سلامت نیوز: جدیدترین گزارش بانك مركزی از وضعیت بودجه خانوار شهری در سال 94 نشان از كاهش كسری سالانه بیش از یكمیلیونتومانی كسری بودجه خانوارها به 7هزارتومان دارد؛ هرچند بر اساس یك تحلیل سطحی انتظار میرود با برطرف شدن كسری بودجه خانوار، كیفیت زندگی افزایش یافته باشد اما به نظر میرسد، خانوارهای شهری برای تابآوری در برابر افزایش هزینه برخی اقلام ضروری، از هزینه در برخی اقلام دیگر صرفنظر كردهاند.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه تعادل در ادامه می نویسد: به عبارت دیگر گویا خانوارهای شهری هم نوعی سیاست انقباضی را در پیش گرفتهاند تا بتوانند دخل و خرج خود را هماهنگ كنند. در این بین كاهش هزینهكرد در بخش تفریح و امور فرهنگی نشان میدهد، برطرف شدن كسری بودجه خانوار با افت كیفیت زندگی توام بوده است. نكته مهم دیگر در این آمار، افزایش تعداد افراد بیسواد و همچنین افزایش خانوارهای فاقد فرد شاغل است كه این موضوع به زعم سمیه توحیدلو، نشان از افزایش نابرابری، شكاف بیشتر طبقاتی و كاهش مستمر طبقه متوسط دارد. به گفته توحیدلو، تركیب هزینهكرد خانوارهای شهری در سال 94 تغییرات مهمی داشته است كه نشان میدهد برخی هزینههای ثانویه برای پوشش دادن افزایش هزینه اقلام اولیه حذف شدهاند كه در این میان هزینه امور فرهنگی و تفریحی بسیار قابل تامل است.
تحلیل سمیه توحیدلو دكترای اقتصاد توسعه از وضعیت بودجه خانوار شهری در سال 94 را در ادامه بخوانید.
گزارش بانك مركزی از وضعیت بودجه خانوار شهری در سال 94، بهطور كلی چه تصویری از جامعه شهری ایران ارائه میدهد؟ آیا اینكه كسری بودجه خانوار برطرف شده است، میتواند نشان از ارتقای كیفیت زندگی در جوامع شهری داشته باشد؟
طبق آخرین گزارشی كه بانك مركزی از وضعیت بودجه خانوار ارائه داده یكی از شاخصهایی كه نسبت به گزارشهایی كه در 10سال گذشته ارائه شده بهشدت كاهش پیدا كرده، شاخصهای فرهنگی است. از لحاظ هزینهیی و درآمدی، همچون گذشته شكاف بیشتر طبقاتی، كاهش مستمر طبقه متوسط، افزایش افرادی كه محروم از تحصیل هستند، كاهش هزینه تحصیلات، كاهش هزینه فرهنگی و هزینههای اضافه بر سبد اصلی خانوار را میتوان دید. بنابراین به نظر میرسد ماجرای نابرابری موضوع پیچیدهیی است كه از طرق مختلف قابل تحلیل است.
آخرین گزارشهای صندوق بینالمللی پول كه به تازگی منتشر شده است، یك نتیجهگیری كلی دارد و آن هم این است كه افزایش سیاستهای نئولیبرالیستی در كشورهایی كه سیاستهای بازار آزاد یا سیاستهای تلفیقی را داشتهاند، عاملی برای افزایش نابرابری شده است. به همین دلیل، پیشنهادی كه صندوق بینالمللی پول ارائه میكند و روشی كه اغلب كشورهای منطقه حتی كشورهای كاملا شناخته شده به سیاستهای لیبرالیستی دنبال میكنند، سیاستهای افزایش رفاه، افزایش بیمههای تامین اجتماعی، بیمههای بیكاری و... است.
به نظر میرسد در حال حاضر در جامعه ایرانی هم برای رسیدن به تعریف مدرن از مفهوم عدالت و برابری نیاز داریم، رویكردهای جدیدی به برخی مسائل داشته باشیم. در مورد مساله عدالت دو نكته بسیار مهم وجود دارد كه در آمارهای سال 94 هم بهشدت خود را نشان میدهد و آمارهای متوالی سالهای گذشته هم آن را تایید میكند. اگر عدالت را با تعریف مدرن آن افزایش فرصتها و رسیدن به استحقاقها بدانیم، دو مقوله بهشدت مهم میشود كه در این آمارها نظر را جلب میكند.
یكی مساله آموزش كه وسیلهیی برای توانمندسازی و مهمترین شاخص توسعه انسانی در ابعاد وسیع است؛ اینكه كیفیت آموزش به چه ترتیب باشد و میزان پراكندگی و دسترسی به آموزشهای رایگان در سطح كشور به چه شكل باشد. نكته دوم بحث استحقاق است. در مقوله استحقاق هم وجود شغل مناسب بسیار مهم میشود. این دو فاكتور، عوامل بسیار مهم عدالتی از منظر توسعه انسانی هستند. در بخش آموزش به نظر میرسد در سالهای اخیر شاهد روند افزایش سرعت بیسوادی از یك سو و تحصیلات دانشگاهی از سوی دیگر هستیم. دلیل افزایش تحصیلات دانشگاهی مشخص است. به دلیل كاسته شدن از جمعیت دانشگاهی و دانشآموزی و افزایش ظرفیت صندلیهای دانشگاهی، ورود به دانشگاه سادهتر شده است. بنابراین شاهد این هستیم كه در دهكهای بالای درآمدی و دهكهای متوسط و بالای متوسط، تحصیلات تكمیلی افزایش یافته است. در سال 94، حدود 23.7درصد افراد را در این مجموعه داریم كه تحصیلات دانشگاهی دارند. البته این موضوع در مورد جمعیت شهری مصداق دارد و در مورد جمعیت روستایی شرایط كمی متفاوت است. در همین حال در مورد بیسوادی، آمارها نشان میدهد كه 11.7درصد فاقد سواد كامل هستند؛ یعنی نه سواد خواندن و نوشتن دارند و نه سواد ابتدایی. وقتی به آمار سال 93 مراجعه میكنیم كه خوشبختانه آمار كاملی در مورد آن وجود دارد و به تفكیك دهكها و سنها آمار بیسوادی اعلام شده در مییابیم كه آمار بیسوادی بیشتر شده است. بیسوادی از رقمی حدود 11.3درصد در سال 93 به 11.7درصد رسیده كه شتاب زیادی را نشان میدهد. این افراد بیسواد را میتوان در دو گروه طبقهبندی كرد. در یك گروه، افراد بالای 60سالی را میبینیم كه فاقد سواد هستند یعنی خانوارهایی كه بدون فرد باسواد هستند كه سنین آنها بالاست و جالب اینجاست كه این سنین بالا تقریبا از بین خانوارهایی هستند كه افراد آن كاملا بیسواد هستند یعنی هیچ فردی اعم از فرزندان و والدین دارای سواد نیستند كه 72درصد آن مربوط به دهك درآمدی پایین است كه از این میزان نیز 45.2درصد آنها در دهك اول هستند.
یعنی كسانی كه بیسوادند و سنین بالا دارند، مربوط به دهكهای پایین درآمدی هستند كه نشان میدهد یكی از دلایل افزایش رفاه، آموزش است. اما نكته بسیار قابل توجه كه در مصاحبههای مسوولان آموزش و پرورش استانها و به ویژه در نقاط مرزی هم در مورد آن میشنویم، مساله بازماندگان از تحصیل است؛ یعنی فرزندان و كودكانی كه وارد چرخه تحصیل نمیشوند. در سال گذشته از بین كسانی كه بیسوادی كامل داشتند، 12درصد آنها مربوط به سنین 6 تا 10 ساله یعنی بازماندگان از تحصیل است. به عبارت دیگر در جمع افراد بیسواد كشور، بخش قابل توجهی از آنها بازماندگان از تحصیل هستند. این موضوع برای یك جامعه، تحلیلهای مهمی ارائه میدهد. اغلب این افراد در دهكهای پایین درآمدی هستند، وضعیت درآمدی مناسبی ندارند و وضعیت بیشغلی كامل هم در این دهكهای درآمدی وجود دارد. وقتی در خانوادهیی هستید كه نه آموزش میبینید و نه شغلی دارید، چشماندازی هم نخواهید داشت. طبیعتا انتظار بزه در این خانوادهها میرود و انواع مشكلات مختلف ممكن است در این فضای اجتماعی بروز پیدا كند.
غیر از پارامتر آموزش كه یكی از فاكتورهای مهم عدالت است، باید به بحث استحقاق هم توجه كرد كه یافتن فرصتهای مناسب شغلی در این قالب میگنجد. آمار مهمی كه در این گزارش وجود دارد و تطبیق آن با سالهای گذشته حایز اهمیت است، درصد خانوارهای بدون فرد شاغل است، در این زمینه چه تحلیلی دارید؟
بر اساس آمار اعلام شده، 26.4درصد از خانوارها كاملا بدون فرد شاغل هستند یعنی هیچ فردی در آنها درآمد ندارد كه این رقم افزایش 4درصدی را نسبت به سال 93 نشان میدهد كه سیر صعودی را تایید میكند. در دهكهای بالای درآمدی بیشترین تعداد خانوارهای یك نفر شاغل وجود دارد. چراكه درآمد یك نفر كفاف هزینههای یك خانوار را داشته و نیاز به افزودن شاغلان احساس نشده است، اما در خانوادههای متوسط و دهكهای متوسط، افزایش تعداد شاغلان هم مشاهده میشود. یعنی نه تنها افراد بدون شغل در این گردونه اضافه شده، بلكه خانوادههایی كه دو نفر شاغل هستند هم در حال افزایش است. این افراد اغلب در خانوادههای دونفره، كم جمعیت و در دهكهای میانی حضور دارند. نكته مهم كه ماجرای عدالت را مسالهدار میكند، خانوادههای بدون حتی یك نفر شاغل است. در سال 93، حدود 45درصد از خانوادههای بدون شغل در دهك اول درآمدی هستند. در خانوادههایی كه در دهكهای اول، دوم و سوم درآمدی هستند، عملا شغلی وجود ندارد و بیكاری مطلق عاملی برای كاسته شدن سایر هزینههاست. این افراد آموزش ندارند، هزینه تحصیلات را كاهش میدهند و هزینههای مختلف دیگر را هم كم میكنند.
درصد خانوارهایی كه شغل ندارند، تحصیلات پایین دارند و اتفاقا شهری هم هستند، تحلیل مهمی از وضعیت جامعه به ما ارائه میدهد. توجه كنید كه این آمارها مربوط به مناطق شهری است و اگر همین آمارها را در مناطق روستایی تهیه كنیم، به دلیل كمبود امكانات، وسایل تحصیل و فرصتهای اشتغال و كارآفرینی خواهیم دید، این آمار بالاتر است.
گزارش بانك مركزی خبر از یك تغییر مهم در سبد بودجهیی خانوارها میدهد. در حالی كه در سال93 خانوارهای شهری با كسری بودجه یك میلیون و 382هزار تومانی مواجه بودند، این رقم در سال 94 به 7هزار تومان رسیده است. این تغییر در میزان كسری بودجه خانوار را چگونه توجیه میكنید؟
كسری بودجه را میتوان به چند مدل تحلیل كرد. در مقیاس خانوار، میزان هزینه هر خانوار از درآمدها بهشدت پیشی گرفته است. یك دلیل بسیار مهم برای سیر كسری بودجه خانوار، افزایش هزینه مسكن و اقلام انرژی اعم از برق، آب، گاز و... است. در این بین یكی از بیشترین شتابهای افزایشی هم مربوط به مسكن است. این اقلام ثابت هستند به این معنا كه حتما باید برای اینكه دچار فقر مطلق نشویم سرپناه داشته باشیم و از این وسایل استفاده كنیم. ما استفاده 100درصدی از آب شرب و برق و استفاده 80درصدی از گاز را در فضای شهری داریم. بنابراین از این اقلام نمیتوان صرف نظر كرد. در این شرایط یكی از مهمترین فاكتورها در تحلیل بودجه خانوار، مسكن است كه ركود مسكن، شرایط افزایش قیمت مسكن و افزایش اجارهبها این موضوع را مشخص میكند. بر اساس آمار، بالای 50درصد از خانوارهای ایرانی صاحب ملك شخصی هستند و مابقی كسانی هستند كه از رهن و اجاره و سایر خدمات مسكن استفاده میكنند. این افراد همان گروهی هستند كه در دهكهای پایین درآمدی قرار دارند و اتفاقا دچار كسری بودجه هم خواهند شد. اگر دهكهای پایین درآمدی را بررسی كنیم، میبینیم مسكن جزو اقلامی است كه هزینههای آن افزایش زیادی داشته است و همین افزایش به دلیل اینكه افراد باید سبد اقلام خود را تنظیم میكردند، عاملی برای كاهش هزینه برخی اقلام دیگر شده است. در این میان، با بررسی سبد هزینهیی خانوار میتوان دریافت هزینه مسكن افزایش پیدا كرده اما هزینههای خورد و خوراك ثابت مانده است. به دلیل اینكه در دهكهای پایین درآمدی، خورد و خوراك، حداقلی است بنابراین عملا امكان كاستن از هزینههای خورد و خوراك وجود ندارد. اما هزینه پوشاك و سایر اقلام كاهش یافته است؛ در همین حال، نسبتی كه برای تحصیلات و امور تفریحی هزینه میشود، كاهش یافته است. از همه این كاهشها بدتر، پایین آمدن هزینه كرد اقلام فرهنگی است. در سبد خانوار یك سری نیازهای ابتدایی وجود دارد كه وقتی این نیازها برآورده شود، نوبت به نیازهای ثانویه میرسد. همیشه میگوییم طبقه متوسط نیازهای ثانویه را دنبال میكند. یك مقوله مهم در مورد نیازهای ثانویه، شاخص فرهنگی، تفریح و سفر است. اینها نشان میدهد خانوار كمی فراتر از هزینه اولیه خود درآمد دارد.
اما وقتی هزینه اولیه تامین نمیشود، هزینه سفر، اقلام فرهنگی و تفریحی بهشدت افت میكند. در ظاهر امر تفریحات فضای جامعه ما نشان میدهد سینماها در تهران بهشدت رونق دارد و این آمار شائبه ایجاد میكند كه مصرف فرهنگی در جامعه افزایش پیدا كرده و احتمالا طبقه متوسط بیشتر شده است. اما واقعیت این نیست. اولا آمار مربوط به تهران است و ثانیا این آمار دهكهای بالای درآمدی را درگیر خود كرده است. چون قیمتها بالا رفته است، مجموعه درآمدهای حاصل از رجوع مردم به سینما و تئاتر هم افزایش یافته است اما این نشاندهنده فراگیر شدن این اقلام در همه خانوارها نیست؛ چراكه هزینههای فرهنگی خانوار در سال 94 نسبت به سال 93 افت داشته است. اگر سلسله آمار را بررسی كنیم، از سال 83 تا سال 94 هم بهشدت افت هزینه سفر و هزینه اقلام فرهنگی مشاهده شده است.
در مورد مسكن، خوراك و پوشاك هم به همین ترتیب است. وقتی از سبدی حرف میزنیم كه شامل نیازهای اولیه است، ماجرای مسكن مهم میشود چراكه به نظر میآید هزینه مسكن بهشدت افزایش یافته است. فرهنگ مصرفی هم ظاهرا در مورد مسكن تغییر كرده كه نشان میدهد مسكن در سبد درآمدی خانوار بسیار تاثیرگذار بوده است. این ماجرا فقط مربوط به تهران نیست. از رجوع به اینكه افراد و خانوارها با چه تعداد اتاق زندگی میكنند هم میتوان فهمید ویژگیهای مسكنی كه این افزایش قیمت را تحمیل كرده و سبد مصرفی خانوار را تحت تاثیر قرار داده، چگونه است. تقریبا 47درصد از خانوارها در 3 اتاق زندگی میكنند. این 3 اتاق را برخی یك اتاق، هال و پذیرایی در نظر میگیرند و برخی یك اتاق، هال و پذیرایی و آشپزخانه درنظر میگیرند. یعنی این تعداد اتاق، تعداد اتاق خوابها نیست. یعنی 47درصد از افرادی كه خانه دارند، در خانههای كوچكتر زندگی میكنند. متراژ خانه سه اتاقه چیزی كمتر از 60متر است كه این نشان میدهد واحد سطح برای هر فرد در خانواده هم بهشدت كاهش یافته و مسكن كوچكتر با قیمت بالاتر در سبد مصرفی افراد آمده است.
در اردیبهشت ماه مركز پژوهشهای مجلس به نقل از مركز آمار اعلام كرد كه افزایش 24درصدی خط فقر در ایران وجود داشته است. بر اساس این اعلام، با توجه به متوسط درآمدی كه برای جامعه شهری در نظر گرفته شده است، چه تحلیلی از وضعیت فقر در خانوارهای شهری میتوان ارائه داد؟
خط فقر مطلق برای خانوار متوسط 4نفره، درآمد زیر 2 میلیون و 300هزار تومان و خط فقر نسبی 3میلیون و 240هزار تومان اعلام شده است. مقایسه این نسبت آماری با سرانه آماری در سال 94 نتایج جالبی به دست میدهد. سرانه حدود 2میلیون و 900هزار تومان است یعنی این آمار عملا تایید میكند حدود 40درصد زیر خط فقر در كشور وجود دارد و 33درصد هم زیر خط فقر مطلق هستند. این نشان از كسری درآمدی در خانوارها دارد كه نسبت بسیار بالایی است. نباید این نكته را فراموش كرد كه اعداد یادشده مربوط به جامعه شهری است و در روستاها نسبتها حتی بیشتر هم خواهد بود. اگر توزیع منطقهیی را هم در نظر بگیریم، این نسبتها متاسفانه در مناطق مركزی، شهرستانها و استانهای محرومتر بهشدت بالاتر است. در برخی شهرستانها متاسفانه 60 تا 70درصد زیر خط فقر مطلق وجود دارد.
به نظر میرسد با وجود كاسته شدن از مصارف فرهنگی، برخی هزینهها رو به افزایش است كه یكی از این اقلام هزینه اینترنت است. ابعاد مثبت و منفی این مقوله چه میتواند باشد؟
دو استثنا در مورد بودجه خانوار در سال 94 وجود دارد كه سهم اینترنت و تلفن همراه است. آمار 95.3درصدی استفاده از تلفن همراه، شیوع استفاده تلفن همراه در جامعه شهری را نشان میدهد. در همین حال، آمار استفاده از اینترنت هم رو به افزایش است. وقتی تعلق هریك از این اقلام را در هر دهك بررسی كنیم، متوجه میشویم در دهكهای اول، دوم و سوم هزینههای مسكن، خوراك و پوشاك درصد بالایی از هزینهها را به خود اختصاص داده است اما نكته جالبی كه وجود دارد، درصد هزینه ارتباطات است كه به نظر میرسد هم در دهكهای اول و هم در دهكهای آخر نسبت وجود ارتباطات -یعنی هزینهیی كه بابت ارتباطات پرداخت میشود- در نسبت بالایی است.
اگر دهكهای بالا 2درصد از درآمد را صرف ارتباطات میكنند، تقریبا همین نسبت در دهكهای پایین هم وجود دارد؛ یعنی به نظر میرسد به دلیل شرایط ویژه فعلی، اهمیت ارتباطات آنقدر زیاد است كه از بسیاری هزینهها كاسته میشود و برای ارتباطات هزینه میشود. هزینههای ارتباطات جزو هزینههای اولیه خانوارهای شهری قرار گرفته است كه عملا میتواند پیامدهای اجتماعی و فرهنگی مختلفی داشته باشد. این امر میتواند فرصتی باشد برای آموزشهایی كه میتوان به خانوارها داد و میتوان از این ارتباطات به خوبی استفاده كرد.
نظر شما