دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵ - ۱۶:۴۸
کد خبر: 199972

به همان اندازه که در ابتدای شناسایی‌، توسط پزشکان مرموز و پیچیده بود، به همان اندازه نیز ترس جامعه جهانی از بیماری ایدز کاملا بحرانی و پرخطر بود. زمانی که شناسایی و اطلاع‌رسانی همگانی شد، به غیر از آنکه تنوع بسیار زیادی در خصوص نوع و نحوه ابتلا به آن در اروپا، آمریکا و آفریقا سرایت پیدا کرد‌ اما این امر نتوانست از شدت ضربه‌هایی که این اطلاع‌رسانی به افراد می‌زد، بکاهد.

سلامت نیوز: به همان اندازه که در ابتدای شناسایی‌، توسط پزشکان مرموز و پیچیده بود، به همان اندازه نیز ترس جامعه جهانی از بیماری ایدز کاملا بحرانی و پرخطر بود. زمانی که شناسایی و اطلاع‌رسانی همگانی شد، به غیر از آنکه تنوع بسیار زیادی در خصوص نوع و نحوه ابتلا به آن در اروپا، آمریکا و آفریقا سرایت پیدا کرد‌ اما این امر نتوانست از شدت ضربه‌هایی که این اطلاع‌رسانی به افراد می‌زد، بکاهد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جهان صنعت، نوعی نگرانی توامان با ترس به حد و اندازه‌ای اذهان اجتماعی و فردی را فراگرفته بود که ترس از ابتلا به آن خود به بیماری روانی بزرگ‌تری تبدیل شده بود. اینکه ویروسی خودش عامل از پا انداختن انسان نباشد‌ اما به حد و اندازهای بتواند سیستم ایمنی بدن را مختل کند تا در نهایت، از تکثر بیماری‌های متعدد، مرگ به سراغ آدم آید. این مساله که ویروسی بتواند امروز ضربه خود را به انسان بزند یا در یک فرآیند نهفته حتی بتواند به اندازه یک دهه در بدن انسان نهفته بماند و سپس لطمات خود‌ را به جسم و جان آدمی بزند، بی‌شک نمی‌تواند مساله‌ای بسیار عادی یا حتی همپای سایر بیماری‌های مهلک بشری باشد. قرن بیستم به اندازه میزان توسعه بشر در همه ابعاد زندگی به همان اندازه نیز در ذات تاریخی خود از معضلات و بحران‌هایی بزرگ زجر می‌کشید. بی‌شک بیماری ایدز یکی از آن بحران‌ها و معضلاتی است که با همه ضربه‌هایی که به انسان زد، لاینحل و غیر قابل علاج همپای آدمی پا به قرن بیست و یکم گذاشت.


ایدز در ایران، سرایت یک واقعیت هولناک
ایدز به همان اندازه که جهان را مورد تاثیر و متاثر از خودش کرد بی‌شک بخشی از قربانیانش را از ایران برگزید. اینکه ایدز چگونه و با چه شرایطی وارد کشور شد و ظرف مدت کوتاهی توانست تعداد مبتلایان به خود را افزایش دهد، شاید به اندازه نوع و نحوه برخورد و مواجهه ما ایرانیان با این ویروس مهلک مهم نباشد. نوع رفتار و حتی پذیرش ایدز از سوی ما ایرانیان اگرچه به مانند بسیاری از جوامع غربی نبود‌ اما این به آن معنا نیست که در جامعه باعث سرایت نگرانی و ترس نشد. در دنیای غرب اولین دسته از کسانی که با این ترس دست و پنجه نرم می‌کردند، کسانی بودند که به روابط آزاد جنسی تمایل داشتند و در وهله بعدی بالطبع با گسترش دامنه اطلاعات پزشکی معتادان به مواد افیونی شیمیایی و تزریقی نیز به خیل این گروه اضافه شدند. اگرچه این دامنه ترس تا درون اجتماعات غربی رسوخ کرد‌ اما در پی گسترش اطلاعات از نحوه مراقبت‌های پزشکی مبنی بر عدم سرایت این ویروس از طریق مناسبات معمول روزانه و ارتباطات اجتماعی‌ تا حد بسیار زیادی از بحران در افکار عمومی کاسته شد. اما نگرانی‌ها به هیچ وجه کاسته نشد. امروزه رعایت نکات بهداشتی و ایمنی در برابر بیماری ایدز به قدری پراهمیت و فراگیر شده است که به واقع در یک سو مراقبت‌ها و آموزش‌های عمومی و به تعبیری دولتی در حال نقش ایفا کردن هستند و از سوی دیگر ذات و نفس جامعه به دلیل ضربه خوردن از این ویروس مهلک خود را در وضعیت پیشگیری و حتی تداوم این مهم قرار داده است. از توصیه اکید به معتادان به منظور عدم تزریق در دستشویی‌های عمومی و برخورد درست اجتماعی با ناقلان ویروس به منظور عدم تخریب شخصیت بیماران گرفته تا تغییر رنگ نور دستشویی‌های عمومی در کشورهای سوییس، سوئد و بلژیک به منظور نیافتن رگ تزریق از سوی معتادان بی‌ملاحظه، همه می‌توانند دلایلی پررنگ بر وجه یافتن اصل فراگیر و همیشگی مبارزه با عدم توسعه این بیماری باشند.


اما شرایط در جامعه ایرانی به هیچ وجه قابل قیاس با جوامع غربی نبود. اصل التزام به مبانی اخلاق دینی و همچنین بر این اساس ایجاد شرایط رسمی و مشروع برای ارتباط‌گیری‌های عاطفی در قالب ازدواج و توصیه اکید نهاد مذهب به این مهم و همچنین تقیدات خانوادگی که در نهاد خانواده‌های ایرانی مستتر بوده و هست، اگرچه درصد شیوع بیماری ایدز را در میان طبقه خاصی از اجتماع ایرانی بسیار کاهش می‌دهد اما این مبنا نمی‌تواند به عنوان عاملی صد درصد مطمئن در راستای عدم توسعه و افزایش آمار تعداد مبتلایان به این بیماری در ایران باشد. با توجه به این وضعیت و کم و کاستی‌های موجود در راستای کنترل و مبارزه جدی با این بیماری و نیز وضعیت فعلی جامعه ما که در آن آمار اعتیاد و طلاق و رفتارهای نامناسب جنسی و افزایش تعداد زنان خیابانی به حد اشباع و بحران رسیده است، متاسفانه می‌تواند گویای فصل جدید و غریبی در مواجهه ایرانیان با بیماری ایدز و ویروسHIV باشد.
پرداختن به این نکته که اولین نشانه‌های رویت ناقل ویروس در کجا و چه موقع دیده شد یا اینکه اولین قربانی بیماری ایدز در کجای ایران و چه موقع صورت پذیرفت؛ اگرچه به عنوان اطلاعات پزشکی و وسعت دایره معلومات عمومی بد نیست‌ اما به عنوان طرح مبحث در بحث آسیب‌شناسی این بیماری در ایران نمی‌تواند جایگاه خاصی داشته باشد.


آسیب‌شناسی وضعیت استقرار و شیوع این بیماری در کشور و شناخت و برنامه‌ریزی در جامعه‌ای که با داشتن گستره اعتقادی و التزام‌ سخت به مبادی اخلاقی، هم‌اکنون شیوع بیماری ایدز یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های پزشکی و اخلاقی‌اش محسوب می‌شود، نه تنها به عنوان یکی از حیاتی‌ترین اصول محسوب می‌شود‌ بلکه برنامه‌ریزی برای سلامت جامعه باید از اهم دغدغه‌های فعلی و آتی مدیران و دست‌اندرکاران اداره باشد. از این رو وظیفه ایجاب می‌کند برای آسیب‌شناسی این وضعیت و ارائه طرحی مناسب برای فردایی بدون افزایش مبتلایان به این ویروس، ببینیم و بدانیم در چه وضعیتی قرار داریم.
با این پیش‌فرض که مدتی است آگاهی‌رسانی در خصوص بیماری ایدز در سطح عمومی اجتماع کاهش پیدا کرده و رسانه‌های جمعی و متولیان امر اعم از متولیان بهداشت و درمان و حتی دستگاه‌ها و دست‌اندرکاران در خصوص کاهش اثرات‌ ابتلا به بیماری‌های حاد و همچنین مدیریت کلان رسانه‌ها در سطح ملی دیگر مانند سابق اهتمامی در کنترل تبلیغی و کنترل شیوع بیماری ایدز ندارند و از طرف دیگر به همان اندازه بستر اجتماعی و فسادهای درونی آن شرایط و شبکه‌ای منسجم برای ابتلای افراد به این ویروس را فراهم کرده است، بنا را بر تحلیل و آسیب‌شناسی وضعیت این بیماری در کشور می‌گذاریم.


اعتیاد مدخلی برای افزایش بیماران
به همان علتی که هنجارهای جامعه اخلاقی ایرانی تاب پذیرش شیوع و گسترش بیماری ایدز را از طریق راه‌های نامشروع جنسی نداشت و با وجود آنکه این عامل خودش به اندازه یک وزنه بسیار مهم در شیوع و گسترش این بیماری دخیل بود، ذهنیت غالب اجتماعی به سمت اعتیاد و نوع مصرف صنعتی و شیمیایی آن متمرکز شد. البته این به آن معنا نبود که این عامل وجود نداشته یا اهمیت نداشته باشد، بلکه به این معناست که عامل اعتیاد به تنهایی بار رفتارهای پرخطر و نامشروع جنسی را نیز بر دوش خود حمل می‌کرد. همسو با آمارها و معیارهای جهانی طرح کنترل و ممنوعیت استفاده از سرنگ‌های آلوده، به عنوان یکی از مهم‌ترین راهکارها که الگوهای متعددی در سطح بین‌المللی و جهانی داشت در کشور نیز مورد توجه و اشاعه قرار گرفت. از این رو ضمن آنکه معتادان تزریقی برای استفاده‌های اشتراکی از سرنگ‌های آلوده منع می‌شدند، به همان اندازه نیز به الزام می بایست سرنگ در اختیار آنها قرار می‌گرفت. بر اساس این طرح و با توسل به الگوهای اعمال شده، داروخانه‌ها و مراکز درمانی موظف به ارائه سرنگ‌های تازه و رایگان به معتادان می‌شدند و در سطح عمومی‌تر دستگاه‌های ارائه سرنگ به صورت خودکار می‌بایست در اماکن عمومی شهری نصب و به کار گرفته می‌شد. اگرچه پذیرش این حد و اندازه از معتادان آن هم معتادان تزریقی برای هر نهاد دست‌اندرکار و هر تفکر نگران اجتماعی، قابل هضم نبود، اما واقعیت آن است که میزان و آمار معتادان مواد شیمیایی و تزریقی به خصوص در شهرهای مهم کشور و پایتخت به اندازه‌ای بوده و هست که ضرورت رسیدگی به وضعیت آنها از منظر کنترل بیماری ایدز را تا چندین برابر اهمیت افزایش می‌داد. در صورتی که در سال‌های اخیر کاهش چشمگیر بی‌توجهی به این مهم کاملا مشخص است. امتناع داروخانه‌ها از ارائه سرنگ به بهانه نداشتن سهمیه یا پایان یافتن سرنگ‌های مخصوص معتادان، عدم پذیرش این وظیفه مهم از سوی اغلب مراکز درمانی عمومی و همچنین عدم تحقق تعبیه دستگاه‌های ثابت ارائه سرنگ رایگان در مهم‌ترین و عمومی ترین مراکز شهری، می‌تواند چشم‌اندازی بس نامطلوب و حتی بحرانی را از شیوع و گسترش مجدد این بیماری در جامعه به تصویر بکشد. یکی از بزرگ‌ترین مشکلات سیستم اطلاع‌رسانی درمان و آموزش‌های لازم پزشکی در کشور این است که تبلیغات و اطلاع‌رسانی‌های پزشکی به دلیل نبود یک مرکز کنترل واحد و منسجم بیش از آنکه بر اساس نیازها و ضرورت‌های اجتماعی شکل گیرد، براساس سلیقه و تنوع مباحث موجود در اجتماع شکل جامع به خود می‌گیرد. برای مثال وقتی بنا بر کنترل لوازم آرایش مصرفی در کشور باشد با کمال تاسف اطلاع‌رسانی در خصوص بیماری‌هایی نظیر ایدز و هپاتیت به ورطه فراموشی سپرده می‌شود و ناگهان تمام ابزارها و دستگاه‌های تبلیغاتی بیدار جامعه به سمت کنترل مصرف لوازم آرایشی سرازیر می‌شوند. تو گویی که این معضلات اجتماعی در ایران هستند که به سیستم‌ها و ارگان‌های بازدارنده تبلیغاتی و اطلاع‌رسانی معنا و کارکرد می‌بخشند.


براساس این ضرورت به جرات می‌توان گفت که نسبت توجه به عدم شیوع ویروس H.I.V کاسته شده است و آمارهای ارائه شده از تعداد مبتلایان ثبت شده بالطبع رقمی غیر واقعی نسبت به تعداد حقیقی آنهاست. این فرآیند نامعمول و نادرست در صورتی‌که به جد مورد توجه و ترمیم و همچنین بازخوانی و بهبود سیستم‌های اطلاع‌رسانی، تبلیغاتی و مشاوره‌ای قرار نگیرد، به همین منوال شاهد افزایش میزان مبتلایان به این ویروس از طریق تزریق مواد مخدر خواهیم بود.


بحران‌های اخلاقی‌، تهدید سلامت اجتماعی و فردی

همان‌طور که پیشتر عنوان شد، به همان اندازه که بنا بر توجه به اصل عدم رعایت شئونات اخلاقی و توجه به نهاد خانواده به عنوان اصل اساسی در سلامت رفتار جنسی افراد در بررسی وضعیت شیوع بیماری ایدز به درجه دوم از اهمیت تنزل پیدا کرد، به همان اندازه نیز راه‌های سرایت و شیوع بیماری از طریق رفتارهای ناسالم جنسی گسترش و سرایت بیشتری پیدا کرد‌ اما در راستای این گسترش و افزایش تعداد مبتلایان به جرات می‌توان گفت جز پند و موعظه تا به امروز هیچ اقدام دیگری به عمل نیامده است. وقتی هیچ کنترلی بر رفتار ناقلان این بیماری نیست، وقتی هیچ آمار تقریبی و حتی نزدیک به تقریبی از میزان زنان خیابانی در کشور وجود ندارد، وقتی که یافتن مواد مخدر در دبیرستان‌های ما طبیعی اما آموزش مقابله با بیماری ایدز به عنوان شکستن حریم اخلاق تلقی می‌شود، یا یافتن جنین به استناد اخبار در دبیرستان‌ها و دانشگاه‌های ما وجود داشته باشد‌ اما هیچ ارگان یا دایره‌ای وظیفه آموزش و جلوگیری از شیوع ایدز را نتواند به جوانان دختر تعلیم و هشدار دهد، طبیعی است که اساس و بنیان این بخش از کنترل بیماری ایدز با کاستی‌های اساسی روبه رو باشد و به اندازه همین کاستی‌ها نمی‌توان توقعی از کنترل و حتی مهار آمار روزانه مبتلایان به ایدز داشت. اگرچه تلاش‌های عمومی به سمت آگاهی سازی و دادن اطلاعات اجتماعی و فردی در راستای کنترل و دوری از سرایت ویروس H.I.V است، اما شرم بی‌دلیل در راستای تحقق این فرآیند، می‌تواند و توانسته لطمات جبران‌ناپذیری به فرآیند عدم شیوع این بیماری بزند. در آموزه‌های اخلاق خانواده از سوی رسانه‌های جمعی و حتی صدا و سیما، به همان اندازه که سخن از تعهد زوجین به یکدیگر گفته می‌شود؛ به همان اندازه که از محسنات افزایش فرزند در تحکیم روابط زناشویی ادله ایراد می‌شود و به همان اندازه که از حسن خلق و گشاده دستی در خانواده به عنوان مبنای تحکیم اساس خانواده گفته می‌شود؛‌ ای کاش نشان دادن صورت واقعی این دیو بدنهاد نیز به عنوان یک اصل مهم در آموزش و توصیه‌های روزانه به زنان و مردان جامعه لحاظ می‌شد. هم‌اکنون غیر از این ضعف بسیار فاحش در اطلاع‌رسانی و افزایش سطح آگاهی خانوادگی، هیچ مرکز یا مراکز مشاوره‌ای پایداری در راستای تعهد به آموزش برای مردان و زنان به منظور پیشگیری از بیماری ایدز وجود ندارد. وظیفه شش مرکزی که در سال آتی در خصوص پایلوت وضعیت ایدز درکشور تاسیس و راه‌اندازی شده است نیز به خوبی مشخص نیست و خروجی‌های قابل قبولی نیز تا به امروز از سوی این نهادها ارائه نشده است. هیچ نهاد و ارگان دولتی در راستای اهمیت دادن به نهاد خانواده‌های پرسنل خود، صحت و سلامت اخلاقی و کنترل رفتارهای جنسی را در اولویت‌های آموزشی خود قرار نداده و نمی‌دهد، در صورتی‌که همه مردان و زنان اجتماع ما با وجود داشتن اطلات کافی در این خصوص، هر آن به کسب آموزش‌های لازم به طرق معمول نیاز دارند. دلیل این مساله نیز بسیار عینی است. شاید بیان این مساله به مذاق بسیاری از افراد و حتی ارگان‌های متولی سلامت خانواده در سطح کشور خوش نیاید‌ اما کاملا بدیهی است و نیاز به هیچ توضیحی نیست که به اندازه افزایش آمار طلاق در کشور که از مرز بحران نیز گذر کرده، به اندازه افزایش سایر آسیب‌های اجتماعی که ناهنجار تلقی می‌شوند، به اندازه تمایل جوانان به داشتن روابط آزاد و بی قید و بند که به حدی افزایش پیدا کرده که تبدیل به سوژه‌ای معمول برای مستند‌سازان و پژوهشگران اخلاق در اجتماع امروز ما شده طبیعی است اگر بخواهیم میزان کارکرد‌های پیشگیرانه را مورد بررسی قرار دهیم، متوجه می‌شویم بسیار کند و در عین حال جامانده از رشد سریع این معضلات در جامعه حرکت کرده‌ایم.


کلام آخر
وضعیت بیماری ایدز در کشور بسیار نگران‌کننده است. بر اساس دقیق‌ترین آمار ارائه شده از سوی کمیته کشوری ایدز در مجموع 33 هزار نفر مبتلا بهHIV در سیستم پایش جامع کشور، شناسایی، ثبت و گزارش شده‌اند. از این تعداد ۸۴ درصد را مردان و ۱۶ درصد را زنان تشکیل می‌دهند. همچنین با استناد به این آمار، ۵۴ درصد موارد ثبت شده نیز در گروه سنی ۲۱ تا ۳۵ سال قرار دارند که نشان می‌دهد بیش از ۵۰ درصد موارد ابتلا به HIV در سنین جوانی رخ می‌دهد؛ سنی که فرد از نظر مقاربت جنسی فعال است. بر اساس این نظام گزارش دهی، از تمام موارد شناخته شده‌ای که ثبت شده‌اند، هشت هزار و ۳۱۱ نفر تا به امروز فوت کرده‌اند و ۱۱ هزار و ۶۹۴ نفر نیز به مرحله چهارم که همان بیماری ایدز است، رسیده‌اند. ایدز مرحله پیشرفته یا چهارم همان مرحله‌ای است که در ابتدای مطلب به آن اشاره شد و اگر درمان نشود، بیمار دچار عفونت‌های فرصت‌طلب، سرطان‌ها و انواع بیماری‌های صعب‌العلاج و در نهایت مرگ می‌شود.
اکنون احساس می‌شود اطلاع‌رسانی و روند آگاه‌سازی در خصوص بیماری ایدز و شیوع آن در جامعه مدتی است به جریانی معمول و بی‌انگیزه بدل شده و ناکافی است. از سوی دیگر هیچ کاهشی نیز در آمارها و نمودارهای ابتلای اجتماعی به این ویروس دیده نمی‌شود و خود متولیان امر معتقدند این آموزش‌ها و اطلاع‌رسانی‌ها به الزام باید در جاهایی وارد شوند که متاسفانه ظرفیت‌های موجود اجازه ورود این آموزش‌ها را نمی‌دهد (مثلا پادگان‌ها، زندان‌ها و ندامتگاه‌ها) از سر نگرانی و دلواپسی برای اجتماعی که هرآن یک قربانی به قربانیان ویروس HIV آن اضافه می‌شود باید افکار عمومی و متولیان امر را متوجه این نقصان و این کاهش توجه به گسترش و شیوع بیماری ایدز در اجتماع کرد. فراموش نشود و نباید کرد که این هیولا بیش از همه جوانان را به کام مرگ می‌کشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha