آتش‌نشان‌ها در گوشی‌هایشان و کامپیوترها از خودشان عکس دارند. عکس‌هایی که سپرده‌اند وقتی اتفاقی برایشان افتاد، استفاده شود. بعد از ٣٠‌سال کار درعملیات‌های پرحریق، قلب و ریه دیگر جواب نمی‌دهند، اغلب آتش‌نشان‌ها یک یا دو‌سال بعد از بازنشستگی فوت می‌کنند. حمید می‌گوید: بیشتر ما زود می‌میریم.

آتش‌نشان‌ها از مصایب کارشان می‌گویند/ما زود می‌میریم

سلامت نیوز: آتش‌نشان‌ها در گوشی‌هایشان و کامپیوترها از خودشان عکس دارند. عکس‌هایی که سپرده‌اند وقتی اتفاقی برایشان افتاد، استفاده شود. بعد از ٣٠‌سال کار درعملیات‌های پرحریق، قلب و ریه دیگر جواب نمی‌دهند، اغلب آتش‌نشان‌ها یک یا دو‌سال بعد از بازنشستگی فوت می‌کنند. حمید می‌گوید: بیشتر ما زود می‌میریم.


به گزارش سلامت نیوز، روزنامه شهروند در ادامه نوشت: ٣٣ساله است، سفیدرو با چشم‌های روشن و صورت استخوانی. در ایستگاهی درجاده مخصوص کرج کار می‌کند. ضریب سختی شغل آتش‌نشان‌ها بستگی به مدیر دارد. می‌گوید یک مدیر تا سال‌ها ضریب یک‌سوم اضافه حقوق می‌داد و یک مدیر تا پنج‌سوم هم حقوق را اضافه کرد. مدیر بعدی جلوی آن را گرفت. از‌ سال گذشته ضریب ٣٥واحد اضافه حقوق بابت شرایط محیط کار برایشان تصویب شده، حمید می‌گوید: «خودمان هم نمی‌دانیم این ضریب چه معنایی دارد ولی قرار است به هر فیش حقوقی ٢٩٠‌هزارتومان اضافه ‌شود.» در یکی، دوماه اخیر با فشار خود آتش‌نشان‌ها حکم افزایش حقوق را داده‌اند. فقط به ٣٠درصدشان. اما هنوز از پول خبری نیست. حکم‌ها درچند روز گذشته به شکلی غافلگیرانه و سیل‌وار به ایستگاه‌ها ارسال ‌شد. تاریخ صدور حکم‌ها ٦ماه پیش است و تا قبل از فاجعه پلاسکو به دست آتش‌نشان نرسید و به حقوقشان اضافه نشد.
«اصلا من یک چیزی به شما بگویم، فدراسیون جهانی چیه. ما یک سندیکا نداریم که وقتی درحقمان اجحاف شد، کسی از طرف ما صحبت کند تا قانون را اصلاح کنند. درکشور ما چنین چیزی تعریف نشده.»

١٥روز پیش برنامه چکاپ سالانه آتش‌نشان‌ها بعد از ١٠‌سال وقفه از سر گرفته شد و در گروه‌های ٥٠ و ١٠٠نفره داشتند می‌رفتند برای معاینه پزشکی که «خورد به ماجرای پلاسکو.»

[quote-right] ما یک سندیکا نداریم که وقتی درحقمان اجحاف شد، کسی از طرف ما صحبت کند تا قانون را اصلاح کنند. درکشور ما چنین چیزی تعریف نشده.[/quote-right]


پلاسکو در جای‌‌جای حرف‌های همه‌شان هست. هرچند حمید و همکار جوان‌ترش رضا عملیات‌های سخت زیادی رفته‌اند، اما پلاسکو هنوز می‌سوزاندشان، «کندسوزی»: «صددرصد کسی زنده نمونده. حرارت اونجا مثل تنوره، ٢٠٠ درجه. همه چی داره کندسوزی می‌شه. وقتی ماده سوختنی دپو شده باشه، وسطش آتش داره. یعنی محیط دود داره و به محض این‌که تیرآهنی رو برمی‌دارن و آوار جابه‌جا می‌شه، اکسیژن می‌رسه و شعله‌ور می‌شه.»
پلاسکو انبوه پوشاک بوده، ساختمانی سنگین که با آب سنگین‌تر شد. کار اطفا تا حدودی تمام شده بود، ساختمان از سستی و سنگینی ریزش کرد: «بچه‌ها فهمیده بودن که ساختمون سسته و می‌ریزه. بیشترشون معطل شدن که صاحبان مغازه رو تخلیه کنن. مردم از ساعت ٩ و ١٠ آمده بودن سراغ گاوصندوق‌ها. بچه‌ها که می‌خواستن از طبقه یازدهم بیان بیرون، پله‌ها کلا تخریب شد، آنها که گیرافتادن جلوی پنجره‌ها با نردبان و خودروی بالابر تونستن بیان و بقیه گیرافتادن.»

کسی از زیر تهران خبر ندارد

«شما فکر کن قلبت با باتری ١٢ولتی کار می‌کنه، اگه برق ٢٢٠ولت بهش وصل کنن چی می‌شه؟» این حکایت هرباری است که زنگ، در ایستگاه آتش‌نشانی به صدا درمی‌آید. شب و نیمه‌شب هم ندارد. زنگ می‌خورد، ثانیه‌ها می‌گذرند. آتش زود بزرگ می‌شود و هر ثانیه مهم است: «همیشه استرس داریم.»
«عوارض فیزیولوژیکی که در اثر شوک ناشی از خارج‌شدن از وضع سکون و خواب نسبتا آرام با شنیدن صدای زنگ حریق و حادثه (با قدرت حداقل ٨٥ دسی‌بل) در لحظات پیش‌بینی‌نشده ایجاد می‌شود و همچنین پاسخ فوری و بی‌درنگ به نجات و امداد شهروندان به‌ویژه هنگام شب، به ‌حدی شدت دارد که مقدار قابل توجهی هورمون آدرنالین به‌طور ناگهانی در تن آتش‌نشانان آزاد می‌شود. این امر می‌تواند تغییراتی درضربان قلب، فشارخون و متابولیسم بدن آتش‌نشانان به وجود آورد.» (وبلاگ آتش‌ستیزان) استرس وقتی که زنگ به صدا درمی‌آید، وقتی دارند رانندگی می‌کنند تا زودتر به محل برسند، وقت عملیات و ترس از این‌که مبادا کاری انجام شود که منجر به آسیب‌رساندن به خود و دیگر همکاران شود: «چی از ما می‌مونه؟»


بعضی‌ها دل نترس‌تری دارند، حمله می‌کنند به آتش و جلو می‌روند، حمید می‌گوید؛ به‌خصوص وقتی جوان‌تر هستند: «این نیسان‌های کپسول گاز رو دیدین؟ یک‌بار عملیات روی یکی از اینها بود. پر از کپسول گاز ١٠کیلویی، دو سه‌تاشون نشتی داشت و با آتش سیگار روشن شده بود. وقتی این آتش به بدنه کپسول‌ها می‌خوره، مثل سوپاپ عمل می‌کنه، همه‌شون می‌خورن به هم و یکی‌یکی می‌ترکن. رفته بودم بین کپسول‌های آتش‌گرفته، آب رویم گرفته بودن و من شیرهای گازشان رو می‌بستم و می‌انداختم توی جاده. هنوز خودم مونده‌ام چطور این کارو کردم.»

[quote-left]اکثر برج‌های تازه‌سازی که رفتیم، سیستم‌اطفای حریقشان کار نمی‌کرد.از برج‌سازی فقط ادایش را یاد گرفته‌ایم.مخزن برج‌ها خالی است. سیستم‌های اطفا، نمایشی است و نمی‌شود به آنها اطمینان کرد.[/quote-left]

تجهیزات آتش‌نشان‌ها چندان قدیمی نیست، نردبان‌ها به‌روز است، هرچند وقتی مشکلی پیدا کنند، تعمیرشان به راحتی نیست و می‌ماند. اما خاک سست است و سیستم اطفای حریق حتی در ساختمان‌های تازه‌ساز هم کار نمی‌کند: «ساختمان بلندمرتبه باید سیستم اعلام و اطفای اتوماتیک داشته باشد، اگر درپلاسکو چنین سیستمی داشتیم، قبل از این‌که آتش‌نشانی برسد، مشکل حل شده بود.» اطراف ساختمان‌ها باید برای خودرو و نردبان آتش‌نشانی باز باشد. پیرامونش طوری باشد که در هر زاویه‌ای بشود مانور داد: «درپلاسکو فقط از یک جهت و دوجهت کار کردیم.» هر خودروی آتش‌نشانی که به حریق می‌رسد، ٤هزار لیتر آب درمخزن دارد. اگر سیستم اطفای حریق ساختمان کار کند، می‌توانند از لوله‌کشی آن استفاده کنند: «اکثر برج‌های تازه‌سازی که رفتیم، سیستم‌شان کار نمی‌کرد. حتی یک‌جا رفته بودیم برای مانور، مخزن آب خالی بود، آب را از مخزن خودمان باز کردیم اما به پای تانکر هم نرسید و خالی شد، دنبال ماجرا که رفتم، دیدم شیرهای طبقه منفی ٢ باز بوده و آب به طبقه دهم که ما بودیم، نمی‌رسید. تصور کنید اگر اتفاقی افتاده بود و می‌خواستیم از سیستم لوله‌کشی ساختمان استفاده کنیم، چه می‌شد؟ از برج‌سازی فقط ادایش را یاد گرفته‌ایم.» مخزن برج‌ها خالی است. سیستم‌های اطفا، نمایشی است و نمی‌شود به آنها اطمینان کرد. آتش‌نشان‌ها فقط می‌توانند کار سنتی انجام دهند، خودشان برای آب‌رساندن به آتش، لوله‌کشی کنند. کاری زمانبر. ٤هزار لیتر آب درمخزن است و تا به بالای آتش برسد، ٣هزار لیتر آن هدر می‌رود.


او از کمبود نیرو هم گله می‌کند: «ایستگاهی که باید ١٢نفر نیرو داشته باشد، با ٧ تا ٨ نیرو می‌گردد. من به‌عنوان مدیر زمانی که نیرویم مرخصی بود، هم رانندگی می‌کردم، هم بی‌سیم جواب می‌دادم و هم عملیات انجام می‌دادم. یک زمانی سه خودرو می‌آید با چهارنفر. استخدام نداریم و کمبود نیرو ما را فلج کرده. شهید امید عباسی، کمک فرمانده بود و چون نیرو نداشت، خودش دوید رفت در آتش.


حمید می‌گوید: اما تهران‌ هزار و یک مشکل دیگر هم دارد. کسی از زیر تهران خبر ندارد. جک‌های نردبان‌های بالابر آتش‌نشانی چند تن وزن دارد: «مثل جرثقیل» زمین باید بتواند این وزن را تحمل کند: «تهران هم که پر از قنات. حالا قنات به کنار، خیلی جاها را کنده‌اند و خاک‌دستی ریخته‌اند و شهرداری یک لایه آسفالت کرده. اگر آن نقطه را جک زده باشیم و حفره ریزش کند، می‌دانید چه می‌شود؟ نردبان چپ می‌شود و نفرات سقوط می‌کنند. از زیر زمین می‌ترسیم. کشته هم داده‌ایم بابت آن.»

 
«کسر بودجه به جایی رسیده بود که هزینه تعمیر و نگهداری همین خودرو‌های آتش‌نشانی رو نداشتند.» پلاسکو که اتفاق افتاد، از هرطرف خبر رسید و تکذیب شد. از رسانه‌های رسمی گرفته تا شبکه‌های اجتماعی پر ازخبر بود و شایعه که نمی‌شد از هم تشخیص داد، اما آن کسی که خودش از دل ماجرا آمده بود، حتما می‌توانست خبرهای موثق‌تری بدهد. حساب کاربری یک آتش‌نشان در توییتر که دراین چند روز از عملیات نوشته و درد دل از شرایط کار و تجهیزات:
«آخه آدم به کی بگه؟ هنوز آتش‌نشان‌ها که میرن تو دل حادثه یه بی‌سیم دستی ندارن که بتونن با بیرون ارتباط برقرار کنن مجبورن موبایل ببرن.»

«تو این ٣سال به خاطر شوی تبلیغاتی قالیباف کل بودجه شهرداری صرف پروژه‌های دیگر شد و عملا سازمان آتش‌نشانی کاسه گدایی برای حقوق دستش گرفته بود.»

[quote-right]تو این ٣سال به خاطر شوی تبلیغاتی قالیباف کل بودجه شهرداری صرف پروژه‌های دیگر شد و عملا سازمان آتش‌نشانی کاسه گدایی برای حقوق دستش گرفته بود. [/quote-right]


«هیچ‌وقت یادم نمیره اوایل دوره قالیباف آتش‌نشان‌هارو مجبور می‌کردن که با خودرو‌های آتش‌نشانی برن خیابون بشورن. اسمش هم گذاشته بودید طرح‌ جهادی.»


اما ازحافظه بعضی مسئولان و شاید ما، همه چیز پاک می‌شود، مثل حادثه خیابان جمهوری و کشته‌شدن دو زن کارگر. آن زمان که بعضی‌ها آتش‌نشان‌ها را مقصر جلوه دادند و یکی از آتش‌نشان‌ها دریادداشتی در وبلاگ خود نوشت، زود قضاوت نکنیم، همان آتش‌نشان‌ها جان چند کارگر دیگر را درهمان حادثه نجات داده بودند و آتش‌نشان دیگری در توییتر نوشته است: بعد ازحادثه جمهوری نه‌تنها هیچ خودرویی تجهیز نشد و امکاناتی اضافه نشد، بلکه به بهانه بی‌پولی، شهرداری حداقل حقوق را به آتش‌نشان می‌داد.


آتش‌نشان‌ها درقانون شهرداری کارمند هستند. «شغل‌ ما هنوز جزو مشاغل سخت و زیان‌آور نیست. کارمند شهرداری هستیم اما مزایای اون‌ها‌ رو هم نداریم. من مدیری با ١٥‌سال سابقه کار هنوز مستأجرم. » بیشتر آتش‌نشان‌ها مجبورند دوشغله باشند. در ٤٨ساعت استراحت‌شان بعد ازیک شیفت ٢٤ساعته یا کارهای فنی با ابزارآلات یا آتش‌نشانی‌های خصوصی کارگاه‌ها یا شغل آزاد. به‌خصوص آتش‌نشان‌های جوان‌تر و رده پایین‌تر که حقوقشان اصلا کفاف زندگی در تهران را نمی‌دهد: «نسبت به حداقل قانون کار بیشتر می‌گیریم ولی برای نیروی متخصص آتش‌نشان که برود در عملیاتی مثل ساختمان پلاسکو ناچیز است. چقدر باید به یک نفر بدهند که برود در آتش، اگر عِرق نداشته باشد، می‌رود؟ قرار بود طبق قانون آتش‌نشانی را در شغل‌های سخت و زیان‌آور بیاورند که ٢٠ ساله بازنشسته شویم، نمی‌دانم در چه مرحله‌ای است.»


عباس گودرزی، نماینده بروجرد و عضو كمیسیون اجتماعی می‌گوید مصوبه‌ای كه هیأت دولت در ‌سال ٩١ تصویب كرده بود و در آن شغل آتش‌نشانی را جزو مشاغل سخت و زیان‌آور می‌دانست، چند سالی مورد توجه نبود، اما: «ما اخیرا در مجلس و در قالب برنامه ششم توسعه این مورد را تصویب كردیم. نكته مهم این است كه این قانون جزو قوانین بالادستی است و اهمیت و اعتبار بسیاری برای اجرایی‌شدن دارد و از ‌سال ٩٦ عملیاتی خواهد شد.»
کسی که وارد آتش‌نشانی می‌شود، یک آتش‌نشان عام است. هر ‌سال که بگذرد آزمون‌های عملی و ورزشی را می‌گذراند و درجه‌اش ارتقا پیدا می‌کند؛ از یک تا هفت. درجه‌بندی‌ها خط‌های قرمز روی لباس است؛ خط‌های باریک و قطور. اگر گواهینامه پایه یک و هدایت خودروی سنگین را داشته باشند، کاردان هم می‌شوند. کاردان خط‌های نقره‌ای است و دو درجه از آتش‌نشان کمتر است. مدیر در ایستگاه‌های اصلی معاون و کمک‌فرمانده و در ایستگاه‌های فرعی فرمانده عملیات است. تهران هشت منطقه آتش‌نشانی دارد؛ هر منطقه ١٠ تا٢٠ ایستگاه. در این چند روز مردم ایستگاه‌ها را به نشان همدلی با گل و شمع تزیین کردند. حمید می‌گوید كه مردم به آتش‌نشان‌ها احترام می‌گذارند: «یک‌سری رفتند خون بدهند؛ خانم‌‌ها و آقایونی که در حالت عادی اگر یک جای دستشان ببرد صدجا دکتر می‌روند و بانداژ می‌کنند.» تازه از یک مأموریت در جاده مخصوص آمده. می‌گویند این روزا مردم حتی بهتر به خودروی آتش‌نشانی راه می‌دهند. در این مأموریت آخر، یک نوزاد و یک مرد جوان از قفسه سینه آسیب دیده بودند.

[quote-left]شغل‌ ما هنوز جزو مشاغل سخت و زیان‌آور نیست. کارمند شهرداری هستیم اما مزایای اون‌ها‌ رو هم نداریم. من مدیری با ١٥‌سال سابقه کار هنوز مستأجرم.  بیشتر آتش‌نشان‌ها مجبورند دوشغله باشند. [/quote-left]
حمید باید برود عیادت یکی از آتش‌نشان‌ها که در حادثه پلاسکو مصدوم شد: «حتما فیلم را دیده‌اید، همون که وقتی ساختمون فروریخت خودش رو از نردبان پرت کرد پایین.» خودش در این چند روز، داوطلبانه به ایستگاه‌هایی رفته که مأمورانش درگیر پلاسکو شده‌اند و جایشان خالی است.
رضا می‌گوید كه این روزها خیلی از ما می‌میرند و هر شب که خانه نیستند، برای خانواده‌‌ها مصیبت است. دو‌ سال است ازدواج کرده، پنج‌ سال است آتش‌نشان است و قبل از آن حسابدار بود شغلی که این خطرها را نداشت با درآمد خوب. دانشجوست، ساعت‌های استراحت هم کار می‌کند در باشگاه ورزشی: «این چند ساله کشته‌‌ها زیاد شده، این اتفاقات تبعات منفی دارد. ما در هیچ مراسم خانوادگی نیستیم. من که بچه ندارم ولی آنها که دارند، وقتی بچه‌شان مریض می‌شود، کنار همسرشان نیستند. در عزا و عروسی نیستیم. همیشه هم که نمی‌شود از مرخصی استفاده کرد. قبلا خانواده‌ام مشکلی نداشتند الان با این خبرها مخالفتشان را با کارم علنی می‌گویند.»
«بعد از عملیات‌های سخت برایتان جلسه مشاوره یا روانشناسی ترتیب می‌دهند؟»
منظورتون دقیقا چیه؟
«به روانشناس مراجعه می‌کنید؟»
 نه؛ از این خبرها نیست. خیلی بشود بهمان مرخصی بدهند.
از نخستین عملیات سخت و شوک‌آور رضا در کارگاه‌های بزرگ خاتم‌الانبیا تا حادثه شهران همین شش هفت ماه قبل، شرایط کاری برایشان تغییر نکرده. رضا حدودا ٣٠ساله است، ظاهرش نشان می‌دهد که اهل ورزش است: «خیلی وحشتناک بود. دوست داشتم بعد از آن چند وقت کار نکنم؛ حداقل چهار پنج روز مرخصی باشم. ٦ ساعت عملیات بود و بعد هم یک هفته طول کشید تا یکی از محبوسان را پیدا کنیم. ایستگاه دومی بودیم که رسیدیم و باید یکی یکی خانه‌ها را تخلیه می‌کردیم. خطر بیخ گوشمان بود. شاید چون به خیر گذشت بعد خبری نداشت.» نمای خانه‌ها را حریق سوزانده بود اما ساکنان طبقه چهارم و پنجم ساعت ٥ صبح ماه رمضان خواب بودند. می‌گوید مرگ را لمس کردم.


مدیرانی که تخصص ندارند
همیشه «زیر زنگ» هستند. شرایط بعد از بازنشستگی‌شان خوب نیست. جایی که کارشان را خراب می‌کند، زیرساخت‌های شهری است: «تجهیزاتمان بد نیست، دوره‌های آموزشی هم می‌بینیم اما زیرساخت‌ها به ما ضربه می‌زنند.» البته همه تجهیزات هم به روز نیستند و خیلی وقت است كه وسایل روزمره یک ایستگاه آتش‌نشانی یا حذف شده یا به حداقل رسیده، سفره، مایع‌دستشویی و.... نامه‌نگاری برای سیستم‌های گرم‌کننده معیوب موتور خودروها آتش‌نشان‌ها را به جایی نمی‌رساند. خودروهایی که نیمه‌شب زمستان به محض این‌که استارت می‌خورند، باید راه بیفتند و فرصتی برای گرم‌شدن موتورشان نیست؛ باید شب‌ها موتور را گرم کنند. سیستم‌ها که معیوب شوند، خودرو به جای ١٠‌سال کار، بیشتر از سه ‌سال دوام نمی‌آورند.
«چند نفر ماندند زیر آوار، یک عده به خاطر نجات آنها رفتند در ساختمان. با علم به این‌که هر لحظه ممکن است بریزد. یک سری از نردبان برمی‌گردند و یک سری از همکف؛ بقیه می‌مانند.» جواب حمید است به این‌که مگر آتش‌نشان‌ها نمی‌دانستند که ساختمان می‌ریزد؟ آتش صحنه هیجان است. هر لحظه غافلگیر می‌کند، مسأله سرعت عمل است. این‌که از زمان صدای زنگ تا رسیدن به خودرو بیشتر از ٤٠ ثانیه طول نکشد. این‌که در رسیدن به حادثه دقیقه‌ها مهم‌اند تا کار از کار نگذرد.
بین آنها کمتر کسی است که شغلش را دوست نداشته باشد، اما خیلی‌ها بعد از سال‌ها کار به قول رضا «پرخاشگر» می‌شوند؛ بعد از دیدن مدام صحنه‌های دردآور و وحشتناک: «یک بار رفته بودم عملیات، کامیون افتاده بود روی یک تبعه ترکیه‌ای و بدنش قطع شده بود. سه چهار ساعت طول کشید تا جنازه رو بیرون آوردیم. واقعا وحشتناک بود. اما فکر کن بعد عملیات به ما مرخصی بِدَن، این کارو نمی‌کنن.»

[quote-right]ایستگاهی که باید ١٢نفر نیرو داشته باشد، با ٧ تا ٨ نیرو می‌گردد.یک زمانی سه خودرو می‌آید با چهارنفر. استخدام نداریم و کمبود نیرو ما را فلج کرده. شهید امید عباسی، کمک فرمانده بود و چون نیرو نداشت، خودش دوید رفت در آتش.[/quote-right]


عملیات‌هایی مثل دیدن جسدهای باد کرده‌ در خانه‌هایی پر از مگس و کرم‌زده که همسایه‌ها از بوی آن به آتش‌نشانی زنگ زده‌اند، گازگرفتگی سالی که رسانه‌ها گفتند برای جلوگیری از هدررفتن سرما درزها را بپوشانید و عده‌ زیادی مردند. یا روزی که حمید رفت پایین چاه و پنج جنازه را روی هم دید: «تو جاده ورامین، پایین شاه‌عبدالعظیم بود. چاه به عمق ١٠ متر که حتی نردبان فلزی هم داشت. بچه رفته بود توپش رو بیاره و گاز چاه گرفته بودش. بعد مادرش رفت پایین، بعد پدرش و بعد عموش و یک نفر دیگه که یادم نیست. پنج نفر روی هم تلنبار شده بودن؛ وقتی ما وسیله برداشتیم و لباس پوشیدیم و رفتیم پایین، جا نبود پا بذاریم. روی هم افتاده بودند و نفس‌های آخرشون بود. مجبور بودیم پا بذاریم روی دست و پاشون. هیچ کدوم زنده نموندن. یک خانواده پاکستانی بودند.»  حمید ناراحت است، وسط حرف‌هایش سوال‌هایی می‌پرسد که جوابشان را کسی نمی‌داند جز خود آتش‌نشان‌ها: «چرا نماینده اورژانس درباره آتش‌نشانی حرف می‌زند اما مدیرعامل‌مان نمی‌تواند از ما دفاع کند و همیشه می‌گوید همین که حقوق‌تان را یک کاری کنم، بقیه‌‌اش هیچی. مدیرهای رده بالایمان هم مدیر تخصصی نیستند. هر کسی را بخواهند به‌عنوان مدیر ما می‌گذارند. مدیریت‌مان مستقل نیست. این را می‌توانید موردی به آتش‌‌نشان‌ها زنگ بزنید و نظرشان را درباره تخصص مدیران بپرسید.» می‌گوید اینها مدیر عادی هم نیستند چه برسد به متخصص. رضا می‌گوید كه همه‌اش روابط است: «باید مدیرمون فنی باشه، مدیریت حریق‌بلد باشه و توانایی و تجربه داشته باشه. تجربه می‌خواد.» و از آن سوال‌ها که جوابشان معلوم نیست: «چرا ساختمانی که چندین بار تو این‌ مدت اعلام کردیم ایراد داره، فکری به حالش نشد و تو این مرحله دچار چنین فاجعه‌ای شدیم؟»
زنگ به صدا درآمده و وقتی برای جواب به سوال‌ها نیست. چه کسی باید جواب بدهد؟ آنها باید بروند.

میانگین حقوق یک آتش‌نشان تمام‌وقت در کشورهای دیگر

آتش‌نشان‌ها با خاموش‌کردن آتش و پاسخگویی به موارد اضطراری که بیشتر آنها پزشکی است، از جان و مال انسان‌ها محافظت می‌کنند. آنها را به نام امدادگر می‌شناسیم، زیرا غالبا نخستین نفرات درشرایط اضطراری هستند که درصحنه یک حادثه حضور پیدا می‌کنند. حقوق آتش‌نشان‌ها بسته به میزان تجربه و محل مأموریت آنها متفاوت است.  طبق اداره آمار نیروی کار آمریکا، از ماه می ‌۲۰۱۱ آتش‌نشان‌های تمام‌وقت به‌طور میانگین ۴۷۷۲۰دلار درآمد داشته‌اند. پایین‌ترین درآمد کمتر از سالیانه ۲۲۴۸۰دلار و بالاترین درآمد بیش از سالیانه ۷۵۵۲۰دلار است. ساعات کاری معمول برای این میزان دستمزد شامل شیفت‌های ۲۴ساعته و به دنبال ۴۸ تا ۷۲ساعت مرخصی است. برنامه کاری دیگر آتش‌نشان‌ها شامل سه یا چهار روز شیفت‌های ۱۰ساعته درپی همان تعداد شیفت‌های شبانه ۱۴ساعته و بعد سه تا چهار روز مرخصی است. آتش‌سوزی یا موارد اضطراری به میزان این ساعت‌ها می‌افزاید.


کارمند‌ها
آتش‌نشان‌ها معمولا با گذراندن کلاس‌های علوم‌پایه آتش‌نشانی در آموزشگاهی که منجر به گرفتن مدرک هم نمی‌شود، وارد این حرفه می‌شوند. با این حال، مدرک‌های مربوطه هم قابل دسترس هستند و برخی کارفرما‌ها دیپلم دبیرستان را هم قبول می‌کنند. در هرحالت، آتش‌نشان‌ها زمانی که استخدام شوند، کلاس‌ها و تعلیم‌های عملی را تحت‌نظر کارفرمای خود طی می‌کنند.


تجربه
اداره آتش‌نشانی شهر نیویورک نشان می‌دهد چگونه حقوق آتش‌نشان‌ها با تجربه و ترفیع افزایش می‌یابد. از ‌سال ۲۰۱۱، دستمزد سالیانه آتش‌نشان‌ها ۴۳۰۷۴ دلار شامل حقوق پایه با اضافه‌کاری، تعطیلات و دیگر مشتقات است. بعد از ‌سال اول، دستمزدها به ۴۹۴۷۰  دلار و بعد از سه‌سال به ۵۹۶۲۹  دلار آمریکا می‌رسد. مزایا شامل بیمه عمر آتش‌نشان و خانواده‌اش، سالی یک‌ماه تعطیلات با حقوق و حقوق بازنشستگی است.

 

آتش نشانی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha