سلامت نیوز: بحث افزایش سن بازنشستگی در حالی مطرح میشود كه مشكل بیكاری به بحرانی در جامعه تبدیل شده است و بسیاری از جوانان كشورسالهاست به دنبال شغل و كسب درآمدی هستند و هرچه در این زمینه تلاش میكنند كمتر به نتیجه میرسند. معضل بیكاری خود زمینه ساز معضلات بزرگتری شده و بسیاری از جرایم مانند سرقت، زورگیری، كیف قاپی و... به واسطه بیكاری افراد صورت میگیرد.
به گزارش سلامت نیوز،روزنامه قانون نوشت: اما افزایش سن بازنشستگی كه سالهاست از سوی دولت مطرح میشود منتقدان بسیاری داشته و دارد. منتقدان این طرح معتقدند افزایش سن بازنشستگی در شرایطی که نیروی جوان تحصیل کرده کشور، جویای کار است منطقی نیست زیرا مانع دستیابی جوانان به اشتغال پایدار خواهد شد. البته مطرح شدن این بحث باعث نگرانیهایی در جامعه نیز شده است به ویژه كارگران و كاركنان بیمه تامین اجتماعی كه مدت زیادی به بازنشستهشدنشان نمانده است.حال این سوال مطرح است با توجه به شرایط امروز جامعه آیا واقعا افزایش سن بازنشستگی ضرورت محسوب میشود؟
آقای رحمتالهی! بحث هایی در مورد افزایش سن بازنشستگی مطرح میشود و قرار بود دولت آن را در لایحه ششم توسعه لحاظ كند كه البته بعد تصمیم به حذف آن گرفت، با توجه به اینكه در حال حاضر بسیاری از جوانان تحصیلكرده در كشور بیكار هستند به نظر شما این كار باعث افزیش بیكاری جوانان نخواهد شد؟
در مورد بحث افزایش سن بازنشستگی دو مصلحت وجود دارد كه البته با یكدیگر در تعارض هستند؛ مصلحت اول اینكه افراد طی سالها كار و تلاش، تجارب زیادی در زمینه شغل خود كسب كردهاند در حالی كه وقتی پس از 30 سال خدمت، بازنشسته میشوند دیگر نمیتوان از تجربه آنها كه طی این سالها پرورش یافتهاند، بهره برد.به عبارت دیگر، افراد در ابتدای امر در زمینه شغل خود تجربه ای ندارند و طی سالها تلاش،در زمینه شغل خود مهارت پیدا میكنند، حال زمانی كه نیاز است كه از تجارب آنها استفاده شود این افراد بازنشسته میشوند و گفته میشود میدان را باید به نیروی كارجدید و جوان بدهیم چون جوانان بسیاری بیكار هستند.
اما مصلحت دوم كه واقعیتی انكارناپذیر نیز هست اینكه صندوق های بازنشستگی ما دیگر توان ادامه حیات ندارند و در حال حاضر با این روند موجود كه همه ساله تعداد زیادی از افراد بازنشسته میشوند، صندوق های بازنشستگی به ویژه تامین اجتماعی با بحران مواجه خواهند شد كه دولت نیز توان مقابله با این بحران را ندارد و با توجه به این مشكلات به این نتیجه میرسیم كه باید تعداد افراد شاغل بیشتر باشد. به عبارت دیگر، باید نسبت شاغلان به بازنشستگان افزایش پیدا كند تا دولت بتواند از بودجه ای كه از افراد شاغل دریافت میكند این صندوق ها را حمایت كند. پس در حال حاضر دولت باید با توجه به این دو مصلحت در این زمینه تصمیم گیری كند.
پس به نظر شما بهترین راهكار در این زمینه چیست؟ در صورت افزایش سن بازنشستگی ،پس چگونه با بحران بیكاری میتوان مقابله كرد؟
نكته مهم این است كه جمعیت كشور ما روبه سالمند شدن است و همانطور كه در بالا هم ذكر كردم صندوق های بازنشستگی توان پاسخگویی این حجم وسیع از افرادی كه در آینده قرار است بازنشسته شوند را ندارند. بنابراین فعلا با توجه به شرایط موجود و افزایش چشمگیر بازنشستگان طی سالهای جاری، بهترین راهكار این است كه ما به تاسی از كشورهای اروپایی كه دولتهای رفاهی و صندوق های بازنشستگی دارند، سن بازنشستگی را افزایش دهیم. اما در مورد مشكل بیكاری جوانان باید راه های دیگر را درنظر بگیریم چرا همواره باید فكر كنیم كه همه باید بر سر سفره دولت بنشینند و با حقوقی كه دولت تعیین كرده زندگی خود را بگذرانند و در آخر نیز ناراضی باشند؟ لازمه ایجاد اشتغال برای جوانان این است كه ما استراتژی های توسعه داشته باشیم، باید به بخش خصوصی بها دهیم و در این زمینه نیاز به سرمایه گذاریهای كلان داریم تا حداقل سالی 800 هزار تا یك میلیون اشتغال ایجاد كنیم و با مشكل بیكاری كه در حال حاضر به بحرانی برای جامعه تبدیل شده است مقابله كنیم.
آقای رحمت الهی! طی سالهای اخیر از دولتهای مختلف بسیار شنیدیم كه برای جوانان اشتغال ایجاد شده در حالی كه عملا این اتفاق را مشاهده نكرده و جوانان بسیاری از بیكاری و نبودن شغل گلایه دارند.دلیل این امر چیست؟
منظور از ایجاد شغل، اشتغال مفید است؛ در حالی كه طبق آمارهایی كه ارائه میشود اگر فردی در هفته چند ساعت اشتغال داشته باشد وی از زمره بیكاران خارج میشود .برای همین آمارهایی كه ارائه میشود با واقعیتهای جامعه تطابق ندارد.
اما آنچه ما در جامعه به صورت عینی مشاهده میكنیم بیكاری تعداد زیادی از جوانان است. به عبارت دیگر، نبود شغل و بیكاری، مشكل بزرگی در جامعه محسوب میشود. ما در حال حاضر با یك لشكر یازده و نیم میلیون نفری، فارغ التحصیل دانشگاهی بیكار مواجه هستیم كه هیچ هنری هم ندارند و لازمه رفع این مشكل این است كه دولت در این زمینه سرمایهگذاریهای كلان داشته باشد و همچنین به سرمایه گذاران اجازه دهد تا به این بخش وارد شوند زیرا دولت به تنهایی قادر نیست سالانه 800 هزار تا یك میلیون شغل ایجاد كند. وقتی كه 40 تا 60 درصد (یا شاید هم بیشتر) بودجه كشور صرف پرداخت حقوق كارمند و غیره میشود دیگر دولت، پولی برای سرمایه گذاری برای ایجاد شغل نخواهد داشت. پس در این زمینه لازم است بخش های خصوصی فعال شوند یا اینكه از سرمایهگذاران خارجی استفاده شود تا این بحران برطرف شود. اما در مورد اینكه شما گفتید دولتهای مختلف، آمارهای گوناگونی از ایجاد اشتغال برای جوانان ارائه میكنند باید بگویم این اعداد و رقم هایی كه اعلام میكنند واقعی نیستند. برای مثال گفته میشود «در پایان برنامه ششم بیكاری را میخواهیم تك رقمی كنیم» .اینها همه در حد حرف است ما در عمل چیز دیگری را میبینیم . بحران بیكاری، به صورت زنجیرهای، تمام شهرهای كشور را با مشكل مواجه كرده است به عبارت دیگر برای مثال اگر در خرم آباد اشتغال ایجاد نشود افراد به دنبال شغل، راهی تهران میشوند كه بخشی از آنها جذب كارهای سیاه و خلاف میشوند. بخش دیگری هم شغلی پیدا كرده و زندگی میكنند؛ یا اینكه در بسیاری از موارد شاهدیم افراد به دلیل نبود شغل و در آمد دست به سرقت یا در برخی از موارد، سرقتهای مسلحانه یا بسیاری از جرایم دیگر میزنندیا بسیاری از موارد دیگر كه ما عینا در جامعه آنها را میبینیم. بنابراین بیكاری، موجی از بحران ها را به دنبال خود دارد.پس باید گفت برای ایجاد اشتغال اگر همین الان هم اقدام كنیم، دیر است. با توجه به پیر شدن جمعیت ایران، سیاستگذاران باید هرچه سریعتر در مورد بحران بیكاری تصمیمگیری كنند. دولت نیز باید با استفاده از مشورت افراد خبره، فكری اساسی در این زمینه داشته باشد. اینكه دولت بار را بر روی صندوق های بازنشستگی بیندازد و این صندوق ها هم توان پرداخت مستمری به بازنشستگان را نداشته باشند پس از مدتی این صندوق ها ورشكسته میشوند و از كار میافتند.
بابت حق بیمه،مبلغی از حقوق افرادی كه تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی هستند كسر میشود كه این مبالغ در صندوق های بازنشستگی جمع و بعدا به عنوان مستمری به وی بازگردانده میشود پس دلیل اینكه این صندوقها با مشكل مواجه هستند چیست؟
در این زمینه چند مشكل مطرح است؛ اولا اینكه تامین اجتماعی بیشترین عایله را دارد كه برای بیمه شدن افراد، 7 درصد از حقوق كارگر كسر میشود، 14 تا 21 درصد هم كارفرما و دولت باید بپردازند كه در مجموع حدود 30 درصد میشود كه باید گفت این میزان ،كفاف پرداخت مستمریای كه باید به فرد داده شود را نمیدهد در نتیجه دولت مجبور میشود بخشی از پروژههای پول ساز را به این صندوقها بدهد. مشكل بعد اینكه برخی از آقایان در زمان تصدی خود بر ریاست سازمان تامین اجتماعی بسیاری از این پولها را حیف و میل كردند و پولهای این صندوق را در مواردی كه نباید خرج میشد صرف كردند و برای همین در حال حاضر، این صندوقها با مشكل جدی مواجه هستند.این در حالیست كه در كشور امریكا، صندوق های بازنشستگی دست به كارهای سرمایه گذاری میزنند كه با توجه به مشكلات موجود، صندوقهای بازنشستگی در كشور ما نیز باید فعالیتهای درآمد زا داشته باشند تا بخشی از مشكلاتشان مرتفع شود.
در خاتمه اگر نكته خاصی دارید بفرمایید
در حال حاضر تعادل اشتغال و بازنشستگی در كشور به هم خورده برای همین صندوق ها با بحران مواجه شده اند. در این زمینه لازم است حدود 10یا 15 سال كمتر، افراد بازنشسته شوند تا این صندوقها بتوانند كمر راست كنند كه در این زمینه با توجه به اینكه صندوق بازنشستگی سازمان تامین اجتماعی چهار میلیون عایله یا بازنشسته دارد و باید به آنها مستمری پرداخت كند اگر توان پرداخت نداشته باشد و ندهد شورشی اجتماعی پدید خواهد آمد چون بازنشستگان تمام امیدشان و درآمدشان همین مستمری است؛ و نكته بعد اینكه روند پیر شدن جمعیت كشور فقط مخصوص ایران نیست بلكه كشورهای زیادی با این موضوع با سالمندی جمعیت كشورشان مواجه هستند مانند فرانسه، آلمان، انگلیس كه البته در این كشورها افراد در سن بالاتر بازنشسته میشوند تا فشارها بر صندوق های بازنشستگی كاهش یابد كه بهتر است ما نیز از تجربه این كشورها استفاه كنیم. در خاتمه نیز باید بگویم در حال حاضر متاسفانه در كنار صندوق بازنشستگی كشوری، چندین صندوق بازنشستگی فرعی هم وجود دارد، مانند صندوق بازنشستگان لشكری، نفت، بانك ها، هواپیمایی، هیات علمی دانشگاه ها و... كه البته بخشی از آنها شاید بتوانند خودكفا شوند اما وقتی دولت دخالت میكند و بخشی از درآمد آنها را صرف پرداخت یارانه یا بسیاری از موارد دیگر میكند پس آنها هم همچنان به دولت وابسته خواهند ماند.
بحث افزایش سن بازنشستگی در حالی مطرح میشود كه مشكل بیكاری به بحرانی در جامعه تبدیل شده است و بسیاری از جوانان كشورسالهاست به دنبال شغل و كسب درآمدی هستند و هرچه در این زمینه تلاش میكنند كمتر به نتیجه میرسند. معضل بیكاری خود زمینه ساز معضلات بزرگتری شده و بسیاری از جرایم مانند سرقت، زورگیری، كیف قاپی و... به واسطه بیكاری افراد صورت میگیرد.
نظر شما