سلامت نیوز: جامعه ایران در حال گذار تاریخی است و در چنین جامعهای دور از انتظار نیست که خشونت شکل بگیرد؛ عدم ارتباط صحیح افراد با یکدیگر، یکی از ویژگیهای دوران گذار در جامعه ایرانی است وآموزش مهارتهای ارتباطی میتواند به کاهش خشونت در روابط افراد کمک کند.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه اطلاعات نوشت: عنان از کف داده بود، با آجر به سر زنش کوبید، با ضربات چاقو بدنش را خونین کرد و دستآخر با چماق به سرش زد، تا او بمیرد. زن به قتل رسید، آنهم جلوی چشم پسرش. حالا وقت فرار بود. مرد، پا روی پدال گاز خودرو پرایدش در جاده کمربندی میراند که به تریلر زد و خودش هم درجا مُرد.اینکه چه شد که او چماق و آجر بهدست گرفت تا زنش را بکشد کسی نمیداند؛ راز این زن و شوهر سر به مُهر است، اما جزییات حادثه میگوید این مرد معلم بود، سرشناس بود، آرام بود، بچههای خوبی داشت و....
زنی در اطراف تهران، صبح وقتی همسرش حاضر نشد که بیدار شود تا باهم صبحانه بخورند،عنان اختیار از کف داد، اورا کشت و بعد به سراغ بچههایش که مشغول تماشای تلویزیون بودند رفت وآنهارا نیز با ضربات چاقو از پای درآورد. این زن وقتی میخواست خودش رااز بالکن طبقه سوم ساختمان به پائین بیندازد، با دخالت پلیس نتوانست. او مدعی شد که همسرش قصد ازدواج با زن دیگری را داشته وبه همین دلیل تصمیم به قتل همه اعضای خانوادهاش گرفته است.بررسیهای نشان میدهد متهم به قتل دچارافسردگی بوده است.
چگونه آدمهایی مانند آن مرد و زن که ظاهرا زندگی آرامی را میگذراندند، پس از چندسال زندگی مشترک، قاتل میشوند؟ درصفحه حوادث روزنامهها، پیوسته ماجراهایی از این قبیل را میخوانیم و میبینیم.
گاهی انسانهایی که حتی تصورش را نمیکردند که روزی بتوانند به کسی آسیب رسانند، یکباره در جریان یک درگیری و یا بر اثر یک لحظه غفلت، به یک قاتل تبدیل شدهاند.
سرهنگ حمید مکرم ـ معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران دراین باره میگوید:درحادثه تهران، متهم به قتل دچار بیماری افسردگی بوده و تحت نظر پزشک قرار داشته است واحتمالا تصوراتی درباره رفتار همسرش و وجود فرد دیگری در زندگی او سبب شده است که دست به جنایت بزند.
این کارشناس پلیس آگاهی تهران با بیان اینکه تحقیقات تکمیلی انگیزه این جنایت را مشخص خواهد کرد، میافزاید:دلایل پدیده همسر کشی که در بعضی شهرها رخ میدهد، نیاز به بررسیهای دقیق تری دارد وتحلیل این پدیده نه فقط کهنه نگری نیست، بلکه هشداری برای پیشگیری از خشونتهایی است که مانند زخم قدیمی و چرکین، یکی از ابعاد آسیبهای اجتماعی محسوب میشود.
سرهنگ مکرم اضافه میکند: هیچ انسانی قاتل و آزاررسان متولد نمیشود و هیچ ازدواجی برای طلاق صورت نمیگیرد، اما شرایط اجتماعی، گاهی به بحرانهای مدنی و اجتماعی میانجامد.
معاون پلیس آگاهی تهران اظهار میدارد: در نهاد همه انسانها عشق و همزیستی با دیگران وجود دارد، اما فقرهای فرهنگی و اقتصادی موجب میشود در مواردی زندگی بشر دوستانه به خودآزاری و دگرستیزی منجر شود، چرا که محرومیت و محدودیت 2 عامل اصلی نا فرمانی از خویشتن است که به نا فرمانی مدنی میانجامد، به این معنی که انسان ابتدا از خود بیگانه میشود وسپس به بیگانگی با جامعه میرسد که مقولههای اعتیاد و خود کشی را هم باید از این زاویه، نگاه کرد.
این کارشناس جنایی پلیس تاکید میکند: تأثیر مشکلات اقتصادی و فرهنگی را نمیتوان در ارتکاب به قتلها انکار کرد، همین مشکلات به ظاهر کوچک سبب وقوع جرم در جامعه میشود و افزایش پدیده شوم قتلهای خانوادگی و همسر کشی، اعلام خطر جدی برای جامعه است.
سرهنگ مکرم درباره انگیزههای ارتکاب قتل میافزاید: یکی از انگیزه ها میتواند خودپرستی باشد، یعنی فرد برای نجات خود، دست به قتل بزند، مانند کشتن شوهر به دلیل بدرفتاری و برای رهایی یافتن از زجرو شکنجههای او.
انگیزه دیگر هم حفظ آبرو و حیثیت است که در این مورد قتل معمولاً به دلیل افترا و تهمت و هتک حرمت، رخ میدهد.
این کارشناس جنایی، حرص و طمع مال رااز دیگر انگیزههای قتل عنوان میکند و میافزاید: گاهی ارتکاب قتل به هنگام سرقت و یا برای تصاحب آن صورت میگیرد و جریحه دار شدن غرور و احساسات، انگیزه دیگری برای آدمکشی است، مانند کشتن دختری که خواستگارش را جواب کرده است.
**عقدههای چهارگانه انسان
مهدی مسلمیفر ـ روانشناس معتقداست:هر آدمی میتواند هستههای ناگوار احساسیای را با خودش حمل کند؛ هستههایی که در جایی ممکن است بترکند!
این روان شناس میگوید: در تحلیل روانشناختی چنین ماجراهایی باید به تیپهای شخصیتی افراد، حوادث ناگوار کودکیشان و همچنین شرایط اجتماعی نگاه کرد، که افراد را به این مرحله از خشونت میرساند.
این مشاور و هیپنوتراپیست درباره ناخودآگاه آدمها میافزاید:هر آدمی مجموعهای از احساسات را در خودش دارد که منجر میشود در مواقعی ماشه اتفاقات خشونتبار توسط او چکانده شود. سیر احساسی هر آدمی از کودکی تا بزرگسالی ادامه پیدا میکند، از کتکخوردن گرفته تا تحقیر در کلاس درس که احساساتی را از خودآگاهِ ما، به ناخودآگاهمان میفرستند.
مسلمی فر با اشاره به عقدههای فردی ادامه میدهد: ممکن است در هر آدمی هستههای ناگوار و تلخی از کودکی ایجاد شده باشد که تکامل پیدا نکرده است، هستههایی که بهنام عقدهها ایجاد میشوند.
این روانشناس میافزاید: عقده در زبان عامیانه پدیدهای منفی است، درحالی که لزوما منفی نیست؛ مانند کسی که در کودکی هرباره خواسته است خلاقیت یا کنجکاویای انجام دهد، خانواده جلویش را گرفتهاند و درنهایت در بزرگسالی این عقده و خلاقیت به شکل نخبهگرایانهای درآمدهاست، درنتیجه عقده میتواند بهعنوان مرکز جذابیت در یک فرد باشد.
به اعتقاد این مشاور و روانشناس از این که بگذریم، به مشهورترین عقده در روانشناسی میرسیم که عقده حقارت است؛ عقدهای که در بزرگسالی میتواند به تمایل به اعمال قدرت معطوف شود.
مسلمیفر میگوید: این دست از عقدهها در برخی جوامع بیشتر هم هست؛ مثلا جوامعی که در آنها الگوهای انتخاب کمتری وجود دارد، اما مشخصاً در جوامع توسعهیافتهتر که امکان رشد استعدادها بیشتر وجود دارد، رشد عقدههایی از این دست نیز کمتر است.
این روانشناس 4 نوع عقده در افراد را برمی شمردومی افزاید:نخستین آنها عقدههای تسعیدی است، که خیلی از نوابغ داشتهاند. در این نوع عقده تحقیر فرد اثری معکوس میگذارد و منجر به رشد یک فرد میشود.
نوع دوم عقده، به شکل اعتراض است ؛ دانشآموزی را تصور کنید که در کلاسدرس توسط معلمش تحقیر شده است، چون نمیتواند به معلمش بگوید چرا به من توهین میکنی، به خیابانها میرود و روی بدنه خودروها خط میاندازد.
مسلمیفراضافه میکند: فرقی ندارد که چهکسی چنین عقدهای را بروز دهد؛ این عقدهگشایی از هر آدمی برمیآید، چرا که خود محدودیت میتواند عامل عقدهگشاییهای معترضانه باشد. اما دستهای از عقدهها هم حل شدنی است و تربیت درست و تحصیلات، میتوانند احساسات سرکوبشده افراد را جبران کنند.
به اعتقاد این روانشناس از این 3 نوع عقده که بگذریم به بحثی میرسیم که میتوانیم با آن دلیل اعمال خشونت بسیاری افراد را بفهمیم؛ افرادی که بهنظر نمیرسد بتوانند قاتل باشند.
این مشاور و هیپنوتراپیست ادامه میدهد: دسته دیگری از عقدهها، به شکل نامتکامل باقی میمانند. در این حالت فرد نمیتواند عقدهاش را بروز دهد و در نتیجه عقده در درون او باقی میماند. بر این اساس در موقعیتهایی فرد قادر است اعمال خشونت کند که در اینجا میتواند معلم، مدیر و یا پزشک باشد.
**شخصیتهای افسرده
مسلمی فر تاکید میکند: باید بگوییم عقدههایی از نوع نامتکامل، برخلاف تصور ما بیشتر گریبانگیر به اصطلاح بچهمثبتهاست! درست همان کسانی که ارتباط کمتری با دنیای بیرون از خود دارند و شاید افرادی با وقار و مظلوم به نظر آیند.
این روانشناس درباره انواع شحصیت افزایی که میتوانند به ناگهان دست به اعمال خشونت بزنند میگوید:شخصیتهای افسرده و وسواسی مانند فنری هستند که در طول سالهای زندگی دائم جمع میشوند و بازخورد نمیدهند و بالاخره در نقطهای به ناگهان بیرون میجهند.
مسلمیفرمیگوید: امروزه با شخصیتهایی در جامعه روبرو هستیم که «ضداجتماعی» هستند. تشخیص این افراد سخت است، آنها گزینههای دومی هستند که به شکل یک معلم معتبر، دندانپزشک و امثال آنها فعالیت میکنند.
این روان شناس معتقداست: چگونگی سیر زندگی افراد در اقدامات آینده آنها، نقشی اساسی دارد. در آموزههای مذهبی ما نیز آمده است که باید اجازه داد کودک تا رسیدن به 7سالگی، پادشاهی کند!
این مشاورروانشناسی اظهار میدارد: بنابر آموزههای دینی، اگر ما نفس کسی را عزیز بداریم، سبب میشود تا او یک جامعه را عزیز بدارد و اگر نفس کسی را ضعیف کنیم، میتواند خلقی را به ستوه آورد.افراد افسرده به خودشان میگویند ما چیزی برای از دست دادن و توانی برای مبارزه نداریم، درنتیجه همین میشود که مردی پس از کُشتن همسرش، خودش را هم به زیر تریلر میفرستد!
این کارشناس شخصیتهای افسرده را در کنار شخصیتهای دوقطبی و افرادی که تکانههای اضطرابی دارند، سه تیپ شخصیتی میداند که میتوانند رفتارهایی پرخطر انجام دهند.
**آموزشِ رفتارهای پیشگیرانه
مسلمیفر،آموزش رامهمترین راه برای کنترل رفتاری تیپهای شخصیتی یاد شده و رفتارهای غیرعقلانی آنان میداند واضافه میکند: برای کاهش رفتارهای خشونتآمیز در جامعه و رساندن افراد به سلامت روان، به آموزش افراد و همچنین پیشگیری از جرایم نیاز است به عنوان مثال اگر فردی در خیابان ، هنگام رانندگی به شما ناسزا گفت، یا جلویتان پیچید، عقل میگوید که از مقابله به مثل با او پرهیز کنید که این اقتضای عقل از آموزش سر بر میآورد.
این روانشناس به مبحث توسعه نیز اشاره میکند و میگوید: توسعهنیافتگی یکی از دلایل دیگر اعمال خشونتهای فردی و اجتماعی است؛ چراکه توسعهیافتگی محدود به اقتصاد نمیشود، بلکه در هر سطح اعم از خانواده، فرهنگ، سینما و مسابقات فوتبال هم به چشم میخورد.
این هیپنوتراپ تاکید میکند: جامعه ایران در حال گذار تاریخی است و در چنین جامعهای دور از انتظار نیست که خشونت شکل بگیرد؛ عدم ارتباط صحیح افراد با یکدیگر، یکی از ویژگیهای دوران گذار در جامعه ایرانی است وآموزش مهارتهای ارتباطی میتواند به کاهش خشونت در روابط افراد کمک کند.
**گناه کبیره
در دین مبین اسلام و قرآن مجید، قتل یکی از گناهان کبیره و نابخشودنی است و مجازات آن، قصاص است. مصداق آن هم در سوره مائده آیه 32 آورده شده است که میفرماید: «به بنی اسرائیل حکم کردیم که هر کس شخصی را بدون حق و یا بی اینکه فساد و فتنهای کرده است بکشد، مانند این است که همه افراد را کشته است و هر کس شخصی را زندگی بخشد، مانند اینست که همه افراد را زندگی بخشیده است».
ویا در آیه 33 سوره بنی اسرائیل میفرماید: نفسی را که خداوند محترم ساخته است، به ناحق مکشید، کسی که به ستم کشته شود، برای ولی او سلطهای خاص قرار دادهایم، پس اسراف در قتل نخواهد کرد، زیرا او (ولی دم ) از جانب شریعت الهی یاری شده است».
ارتکاب قتل یا با تصمیم قبلی و برنامه ریزی شده انجام میگیرد و یا اینکه تحت یک محرک شدید و در حالت بحرانی اتفاق میافتد. قاتلان معمولاً از روشهای گوناگونی استفاده میکنند که از جمله به آتش زدن، خفه کردن، به دار آویختن، سم دادن، فرو بردن اجسام نوک تیز مانند چاقو به قسمتهای حساس بدن و شلیک گلوله، میتوان اشاره کرد.
**اختلالات روانی
علی کاظمی ـ مدیرکل امور اسناد و مترجمان قوه قضاییه درباره قتلهای خانوادگی، با بیان اینکه گاهی این قتلها دلایل روانشناختی دارند، میگوید: ممکن است پدر یا مادری دچار اختلالات روانی مانند پارانویا، دو قطبی بودن شخصیت و یا سایر اختلالات روانی باشند که گرفتن تصمیمات اشتباه و انجام اقدامات نادرست توسط آنان را به همراه میآورد.
این حقوقدان میافزاید: به عنوان مثال در یک پرونده پدر خانواده یادداشتی را که در آن نوشته شده بود «ساعت 11 امشب» روی میز دیده و براساس همین یادداشت همسر خود را با 11 ضربه چاقو به قتل رسانده بود! قاتل در توضیح عمل خود عنوان کرده بود؛ «همسر و فرزندانم قرار گذاشته بودند؛ ساعت 11 شب من را بکشند که من هم پیش دستی کردم و با کشتن همسرم، جلوی این کار را گرفتم!».
کاظمی ادامه میدهد:این اقدام مرد به دلیل اختلال روانی و منفینگری وی بوده و به عبارت دیگر، مشکلات روحی و روانی او سبب این اقدام شده است، از اینرو باید چنین افرادی را شناسایی کنیم و ضمن انجام اقدامات روانشناختی، مهارتهای زندگی را نیز به آنان آموزش دهیم.
مدیرکل امور اسناد و مترجمان قوه قضاییه با اشاره به اینکه گاهی قتلها ریشه در مسایل خانوادگی دارد، میافزاید: در این مورد اعضای خانواده دچار اختلاف میشوند، کنترل خود را از دست میدهند و به یکدیگر آسیب میرسانند که از این دست پروندهها زیاد داریم. ضروری داردمهارتهای کنترل خشم و شیوههای زندگیهای مشترک و همسرداری به افراد آموزش داده شود.
کاظمی با بیان اینکه در قتلهای خانوادگی معمولا دختران آماج جرائم بیشتری قرار میگیرند، عنوان میکند: این موضوع نیاز به تغییر فرهنگ و الگوهای فرهنگی دارد. باید خرده فرهنگهای نادرستی که فرزندان را مانند شی تلقی میکند که مالکیت آنان با پدران است و آنان میتوانند به هر شکل بخواهند با آنان رفتار کنند، از میان برود.
این قاضی دادگستری میافزاید: در جامعه متمدن افراد سعی میکنند با یکدیگر برخورد عقلانی داشته باشند، حال آن که امروزه بسیاری از افراد احساسی و غریزی عمل میکنند که نتیجه آن هم خشونتی است که در جامعه وجود دارد.
**ضرورت آموزش خانوادهها
صاحب نظران و متخصصان امور خانواده معتقدند که مفاهیم فرهنگی و حقوقی و مسئولیتهای زن و مرد در خانواده و جامعه، نیازمند باز خوانی و اصلاح است و باید تعریفی درست و جامع و مورد توافق از خشونتهای خانگی و مصادیق آن در زندگی امروز و روابط زوجین در خانوادهها ارائه شود و در این مورد به افراد، خانوادهها، تصمیم گیرندگان و سیاست گذاران، اطلاع رسانی صورت گیرد.
آموزش مسائل خانوادگی به همسران از اقدامات مهم پیشگیرانه است و مسائلی مانند راههای حل مسئله و شیوههای مذاکره، استفاده از روشهای تفاهمآمیز، چگونگی برخورد با همسر، روش مناسب نقد با حفظ احترام متقابل و توجه به نیازهای همسر، میتواند از موضوعات مهم برای آموزش خانوادهها باشد. در مجموع، اگر سطح فرهنگ زناشویی از آغاز یا اوایل ازدواج ارتقا داده شود، مشکلات بعدی کمتر خواهد بود.
موضوع خشونتهای خانوادگی بهمنزلة بخشی از مسائل در آموزش زندگی خانوادگی و روشهای حل مسالمتآمیز اختلافات، باید کانون توجه قرار گیرد و این کار از تعارض پیشگیری میکند. ولی اگر رفتارهای زن مطابق تصورات مرد نیست، یا انتظارات آنان از یکدیگر نامشخص یا زیادهطلبانه باشد، بروز تعارض اجتنابناپذیر است. در این اوضاع معمولاً مرد دلایل گوناگون مختلف به رفتارهای خشونتآمیز دست میزند.
**راهکارهای پیشگیری
کارشناسان برای پیشگیری از وقوع خشونت های خانوادگی، راهکارهای زیر را توصیه میکنند:
ـ آشنایی بیشتر افراد با آموزههای قرآنی و دینی و در نتیجه سعه صدر آنها در نزاعها و دعواهای خانوادگی.
ـ تلاش برای برطرف کردن بیماریهای روحی و روانی افراد در جامعه مورد نظر.
ـ ارائه آموزشهای لازم از طریق نصب بنر و تبلیغات تلویزیونی و همچنین ساخت فیلم های مستند در این زمینه.
ـ کنترل و نظارت بیشتر مسئولان مربوطه و جمع آوری انواع آلات قتاله، از جمله چاقو، قمه و اسلحههای غیرمجاز در حد امکان.
- تسریع در صدور احکام قطعی و سرسختانه و همچنین اجرای به موقع آن در مورد قتلهای عمدی و سریالی.
- تثبیت اسناد مالکیت و حل به موقع مشکلات مردم بخصوص درباره املاک و زمیـنهای آنـها توسط ریش سفیـدان محلی، زیرا یکی از اصلیترین علل قتل در بعضی استانها، نزاع افراد بر سر ملک و زمین است که نهایتا به قتل یکی از طرفین نزاع میانجامد.
- ریشه یابی علل اصلی و تلاش برای ارائه راهکارهای مناسب مانند حل مشکلات به صورت بومی و محلی، سخنرانی ائمه جمعه و طلاب در مساجد و حسینیهها پیرامون موضوع و ارشاد و هدایت مردم به صلح و آرامش.
- حضور به موقع پلیس در همه صحنهها و دسترسی آسان مردم مناطق روستایی به مراجع قضایی.
جامعه ایران در حال گذار تاریخی است و در چنین جامعهای دور از انتظار نیست که خشونت شکل بگیرد؛ عدم ارتباط صحیح افراد با یکدیگر، یکی از ویژگیهای دوران گذار در جامعه ایرانی است وآموزش مهارتهای ارتباطی میتواند به کاهش خشونت در روابط افراد کمک کند.
نظر شما