پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۹
کد خبر: 197782

خدمات بهداشتی و درمانی یکی از حقوق اولیه هر یک از شهروندان در جامعه است، اما مناطق حاشیه ای و روستاها، آن‌طور که انتظار می‌رود از این امکانات بهره مند نیستند. به گفته وزیر بهداشت ۴۰ شهر در اطراف تهران ساخته شده که بیمارستان ندارند.

سلامت حق حاشیه نشین‌هاست

سلامت نیوز:  خدمات بهداشتی و درمانی یکی از حقوق اولیه هر یک از شهروندان در جامعه است، اما مناطق حاشیه ای و روستاها، آن‌طور که انتظار می‌رود از این امکانات بهره مند نیستند. به گفته وزیر بهداشت ۴۰ شهر در اطراف تهران ساخته شده که بیمارستان ندارند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه آرمان،امیرمحمود حریرچی، متخصص سلامت عمومی  می‌گوید: «نظام سلامت ما باید خدمات درمانی را برای حاشیه‌نشین‌ها به عنوان یک حق بشناسد. آنچه در کشور ما انجام می‌شود تنها نام پزشک خانواده است.»

با توجه به گفته‌های وزیر بهداشت، ۴۰ شهر حاشیه ای در اطراف تهران ساخته شده اما بیمارستان ندارند، ارزیابی شما از این مساله چیست؟

به نظر من در مورد این مساله حقی برای حاشیه نشین‌ها قائل نیستند. در حال حاضر ۱۲ میلیون حاشیه نشین در کشور داریم و من آنها را پناهندگانی می‌دانم که در حاشیه شهرها اسکان گزیده‌اند تا بتوانند از امکانات شهرها استفاده کنند. نظام سلامت ما باید خدمات درمانی را برای حاشیه نشین‌ها به عنوان یک حق بشناسد. هرکسی که در این مملکت زندگی می‌کند باید در مورد سلامت خود احساس آرامش داشته باشد. متولیان این امر مسئولیت را به گردن هم می‌اندازند، سلامتی حق مردم به ویژه محرومان است و بخشی از محرومان ما همین حاشیه نشین‌ها هستند. البته نمی‌توان توقع داشت که برای هر ۴۰ شهر حاشیه که بدان اشاره شد بیمارستان تاسیس شود اما با توجه به جمعیتی که این شهرک‌ها دارند باید حداقل یک درمانگاه داشته باشند. در بسیاری از این نقاط یک مرکز بهداشتی درمانی ایجاد می‌شود که اگر مساله بیمار حاد باشد به بیمارستان‌ها ارجاع می‌شوند که به طور عمده دولتی هستند. در مورد روستاها هم مراکز بهداشتی درمانی با فاصله ای وجود دارد که مردم از آنها استفاده می‌کنند اما نکته‌ای که باید به آن توجه شود این است که حاشیه نشین‌ها نه روستایی محسوب می‌شوند و نه شهری. این مشکل زمانی در مورد ایلات و عشایر وجود داشت که به دلیل یکجانشین نبودن آنها بحث سرویس‌های درمانی و بهداشتی با مشکل روبه‌رو می‌شد. حداقل کاری که می‌توان در مورد حاشیه‌ها انجام داد این است که خدمات بسیاری به آنها داده شود که آن هم وجود ندارد. اسلام روی سلامت و امنیت افراد تاکید کرده است و باید برای مردم در این زمینه حق قائل شد. ۱۲ میلیون حاشیه نشین که آسیب پذیر هم هستند در عمل به حال خود رها شده اند.

شهرهای حاشیه‌ای جز بحث بیمارستان، به لحاظ سایر استاندارد‌ها در چه وضعی به سر می‌برند؟

نه تنها بیمارستان بلکه از هیچ استانداردی برخوردار نیستند. من در مورد این افراد از کلمه حاشیه نشین استفاده نمی‌کنم بلکه آنها پناهنده هستند. پشت سرشان همه پل‌ها خراب شده و روبه‌رویشان هم خبری نیست. هیچ کدام از حقوق اولیه برای این افراد وجود ندارد. بهداشت و درمان که ندارند، آموزش مناسبی هم که وجود ندارد. حتی امنیت آنها هم مختل است. اینکه گفتم به شدت آسیب‌پذیرند به بحث امنیت آنها اشاره داشتم؛ بیشترین تجاوز در مناطق حاشیه‌ای اتفاق می‌افتد، کودک آزاری و دسترسی آسان به مواد مخدر و... در این مناطق بیشتر از مراکز شهری است.

چطور می‌شود از این رابطه مرکز پیرامونی که شکل گرفته، مرکززدایی کرد؟

به طور کلی و بر اساس نظریات، قدرت در مرکز تمرکز می‌یابد. ۱۰ درصد دارا در مرکز قرار می‌گیرند و ۹۰ درصد ندار به حاشیه‌ها رانده می‌شوند که به آنها پیرامونی گفته می‌شود. همیشه وضع به این صورت است که نمایندگان، خود را نماینده مرکز می‌دانند و توجهی به حاشیه ای‌ها نمی‌شود. شهرداری‌ها خود را نماینده مرکز می‌دانند نه پیرامون. به همین صورت است که همه امکانات در مرکز تمرکز می‌یابد و باعث بی عدالتی می‌شود.

توزیع خدمات درمانی چطور می‌تواند باعث مهاجرت شود؟

۱۰ درصد کسانی که گرفتار بیماری‌های صعب‌العلاج هستند زیر خط فقر قرار دارند. زمانی که امکاناتی برای درمان وجود نداشته باشد، فرد مجبور است به مرکز مراجعه کند که امکان درمان در آن وجود دارد. اطراف بیمارستان‌های بزرگ پر است از کسانی که از شهرستان‌های اطراف مراجعه می‌کنند و مجبورند در آنجا اسکان پیدا کنند چون امکان درمان در شهرشان وجود ندارد. این صحنه بسیار دیده شده است که افراد بسیاری اطراف بیمارستان‌های کلانشهرها چادر می‌زنند تا بتوانند درمان خود را پیگیری کنند. این مهاجرت یک روند خودکار دارد چون امکاناتی در شهرهای پیرامونی وجود ندارد. آرامش روانی در مورد وضعیت سلامت برای شهرهای حاشیه ای و روستاها وجود ندارد و کافی است که این افراد دچار بیماری‌های خاص شوند تا وضع وخیم‌تر شود و مهاجرت یکی از پیامدهای این مساله است. از سوی دیگر گفته می‌شود که باید جلوی مهاجرت‌ها گرفته شود، درحالی‌که این افراد برای حفظ جانشان مهاجرت می‌کنند. بسیاری از موارد را دیده ام که افراد برای استفاده از خدمات درمانی در کنار شهرهای بزرگ به صورت موقت زندگی کرده اند. براساس بررسی‌های صورت گرفته نزدیک به ۸۰ درصد کارتن خواب‌ها از روستا به شهر آمده اند.

بسیاری از مردم روستا از این امر که پزشک روستا شنبه تا چهارشنبه در روستا حضور دارد و آخر هفته ویزیت نمی‌شوند شکایت دارند. نظر شما در مورد طرح پزشک خانواده در روستاها چیست؟

نظام سلامت ما نیاز به یک تغییر بنیادی دارد. پزشک خانواده باید بتواند ۸۰ درصد مراجعان خود را درمان کند و بقیه را به بیمارستان‌های شهری ارجاع دهد. پزشک خانواده باید در راستای پیشگیری هم موثر باشد. آنچه امروز داریم پزشک خانواده نیست بلکه یک مرکز بهداشت و درمان در روستاست که یک پزشک دارد و در اکثر موارد پزشکان طرحی هستند، به این معنا که برای گذراندن طرح خود به آن روستاها فرستاده شده و نوعی از اجبار را برای خود حس می‌کنند یا پزشکانی به دلیل بیکاری به این مناطق می‌روند. اکثر پزشکانی که در مراکز روستایی فعالیت دارند بومی نیستند و زندگی شهری داشته اند. به همین دلیل آخر هفته‌ها از روستا خارج می‌شوند. البته شما می‌گویید آخر هفته‌ها در صورتی که در طول هفته هم به طور کامل حضور ندارند. بسیاری از این پزشکان برای مسئولان شرط می‌گذارند که دائم در روستا حضور نداشته باشند. البته امکانات و حقوقی که برای این پزشکان در نظر گرفته شده بسیار پایین و در سطح حداقل‌هاست. شرایط برای این پزشکان هم مطلوب نیست چون هم مسئول آن مرکز هستند، هم باید ویزیت بیمار داشته باشند و همچنین به صورت سیار به روستاهای اطراف خدمات بدهند. در چنین شرایطی پزشک روستا منتظر این است که طرحش تمام شود و به شهر خود بازگردد یا اگر طرحی نیست تمام سعی خود را می‌کند تا بتواند تخصصی بگیرد. تخصص گرایی آفتی است که امروزه در جامعه ما وجود دارد و مردم با کوچک‌ترین مشکلی به متخصص مراجعه می‌کنند در حالی‌که در کشورهای پیشرفته، پزشک خانواده مسئول تعدادی از افراد است که بیمارستان‌ها این افراد را بدون مراجعه به پزشک خانواده پذیرش نمی‌کنند. اگر پزشک خانواده تایید کرد، متخصص بیمارستان بیمار را ویزیت می‌کند. آنچه در کشور ما انجام می‌شود تنها نام پزشک خانواده است. پزشک خانواده در کشورهای پیشرفته در استخدام دولت است و حقوق مناسبی دریافت می‌کند و حسرت متخصص شدن را نمی‌کشد و خود را متخصصی می‌داند که می‌تواند از نوزاد تازه متولد شده تا افراد ۹۰ ساله را پذیرش کند. با این سیستم ارجاع که یادآور شدم در ۸۰ درصد مراجعات مشکل حل می‌شود. ۱۵ درصد هم با مراجعه به بیمارستان‌های شهری درمان می‌شوند و فقط پنج درصد افراد هستند که به متخصص مراجعه می‌کنند. درحالی که در کشور ما این مساله وارونه است و بیشترین مراجعه را به متخصصان داریم. پس پزشکان هم به دنبال تخصص می‌روند.

بحث دیگری وجود دارد که به گفته خود مسئولان، بخش بزرگی از حاشیه نشین‌ها کارگرانی هستند که حق بیمه پرداخت می‌کنند. از سوی دیگر مناطق حاشیه ای در بسیاری از موارد حتی درمانگاه هم ندارند که بیمه‌ها را در عمل بدون استفاده می‌کند. ارزیابی شما چیست؟

این مساله مانند یک بازی است که من نام آن را لکه گیری می‌گذارم. کارگران شامل قانون کارند و چون مشمول قانون کار هستند دفترچه بیمه دارند، حق کارفرما و کارگر پرداخت می‌شود و... . با این تعرفه‌ها و قیمت‌های بالا، بیمه‌ها از پس این مساله بر نمی‌آیند. شرایطی ایجاد شده که دفترچه‌های بیمه در عمل ارزشی ندارند. کسی که در یک منطقه حاشیه ای زندگی می‌کند، با این دفترچه به کجا می‌تواند مراجعه کند؟ کدام درمانگاه؟ کدام مرکز؟ این مسیر فرد را به سمت مراکز خصوصی می‌کشاند که یا این دفترچه‌ها را قبول ندارند یا اگر قبول کنند مبلغی که شامل بیمه می‌شود در میان تعرفه‌های بالا گم می‌شود. در برخی موارد هم تجویزهایی می‌شود که در واقع نیازی به آنها نیست و به بیمار تحمیل می‌شود. این در صورتی است که این موارد شامل بیمه هم نمی‌شود و بیمار مجبور است هزینه‌ها را ازجیب خود تقبل کند. خدمات بهداشتی درمانی باید با یک ساعت پیاده‌روی در اختیار افراد قرار بگیرد که یک استاندارد تصویب شده جهانی است. این قانون چهل سال قدمت دارد و نام آن سلامت برای همه است. بیمارستان‌های دولتی بسیار زحمت می‌کشند اما نوبت‌هایی که به مردم داده می‌شود بسیار طولانی است. یک زمانی خدماتی که در بیمارستان‌ها با دفترچه انجام می‌شد بعد از پرداخت بیمار به او پس داده می‌شد اما امروز دفترچه بیمه آن‌طور که باید کاربرد ندارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha