سلامت نیوز:چندین هزار نفر هستند که هر کدام سهمی دادهاند؛ یکی سرمایه زندگیاش سوخته و به هوا رفته، دیگری شب عید بیکار شده و حالا حتی روی گرفتن مطالباتش از صاحب کار را هم ندارد. دیگری چند صد میلیون چک به مردم داده و حالا تاریخ سررسید چکها را با خودش مرور میکند.
به گزارش سلامت نیوز، وقایع اتفاقیه نوشت: گفته بودند در 72 ساعت، کار آواربرداری تمام خواهد شد، حالا خیلی به این مهلت نزدیک هستیم اما هنوز حتی آمار دقیقی از تعداد کسانی که زیر آوار گیر کردهاند، نداریم. خیلیها از خانواده مفقودشدهها گرفته تا مردم عادی، گوش به زنگ هر خبری هستند و دائم بین خوف و رجا تاب میخورند. یکبار میگویند امواجی از زیر آوار، گیرندههای زندهیاب را تحریک کرده و دقیقهای بعد، این خبر را تکذیب میکنند و میگویند امکان ندارد کسی در دمای بین 200 تا 600 درجه زیر آوار زنده مانده باشد. این نوسان بین امیدواری و ناامیدی در کسانی که حاصل یک عمر کار و تلاششان در سه ساعت تبدیل به خاکستر شده هم وجود دارد. وقتی به امیدواریهایی که از مسئولان میشنوند، فکر میکنند، دقیقهای آرام میگیرند و بعد که به عمق خسارتی که دیدهاند، فرومیروند، بیرونآمدنشان با خداست. یکی، دو تا هم نیستند. چندین هزار نفر هستند که هر کدام سهمی دادهاند؛ یکی سرمایه زندگیاش سوخته و به هوا رفته، دیگری شب عید بیکار شده و حالا حتی روی گرفتن مطالباتش از صاحب کار را هم ندارد. دیگری چند صد میلیون چک به مردم داده و حالا تاریخ سررسید چکها را با خودش مرور میکند.
کمکم مسئولان هم به یاد آنها افتادهاند و هر کدام وعدهای میدهند. امید به همین وعدههاست که آنها را سر پا نگه داشته است؛ کاسبهایی که هنوز از بهت بیرون نیامدهاند و رنگ به چهره ندارند. جمعه در خیابان منوچهری دورهم جمع شده بودند. خیلیهایشان نمیخواستند تجمعشان اعتراضی به نظر برسد، فقط احساس میکردند باید جایی باشد که بتوانند دورهم بنشینند و به یک نتیجهای برسند، بههمیندلیل ساعت هشت صبح در مسجد هدایت قرار گذاشته بودند که دور هم جمع شوند، بعد گفته شد که این مسجد زیرنظر شهرداری است و شاید به آنها اجازه تجمع داده نشود. محل قرار به حسینیه پیراهندوزها در خیابان منوچهری منتقل شد. قرارشان این بود که ساعت هشت همگی آنجا باشند اما خیلیها نیامدند. کسانی که آمده بودند، میگفتند تعداد زیادی از کسبه ترجیح دادهاند، خودشان را به جلسه شورای شهر یا وزیر رفاه برسانند و اگر توانستند آنجا کاری از پیش ببرند اما آنهایی که آمده بودند، میگفتند اگر کسی بتواند برای آنها کاری کرده و حقشان را زنده کند، خودشان هستند. قیافهها خسته و بیخواب است و چشمها کاسه خون.
هنوز باورمان نشده
با وجود اینکه قرارشان ساعت هشت بود، مجتبی و چندین نفر دیگر زودتر آمدهاند، میگوید: «چهکار میتوانیم کنیم؟ خوابمان که نمیبرد. شب تا صبح چشمهام مثل جغد باز است. اگر هم لحظهای پلکم روی هم بیاید، کابوس میبینم و وحشتزده بیدار میشوم. دم اذان صبح امروز خواب دیدم که بچهام وسط آتشگیر کرده است. نمیدانم کی کابوسها میخواهند ما را رها کنند. برای اینکه کمتر فکر و خیال کنم از هشت صبح اینجا آمده، ماشین را پارک و صد بار سر و ته خیابان را متر کردهام تا بقیه بیایند.»
توی چشمهایش نور نیست. میگوید: «همه زندگی من و دو شریکم، کارگاه پلاسکو بود. حالا میلیون میلیون بدهکار هستیم درحالیکه تا چند روز پیش، روزی 14 ساعت کارگاه مشغول بود. کلی سفارش برای شب عید گرفته بودیم.» با یک دستش میکوبد به پشت دست دیگرش و اشک از گوشه چشمش پایین میچکد. حبیب هم که یکی از کاسبهای آذریزبان طبقات پایین است، میگوید: «اصلا ما به جهنم! میدانید چند خانواده با کارگری در پلاسکو نان میخوردند؟ بعضی از کارگاهها بیشتر از 10 کارگر در شیفتهای مختلف داشتند. توی تمام راهروها کاسبی برقرار بود. تکلیف آنها چه میشود شب عید؟ کدام کارفرمایی میتواند به اینها عیدی بدهد؟ پاداش اضافهکاری شب عید که رویش حساب کردند، چه میشود؟ خیلی از کاسبها شرمنده کارگرهایشان هستند. کارگرها هم رویشان نمیشود حرفی بزنند یا برای این روزهای بیکاری، حقوقی بخواهند.» حسین هم 16 سال است که در پلاسکو تولیدی دارد. میگوید: «دم آنهایی که مردم زیر آوار مانده را بیرون میآورند گرم. دل ما برای آتشنشانها و مردمی که زیرآوار از بین رفتهاند، کباب است. روزی هزار بار میگوییم خدایا چه به روزشان آمده اما بهخدا ما هم ناگهان رفتهایم زیر آوار بدبختی، زیر آوار بدهی، یک نفر هم بیاید ما را بیرون بیاورد. عجله هم نداریم، عیبی ندارد ما طلبکارها را راضی میکنیم، صبر کنند. کارگرها را آرام میکنیم اما شما را به خدا وقتی آبها از آسیاب افتاد، ما را یادتان نرود.» کمکم بقیه هم میآیند و میروند داخل حسینیه. ترجیح میدهند خودشان باشند و خودشان.
کمک میکنیم
وقتی بیرون میآیند خبرهای تازهای هم از گوشهوکنار رسیده است. وزیر رفاه گفته به کاسبهای پلاسکو صد میلیون تومان وام با سود چهار درصد میدهند، رئیس سازمان تأمیناجتماعی هم وعده داده که مقرری کارگران بیکارشده پلاسکو بهسرعت برقرار میشود؛ مثل اینکه رئیس بنیاد مستضعفان که مالک ساختمان است و تمام دو روز گذشته را ترجیح داده بود، سکوت کند، در محل حادثه حاضر شده و قول داده که ساختمان را بازسازی کند. این خبر به اهالی پلاسکو هم رسیده است. بعضیها خوشحال و خوشبین هستند اما تعداد دیگری باور نمیکنند که این وعدهها شکل حقیقت به خودش بگیرد. حاج محمد که یکی از موسفیدهاست، میگوید: «ما از این وعدهها زیاد شنیدهایم اما تجربه به ما ثابت کرده که وقتی همه چیز آرام شود، یادشان میرود. میدانید ما چند نفر هستیم؟ مگر وام صد میلیونی به ما دادن کار راحتی است؟ بعدا این وعدهها در هزارتوی عمل گیر میافتند.»
یکی دیگر از کاسبها خبر وام را خوشحالکننده نمیداند و میگوید: «صد میلیون؟ این رقمها چه دردی از ما دوا میکند؟ با این پول، پول کارگرها را بدهیم؟ چکها را پاس کنیم؟ تجهیزاتمان را بخریم؟ تولیدی و مغازه اجاره کنیم؟ کدام یکی از این کارها را میتوانیم با صد میلیون انجام بدهیم؟ تو رو خدا فکر نکنید ما پولداریم و اینها برای ما رقمی نیست اما خسارتی که دیدهایم، بیشتر از این حرفهاست. ضمن اینکه ما وام نمیخواهیم باید به ما خسارت بدهند. بنیاد باید جبران خسارت کند.» تعداد دیگری هم این حرف را تأیید میکنند. یکی از آنها میگوید: «باید معلوم شود مقصر این حادثه چه کسی است. باید مقصرها جبران خسارت کنند. هیچکدام از ما بیمه نبودیم چون نمیتوانستیم بیمه باشیم. هیچ بیمهای ضمانت کار در جایی را که اصلا ایمنی ندارد، قبول نمیکند. بالاخره یک نفر باید به ما خسارت بدهد. من که مغازهام در طبقه سوم بوده و کپسول آتشنشانی هم داشتهام، چه گناهی کردهام که آتشسوزی طبقه هفتم و نهم باید روی سر من خراب شود؟ شهرداری باید مسئولیتش را قبول کند.»
او به تصمیم پارچهفروشهای آذری هم اشاره میکند و میگوید: «توی بازار خیلی وقتها آدمها هوای هم دارند. وقتی چنین اتفاقی میافتد، دست هم را میگیرند، مخصوصا وقتی بدانند کسی بدون اینکه مقصر باشد زمین خورده است. نمونهاش همین که پارچهفروشها گفتهاند چکهای ما را به امانت میگذارند در اتحادیه تا اوضاع درست شود اما این باعث نمیشود که مسئولان فراموش کنند که چه مسئولیتی دارند. من خودم سالانه چندین میلیون عوارض و مالیات میدهم، پس باید شهرداری اگر کوتاهی کرده از من حمایت کند.»
کمی که بهت حادثه خوابید، کمکم اسم بنیاد مستضعفان از بین غبارها بیرون آمد؛ نهادی که گفته میشد بهعنوان مالک ساختمان باید مسئولیت کوتاهیاش در ایمنسازی آن را قبول کند اما هیچ خبر و اظهارنظری از سوی مسئولان بنیاد دیده و شنیده نمیشد. به نظر میرسید آنها ترجیح میدهند حرفهایشان را غیرمستقیم بیان کنند، بهطوری که ناگهان یک خبرگزاری بدون اشاره به منبعی موثق اعلام میکرد شورای مدیریت پلاسکو، مسئول ماجراست، یکی دیگر مینوشت دو سال پیش بنیاد امور مستضعفان ساختمان را به مالکان واگذار کرده و حالا مسئولیتی ندارد اما قوهقضائیه با اعلام اینکه مالک این ساختمان، بنیاد بوده و فقط سرقفلیها در اختیار بقیه است، آب پاکی را روی دست همه ریخت.
دیروز صبح هم بعد از دو روز تمام... سعیدیکیا، رئیس بنیاد امور مستضعفان لب به اظهارنظر باز کرد. او بدون اینکه به مسئولیت مجموعه تحت مدیریتش درباره فاجعهای که رخ داده اشارهای کند، صرفا گفت: «جای نگرانیای وجود ندارد و ما در مدت دو سال پلاسکو را از اول میسازیم.» این حرف حداقل، تکلیف خیلیها را که درباره مالکیت ساختمان شک داشتند، روشن کرد اما این سؤال را بهوجود آورد که آیا بازسازی پلاسکو لطف بنیاد امور مستضعفان به کاسبان است یا خود این بنیاد در بازسازی آن بزرگترین ذینفع است؟... قلیخسروی، رئیس سابق اتحادیه مشاوران املاک، درباره صرفه بازسازی پلاسکو میگوید: «اول از همه به آقای سعیدیکیا سلام میرسانم و میگویم دست شما درد نکند که به مردم امیدواری میدهید اما باید این را هم بگویم که با توجه به ارزش زمینی که پلاسکو در آن قرار داشت و همینطور موقعیت مکانی آن، ساختنش برای بنیاد، سود اندر سود اندر سود است.»
او ادامه میدهد: «حالا بنیاد بدون اینکه هزینهای بابت راضیکردن فعالان اقتصادی در ساختمان بکند یا برای تخریب هزینهای بپردازد، میتواند ساختمانی چندینطبقه برای پلاسکو بسازد، به این صورت که چندین طبقه زیر همکف و 20 طبقه هم روی آن بسازد و برای این کار، انواع تسهیلات و تشویقها را دریافت کند تا کار هرچه زودتر تمام شود، ضمن اینکه در فضای جدید، مهندسی میتواند به گونهای باشد که تمام آنهایی که الان سرقفلی دارند، در طبقات کمتری قرار بگیرند و فضای باقیمانده با قیمت بالاتری فروخته شود. همه اینها، یعنی ساخت دوباره ساختمان با توجه به بنیه مالی بنیاد نمیتواند لطف باشد یا چیزی از مسئولیت این نهاد کم کند.»
نظر شما