وقتی دستی به سمت شما دراز می‌شود، فرقی نمی‌کند دستی کوچک و ریزنقش و جمع شده و در هم رفته باشد یا دست‌های پینه‌بسته و خردشده زیر یوغ این زندگی سخت و گاهی هم نامرد، هر چه باشد بنا بر نیاز است؛ نیازی که یا واقعا نیاز مبرم به تهیه یک وعده غذاست یا خانواده‌ای قرار است سیر شوند یا نیاز به یک ورق قرص نشئه‌کننده یا یک عدد سرنگ! علت همه این موارد نیاز است؛ نیازی که انسان‌ها را وا می‌دارد در مقابل دیگران دست دراز کنند و برای برطرف کردن و تهیه نیازمندی‌های‌شان از دیگران طلب پول یا هر چیز دیگری کنند.

چرخه باطل جمع‌آوری گدایان

سلامت نیوز:  وقتی دستی به سمت شما دراز می‌شود، فرقی نمی‌کند دستی کوچک و ریزنقش و جمع شده و در هم رفته باشد یا دست‌های پینه‌بسته و خردشده زیر یوغ این زندگی سخت و گاهی هم نامرد، هر چه باشد بنا بر نیاز است؛ نیازی که یا واقعا نیاز مبرم به تهیه یک وعده غذاست یا خانواده‌ای قرار است سیر شوند یا نیاز به یک ورق قرص نشئه‌کننده یا یک عدد سرنگ! علت همه این موارد نیاز است؛ نیازی که انسان‌ها را وا می‌دارد در مقابل دیگران دست دراز کنند و برای برطرف کردن و تهیه نیازمندی‌های‌شان از دیگران طلب پول یا هر چیز دیگری کنند.

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه جهان صنعت می نویسد: رسم و معنای این داستان تکدی‌گری است. به آن گدایی هم می‌گویند که بیشتر امروزه در اصطلاح عامیانه از آن استفاده می‌شود. در داستان‌های کهن چنان نشانه‌های سرسختی از وجود و کثرت افراد متکدی وجود دارد که بی‌هیچ بحث و نشانه‌ای می‌توان پی به کثرت افراد متکدی در دوره‌های مختلف و نیز مسایل حاشیه‌ای برد. حاشیه اما نه به معنای مساله‌ای جزیی بلکه به معنای وجود مسایل بسیار متعدد و تاسفبار که در نهایت می‌توانند برای سلامت ذهنی و تصویری افراد جامعه بسیار مضر و مشکل‌ساز باشند.


این نفس نامانوس تکدی‌گری است که به‌خصوص با ساماندهی شهرها بر اساس مناسبات جدید باعث شده این فعل به عنوان یک کار یا حتی شغل نکوهیده مورد توجه قرار گیرد و دیگر نه مانند گذشته دلایل محدودی دارد و نه می‌توان به آن به عنوان یک شرایط فردی حاد نگاه کرد. دقیقا به این دلیل که امروز تکدی‌گری بنیان‌های فکری و اجتماعی یک ساختار شهری را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد به همان دلیل هم باید مورد آسیب شناسی دقیق و اثرگذار قرار گیرد چرا که باید با صراحت گفت یک متکدی، گدا و هر لفظ دیگری که مناسب این فرآیند و معضل اجتماعی به کار می‌رود، امکان نداشته و ندارد که علت اولیه یا وجوهات فعلیت‌یافته‌اش از تزلزل ساختار مهم و واجب برای اجتماع نشات نگرفته باشد. بر این مبنا می‌توان به خوبی دید که گدایان نه‌تنها می‌توانند در ارتقای سطح سلامت جامعه تاثیرگذار باشند بلکه شکل ظاهری و تعریفی از یک اجتماع را در عرصه‌ها و تعاریف جهانی تحت تاثیر قرار می‌دهند. برای مثال امروزه بسیاری از تورهای مسافرتی از کشورهای جهان برای گردشگرانی که جهت سیاحت عازم کشور هند هستند، مهم‌ترین توصیه‌ها و نحوه‌ برخورد با گدایان را به این افراد آموزش می‌دهند.


متکدی اگر فقیر است باید ریشه‌ها و علل فقرش مورد مطالعه و درمان قرار گیرد. گدایی اگر شغل است باید بیماری‌های عمومی اجتماعی موجود در یک ساحت تحلیلی را مورد کنکاش قرار داد که چرا و چگونه یک جامعه به مرزی از فساد و تباهی اقتصادی و مالی رسیده است که حضور افراد در خیابان‌ها و معابرش به منظور دریافت کمک از دیگران به عنوان یک قاعده پذیرفته شده است. بدتر و شرم‌آورتر زمانی است که اختلافات طبقاتی چنان مشهود و جدی جامعه را فرا گرفته باشد که یک طبقه اقتصادی دست نیاز به سمت و سوی طبقه دیگر دراز کند یا روستایی که زمانی خودش تولیدکننده بود و ابزارهای تولید برایش کار می‌کردند و دست شهر به سویش دراز بود و حتی مهم‌تر آنکه خودش با توجه به تولید طبقه پیله‌ور صنعتی باعث رشد و گسترش شهر شده بود، حالا در شرایطی بخواهد زندگی و ادامه حیات خود را در گرو کمک‌های مالی شهرنشینان ببیند و در همان جنوب شهر در زاغه‌ای به نام خانه، روزگار سپری کند. بر این اساس است که تکدی‌گری را به عنوان یک شرم اجتماعی مطرح می‌کنند. در شارع مقدس اسلام و به خصوص در طریقت شیعی کمک به مستمندان به عنوان یک واجب تلقی می‌شود و هرکس به هر نوعی که احساس کند به تاسی از بزرگان دین اسلام، کمک به مستمندان و نیازمندان را سرلوحه کارهایش قرار می‌دهد. اگرچه این امر نیز می‌تواند در کاهش مستمندان تاثیرگذار تلقی شود اما باز وضعیت گدایی و تکدی‌گری گویا قصد قرار گرفتن در یک مقوله و تعریف خاص مناسبی را ندارد.


این قسمت از آسیب‌شناسی تکدی‌گری در ایران که حتی زبانه‌های دردناک آن به روستاها و بخش‌های کم‌جمعیت نیز کشیده شده است، دقیقا از همین بخش از معضل بزرگ تکدی‌گری شکل و انسجام نامانوس خودش را پیدا کرده است چرا که هیچ وقت تکدی‌گری ریشه‌یابی درست و صحیح نشده است. در جامعه ایرانی بی‌هیچ اکراهی تکدی‌گری و گدایی همیشه معضل بوده و هست ولی هیچ‌گاه این معضل مورد مطالعه ریشه‌ای قرار نگرفته و نیز اقدامی درست و مهم در راستای تغییر این وضعیت به صورت محسوس صورت نگرفته است. از قضا در مدل سایر کشورها بالاخص کشورهای توسعه‌یافته غربی نوع مواجهه افراد و تشکل‌های خیریه با وضعیت تکدی‌گری در بسیاری جهات مناسب و درست بوده است آن هم صرفا به این دلیل که بسیاری از بی‌خانمان‌ها و متکدیان در کشورهای غربی از روی اختیار به این نوع زندگی تن می‌دهند و غیر آنکه مزاحمت‌های بسیار جدی برای مردم به وجود نمی‌آورند، سعی می‌کنند خودشان را محق دریافت حمایت‌های مدنی قرار دهند. به تعبیر دیگر مرز میان متکدی و بزهکار اجتماعی تا حد بسیار زیادی مشخص است. حتی در وضعیت قانونی دستگاه‌های مشارکت اجتماعی اعم از دولتی و خصوصی و عام‌المنفعه در راستای تغییر سبک زندگی متکدیان تلاش بسیار زیادی می‌شود که بی‌خانمان‌ها و متکدیان پس از دوره‌ای به دستگاه‌های تولیدی و نهادهای کار برای امرار معاش و گذران زندگی تبدیل شوند.


در این راستا بسیاری از متکدیان و گدایان ما چون در چارچوب نابسامانی و نابهنجاری‌های اجتماعی جای می‌گیرند، پس علنا هرگونه کمک یا در اختیار گذاشتن خدمات محق و بهینه اجتماعی برای آنها تحت تاثیر مشکلات اداری و قانون‌های سختگیرانه قرار می‌گیرد. ما رفتار فردی و اجتماعی مناسبی با متکدیان نداریم و از این رو شناخت و سرمایه‌گذاری فکری و اجرایی برای حل این معضل بسیار سخت می‌تواند ریشه دوانده و ثمربخش باشد.


از این رو به دلیل نداشتن چنین تعریف مناسبی از گدایان و متکدیان، با چرخه بسیار متداول و مرسومی از واقعیاتی مواجه هستیم که علنا بر سر راه سامان‌دهی متکدیان و گدایان وجود دارند و به هیچ نحو نه قادر به حل مسایلش هستیم و نه می‌توانیم طرح تدوینی مناسبی در راستای بهبود وضعیت متکدیان در نظر بگیریم. چراکه بسیاری از متکدیان ما در شهرهای بزرگ، از مناطق کوچک به شهرهای بزرگ سرازیر می‌شوند و این، نحوه پایش و حتی تجمیع و شمارش آنها را بسیار سخت می‌کند. در این راستا نباید فراموش شود آینه‌ای که متکدیان کلانشهرهایی نظیر تهران و اصفهان، مشهد و ... از خودشان در انظار عمومی و رسانه‌های جمعی گذاشته‌اند، تصویرهایی بحق نامناسب است. وجود باندهای قوی و پرتعداد در پس آنها، افرادی که آنها را هم برای تکدی‌گری و هم برای کارهای ناشایست دیگری نظیر جیب‌بری و پخش مواد مخدر تعلیم می‌دهند، همه و همه می‌توانند از کمترین نمونه‌هایی باشند که هم وضعیت رسیدگی به امور متکدیان را دشوار می‌کند و هم نوع ابزار برخورد و کنترل آنها را تغییر می‌دهد. بالطبع نیز با سلاح زور و تحکم به هیچ عنوان نمی‌توان به وضعیت اجتماعی انسان‌ها رسیدگی کرد. اما در پس همین وضعیت نابسامانی که گاه با تحکم و حتی درگیر شدن عوامل انتظامی و قضایی با این قشر از افراد اجتماع می‌شود، بسیاری از مناسبات به درستی انجام نمی‌شوند یعنی به همان اندازه که متکدیان روانه جامعه می‌شوند و مورد ارزیابی قرار نمی‌گیرند، به همان میزان نیز از چرخه آسیب‌های اجتماعی بیرون نمی‌روند بلکه در شرایط بسیار نامناسبی دوباره وارد اجتماع و چرخه آسیب‌های اجتماعی و مشکلات اجتماعی می‌شوند.

از سویی دیگر نبود تعریف مناسب از این قشر یا طبقه نامتعادل اجتماعی نیز باعث ادامه‌دار شدن این آسیب‌ اجتماعی می‌شود. برای مثال یک متکدی باید چه تعریف و جایگاهی در اجتماع داشته باشد که متکدی تلقی شود. وظیفه کدام سازمان یا ارگانی رسیدگی به شرایط این افراد است و از سوی دیگر مهم‌ترین مساله این است که وضعیت و شرایط متکدی با ایجاد شغل و درآمد و کمک‌های اجتماعی حل می‌شود یا متکدی دوباره به چرخه آسیب‌ها و معضلات اجتماعی بازمی‌گردد.
در این وضعیت میدانی حتی رسیدگی به متکدیان نیز تعریف مناسبی ندارد. برای مثال بسیاری از روستاییان حوالی شهرهای بزرگ به هردلیل ممکن، شهر را الگویی برای کسب درآمد از راه گدایی قلمداد می‌کنند. در شرایطی که روستایی یا شهرنشینی که محل‌ کسب درآمدش به هر دلیلی دچار اختلال شده باشد و تنها راه بقا در دنیا و زندگی را منوط به دراز کردن دست به سوی مردم بداند، به هرنحوی باید مورد حمایت‌های اجتماعی قرار گیرد که شرایط تنزل شخصیت و شرف انسانی‌اش تا این حد دچار اختلال نشود، در صورتی که این اتفاقات هیچ‌گاه این‌گونه تمام نمی‌شوند. از طرف دیگر اقشار حاشیه‌نشین و حتی مرکز نشین شهر که توالد فرزند یا انتقال کودکان از مناطق خارج از شهر را در راستای افزایش متکدیان و گدایان شهری انجام می‌دهند، بالقوه قادرند این اقدام را در مناطق دیگر نیز گسترش دهند اما در این راستا هیچ اقدامی برای کاهش این معضلات اجتماعی نمی‌شود. از هر منظری که به مقوله گدایان و متکدیان نظرکنیم، مشخص می‌شود که این چرخه جمع‌آوری، آمارگیری، کنترل متکدیان و ثبت و ضبط آنها به هیچ نحو تا مرحله اتمام پیش نمی‌رود. گویا درجایی این افراد مجددا به حال خود رها می‌شوند و باز طریق تکدی‌گری به عنوان یکی از راحت‌ترین راه‌های کسب درآمد را در پیش می‌گیرند و این مساله دوباره آنها را تبدیل به معضلات اجتماعی می‌کند. از سوی دیگر نیز مدام افرادی جدید، وارد این چرخه می‌شوند که این نیز به نوبه خود تصویر موجود اجتماعی از تکدی‌گری را نشان می‌دهد. متکدیان اگر احساس کنند که به الزام باید به اجتماع و هنجارهای آن پاسخگو باشند و در راستای اهداف و اولویت‌های قانونی و مدنی کشور باید پس از کنترل آنها دوباره به چرخه یک زندگی طبیعی بازگردند و تبدیل به افرادی تولیدکننده و خالق سرمایه‌های ملی شوند، طبیعی است که اینچنین بی‌محابا به تکدی‌گری روی نمی‌آورده و نخواهند آورد.


در حال حاظر به گفته مقامات دست اندرکار امر اقدامات مهم مناسبی در راستای کنترل وضعیت متکدیان و گدایان شده است اما متاسفانه هیچ اقدامی در ریشه‌یابی امر و همچنین عدم بروز شرایط به اصطلاح متکدی‌زا و گدا محوری صورت نپذیرفته است.
اینکه صرفا متکدیان شناسایی شوند و پس از آن وارد یک سیبل اداری و قانونی و حتی استفاده از مددکاران اجتماعی در راستای عدم بازگشت به این سو شوند، اگرچه به نوبه خود امر مهم و شایسته تقدیری است، اما به هیچ وجه هیچ نویدی را در راستای کنترل و ریشه‌کن شدن متکدیان یا باندهای تولیدکننده متکدیان به جامعه نمی‌دهد. هیچ معیار ضابطه‌ای در راستای توسعه بازار کار و حتی حمایت از روستاییان کشاورز در این راستا صورت نگرفته که بنا را بر نبود یا افزایش متکدیان و حتی بزهکاران در این خط سیر اجتماعی بدانیم. اگرچه فعالیت‌های صورت گرفته در راستای تحقق روستا به عنوان جامعه‌ای مناسب برای زندگی و امرار معاش ارزشمند در حال آغاز و تبیین بنیان‌های اجرایی در این مسیر است اما به نظر می‌رسد که مقوله تکدی‌گری باید از آن بخش که مربوط به روستاها می‌شود، بسیار جدی و با نظم بسیار هدفمندی وارد مراحل اجرایی شود تا شاید دست کم بتوان بخش مهم و در واقع شرافتمند متکدیان را از گردونه بزه‌کاری به نام تکدی‌گری جدا کرد. به نظر می‌رسد در این راه، الگوهای موجود یا همان روال گذشته تاثیرات کم یا حتی ناچیزی در راه کنترل معضل تکدی‌گری داشته‌اند.
اگر دستگاه‌های اجتماعی و اجرایی بتوانند به عنوان گونه‌ای از بحران‌های موجود در جامعه فعلی همچون بحران‌های آب و هوا و آلودگی‌های زیست‌محیطی با مقوله گدایی و تکدی‌پروری برخورد کنند و به نوعی بسیج اجتماعی و آگاهی‌های شهروندی را در این راستا به کمک بگیرند، بی‌شک می‌توان بحران تکدی‌گری را از چرخه و گردونه تکراری خارج کرد و در مسیر هدفمند کاهش معضل و افزایش میزان آسیب‌های آن قرار داد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha