قطره‌های اشک روی صورت سوخته و پر فراز و نشیب سیما چشمک می‌زند، با دستانی که یکی در میان انگشت ندارد اشک‌هایش را پاک می‌کند؛ خدا می‌داند این اشک‌ها به یاد سیران غلت می‌خورند یا سارینا (دو دانش‌آموز فوت شده در حادثه شین‌آباد) شاید هم این اشک‌ها برای دل خود سیما و چهره سوخته‌اش است که تا آخر عمر یادگاری کوتاهی و بی‌تدبیری عده‌ای دیگر را باید یدک بکشد.

دانش‌آموز شین‌آبادی:دوسال است هزینه درمان‌مان پرداخت نمی‌شود!

سلامت نیوز: قطره‌های اشک روی صورت سوخته و پر فراز و نشیب سیما چشمک می‌زند، با دستانی که یکی در میان انگشت ندارد اشک‌هایش را پاک می‌کند؛ خدا می‌داند این اشک‌ها به یاد سیران غلت می‌خورند یا سارینا (دو دانش‌آموز فوت شده در حادثه شین‌آباد) شاید هم این اشک‌ها برای دل خود سیما و چهره سوخته‌اش است که تا آخر عمر یادگاری کوتاهی و بی‌تدبیری عده‌ای دیگر را باید یدک بکشد.

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه آفتاب یزد نوشت: چهارشنبه 15 آذر 91 بود. ساعت 7:30 به مدرسه رسیدیم. وقتی وارد کلاس شدیم و دیدیم سرایدار کنار بخاری نفتی نشسته و داره درستش می‌کنه؛ 5دقیقه بعد معلم به کلاس اومد و به سرایدار گفت: بازم این بخاری خراب شده... که یکدفعه صدایی از بخاری بیرون اومد. من و بقیه همکلاسی‌ها از جامون بلند شدیم و خواستیم از کلاس بیرون بریم که معلم اجازه نداد و گفت برید سرجاتون بشینید چیزی نیست. تازه نشسته بودیم که یکدفعه بخاری نفتی آتیش گرفت و معلم و سرایدار زود از کلاس خارج شدن و ما تو کلاس حبس شدیم. اون روز یکی از بچه‌ها دیر رسید مدرسه و وقتی که دید کلاس آتیش گرفته زود رفت و کمک خواست. بعد از چند دقیقه مردم اومدن و ما رو از میون نرده‌ها بیرون کشیدن و.... " این همه آن چیزی است که سیما از آن روز کذایی به خاطر دارد؛ همان روزی که تمام ایران را داغدار شین‌آباد و 28 دانش‌آموز معصومش کرد که زنده زنده در آتش اهمال مسئولان سوختند. قطره‌های اشک روی صورت سوخته و پر فراز و نشیب سیما چشمک می‌زند، با دستانی که یکی در میان انگشت ندارد اشک‌هایش را پاک می‌کند؛ خدا می‌داند این اشک‌ها به یاد سیران غلت می‌خورند یا سارینا (دو دانش‌آموز فوت شده در حادثه شین‌آباد) شاید هم این اشک‌ها برای دل خود سیما و چهره سوخته‌اش است که تا آخر عمر یادگاری کوتاهی و بی‌تدبیری عده‌ای دیگر را باید یدک بکشد.


یک آن دلم می‌لرزد. لحظه‌ای خودم را جای او می‌گذارم؛ بخاری آتش گرفته آن هم درست کنار در یک کلاس به اندازه لانه موش، صدای فریاد سوختم سوختم، انتظار برای رسیدن کمک، بوی گوشت و موی سوخته و.... نزدیک به 4 سال هر روز و هر هفته و هرماه در بیمارستان و اتاق عمل بودن، 4 سال در مسیر رفت و آمد به تهران و اصفهان بودن برای مداوا، 4 سال هر شب کابوس دیدن، 4 سال دلتنگی برای سارینا و سیران، 4سال ترس از نگاه کردن در آینه، 4سال ناتوان بودن از مداد در دست گرفتن و.... نوشتنش هم طاقت‌فرساست اما چه باید کرد؛ با بی‌تدبیری‌ها و بی‌مسئولیتی‌ها چه می‌توان کرد، چه می‌توان گفت از وزیر آموزش و پرورشی که نه استعفا داد نه استیضاح شد و حتی زحمت یک عذرخواهی خشک و خالی به خود نداد، تازه از پشت میز وزارت روی صندلی سبز خانه ملت تکیه زده و نمایندگی مردمی‌را بر عهده دارد که هنوز خاطره تلخ حادثه شین‌آباد کامشان را تلخ می‌کند و هنوز هم دخترکان شین‌آبادی با صورت‌ها و دست‌ها و اندام مچاله شده در پی درمان‌اند و 4 سال عمل و مداوا حتی نتوانسته به اندازه سر سوزن اثر سوختگی را از چهره‌شان کنار بزند. تاسف‌بارتر آنکه این حادثه همچنان در کمین است؛ در کمین 2 میلیون دانش‌آموزی که در نتیجه وجود 84 هزار کلاس درس که با بخاری نفتی گرم می‌شوند (بر اساس آمار اعلام شده از سوی آموزش وپرورش)
شاید تنها باید دست به دعا شویم که دیگر دانش‌آموزی وقتی صبح با شوق به مدرسه می‌رود به دلیل بی‌تدبیری برخی مسئولان تکه و پاره با تنی سوخته و صورتی مچاله شده به خانه بازنگردد... اتفاقی که حدود 4 سال پیش برای 28 دانش‌ آموز دختر شین‌آبادی (پیرانشهر) به دلیل وجود بخاری نفتی و غیراستاندارد رخ داد.
کم و کیف ماجرا کم و بیش در خاطرمان هست، اتفاقی که کینه‌ها از دولت دهم را دوچندان کرد و در نهایت بی‌هیچ عذرخواهی، استعفا و عزلی برای دولت دهم به خیر گذشت و دولت یازدهم طبق معمول وارث کم و کاستی‌های دولت قبل شد؛ وارثی که گویا روال بی‌توجهی دولت قبل را در پیش گرفته و علیرغم وعده‌های بسیار اما کمترین حق این دخترکان که درمان رایگان است به درستی عملی نمی‌شود.


**یا ما را به خارج بفرستند یا هزینه درمانمان را بدهند
سیما شادکام، یکی از دختران شین‌آبادی در این خصوص به آفتاب یزد می‌گوید: نزدیک به دو سال است هزینه‌ای بابت درمان ما به بیمارستان‌ها پرداخت نمی‌شود. ما هرهفته به تهران می‌آییم اما روند درمان بسیار کند پیش می‌رود و مثل بیماران عادی با ما برخورد می‌کنند! وی می‌افزاید: حتی وعده دادند ما را برای ادامه درمان به خارج از کشور می‌فرستند اما این وعده هم عملی نشد. همه خواسته من این است که یا ما را به خارج بفرستند یا هزینه درمانمان را بدهند تا زودتر
خوب شویم.


45 روز از وعده معاون وزیر گذشت اما...
محمد شادکام پدر سیما هم در ادامه اظهارات سیما به آفتاب یزد می‌گوید: یک ماه و نیم قبل با معاون وزیر بهداشت دکتر ایازی جلسه‌ای داشتیم تا علت پرداخت نشدن هزینه درمان بچه‌ها را پیگیری کنیم. در این جلسه مسئول رسیدگی به پرونده دانش‌آموزان شین‌آبادی قول داد طی دو هفته هم امکانات درمانی و هم هزینه درمان دانش‌آموزان را به بیمارستان حضرت فاطمه بپردازند اما با وجود گذشت 45 روز از این جلسه هنوز هیچ وعده‌ای محقق نشده است. وی می‌افزاید: طی این 4 سال برایمان عادت شده در جلسات به مسئولان گفته می‌شود همه مشکلات درمانی بچه‌ها حل می‌شود اما همین که پای از جلسه بیرون می‌گذارند همه حرف‌ها یادشان می‌رود.


**درد سوختن فرزندمان در آتش برای ما کافی است
پدر سیما با تاکید براینکه دو سال است پولی به بیمارستان واریز نمی‌شود، اظهار می‌کند: البته روند درمانی ادامه دارد اما نه در سطحی که باید باشد و درست مانند بیماران عادی و حتی کمتر از آنها به بچه‌های ما رسیدگی می‌شود. روز اربعین در بیمارستان بودیم اما حتی به بچه من غذا هم ندادند و من ناچار شدم بدون اجازه بیمارستان، سیما را از بیمارستان خارج کنم و در جای دیگر به او ناهار بدهم. آیا این حق بچه من است که به او حتی ناهار هم ندهند. او بیمار آن بیمارستان بود اما مثل یک بیمار عادی هم با او رفتار نکردند چون وزارت بهداشت 2 سال است هیچ هزینه‌ای بابت این بچه‌ها به بیمارستان نمی‌دهد. وی می‌افزاید: همه بچه‌های شین‌آباد این شرایط را دارند و آنطور که باید درمان شوند اتفاق نمی‌افتد. وعده درمان خارج از کشور را هم دادند اما همه در حد حرف بود نه عمل. درد سوختن فرزندمان در آتش برای ما کافی است ما دیگر نباید دغدغه مالی درمان بچه‌ها را داشته باشیم. ما در به در دنبال این هزینه هستیم اما هیچ اتفاقی نمی‌افتد. وی با اشاره به دیدار وزیر بهداشت به کودکان شین آبادی نیز می‌گوید: در این جلسه که سال گذشته بود خود بچه‌ها از وزیر خواستند به خارج اعزام شوند یا هزینه درمان پرداخت شود ایشان هم قول داد اما بعد از گذشت یک سال نه از پول خبری شد نه از امکانات درمانی و نه اعزام به خارج از کشور.


**درخواست دیدار با رهبر معظم انقلاب
وی تاکید می‌کند: یکی از خواسته‌های مهم ما دیدار با رهبر عزیزمان است. اگر تا آخر سال 95 هزینه درمان بچه‌ها پرداخت نشود به دیدار رهبر می‌رویم و هر چه ایشان بگویند ما می‌پذیریم. امیدوارم بتوانیم به دیدار ایشان برویم.
----------------------------
سیما: نزدیک به دو سال است هزینه‌ای بابت درمان ما به بیمارستان‌ها پرداخت نمی‌شود. ما هرهفته به تهران می‌آییم اما روند درمان بسیار کند پیش می‌رود و مثل بیماران عادی با ما برخورد می‌کنند!
---------------------------
پدر سیما: سال گذشته در دیدار با وزیر بهداشت خود بچه‌ها از وزیر خواستند به خارج اعزام شوند یا هزینه درمان پرداخت شود ایشان هم قول داد اما بعد از گذشت یک سال نه از پول خبری شد نه از امکانات درمانی و نه اعزام به خارج از کشور
---------------------------
روند درمانی ادامه دارد اما نه در سطحی که باید باشد و درست مانند بیماران عادی و حتی کمتر از آنها به بچه‌های ما رسیدگی می‌شود. روز اربعین در بیمارستان بودیم اما حتی به بچه من غذا هم ندادند و من ناچار شدم بدون اجازه بیمارستان، سیما را از بیمارستان خارج کنم و در جای دیگر به او ناهار بدهم

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha