شرط اینکه خطر جانی برای مادر داشته باشد.


- انواعی از بیماری‌های مغزی مثل ALS که با حاملگی تشدید یافته و برای مادر خطر جدی داشته باشد.


  وضعیت صدور مجوز بعد از چهار ماهگی
آنچه لازم است در مورد سقط جنین درمانی بدانیم این است که مجوز سقط در حالت نقص موجب حرج مادر پس از 19 هفتگی به هیچ وجه صادر نخواهد شد و سقط جنین پس از این زمان به دلیل دمیده شدن روح در جنین تحت هر شرایطی غیر شرعی، غیر قانونی و مشمول مجازات است. به همین جهت لازم است مادرانی که ریسک بالا یا سابقه فامیلی بیماری‌های ژنتیکی دارند نسبت به انجام آزمایشات غربالگری که در دو مرحله قبل از هفته 19 بارداری انجام می‌شود اهتمام ویژه‌ای داشته باشند.


اما برخی کارشناسان با استناد به تبصره ماده 718 قانون مجازات اسلامی‌ جدید مصوب 1392 معتقدند: در صورت خطر جانی برای مادر، محدودیت سنی برای سقط برداشته شده است؛ یعنی اگر مادر بیماری داشته باشد که در صورت ادامه بارداری خطر مرگ وی وجود داشته باشد حتی اگر بالای 19 هفته باشد، پزشک می‌تواند سقط را انجام دهد. ماده 718 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392: «هرگاه زنی جنین خود را در هر مرحله‌ای که باشد، به عمد، شبه عمد یا خطا از بین ببرد، دیه جنین، حسب مورد توسط مرتکب یا عاقله او پرداخت می‌شود.


تبصره - هرگاه جنینی که بقای آن برای مادر خطر جانی دارد به منظور حفظ نفس مادر سقط شود، دیه ثابت  نمی‌شود.»


  رنج تولد
رؤیا اما با سرنوشت تلخی دست و پنجه نرم می‌کند. می‌گوید: بعد از مراجعه‌ به پزشک قانونی به دلیل زمان‌بر بودن آزمایشات و اینکه نمی‌توانستم بهانه‌ای برای مراجعه مکرر به شهر داشته باشم چهارماهگی بارداری هم رد شد و با وجود اینکه مورد من جزو موارد مشمول صدور مجوز بود و همچنین صرف هزینه زیاد که از طریق فروش چند تکه از طلاهایم تأمین کرده بودم نتوانستم از طریق مراجع قانونی جنین را سقط کنم. هر روز که شکمم بزرگ‌تر می‌شد حس و حال عجیبی داشتم، حس جنایتکاری که با دست خودش چشم فرزندی را به دنیایی از رنج و بدبختی باز می‌کند.

فرزندم به دنیا آمد با معلولیت ذهنی و حرکتی بالا،  هزاران مشکل و رنج. 9 ماه شرایط سخت بارداری را تحمل کردم و بعد از آن یک سال کودکی را‌ تر و خشک کردم که رنج می‌کشید. اندازه 100 سال پیر شدم ولی پدرم و علی رنجم را نمی‌دیدند.

به کارشان می‌رسیدند و در فکر بچه بعدی بودند. می‌گفتند از هر خانواده یک بچه با این شرایط به دنیا آمده است و بچه‌های بعدی مشکلی نخواهند داشت! هر روز به خودم می‌‌گویم کاش بعد از چهار ماهگی امکانی بود که بتوانم این بچه را سقط کنم، کاش این تکه گوشت را که فقط خیره به سقف است به دنیا نمی‌آوردم تا هر روز شاهد رنج و درد کشیدنش نباشم. کاش قانون سرکی به زندگی‌ام می‌کشید و می‌دید روح زندگی در این یک تکه گوشت نیست.
 
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha