نباید روشندلان را فقط با عصای سفید بشناسیم. آنها نیازمند علم آموزی و اشتغال هستند تا به نحوی فقدان بینایی خود را جبران کنند.

معلمان‌ دانش‌آموزان‌ نابینا‌ را‌ جدی‌ نمی‌گیرند!

سلامت نیوز: نباید روشندلان را فقط با عصای سفید بشناسیم. آنها نیازمند علم آموزی و اشتغال هستند تا به نحوی فقدان بینایی خود را جبران کنند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه آرمان امروز، سهیل معینی، رئیس انجمن باور، درباره مشکلات آموزشی نابینایان می‌گوید: «هر چند کشور ما سال هاست که ادعا می‌کند بر اساس اصول نظام آموزش فراگیر در جهان گام برداشته و افراد معلول را در محیط‌های آموزشی عادی آموزش می‌دهد، اما با نقایص زیادی در این زمینه رو‌به‌رو است، چون دانش‌آموزان معلول از جمله نابینایان بدون حمایت‌های کافی و پشتیبانی‌های تخصصی در این محیط‌ها رها می‌شوند.»

خلأ آموزشی نابینایان از کجا نشات می‌گیرد؟

نقایص آموزش نابینایان و نابرابری‌ها از همان دوران پیش از دبستان شروع می‌شود. قاعدتا کودکان نابینا باید در مهدکودک‌های عادی و در کنار سایر کودکان آموزش ببیند، اما برخی مهدکودک‌ها به نوعی از ثبت نام این افراد خودداری کرده و این بهانه را می‌آورند که امکانات و مربیان متخصص را برای آموزش این کودکان نداریم، در حالی که در نظام نظارتی مهدکودک‌ها باید اصل پذیرش همه کودکان آموزش پذیر حاکم باشد. با وجود این، فقط کودکانی باید در مهدکودک‌های ویژه آموزش ببیند که از نظر آموزش پذیری و شرایط رفتاری به گونه‌ای هستند که نمی توانند در کنار کودکان عادی باشند. بنابراین کافی است مدیران و مربیان شرایط را برای حضور کودکان نابینا فراهم کنند، یعنی نظام نظارت بر مهدکودک‌ها باید یادگیری تعامل با این کودکان و آشنایی با شیوه آموزش آنها را برای مربیان و کادر آموزشی اجباری کرده تا بتوانند به کودکان آموزش پذیری که تفاوت‌های جسمانی دارند، آموزش بدهند. بنابراین اولین مرحله تبعیض آموزشی قبل از دوران رسمی آموزش اتفاق می‌افتد و این جزو ضعف‌های جدی است که باید فکر اساسی برای آن کرد.

از سوی دیگر، برای جبران این ضعف صحبت از تاسیس مهدکودک‌های ویژه نابینایان است که نباید این کار الگوی رسمی باشد، چون همانطور که در نظام آموزش عادی اعتقاد بر این است که باید دانش‌آموزان آموزش‌پذیـر دارای معولیت در کــــنــــار دانش‌آموزان عادی درس بخوانند، در مهدکودک هم روال بر همین است. در نتیجه تاسیس مهدکودک‌های ویژه نابینایان راهگشا نیست، اما اگر قرار باشد برای عده‌ای از این کودکان به دلیل شرایط خاص این کار انجام شود اصلا قابل توجیه نیست، چون ما در کل کشور با توجه به نیازی که کودکان نابینا دارند به هیچ عنوان مهدکودک مناسب نداریم و خلأهای جدی در این زمینه وجود دارد. این در حالی است که برای کودکان نابینا در جهان اسباب بازی، وسایل آموزشی و بازی‌های فکری مختص خودشان وجود دارد، اما در ایران بسیاری از مهدکودک‌ها که نابینایان را پذیرش می‌کنند این وسایل را ندارند و حتی تدارکی هم برای این موارد چه از طرف سازمان بهزیستی که سازمان ناظر بر مهدکودک هاست و چه از طرف سازمان آموزش و پرورش استثنائی که اصولا در قبال مهدکودک‌ها مسئولیتی ندارد، دیده نمی شود.

مدارس برای آموزش نابینایان چقدر آماده هستند و چه کمبودهایی دارند؟

هر چند کشور ما سال‌هاست ادعا می‌کند بر اساس اصول نظام آموزش فراگیر در جهان گام برداشته و افراد معلول را در محیط‌های آموزشی عادی آموزش می‌دهد، اما با نقایص زیادی در این زمینه رو‌به‌رو است، چون دانش‌آموزان معلول از جمله نابینایان بدون حمایت‌های کافی و پشتیبانی‌های تخصصی در این محیط‌ها رها می‌شوند. از سوی دیگر، تعداد معلمان رابط که نقش واسط را در مدارس بازی می‌کنند و پشتیبان اصلی دانش‌آموزان نابینا هستند با تعداد دانش‌آموزان نابینا تناسب ندارد و به صورت محدود در استان‌های مختلف به صورت نامتوازن توزیع شده‌اند. بنابراین دانش‌آموزان نابینا پشتیبانی لازم را دریافت نمی‌کنند، چون مدیران مدارس عادی آمادگی لازم را برای پذیرش دانش‌آموزان استثنائی ندارند. از سوی دیگر، وسایل کمک آموزشی هم بسیار محدود است و به موقع تامین نمی‌شود. کتب درسی نابینایان نیز در مقایسه با کتب دانش‌آموزان عادی با تاخیرهای جدی به دستشان می‌رسد. حتی برخی مدارس نیز همچنان برای ثبت نام نابینایان از خود مقاومت جدی نشان می‌دهند و اگر به زور بخشنامه پذیرش انجام شود عملا کادر آموزشی همراهی لازم را با دانش‌آموزان ندارند و شاهد مشکلات بسیاری هستیم؛ از جمله اینکه والدین دانش‌آموزان نابینا و کم بینا مجبورند بار آموزش آنها را به دوش بکشند، یعنی کتاب‌های آنها را ضبط، دیکته و درشت نما کنند و سوالات امتحانی را برایشان بخوانند، چون کسی نیست که این مسئولیت را به عهده بگیرند. بنابراین در این مجموعه مشکلات نابینایان بسیار جدی است، اما فقط شاهد آماری هستیم که همه چیز را خوب جلوه می‌دهد، در حالی که این‌گونه نیست. واقعیت این است که معلمان مدارس عادی با دانش‌آموزان نابینا تعامل ندارند و آنها را جدی نمی گیرند، حتی نمره الکی هم می‌دهند که آنها را از سر باز کنند و کلا اصول حاکم بر نظام آموزش فراگیر در مدارس ما رعایت نمی شود.

مدارس باید برای پذیرش دانش‌آموزان استثنائی آمده باشند، یعنی باید کلاس ها، آزمایشگاه، کتابخانه، سالن ورزشی، غذاخوری و سرویش بهداشتی برای آنها قابل دسترسی و مناسب سازی شوند. همچنین باید کادر آموزشی قبل از ورود دانش‌آموزان نابینا در دوره‌های ضمن خدمت آموزش‌های لازم را برای استفاده از وسایل کمک آموزشی و تعامل با دانش‌آموزان استثنائی ببینند تا بتوانند زمینه تحصیل را برای آنها فراهم کنند. با وجود این، برخی مدارس رسما دانش‌آموزان نابینا را به اردو نمی برند و می‌گویند کسی نیست که از شما مراقبت کند، حتی در فعالیت‌های ورزشی شرکت داده نمی شوند و معلمان می‌گویند که نمی توانیم ورزشی را انجام دهیم که با شرایط شما هماهنگ باشد مگر اینکه معلم از سر دلسوزی این کار را انجام دهد، در حالی که باید نظام آموزشی به گونه‌ای باشد که فعالیت‌های ورزشی را با شرایط جسمی دانش‌آموزان نابینا تطبیق دهد. با وجود این، بین وزارت آموزش و پرورش و سازمان آموزش و پرورش استثنائی تعامل لازم وجود ندارد و به همین دلیل از دانش‌آموزان استثنائی پشتیبانی‌های لازم به عمل نمی آید. در شهرستان‌ها این مساله حادتر است، تا جایی که بزرگ‌ترین مشکل عدم تعامل انجمن اولیا و مربیان با نظام آموزش و پرورش است. در سازمان آموزش و پرورش استثنائی باید قوی ترین رکن ارتباط نزدیک بین این مهره‌ها باشد، چرا که بسیاری از خانواده‌ها به مسئولان برای طرح مشکلات شان دسترسی ندارند. همچنین در مدارس استثنائی شاهد هستیم که سطح تحصیلی در این مدارس رو به افت است و دیگر نابینایان در این مدارس مثل سابق رتبه‌های قابل قبولی را در کنکور به دست نمی آورند.

نابینایان در صورت ورود به دانشگاه‌ها با چه مشکلاتی مواجه می‌شوند؟

وزارت علوم که پذیرای دانشجویان استثنائی است وظایف خود را به خوبی انجام نمی‌دهد، چرا که این وزارت فقط دانش‌آموزان نابینا را در دانشگاه‌ها پذیرش می‌کند، اما مسئول تامین کتب آنها در دانشگاه نیست. در گذشته تهیه کتاب مورد نیاز دانشجویان نابینا در قالب کتاب گویا، برلین و درشت نمایی توسط نهادهای وابسته به وزارت علوم انجام می‌شد و وزارت علوم هم به صورت پراکنده با موسسات عقد قرارداد می‌کرد و کتب را در دسترس دانشجویان قرار می‌داد، اما مدت هاست که این امر رها شده است و از نظم کافی برخوردار نیست، حتی تامین وسایل کمک آموزشی مثل رایانه، ویس ریکوردر، ماشین‌های تایپ و دستگاه‌های یاداشت بردار الکترونیک به عهده وزارت علوم است، اما در سطح پراکنده و به صورت نامنظم انجام می‌شود. این در حالی است که همچنان نظام امتحان دهی دانشجویان نابینا تابع هیچ بخشنامه‌ای نیست، چرا که یک دانشجو یا باید با کارمند آموزش امتحان بدهد یا خود منشی بیاورد و یا استاد را راضی کند تا شفاهی از او امتحان بگیرد، به گونه‌ای که باید تمام مشکلات خود را به کمک ارتباطات و دوستانش برطرف کند و این کار اصلا در شان دانشجو نیست. این در حالی است که در کشورهای توسعه یافته برای دانشجویان معلول دفترچه ویژه حل مشکلات راه اندازی شده است. با وجود این، قرار است که قانونی در مجلس وظایف مشخصی را برای وزارت آموزش عالی مشخص کند تا دانشجویان معلول از زمان ورود تا پایان تحصیلاتشان مورد حمایت قرار بگیرند.

همچنین مورد بعدی آموزش فنی و حرفه‌ای است، چرا که عده‌ای از نابینایان علاقه دارند که مثل افراد عادی دوره‌های آموزش تخصصی را گذرانده و وارد بازار کار شوند، گرچه سازمان فنی و حرفه‌ای کشور علی رغم سال‌ها مذاکره هنوز مسئولیت رسمی خود را برای ارائه آموزش فنی و حرفه‌ای متناسب با شرایط متقاضیان معلول مشخص نکرده، اما به این معنی نیست که این سازمان کاری در این زمینه انجام نداده است، چون مراکزی را در سطح کشور داریم که به معلولان آموزش می‌دهد، اما این مراکز بسیار محدودند و دستور العمل مشخصی برای آموزش‌های تخصصی متناسب با توان معلولان و آموزش مربیان ندارند. ما همچنین در این زمینه ماده جدیدی را به مجلس ارائه داده‌ایم که امیدواریم تصویب شود و سازمان فنی و حرفه‌ای نیز مسئولیت رسمی خود را بپذیرد. علاوه بر مشکلات آموزشی، نابینایان در توانبخشی ضعف دارند. مثال ساده مهم‌ترین مهارت آموزش تکنیک‌های تحرک و جهت یابی است، چرا که یک فرد نابینا باید بتواند به صورت ایمن حرکت کند و اگر این تکنیک که پایه ارتباط اجتماعی است، تقویت نشود او اصلا نمی تواند در مدارس و دانشگاه مفید عمل کند. بنابراین باید در این راستا اقداماتی را انجام داد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha