سلامت نیوز: به گفته برخی اهالی، معتادین خردهپای دیروز، جایشان را به موادفروشهای مسلح خطرناكی دادهاند كه كسی جرات نزدیك شدن به آنها را هم ندارد. با این وجود شهرداری همچنان مدعی است كه محله پاك است و عادی. اما در عمل، هنوز هم اینجا یكی از خطرناكترین محلههای پایتخت است. اینجا هنوز هم «هرندی» است.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه اعتماد نوشت: ساعت ١٠ شب است، اما هنوز هم خیابانها خلوت نشده. خودروها اما اینجا كمتر از سایر خیابانها هستند. كوچههای اطراف كاملا رنگ و بوی شبمردگی گرفتهاند و دیگر پرنده در آنها پر نمیزند. حال و هوای اینجا كاملا با خیابانهای مركزی و شمالی شهر در این ساعت تفاوت دارد. برخلاف خیابانهای شمال شهر كه رستورانها و مراكز تفریحیاش تا نیمههای شب باز هستند و حتی خیابانهایش پیست خودروهای لوكس و گرانقیمت شده است، اینجا حتی یك بقالی را نمیتوان پیدا كرد كه در خیابانها و كوچههای فرعیاش، باز باشد. «شبمردگی» را اینجا كاملا میتوان احساس كرد. در كوچههای اینجا كه قدم میزنی، ترسی ناشناخته سراپای وجودت را فرامیگیرد. ترسی كه شاید به خاطر حال و هوای شبهای كوچه پسكوچههای اینجا باشد و شاید به خاطر نامی كه هنوز هم حكایت از وجود یكی از خطرناكترین محلههای تهران داشته و دارد. محلهای كه یكی - دوسالی است شهرداری تلاش كرده تا سروسامانی به آن بدهد. با این وجود هنوز چند ماهی از اجرای این طرح نگذشته بود كه معتادان و به خصوص موادفروشها دوباره به عناوین مختلف، به میعادگاه اصلیشان برگشتند. با این تفاوت كه از صحنههای ناخوشایند جمعهای معتادان و موادفروشهایی كه در ملأعام با خیال راحت خود را میساختند یا ساقی بقیه میشدند، كم شده و پاتوقهایشان، به درون خانههای قدیمی و كهنه رفته است. خانههایی كه بسیاری از آنها حتی به دوربینهای مداربسته هم مجهزند. حالا به گفته برخی اهالی، معتادین خردهپای دیروز، جایشان را به موادفروشهای مسلح خطرناكی دادهاند كه كسی جرات نزدیك شدن به آنها را هم ندارد. با این وجود شهرداری همچنان مدعی است كه محله پاك است و عادی. اما در عمل، هنوز هم اینجا یكی از خطرناكترین محلههای پایتخت است. اینجا هنوز هم «هرندی» است.
اینجا یكی از كمپهای بهاران است. كمپهایی كه با هدف آموزش و آماده كردن معتادانی كه ترك كردهاند، برای ورود به جامعه از سوی شهرداری برپا شده است. كمپی در میدان هروی. ساختمان و در و دیوار اینجا برخلاف بسیاری از ساختمانهای قدیمی و یك طبقه دور و برش رنگ و بوی نویی و بازسازی شدن میدهد. ساختمانی درست در چند متری قهوهخانه رمضان یخی كه هنوز هم پاتوق بسیاری از قدیمیها و لوطیهای محله است. داخل ساختمان اما از بیرونش هم زیباتر است. در راهروی طبقه همكف آن حدود ١٠ چرخ خیاطی جدید ردیف شدهاند و هر یك از اتاقهای آن پر است از انواع پارچههای قرمز رنگ مخصوص ساخت كاورهای لباس و محصولات چرمی. وقتی سراغ كارگران این مجموعه را میگیریم، توسل، كه مدیركمپ محسوب میشود، میگوید: بچهها اینجا تا ساعت ٤ بیشتر كار نمیكنند. الان هم در طبقه سوم مشغول استراحت هستند یا در طبقه دوم در كتابخانه و... هستند. وارد طبقه دوم كه میشوی تازه احساس میكنی كه وارد یكی از كمپهای بهاران محله هرندی شدهای.
ساكنین كمپ در واقع اوقات فراغتشان را اینجا میگذرانند. در اتاقی از اتاقهای این طبقه دو سه تا از ساكنین بهاران، در حال ساز زدن هستند. دیوارهای این اتاق پر است از دفهایی كه روی پوست آنها با خطوطی خوش، اشعار و جملاتی زیبا نوشته شده است. تابلوخطهایی كه به گفته یكی از ساكنین این ساختمان، كار خود بچههای كمپ هستند. ورودی اتاق كتابخانه چندین میز مخصوص مطالعه در كتابخانه قرار دارد كه یكی دو نفر از بهاریها، روی آنها نشستهاند و به قول معروف سرشان توی كتاب است. سه نفر هم در اتاقی دیگر مشغول خطاطی و ساختن صنایع دستی با ساقههای گندم هستند. ساقههای گندم را به شكل خاصی برش میدهند و با ظرافت روی چوب میچسبانند. حاصل كارشان تابلوخطهایی است به غایت زیبا. طبقه سوم اما كاملا حس كمپ را به انسان القا میكند. اتاقهایی كه پر هستند از تختهای دو - سه طبقه كه در هركدام چند نفر در حال استراحت هستند.
مسوول كمپ در مورد دلیل خالی بودن اتاقها میگوید: الان فقط حدود ٤٠ نفر در اینجا نگهداری میشوند. یعنی از ١٥٠ نفر ترك كردهای كه از حدود یك سال قبل به اینجا آمدهاند، همه رفتهاند و فقط اینها ماندهاند. به گفته وی طول مدت درمان در بهاران ٩ ماه است. وی میگوید: مددجوها تا ٣ ماه اول حق ترك كمپ را ندارند و برای تردد به بیرون باید اجازه تردد بگیرند اما بعد از آن مانیتورینگ نامحسوس و تردد به بیرون مجاز است. منصوریكی از میهمانان چندین ماهه اینجاست. به قول خودش در ٥٠ سالی كه از خدا عمر گرفته ٣٠- ٢٠ سالیاش را در دام اعتیاد بوده است. همان عاملی كه باعث شده تا همسرش از وی جدا شود و زندگیاش از هم بپاشد. وی كه ساكن همین محله هرندی است، ٩ ماهی میشود كه پاك شده و اینجا هم زندگی میكند و هم كار، گرچه به قول خودش باید كمكم كولهبارش را ببندد و پا به داخل دنیای واقعی بگذارد. وی یكی از كارگران كارگاه كاورسازی است. وقتی از وی میپرسم: حقوق هم میگیری یا نه؟ با شوق و شوری كودكانه جواب میدهد: آره آقا. تو این ٩ ماهه یك میلیون و هفتصد هزار تومان گرفتهام. با این وجود هنوز به خودش مطمئن نیست: نمیدانم وقتی بیرون بروم چه چیزی در انتظارم است. اكثر بچههایی كه بیرون رفتهاند به آغوش خانوادههایشان بازگشتهاند ولی خانواده من... ! بغضش را میخورد و شروع میكند به بازی با ریشههای پتوی تختش. ولی شاید جالبترین حرفش همان باشد كه آخر میگوید. همان پاسخی كه وقتی از وی میپرسم، آیا باز هم به سمت مواد میروی یا نه...: نمیدانم. دروغ چرا... شاید هم رفتم و كشیدم... راستش را بخواهید از بیرون و آینده میترسم...
یك شب – كمپی به وسعت یك شهر
سوز سرما تا ته استخوانت را میسوزاند. با این حال حدود صد نفر از كارتنخوابها، به صف دورتادور حیاط بزرگ كمپ خاوران ایستادهاند تا نوبتشان شود و پذیرش بگیرند و بتوانند شبی را زیر سقفی، به صبح برسانند. چندین اتوبوس و ماشین «ون» دورتادور محوطه به صف شدهاند همان ماشینهایی كه امشب هم بعد از چند ساعت چرخ زدن در خیابانها و جمعآوری معتادان آرام گرفتهاند تا شبی دیگر و ماموریتی دیگر. رضا قدیمی، مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران درباره شیوه عملكرد گرمخانههای تهران میگوید: حدود ٥٠ اتوبوس و ١٥٠ ون روزانه كارتنخوابها را از سطح شهر جمعآوری و به گرمخانهها منتقل میكنند و افرادی كه به هر دلیلی نخواهند به گرمخانه بیایند میتوانند در اتوبوسهایی كه برای این كار تجهیز شدهاند شب را به صبح برسانند.
وی با تاكید بر اینكه ٨٠ درصد كارتنخوابها در تهران، شهرستانی هستند، میگوید: ٢٠ درصد از این كارتنخوابها كه اكثرا معتاد هستند تمایل به ترك اعتیاد دارند. داخل كمپ اما حال و هوای دیگری دارد. كمپ تشكیل شده از بخش پذیرش، سرویسهای بهداشتی، تحویل لباس، آشپزخانه، حمام و بالاخره سالن خوابگاه. سالن خوابگاه آخر خط اینجاست. سالنی بسیار بزرگ كه نهتنها دورتادورش با تختهای دوطبقه پر شده كه روی زمین آن هم دو ردیف از كارتنخوابها، زیر پتوهای خوش رنگ قرمز و نارنجی یا خوابیدهاند یا خودشان را به خواب زدهاند. آدمهایی كه هر كدام قصهای نانوشته از زندگی یكی از شهروندان این شهر هستند. با این وجود، تعداد زیادی از كارتنخوابها، به دلیل كمبود جا؛ بعد از حمام گرفتن، در سالن بیرون خوابگاه، روی زمین جا خوش كردهاند و خوابیدهاند. بوی عجیب و البته بدی فضای داخل سالن را پركرده است. بویی كه به گفته یكی از كاركنان به خاطر استفاده از مواد ضدعفونیكننده و وسایل كارتنخوابها به وجود آمده است. حرفهای شب خوابهای كمپ خاوران هم شنیدنی است. برخی از آنها میگویند كه صبح وقتی سراغ وسایلشان میروند، پولهایشان كم شده و برخی دیگر مدعیاند كه توسط تعدادی از عوامل كمپ كتك خوردهاند، اما اكثر آنها از اینكه مجبورند ساعت ٥ صبح، به زور، كمپ را ترك كنند، گلایه دارند.
رسول یكی از همین كارتنخوابهاست كه میگوید: آقا بگید ما را ٥ صبح بیرون نكنند. آخه ما آن ساعت كجا برویم؟ البته با وجود این حرفها، قدیمی، مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران این حرفها را رد میكند و میگوید: اولا به هر كارتنخواب یك كمد میدهیم تا وسایلش را درون آن بگذارد و كلیدش هم دست خودش است و ما به وسایل وپولهای آنها دسترسی نداریم، ثانیا ما كاملا مراقب برخورد كاركنانمان هستیم و به جرات میتوانم بگویم كه ادعای كتك زدن كارتنخوابها بیاساس است. ثالثا: ما به زور كسی را بیرون نمیكنیم، از ساعت ٥ صبح در كمپ باز است و خود كارتنخوابها به میل خودشان خارج میشوند و حتی اگر نخواهند، میتوانند ٢٤ ساعته اینجا باشند.
در گوشهای از سالن خوابگاه حدود ١٢ تخت، جدا از بقیه قرار دارد. یكی از كاركنان كمپ در پاسخ به این سوال كه چرا این تختها از بقیه جدا هستند میگوید: اینها مبتلا به HIV هستند كه در طول این مدتی كه اینجا آمدهاند و رفتهاند شناسایی شدهاند ولی با این وجود دكتر كمپ، با رد این ادعا میگوید: اینها كارتنخوابهایی هستند كه بیماریهایی معمولی دارند. بیماریهایی مانند بیماریهای عفونی یا سرماخوردگی و آنفلوآنزا و... اگر هر كدام از آنها بیماری خاص یا شدیدی داشته باشد سریعا به بیمارستان منتقل میشود. آمار دكتر حكایت از معاینه و درمان حدود ١٠ بیمار به طور متوسط در شبانهروز توسط آنها دارد.
عقربههای ساعت، روی ٢ صبح قفل شده است. با این وجود هنوز صفی طولانی از كارتنخوابها در حیاط منتظر پذیرشند.
نظر شما