مردی جوان وقتی فهمید همكلاسی دوران ابتدایی‌اش با همسرش ارتباط دارد، نقشه قتل او را اجرا كرد.

قتل همكلاسی ابتدایی به خاطر همسر

سلامت نیوز: مردی جوان وقتی فهمید همكلاسی دوران ابتدایی‌اش با همسرش ارتباط دارد، نقشه قتل او را اجرا كرد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد،٢٤ مرداد پارسال، پلیس از وقوع یك فقره درگیری منجر به قتل در پارك چیتگر باخبر شد. دو مرد جوان سر یك زن با هم درگیر و یكی از آنها با اصابت چاقو كشته شده بود. پس از حضور ماموران، زنی كه درگیری به خاطر او اتفاق افتاده بود، ضمن معرفی شوهرش به عنوان ضارب، به داشتن ارتباط با مقتول اعتراف و تایید كرد كه شوهرش پس از اطلاع از این موضوع به پارك آمده و با مقتول درگیر شده است. چند روز بعد، متهم خود را به كلانتری معرفی كرد و با تایید اظهارات همسرش به عنوان عامل قتل بازداشت شد و پرونده‌اش برای رسیدگی در اختیار شعبه هشتم دادگاه كیفری استان تهران به ریاست قاضی حسین اصغرزاده و مستشاری حشمت‌الله توكلی قرار گرفت.


صبح دیروز در جلسه دادگاه، مادر مقتول تقاضای قصاص كرد. او گفت: «زن متهم از مدتی قبل با پسرم دوست شده بود. روز حادثه وقتی از خانه بیرون رفت، دیگر برنگشت تا اینكه از بیمارستان زنگ زدند و گفتند كشته شده. من قصاص می‌خواهم چون متهم پسرم را با نامردی كشت.» سپس متهم ٣٣ ساله پشت جایگاه ایستاد و با انكار قتل عمد گفت: «من آشنایی زیادی با مقتول نداشتم و فقط در دوران ابتدایی با او همكلاس بودم. به خاطر بیماری كبد پسر كوچكم، مجبور بودم مدام در بیمارستان باشم و دنبال پول دوا و دكتر بگردم. برای همین معمولا پنجشنبه و جمعه می‌توانستم به همسرم سر بزنم. روز حادثه تازه ناهار خورده و با موتور از خانه بیرون آمده بودم كه همسرم را در ماشین مقتول دیدم. تعقیب‌شان كردم. آنها به پارك چیتگر رفتند. به شكل مخفیانه نگاه‌شان كردم، دیدم مقتول همسرم را به زور به سمت خود می‌كشد. رفتم جلو. گفتم مگر خودت ناموس نداری. او پیاده شد و با چاقو به من حمله كرد. آن را از دستش گرفتم. این‌بار با قفل فرمان به سمتم آمد كه ناگهان چاقو در گردنش فرو رفت و كشته شد. من هم از ترس فرار كردم.»


اعتراف متهم در حالی بود كه او پیش از این در بازجویی‌ها گفته بود كه در پی تماس‌های مكرر همسرش، چاقو را از آشپزخانه برداشته و با آن به سراغ مقتول رفته است. همچنین به دستور قاضی اصغرزاده، صحنه جرم بازسازی و مشخص شد كه برخلاف گفته متهم، چاقو از بالا به پایین به گردن مقتول اصابت كرده است. به این طریق دفاعیات متهم پایان یافت و نوبت به همسر او به اتهام ارتباط نامشروع با مقتول رسید. او این اتهام را رد كرد و گفت: «مدتی پیش پسر كوچكم به خاطر بیماری هپاتیت فوت كرد و من هر پنجشنبه به بهشت‌زهرا، سرخاكش می‌رفتم. در همان‌جا، چندباری مقتول سر خاك پسرم آمد و از شوهرم بد گفت. می‌گفت چرا با او زندگی می‌كنی و طلاق نمی‌گیری؟ من هم همیشه با همسرم اختلاف داشتم و در مدت ٨ سال زندگی مشترك‌مان، مدام با هم دعوا داشتیم. به خاطر همین، حرف‌های مقتول در دل من نشست و به او علاقه‌مند شدم. با این حال ارتباط‌مان فقط در حد پیامك بود. او مدتی بعد از من خواست تا طلاق بگیرم و با او ازدواج كنم. سه هفته از آشنایی‌ام كه با مقتول گذشت به او گفتم خانواده‌ام مخالف طلاق هستند و نمی‌توانم از همسرم جدا شوم. او عصبانی شد و تهدیدم كرد اما من روی حرفم مانده بودم. تا اینكه روز حادثه، با اصرار او سوار ماشینش شدم. او در راه یك دست‌خط به من داد كه رویش نوشته بود حتما بعد از طلاق به خواستگاری‌ام می‌آید. همین‌طور كه رانندگی می‌كرد، مرا به چیتگر برد. در راه، شوهرم (متهم) دوبار زنگ زد و با عصبانیت پرسید كجایی. آن‌زمان پیش مقتول نشسته بودم. دست و پایم را گم كردم و گفتم پیش وسایل بازی پارك هستیم. خودش را رساند و با پیاده شدن مقتول از ماشین، با او درگیر شد. ابتدا مقتول چاقویش را بیرون آورد. من از دور دیدم كه ناگهان لباسش خونی شد. خودم را به او رساندم و سریع با اورژانس تماس گرفتم. چند بار گفتم احمد، زنده بمان. سعی كردم با دستمال جلوی خونریزی را بگیرم اما فایده‌ای نداشت و او پس از ٢٠ دقیقه فوت كرد.»


اعترافات متهمه باعث شد تا قضات به این نتیجه برسند كه اتهام ارتباط نامشروع در حد زنا منتفی است. به همین دلیل رییس دادگاه از او درباره ارتكاب ارتباط غیرزنا پرسید كه متهم با پذیرش آن گفت: «این اتهام را قبول دارم. مقتول من را دوست داشت و در همان سه هفته، طوری به من محبت كرده بود كه تا حالا از شوهرم آن رفتار را ندیده بودم.» در ادامه، متهم ردیف اول برای آخرین دفاع پشت جایگاه ایستاد و با تقاضای بخشش از اولیای دم گفت: «من قصد قتل نداشتم. آن روز چاقو به شكل اتفاقی به گردن مقتول خورد. من خاك پای خانواده مقتول هستم. اگر بخواهند، حاضرم مثل یك مورچه بمیرم اما از آنها می‌خواهم اگر می‌توانند، به اندازه یك مورچه به من فرصت بدهند و مرا ببخشند.» متهمه نیز گفت: «من بارها خواستم به خانه مقتول بروم و با مادرش حرف بزنم اما ترسیدم. از آنها طلب بخشش می‌كنم.»


در پایان دادگاه قضات وارد شور شدند تا رای نهایی را صادر كنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha