چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۱
کد خبر: 200179

یک قرص نان چقدر می‌ارزد؟ یک قرص نان بربری مخصوص،کنجدی، دورو. روزی 5 قرص نان، سهم کودکان کار و خیابان خواب‌های محل است. طرحی که از سوی گروهی دانشجو اجرا شده. روی شیشه نانوایی، یک برگه به چشم می‌خورد: «به نام خداوند مهربانی. این نانوایی روزانه 5 عدد نان رایگان برای افراد نیازمند در نظر گرفته است. شما می‌توانید در صورت تمایل در این امر شرکت کرده و رسید فیش نان را در این محل بچسبانید.»

5 قرص نان سهم کودکان کار

سلامت نیوز: یک قرص نان چقدر می‌ارزد؟ یک قرص نان بربری مخصوص،کنجدی، دورو.روزی 5 قرص نان، سهم کودکان کار و خیابان خواب‌های محل است. طرحی که از سوی گروهی دانشجو اجرا شده. روی شیشه نانوایی، یک برگه به چشم می‌خورد: «به نام خداوند مهربانی. این نانوایی روزانه 5 عدد نان رایگان برای افراد نیازمند در نظر گرفته است. شما می‌توانید در صورت تمایل در این امر شرکت کرده و رسید فیش نان را در این محل بچسبانید.»

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه ایران نوشت: ساعت 10 صبح است. 3 نانوا مشغول کار هستند. سه چهار نفری هم توی صف ایستاده‌اند. یکی از نانواها، بربری‌های گرد را روی پیشخوان می‌اندازد و بخار خوشایندی در هوا پخش می‌شود. بوی نان تازه، هوش از سر آدم می‌برد.


«یک روز چند نفر آمدند اینجا و این کاغذ را دادند بچسبانیم پشت شیشه. در مورد کارشان توضیح دادند. گفتند پول 5 نان را در روز پرداخت می‌کنند، در عوض نان‌ها را به نیازمندان بدهیم. دانشجو بودند. کارت دانشجویی هم نشان دادند. از کارشان خوشم آمد. گفتم خودم هم در این کار همکاری می‌کنم.»


این را علی محمدی، نانوای محل می‌گوید: «اینجا نوشته روزی 5 نان اما عملاً بیشتر از روزی 5 تا می‌شود. تعدادی را خودمان تقبل می‌کنیم و بقیه را اهالی محل زحمت می‌کشند. نان‌ها را هم بیشتر بچه‌هایی که دور و بر کار می‌کنند، می‌برند.


شب‌ها آخر وقت پیدایشان می‌شود. سن‌شان خیلی کم است. بزرگترین‌شان فوق‌اش 13، 14 ساله باشد. بقیه کوچک ترند. 10، 12 ساله. هر کدام یک گونی پشت شان می‌اندازند و توی سطل آشغال‌ها دنبال پلاستیک می‌گردند. شب‌ها همین روبه‌رو جمع می‌شوند. هر شب سر و کله دو تا وانت همین جا پیدایشان می‌شود و بار بچه‌ها را می‌خرد. کارشان که تمام شد، نانشان را می‌گیرند و می‌روند. همان‌طور که می‌روند، نان را سق می‌زنند. نان خالی.»


تصور می‌کنم یک گروه بچه ده دوازده ساله که توی تاریکی در ردیفی 5، 6 نفره راه افتاده‌اند و هرکدام قرصی نان به دست دارد؛ با هم حرف می‌زنند؟ نمی‌دانم. می‌خندند؟ نمی‌دانم. شاید برای هم لطیفه تعریف کنند. آن را هم نمی‌دانم. شاید هم فقط سکوت کنند و در تاریکی، تکه‌های نان را جویده و نجویده فرو دهند.
علی آقای نانوا رشته تصوراتم را پاره می‌کند: «این بچه‌ها معلوم است غذای درست و حسابی نمی‌خورند. نان خالی که غذا نمی‌شود. آدم دلش می‌سوزد. بالاخره بچه هستند دیگر. درس هم نمی‌خوانند. از صبح تا شب توی خیابان هستند.»


دو تا فیش نان کنار شیشه بزرگ نانوایی، روی دیوار دیده می‌شود. تا شب خیلی مانده. احتمالاً تعداد فیش‌ها بیشتر می‌شود: «بستگی دارد. بعضی روزها تعداد فیش‌ها بیشتر است. بعضی روزها هم نه. خودمان کم و کسرش را جبران می‌کنیم. نمی‌گذاریم بچه‌ها دست خالی بروند. خیلی از مشتری‌ها می‌دانند جریان این نوشته چیست و همیشه کمک می‌کنند. بعضی‌ها هم اصلاً توجهی نمی‌کنند. به نظر می‌آید حواس‌شان به این نوشته نیست.»


چند سال پیش بود که روایت کافه‌ای در یکی از شهرهای اروپا، دهان به دهان نقل می‌شد، کافه‌ای که بعضی مشتریانش بعد از خوردن قهوه، اگر دلشان می‌خواست یک قهوه هم برای روی دیوار سفارش می‌دادند. بله، روی دیوار! جریان قهوه روی دیوار چه بود؟ این را یک مشتری جدید از کافه چی می‌پرسد و او این‌طور جواب می‌دهد: «قهوه روی دیوار، سهم نیازمندانی است که پولی برای خرید قهوه ندارند.»


 مشتری همان موقع مرد ژنده پوشی را می‌بیند که وارد کافه می‌شود و رو به کافه چی می‌گوید: «لطفاً یک قهوه از حساب روی دیوار.» کافه چی لبخند می‌زند و بلافاصله یک قهوه گرم برای مرد آماده می‌کند و درحالی که او را دعوت به نشستن می‌کند، قهوه را روی میز مقابلش می‌گذارد. مرد بی‌خانمان می‌نشیند و مشغول نوشیدن قهوه‌اش می‌شود. کافه چی یکی از فیش‌های روی دیوار را می‌کند و آن را پاره می‌کند. این داستان خیالی است یا واقعیت دارد؟! کسی بدرستی نمی‌داند اما آنقدر دلنشین است که آدم دوست دارد شش دانگ باورش کند. شاید بر اساس همین داستان واقعی یا خیالی باشد که طرح‌های مشابهی در بعضی شهرها از سوی نیکوکاران اجرا شد؛ از آن جمله یک ساندویچی در مشهد بود که فیش‌های پرداختی از سوی مشتریان را روی دیوار می‌چسباند و به نیازمندان، ساندویچ رایگان می‌داد.


شیراز هم همین طور. همین‌طور یک آبمیوه فروشی در تهران که آن هم در اجرای چنین طرحی پیشگام شد. طرحی مشابه آنچه در نانوایی بربری دارد اجرا می‌شود. حواسم دوباره می‌رود پی ردیف بچه‌های کوچکی که بار گونی‌های بزرگ‌شان را خالی کرده‌اند و همان‌طور که در تاریکی دنبال کارشان می‌روند، نان گرم را جویده و نجویده فرو می‌دهند.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha