سه‌شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۲

هنوز دقایقی به ساعت 7 عصر مانده است. ساعتم را نگاه می‌كنم‌ 18 و 44 دقیقه و این یعنی 16 دقیقه باید پشت دوربین‌های هوشمند متوقف شوم تا مجوز ورود به محدوده زوج و فرد در یك عصر سرد پاییزی برای من صادر شود. البته برای احتیاط بیشتر یكی دو دقیقه هم بیشتر بایستم بهتر است چون معلوم نیست ساعت من و دوربین هوشمند روی یك زمان واحد توافق داشته باشند.

چرا طرح زوج و فرد زمین خورد؟

سلامت نیوز:  هنوز دقایقی به ساعت 7 عصر مانده است. ساعتم را نگاه می‌كنم‌ 18 و 44 دقیقه و این یعنی 16 دقیقه باید پشت دوربین‌های هوشمند متوقف شوم تا مجوز ورود به محدوده زوج و فرد در یك عصر سرد پاییزی برای من صادر شود. البته برای احتیاط بیشتر یكی دو دقیقه هم بیشتر بایستم بهتر است چون معلوم نیست ساعت من و دوربین هوشمند روی یك زمان واحد توافق داشته باشند.

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه جوان نوشت: ماشینم را قبل از دوربین‌های هوشمند محدوده زوج و فرد در گوشه‌ای متوقف می‌كنم، حدود 20 دقیقه‌ای كه آنجا هستم تبدیل می‌شود به یكی از جذاب‌ترین سوژه‌هایی كه تا به حال دیده‌ام. ماشینم را پارك نكرده وانتی را می‌بینم با بار انار، راننده‌اش قبل از رسیدن به دوربین‌های محدوده، وانتش را كنار می‌كشد، مثل قرقی پایین می‌پرد و قالیچه رنگ و رو رفته‌ای را روی پلاك می‌اندازد. قالیچه مثل پتویی گرم روی پلاك می‌افتد و تمام حجم پلاك را می‌پوشاند، بعد خیلی سریع سوار وانت و وارد محدوده طرح زوج و فرد می‌شود. هنوز وانت دور نشده دو خانم و آقا را می‌بینم كه از ماشین‌هایشان پیاده می‌شوند و طوری پشت پلاك عقب خودرو قرار می‌گیرند كه انگار ماشین‌شان خاموش كرده و می‌خواهند خودرو را هل بدهند. دستی هم روی صندوق عقب ماشین می‌گذارند كه همه چیز طبیعی‌تر به نظر برسد. مرد جوان خنده‌اش گرفته است، اما زن میانسال خیلی جدی دارد این كار را انجام می‌دهد. چند متری كه از دوربین‌ها دور می‌شوند، سوار خودروهایشان می‌شوند و می‌روند پی كارشان. ساعتم را نگاه می‌كنم هنوز سه دقیقه هم نگذشته است. سوژه‌ها یكی دو تا نیست و دوست دارم همه‌شان را به چشم ببینم. مجبور می‌شوم از ماشین پیاده شوم تا زاویه دید بهتری برای تعقیب این خلاقیت‌های جالب ایرانی داشته باشم.

پیاده شده و نشده پسری با پرایدش كنار خودروی من دوبله می‌ایستد و می‌پرسد جلوترها افسر وایستاده؟ می‌گویم من كه چیزی ندیدم. مثل باد از پرایدش پیاده می‌شود و در حالی كه دستمال رنگ و رو رفته پر از خاك را جلوی من می‌تكاند، می‌گوید این دستمال را مادرم به من داده و گفته شیرم را حلال نمی‌كنم، اگر از این دستمال استفاده دیگری بكنی. می‌خندد و خیلی سریع دستمال را روی پلاك خودرو می‌چسباند، آن قدر این اتفاق سریع می‌افتد كه خودروهای پشت سری فرصت نمی‌كنند بوق بزنند. سوار می‌شود و با پلاك دستمالی شده وارد محدوده طرح ترافیك می‌شود.
از اینجا به بعد تقریباً تكنیك‌ها تكرار می‌شود. تكنیك خراب شدن الكی خودرو و هل دادن تكنیك لنگ دستمال كارتن.

این مطلب می‌تواند با نقد رفتارهای فرهنگ عمومی و سرزنش‌كننده آدم‌ها ادامه پیدا كند و مثلاً به این اشاره كنیم كه چرا قانون‌پذیری در فرهنگ عمومی ما ریشه‌های محكمی ندارد، اما اجازه بدهید كه فعلاً این موضوع را رها كنیم و به این موضوع فكر كنیم كه چقدر می‌توان در حل معضلات اجتماعی از طرح‌های صرفاً محدودكننده استفاده كرد؟ به عبارت دیگر آیا مثلاً در حل معضل آلودگی هوا همه تخم‌مرغ‌هایمان را باید در سبد انتظار از آدم‌های عادی جامعه بگذاریم و از دسترس‌ترین گزینه استفاده كنیم یا نه بیشتر از آنكه به بدنه جامعه فشار بیاوریم، فشارها به متولی‌هایی باشد كه همه ما نقش و مسئولیت آنها را در بالا گرفتن معضل آلودگی هوا می‌دانیم، اما عادت كرده‌ایم كه رویمان را به سمت دیگری برگردانیم؛ از استانداردهای سختگیرانه زیست‌محیطی كه برای خودروها و موتورسیكلت‌ها باید اعمال شد كه نمی‌شود، از استانداردهای سختگیرانه مصرف بهینه انرژی در ساختمان‌ها، از معاینه فنی واقعی و نه صوری و دهها عامل ریز و درشت دیگری كه سراغ آنها نمی‌رویم و به كوتاه‌ترین گزینه متوسل می‌شویم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha