سلامت نیوز: «او به اشتباه فکر میکرد میخواهم با شوهرش ازدواج کنم، حال آنکه خودم نامزد داشتم و قرار بود بهزودی عروسی بگیریم.»
به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری، این اظهارات زن جوانی به نام سیماست كه مدتی قبل در شهرستان دهدشت قربانی اسید پاشی شد و از آن روز تا حالا هنوز درد و سوزش اسید را همراه خودش دارد. او كه یك چشم و یك گوشش را در این حادثه از دست داده و سایر اعضای بدنش نیز آسیب دیده روزگار تلخی را سپری میكند. این در حالی است كه زن اسیدپاش نیز در زندان است اما توانایی پرداخت دیه برای معالجه قربانیاش را ندارد و همین مسئله شرایط قربانی اسیدپاشی را سختتر كرده است.
این حادثه عصر روز 30شهریورماه سال 93در میدان اصلی شهرستان دهدشت اتفاق افتاد. ماجرا از این قرار بود كه دختر 27سالهای به نام سیما از مدتی قبل بهصورت تلفنی با دختر 18سالهای به نام پریسیما دوست شده بود و آنها آن روز با یكدیگر در میدان شهر قرار گذاشته بودند تا بعد از مدتی دوستی تلفنی، یكدیگر را ببینند.
سیما در سر قرار حاضر شده بود كه پریسیما با دختر دیگری از راه رسید. آنها چند دقیقه با یكدیگر گفتوگو كردند اما ناگهان پریسیما از كیفش یك بطری درآورد و محتویات آن را روی صورت و دست و پای سیما پاشید. محتویات بطری چیزی نبود جز اسید. پریسیما خیلی زود از محل حادثه گریخت و سیما را با درد و سوزش ناشی از اسید تنها گذاشت.
دختر جوان از شدت درد بهخودش میپیچید و از مردم كمك میخواست. او نمیدانست كه چرا پریسیما دست به این كار زده بود. قدرت اسید به حدی بود كه فقط چند لحظه بعد نهتنها لباسهایش سوخت بلكه چشمانش نیز دیگر جایی را نمیدید. سرانجام بعد از گذشت دقایقی قربانی این اسیدپاشی در ترافیك شدید خیابان به بیمارستان منتقل شد. شدت سوختگی به حدی بود كه صورت، گوش، دست و پا و كمر و بیشتر اعضای بدن وی دچار سوختگی شده بود.
در همین حال در جریان تحقیقات پلیس زن اسیدپاش شناسایی و دستگیر شد. او مدعی شد كه چون شوهرش او را ترك كرده و قصد داشته با سیما ازدواج كند این بلا را بر سرش آورده است. این در حالی بود كه سیما نامزد داشت و قرار بود بهزودی با وی ازدواج كند. متهم 18ساله در دادگاه محاكمه و به پرداخت دیه و قصاص محكوم شد اما چون او پولی برای پرداخت دیه ندارد، سیما نیز نمیتواند خودش را درمان كند و روزگار تلخی را میگذراند.
این قربانی اسیدپاشی جزئیــــات بیشتری از این حادثه و رنجی كه میكشد را بازگو كرد.
چطور با زن اسیدپاش آشنا شدی؟
مدتی بود كه مزاحم تلفنی داشتم. این موضوع را به خانوادهام گفته بودم. چند مرتبه شماره تلفنم را هم عوض كردم اما فایدهای نداشت و مزاحمتها ادامه داشت تا اینكه او خودش را معرفی كرد و گفت زنی به نام پریسیماست. او گفت میخواهد با من دوست شود. پریسیما چند مرتبه با من تلفنی صحبت و درد دل كرد و گفت دوست دارد من را ببیند و رو در رو با من حرف بزند. من هم قبول كردم و با هم در میدان شهر قرار گذاشتیم.
از روز حادثه بگو. چطور شد كه زن جوان رویت اسید پاشید؟
وقتی سر قرار رسیدم دختر دیگری نیز همراه پریسیما بود. میخواستم روی یكی از نیمكتهای فضای سبز بنشینم اما آنها گفتند بهتر است جایی بنشینیم كه زیاد در دید مردم نباشد. چند دقیقه با یكدیگر صحبت كردیم و او گفت كه شوهرش او را ترك كرده است. حرفهای او ادامه داشت تا اینكه او ناگهان گفت «شنیدهام كه تو میخواهی با شوهرم ازدواج كنی.»
خیلی تعجب كردم و گفتم اصلا چنین حرفی صحت ندارد. قرآنی را كه در كیفم داشتم در دستم گرفتم و قسم خوردم كه نامزد دارم و با شوهر او هیچ رابطهای ندارم. آن روزها با نامزدم آزمایش خون داده بودیم و قرار بود بهزودی پای سفره عقد بنشینیم. حتی برگه آزمایشگاه را هم نشانش دادم تا اینكه كمی آرام شد و از من عذرخواهی كرد.
او با شوهرش تماس گرفت و او هم به آنجا آمد. دلهره زیادی داشتم تا اینكه او یك لحظه از كیفش یك بطری در آورد و رویم اسید پاشید. حتی وقتی روی زمین افتادم بطری اسید را روی كمرم خالی كرد و با كمك مرد جوانی با موتورسیكلت فرار كرد.
بعد از حادثه چه اتفاقی افتاد و چهكسی تو را به بیمارستان رساند؟
حدود نیم ساعت در آنجا روی زمین افتاده بودم و با داد و فریاد از مردم كمك میخواستم. اسید لباس هایم را هم سوزانده بود و یك نفر یك چادر رویم انداخت. مردم زیادی دورم جمع شده بودند. هر كسی چیزی میگفت. اما هیچكس هیچ كمكی نمیكرد. چند نفر از اقوامم آن طرف خیابان كار میكنند اما هرچه فریاد میزدم آنها هم با توجه به سر و صورت سوختهام من را نمیشناختند كه كمكم كنند. با این حال شوهر پریسیما یك ماشین گرفت و من را به بیمارستان رساند.
آیا پیش از این شوهر زن اسیدپاش را دیده بودی ؟
آن روز وقتی او را دیدم، فهمیدم ماجرا چیست. حدود 8ماه قبل از حادثه او به خواستگاریام آمده بود. اما چون شنیدم كه متاهل است به او جواب رد دادم و مدتی بعد نامزد جوان دیگری شدم. من تا آن موقع نمیدانستم كه همسر آن مرد پریسیماست و همه حرفهایی كه زن اسید پاش گفته تهمت است و من اصلا قصد ازدواج با شوهر او را نداشتم.
عامل اسید پاشی چطور دستگیر شد و دادگاه چه تصمیمی دربارهاش گرفت؟
شوهرش او را لو داد و مأموران دستگیرش كردند. او گفت كه شوهرش گفته میخواهد به زور با من ازدواج كند. تو برو و رویش اسید بپاش. او همهچیز را قبول كرد و دادگاه هم او را به پرداخت 450میلیون تومان دیه و قصاص یك گوش و یك چشم محكوم كرد. اما او پولی ندارد كه بهعنوان دیه به من بدهد.
حالا در این شرایط با چهكسی زندگی میكنی و روند درمانت چطور پیش میرود؟
پدرم سالها قبل با زن دیگری ازدواج و ما را رها كرد. مادرم هم بعد از حادثهای كه برایم اتفاق افتاد آنقدر غصه خورد تا دق كرد و جانش را از دست داد. حالا من 4برادر دارم. یكی از آنها متاهل است. یكی دیگر مشكلات روانی دارد و 2برادر دیگرم سالم هستند و كمكم میكنند.
یكی از آنها خانهاش را فروخت و خرج درمانم كرد. اما هزینههای درمانم آنقدر زیاد است كه نمیتوانم كاری از پیش ببرم. من حتی پول ندارم كه یك تخت بخرم و با وضعیت سوختگی شدیدی كه دارم روی زمین میخوابم. مدام در خانه درد میكشم و همه بدنم میسوزد و مدتی است مشكلات شدید روحی پیدا كردهام. از طرفی با اینكه نامزدم میگوید باز هم میخواهد با من ازدواج كند اما خانوادهام راضی نیستند.
این حادثه چه آسیبهایی به تو وارد كرد؟
یكی از چشمانم نابینا شد و چشم دیگرم چیزی در حد سایه میبیند. یكی از گوشهایم سوخت و از بین رفت. صورتم، دندانهایم، كمرم، دست و پایم و... بیشتر بدنم سوخت و حالا زندگی سختی دارم.
«او به اشتباه فکر میکرد میخواهم با شوهرش ازدواج کنم، حال آنکه خودم نامزد داشتم و قرار بود بهزودی عروسی بگیریم.»
نظر شما