سلامت نیوز: در گذشته بسیاری از آسیبهای اجتماعی مردانه بود؛ اما امروز زنان را نیز درگیر کرده و حتی به تازگی هم اخبار و آمارها حاکی از رشد رفتار پرخطر در نوجوانان و کودکان است و به نظر میرسد با وجود اقدامات فراوان چندان تغییر مثبتی در این زمینه ایجاد نشدهاست و بازهم ظهور یک مسئلهی جدید تنها باعث میشود که ما از مسائل دیگر غافل شویم.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه سایه نوشت: یکی از مولفههای سلامت یک جامعه، توجه و حفظ بهداشت و سلامت روان است. نکتهای که اهمیت آن در دنیای امروز بیشتر دیده میشود، چراکه جامعهای که مردم آن از سلامت کافی در زمینهی روانی برخوردار نباشند، آسیبهای اجتماعی در آن رشد فزایندهای مییابند و دیگر منحصر به یک قشر یا فرد خاص نمیمانند. آسیبهای اجتماعی در کشور ریتمی رو به جلو گرفتهاست و این افزایش را خود مسئولین نیز تائید میکنند و اتفاقنظر دارند که با پنهان کردن آن هیچچیز درست نمیشود؛ بلکه این انکار، زمینهساز غفلتی بزرگ از سوی جامعه و متولیان امور میشود. طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت، بهداشت روانی عبارت است از توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی، روانی و جسمی. این سازمان معتقد است که بهداشت روانی فقط عقبماندگی بهعنوان یک بیماری نیست. بنابراین کسی که حتی احساس ناراحتی کند، از نظر روانی سالم محسوب نمیشود. این تعریف در ابتدا بسیار ساده به نظر میرسد؛ اما در واقع چنان از این سادگی غافل شدهایم که حل بسیاری از معضلات پیش پا افتادهی اجتماعی نیز از مسائل مهم جامعه بهشمار میرود. بهداشت روانی مقولهایست که باید از همان ابتدای کودکی مورد توجه قرار گیرد، در غیر اینصورت فرد در آینده دچار اختلالاتی روحی خواهد شد.
دلایل بسیاری برای بروز و گسترش آسیبهای اجتماعی وجود دارد که به طور کلی فقر و عدم سلامت روان از مهمترین آنها بهشمار میرود. در گذشته بسیاری از آسیبهای اجتماعی مردانه بود؛ اما امروز زنان را نیز درگیر کرده و حتی به تازگی هم اخبار و آمارها حاکی از رشد رفتار پرخطر در نوجوانان و کودکان است و به نظر میرسد با وجود اقدامات فراوان چندان تغییر مثبتی در این زمینه ایجاد نشدهاست و بازهم ظهور یک مسئلهی جدید تنها باعث میشود که ما از مسائل دیگر غافل شویم. یکی از دلایل این افزایش از بین رفتن قبح بخش عمدهای از رفتارهای نابهنجار است و اینکه به طور کلی دسترسی به منابع رفتارهای پرخطر راحتتر شده و باعث میشود که هر فردی در هر سنی و فارغ از هر جنسیتی در شرایط روحی خاص به آن جذب شود و در باتلاق کجرویها فرورود. در زمانی سیگار کشیدن برای یک زن آنچنان مسئلهی منفی تلقی میشد که در جمعها کمتر دیده میشد، حالا علاوهبر آنکه بسیاری از زنان و دختران به راحتی در ملاعام سیگار میکشند، نوجوانان نیز گرایش بسیاری نسبت به آن پیدا کردند و کمتر کسی است که حداقل یک چنین موردی ندیده باشد. شاید سیگار کشیدن در مقایسه با دیگر موراد، آسیب به نظر نرسد اما این یک آغاز ساده برای رفتن به بیراهههای دیگر است و غفلت از اینچنین مسائل مشابه و ساده باعث میشود بحرانی غیرقابل پیشبینی غافلگیرمان کند.
تا سالهای قبل تنها مسئلهای که نسبت به کودکان حائز اهمیت بود کودکان کار و تحصیل آنها بود که معمولا از قشر خاص یا در مناطق محروم بودند و مسئولین میتوانستند با شناسایی آنها اقدام به حل مشکلاتشان کنند. اما اکنون با یک جمعیت فراوان از کودکانی روبهرو هستیم که برخی از والدین آنها خود گرفتار آسیبهای اجتماعی از جمله اعتیاد و طلاق و... هستند. این کودکان درگیر مشکلات آشکار و پنهانی هستند که بسیاری از آنها دلایل عاطفی دارد و احساس تنهایی و عدم سلامت روان باعث بروز آن میشود. ضمن اینکه مواردی اینچنینی را نیز میتوان جزو فاکتورهای خشونت علیه کودکان شمرد. خشونتهایی که امکان پویایی و سودمندی را از آیندهی چنین کودکانی دریغ خواهد کرد و همانطور که عدهای معتقدند گسترش آسیبهای اجتماعی در میان زنان، واکنشهای منفی و سختتری دارد و در واقع دیواری که جلوی زنان درگیر در آسیبهای اجتماعی، کشیده میشود به مراتب ضخیم و بلندتر است، باید در نظر داشت که پرداختن به این امور در مورد کودکان به مراتب سختتر و نیازمند نگاهی دقیق و کارشناسی شده است.
البته در مورد مسایل مربوط به کودکان، انگشت اتهام را ابتدا باید به سمت خانوادهها گرفت؛ گرایش فراوان کودکان به مواد مخدر و مشروبات و گسترش کانونهای اصلاح و تربیت، نشان دهندهی آن است که والدین نتوانسته اند آنطور که باید در تامین سلامت روان کودکان خود موفق باشند. نتیجهی ازدواجهای بیمنطق و زودهنگام، نرسیدن به شناخت و آگاهی در مورد خود، بیتعهدی و... والدینی میشود که نمیتوانند جوابگوی مشکلات روحی فرزندان خود باشند تا با پدیدهی نوپا و مخرب مواجه شویم که از همان ابتدای امر، زنگ خطر بوده و به شکل بحران تلقی میشود.
شبکههای اجتماعی و بازیهای کامپیوتری نیز در آسیب رساندن به کودکان بیتاثیر نیستند که در این زمینه نیز بازهم بیتوجهی به کودک و تنها ماندن او در دنیای کودکانهاش از جمله عوامل موثر به شمار میرود. درحالیکه دسترسی به اینترنت به بخش مهمی از فعالیتهای روزمره تبدیل شده و دسترسی عمومی به اینترنت از خانوادههای سنتی تا مدرن مشاهده میشود، از این نکته غافل ماندیم که که کودکان و نوجوانان در معرض آسیبهای نوپدید قرار میگیرند. به طور مثال، متاسفانه طبق آمارهای موجود بسیاری از والدین یا هیچگونه نظارتی بر فعالیتهای آنلاین فرزندان خود ندارند یا این مسئله را جدی نمیگیرند. افزایش تعداد کودکان سردرگم و روانپریش که از طریق مشاهدهی وبسایتهای نامناسب و خشن به مشکلات روحی دچار شدهاند، تعداد روزافزون وبسایتها و پایگاههای غیراخلاقی و... همگی موید این مطلب هستند که فرزندان ما به شدت توسط فناوری اطلاعاتی و ارتباطی ترویج شده توسط خود ما، به شدت تهدید میشوند. این مسئله به علت گسترش روزافزون آن نیاز به توجه ویژه دارد و باید آموزشهای صحیح درخصوص ابزارهای کنترل والدین با قدرت بازدارندگی موثر در برابر تهدیدات و خطرات اینترنتی ارائه شود تا کودکان از آسیبهای اجتماعی اینترنتی و فضای مجازی در امان بمانند.
تمامی این عوامل که به این مسئله ارتباط داده میشود قابل پذیرش و منطقی هستند اما نباید از این مسئله غافل شد که این بسترها هرچند نه به این وسعت، اما در همهی زمانها بودهاند و در جایی گسترش پیدا میکنند که متقاضی برای آن بیشتر باشد. به عبارتی فردی که به آسیبهای اجتماعی روی میآورد در هر سن و با هر جنسیتی یک آمادگی روحی برای ورود به آن را نیاز دارد، در نتیجه توجه به سلامت روان افراد جامعه مهمترین و موثرترین قدم در رهایی از این آسیبها و زدودن خط خوردگیها از جامعه و از روح کودکانمان است. خانوادهها باید بیش از پیش با بهداشت روانی و چگونگی پیشگیری و درمان بیماریهای روحی آشنا شوند. نباید فراموش کرد که هرچه بیشتر از سلامت روانی بیشتری برخوردار باشیم، به یقین آسیبپذیری ما کمتر خواهد بود.
نظر شما