امروزه بیشتر مشکلات ما در روابط بین فردی مان، به دلیل نوع ارتباطی است که با دیگران داریم چرا که بیشتر در ارتباطات شخصی و اجتماعی مان به دلیل نداشتن ارتباط کارآمد، درست و سنجیده دچار احساساتی مانند ترس، خشم، غم، تنفر، تهدید و ناکامی می شویم. به گزارش «باشگاه خبرنگاران»، یکی از سبک های ارتباطی که به طور معمول با هیجانات و احساسات ناخوشایند ارتباط تنگاتنگی دارد، باجگیری و سلطه گری در روابط بین فردی است.

باجگیران عاطفی!

سلامت نیوز: امروزه بیشتر مشکلات ما در روابط بین فردی مان، به دلیل نوع ارتباطی است که با دیگران داریم چرا که بیشتر در ارتباطات شخصی و اجتماعی مان به دلیل نداشتن ارتباط کارآمد، درست و سنجیده دچار احساساتی مانند ترس، خشم، غم، تنفر، تهدید و ناکامی می شویم. به گزارش «باشگاه خبرنگاران»، یکی از سبک های ارتباطی که به طور معمول با هیجانات و احساسات ناخوشایند ارتباط تنگاتنگی دارد، باجگیری و سلطه گری در روابط بین فردی است.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه خراسان، گاه فردی سعی در استثمار دیگران دارد و برای رسیدن به اهدافش با نیرنگ و مهارت های سلطه جویی از دیگران استفاده می کند.


باجگیران عاطفی، دقیقا چه افرادی هستند؟


باجگیری عاطفی، شکل بسیار موثری از استثمار است که در آن نزدیکان به طور مستقیم یا غیرمستقیم ما را تهدید می کنند که اگر کاری را مطابق میل آن ها انجام ندهیم، تنبیه می شویم. باجگیرها دوستان نزدیک، همکاران یا اعضای خانواده ما هستند. کسانی هستند که ما دوستشان داریم. در رفتار همه آن ها یک پیام اصلی وجود دارد و آن، این که اگر آن طور که من می خواهم رفتار نکنی، هر چه دیدی از چشم خودت دیدی! باجگیری عاطفی آهسته آهسته و به شکل خزنده بر ما چیره می شود. در مقابل این باج خواهی تعادل خود را از دست می دهیم، سلامتمان به خطر می افتد، احساس شرم و گناه می کنیم و اعتماد به نفس و اثربخشی مان از بین می رود.


دسته بندی باجگیرهای عاطفی
به طور معمول باجگیرها به 4 دسته تقسیم می شوند:
دسته اول، تنبیه کنندگان: این گروه افرادی هستند که دقیقا به ما می گویند از ما چه می خواهند و این که در صورت سرپیچی از خواسته شان چه عاقبتی خواهیم داشت و چه بلایی به سرمان می آورند. این گروه به آشکارترین شکل ممکن باجگیری کرده و خواسته هایشان را به صورت آشکار یا با سکوت خود عملی می کنند؛ برای مثال فردی که دوست ندارد همسرش به کار در بیرون از منزل ادامه دهد با جملات تهدیدی مانند «اگر به کار کردن ادامه بدهی، طلاقت می دهم» باجگیری می کند یا والدینی که تمایل دارند فرزندشان مطابق میل آنان ازدواج کند با گفتن جملاتی چون «اگر با فلانی ازدواج نکنی، از ارث محروم می شوی»، خواسته خود را تحمیل می کنند.


دسته دوم، خود تنبیه کنندگان: این گروه از طریق خود باجگیری خشمشان را متوجه خود می کنند و تاکید دارند اگر به خواسته هایشان نرسند، چه بر سر ما می آورند. تهدیداتی مانند «اگر مرا ترک کنی خودم را می کشم»، بیشتر توسط باجگیران «خود تنبیه کننده» بیان می شود. «خود تنبیه کنندگان» بیشتر افرادی نیازمند و به گونه ای افراطی وابسته هستند که به طور معمول فضایی پرتنش در اطراف خود ایجاد می کنند و همیشه هم اطرافیان را مسئول بدبیاری هایشان می دانند. آنان آن قدر قربانی خود را در تنگنا قرار می دهند تا خواسته هایشان عملی شود. جوانان و نوجوانان از این نوع باج خواهی برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کنند و بیشتر والدین هم تسلیم خواسته هایشان می شوند.


دسته سوم، درد کشیدگان: این گروه از باجگیران طوری رفتار می کنند که انگار تمام بدبختی ها، بیماری و بدبیاری هایشان تقصیر ماست و فقط هم یک راه حل دارد و آن این که آنچه را می خواهند به آنان بدهیم.  آنان با جمله هایشان به ما یادآوری می کنند مسئول بدبختی شان ما هستیم. عباراتی چون «من همه بدبختی ها را به خاطر تو تحمل کردم» یا «من اگر بمیرم هم سراغم را نمی گیری» از سوی این گروه بیان می شود. این افراد شاید ضعیف به نظر برسند، اما عملا قلدر و زورگو هستند و رفتارشان باعث خشم و عذاب اطرافیان می شود.


دسته چهارم، وسوسه کنندگان: این افراد به طور معمول در سازمان ها و روابط کارمند و کارفرما و در دوستی ها بسیار دیده می شوند. وسوسه کنندگان باهوش ترین باجگیران هستند. روش  کارشان هم به این صورت است که به قربانی خود قول پول، ترفیع و محبت می دهند تا به خواسته خود برسند. آنان هرگز چیزی را به رایگان به طرف مقابل خود نمی دهند و هر وعده هم قید و شرط های تازه ای دارد. آنان طرف مقابل را تحت آزمایش های مختلف قرار می دهند و با وعده های چرب و نرم او را راضی می کنند خواسته هایشان را اجابت کند.


خطردر استثمار قرار گرفتن در کمین چه افرادی است؟
آن ها که با بیماری راضی کردن دیگران روبه رو هستند، همیشه می خواهند همه را راضی و خشنود کنند و این اصلا چیز خوبی نیست. فرد مبتلا، تحت کنترل این نیاز خود است که به هر ترتیب شده دیگران را راضی کند و همیشه هم معتاد به تایید و تصدیق دیگران است. هزینه این خوب بودن در این است که دیگران آنان را مورد سلطه جویی قرار می دهند و مانع می شوند که آنان متوجه شوند مورد سلطه جویی قرار گرفته اند و بدتر از همه این که این خوب بودن آن قدر فرد مهرطلب را تحت تاثیر قرار می دهد که این اختیار را از وی سلب می کند تا برای حمایت از خود و منافعش کاری انجام دهد!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha