سه‌شنبه ۲ آذر ۱۳۹۵ - ۱۶:۱۲
کد خبر: 198948

دختر چهار ساله‌ای به نام نورا، اهل کشور گرجستان، همراه مادرش به فروشگاه مواد غذایی رفت تا مقداری کیک و کلوچه بخرد. وقتی نورا از فروشگاه بیرون آمد زندگی یک انسان را تغییر داده بود.

لبخندی که دخترک به پیرمرد هدیه داد

سلامت نیوز: دختر چهار ساله‌ای به نام نورا، اهل کشور گرجستان، همراه مادرش به فروشگاه مواد غذایی رفت تا مقداری کیک و کلوچه بخرد. وقتی نورا از فروشگاه بیرون آمد زندگی یک انسان را تغییر داده بود.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران، تارا وود مادر نورا به خبرنگار سی‌ان‌ان می‌گوید: «اواخر ماه گذشته نورا چند کلمه به پیرمردی گفت که در راهروی فروشگاه از کنارش عبور کرد. این پیرمرد تنها با قیافه‌ای چون سنگ در راهرو بود.»
نورا از روی کالسکه خرید فریاد کشید: «سلام، بابابزرگ. امروز تولدمه.»
قیافه پیرمرد عوض شده و صورتش درخشید.
او پرسید: «امروز چند سالت شده؟»
آنها کمی با هم حرف زدند و بعد همدیگر را در آغوش گرفتند.
مادر ادامه داد: «آنها فقط 10 دقیقه در فروشگاه مواد غذایی با هم حرف زدند، اما احساس بین آنها جادویی، شگفت انگیز و مقدس بود.»
مادر و دختر با خاطره خوبی فروشگاه را ترک کردند. همان جا نورا از مادرش خواست تا عکسی از او با این پیرمرد بگیرد.
این داستان می‌توانست همین جا به پایان برسد، اما این گفت‌و‌گوی کوتاه آغاز یک رابطه فوق‌العاده بود.
وقتی تارا وود این عکس را در شبکه اجتماعی به اشتراک گذاشت، یک نفر آن مرد پیر را شناخت، اطلاعات تماسش را برای مادر نورا گذاشت و زیر عکس نوشت: «از وقتی که همسر این پیرمرد از دنیا رفته، نخستین بار است که لبخندش را می‌بینم.»
دن پترسون 82 ساله، همسر محبوبش را در ماه مارس از دست داده و گرفتار افسردگی حاد شده بود. شش ماه بعد، او به طور اتفاقی با نورای سرحال و شاد در فروشگاه رو به رو شده بود.
آقای پترسون به خبرنگار سی‌ان‌ان می‌گوید: «آن روز را داشتم با غم و حس ترحم به خودم سپری می‌کردم. دلم به حال خودم می‌سوخت. امّا این دختر احساسم را عوض کرد.»
آقای پترسون به آرایشگاه رفت و به سر و وضعش رسید. سپس این مادر و دختر را برای شام به خانه‌اش دعوت کرد. در هفته‌های بعد، رابطه آنها آن قدر به هم نزدیک و صمیمی شده بودند که این مرد را «آقای دن» صدا می‌زدند.
روز عید شکرگزاری، نورا آقای دن را برای میهمانی به خانه‌شان دعوت کرد تا شب را همراه او، پدر و مادرش و شش خواهر و برادرش بگذارند.
آقای پترسون به سی‌ان‌ان گفت: «این دختر عمق عشق و دوست داشتن را نشانم داد؛ در حدی که فکر نمی‌کردم وجود داشته باشد.»
تارا وود هم گفت: «اگر حواسمان به اطرافمان و آدم‌هایی که از کنارمان عبور می‌کنند باشد، شاید متوجه نشویم که ممکن است چه تأثیر خاصی روی آنها و زندگی‌شان بر جای بگذاریم.» باید بدانیم حتی یک لبخند ممکن است مسیر زندگی یک آدم را تغییر بدهد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha