پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۳:۰۱
کد خبر: 206421

یکی از پزشکان نیز در مورد شرایط بیمارستا‌ن‌ها گفت: «اوضاع شبیه شرایط جنگی شده بود، آنقدر غیرمنتظره این بحران پیش آمد که خیال کردیم وضعیت قرمز جنگی شده است. البته همه بیمارستان‌ها برق اضطراری دارند اما در شرایط بحرانی مانند 8، 9 و23بهمن که بیمار بستری شده داشتیم موارد رادیولوژی، سونوگرافی، آندوسکوپی و... با وجودی که بیمارها آماده بودند در هیچ بیمارستانی انجام نشد. فقط برق اضطراری برای جراحی‌های ضروری به‌کار برده شد.» انگار سایه جنگ نمی‌خواهد از پیکر خوزستان کنار رود، وقتی سازمان‌های مختلف دولتی و حکومتی نتوانند از چنین شرایطی جلوگیری کنند یا در سطح توقعی کمتر، حتی این شرایط را پیش‌بینی کنند، برای مردم اضطرار شرایط کمتر از جنگ نخواهد بود.

پای خوزستان در گِل مانده است

سلامت نیوز: یکی از پزشکان نیز در مورد شرایط بیمارستا‌ن‌ها گفت: «اوضاع شبیه شرایط جنگی شده بود، آنقدر غیرمنتظره این بحران پیش آمد که خیال کردیم وضعیت قرمز جنگی شده است. البته همه بیمارستان‌ها برق اضطراری دارند اما در شرایط بحرانی مانند 8، 9 و23بهمن که بیمار بستری شده داشتیم موارد رادیولوژی، سونوگرافی، آندوسکوپی و... با وجودی که بیمارها آماده بودند در هیچ بیمارستانی انجام نشد. فقط برق اضطراری برای جراحی‌های ضروری به‌کار برده شد.» انگار سایه جنگ نمی‌خواهد از پیکر خوزستان کنار رود، وقتی سازمان‌های مختلف دولتی و حکومتی نتوانند از چنین شرایطی جلوگیری کنند یا در سطح توقعی کمتر، حتی این شرایط را پیش‌بینی کنند، برای مردم اضطرار شرایط کمتر از جنگ نخواهد بود.

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه ایران نوشت: عادت کرده‌ام هر روز صبح با زنگ مادر، با تماسی به پیش‌شماره «061» بیدار شوم، اما صبح آن روز، 23بهمن، نه تنها تماس نگرفت بلکه تلفن خانه را جواب نمی‌داد و گوشی همراهش نیز در دسترس نبود. شماره خانه یکی، دوتا از همسایه‌ها را داشتم، آنها هم جواب نمی‌دادند. لعنت به راه دور! نگرانی داشت آغاز هفته‌ام را به سمت فرودگاه مهرآباد سوق می‌داد که در اخبار خواندم آب، برق و تلفن اهواز و 9شهر دیگر خوزستان از بامداد قطع شده است و وزارت نیرو و ستاد بحران با وضعیت پیش‌آمده غافلگیر شده اند. بر خوزستان خاک مرده پاشیده‌ شده، نه خاکی استعاره از افسردگی و خمودگی، به‌راستی خاک مرده بر شهر نشسته است، استمرار ورود ریزگردها در یک‌ماهه اخیر علاوه بر مختل کردن زندگی طبیعی مردم خوزستان که نخستین حق بشر است،

حالا آسیبی جدی به تأسیسات استان خوزستان رسانده و با درآمیخته شدن رطوبت و خاک، خوزستان به گل نشسته و این سرزمین، که زمانی از فرط پرآبی و تعدد نخلستان‌ها به جلگه شهره بود و حالا به دشتی کم‌آب بدل شده، انگار دیگر توان ادامه حیات ندارد. بی‌برقی، تاریکی، تعطیلی و خلوتی شهرهایی که حتی عابربانک‌هایشان هم کار نمی‌کنند بیشتر به داستان‌های تخیلی می‌ماند تا روزهای معمولی در آستانه بهار برای استانی که ثروت نفتی‌اش، بزرگترین منبع درآمد کشور است. بعد از گذشتن دو روز از وضعیتی که دیگر دستگاه‌ها هم توان سنجش آلودگی هوا را نداشتند، مردم در مقابل ساختمان استانداری خوزستان با پلاکاردهایی که همگی در «رنج مرگ خوزستان» و جهنمی شدن اوضاع متفق‌القول بودند، تجمع کردند. سینا کارمند شرکت ملی‌حفاری که این روزها به‌خاطر قطعی برق تعطیل بوده، می‌گوید: «کارون، کبد اهواز است، اگر سد را باز کنند که رودخانه پر شود شهر نجات می یابد. برعکس از سرچشمه‌ها برای یزد و اصفهان، آن هم برای کشاورزی سنتی که روشی غلط است، آب می‌فرستند.»

نوال، کارمند آموزش‌ و پرورش می‌گوید: «به ما حتی اعلام نکردند که مدارس و ادارات تعطیلند و در این هوا مردم را بیرون کشاندند.» زن میانسالی که ماسکی بر بینی و دهانش گذاشته، می‌گوید: «سدسازی و طرح‌های انتقال آب در کنار مدیریت های اشتباه  عامل اصلی مصائب خوزستان است. آلودگی هوا خوزستان را به مرز نابودی کشانده. یکی از فعالان محیط‌زیستی هم در جمعیت حضور دارد: «سازمان حفاظت محیط زیست سال‌هاست فقط وعده می‌دهند کاری برای ریزگردها انجام دهند، کو نتیجه این وعده‌ها؟ حالا که راه تولید بیشتر نفت باز شده باید در انتظار خشک شدن بیشتر تالاب‌هایمان باشیم.» صدای سرفه‌ها و شعارها در هم پیچیده است. گرد و خاک بر سر و صورت شهر نشسته و اهواز همچون سربازی شده که از زیر سنگری ریخته سربرآورده است. مسعود با چهره‌ای برافروخته می‌گوید: «به ما می‌گویند نازک نارنجی و کم طاقت، مردم این منطقه از آسم و سایر امراض ریوی رنج می‌برند و به‌ جای هوای تازه گرد و خاک وارد ریه‌هایشان می‌کنند، چشم‌هایشان هم از آسیب ریزگردها در امان نیست، شش نفر از دوستانم در سه ماه گذشته پدر و مادر از دست داده‌اند، همه نزدیک به 60 سال سن و همه از سرطان و سکته. غم انگیز و جانفرسا و البته وحشت‌بار.» مرد پیری که تاریخ 60ساله خوزستان بر موهای سپیدش نقش بسته با تعجب می‌گوید: «زمان جنگ لااقل تکلیف‌مان روشن‌تر بود و با یک دشمن طرف بودیم، والله الان نمی‌دانیم ادامه این اتفاق‌ها طبیعی است یا از سر دشمنی با مردم خوزستان است یا حالا که نزدیک انتخابات شده می‌خواهند بی‌اعتمادی و تفرقه درست کنند.»

علی، معلم اهل خرمشهر که برای تجمع به اهواز آمده، می‌گوید: «اوایل بهمن که مدارس شهرستان‌های تهران به‌ خاطر چند سانتیمتر برف تعطیل شده بود، بچه‌های ما مجبور شدند در آن وضعیت بحرانی به مدرسه بیایند و روی چند سانتیمتر خاکی که نیمکت‌ها را پوشانده بود بنشینند.» در آن زمان ستاد بحران استان خوزستان متعهد شده بود مدارس را برای حضور دانش‌آموزان تمیز کند اما این تعهد در حد حرف باقی ماند. «اوایل می‌گفتند خاک از عراق می‌آید، بعد گفتند از عربستان، حالا می‌گویند خاک از زمین تالاب هورالعظیم که خشک شده است بلند می‌شود.» با این حرفش یاد مستند «ایران جنوب‌غربی» ساخته محمدرضا فرطوسی می‌افتم که چند سال پیش از نابودی زندگی چندهزارساله اقوام ساکن هور خبر می‌داد. هوری که بعد از کشف و حفر میدان نفتی آزادگان و احداث سد کرخه، قسمت اعظمش واقع در جنوب غربی ایران خشک شد.


یکی از پرستاران بیمارستان روانی اهواز در مورد وضعیت بیماران در این روزهای بحرانی می‌گوید: «زمان زیادی طول کشید تا برق اضطراری ما وصل شود، خاک که می‌شود نمی‌توانیم بیمارها را برای هواخوری و سیگار بیرون ببریم و داخل بخش هم که می‌مانند اذیت می‌شوند.» یکی از پزشکان نیز در مورد شرایط بیمارستا‌ن‌ها گفت: «اوضاع شبیه شرایط جنگی شده بود، آنقدر غیرمنتظره این بحران پیش آمد که خیال کردیم وضعیت قرمز جنگی شده است. البته همه بیمارستان‌ها برق اضطراری دارند اما در شرایط بحرانی مانند 8، 9 و23بهمن که بیمار بستری شده داشتیم موارد رادیولوژی، سونوگرافی، آندوسکوپی و... با وجودی که بیمارها آماده بودند در هیچ بیمارستانی انجام نشد. فقط برق اضطراری برای جراحی‌های ضروری به‌کار برده شد.» انگار سایه جنگ نمی‌خواهد از پیکر خوزستان کنار رود، وقتی سازمان‌های مختلف دولتی و حکومتی نتوانند از چنین شرایطی جلوگیری کنند  یا در سطح توقعی کمتر، حتی این شرایط را پیش‌بینی کنند، برای مردم اضطرار شرایط کمتر از جنگ نخواهد بود.


«در خوزستان تا برای اهواز اتفاقی نیفتد صدای کسی درنمی‌آید در حالی که وضعیت ماهشهر خیلی وخیم‌تر از اهواز است، آلودگی پتروشیمی در مسیر طوفانی است که به سمت منطقه مسکونی می‌آید، رضا، شوهرم به‌خاطر وضعیت جسمانی‌اش و شدت آلودگی مجبور است مدام مرخصی بگیرد و در خانه بماند.» این حرف را نسیم، ساکن ماهشهر می‌گوید که شوهرش دو سال پیش پیوند کلیه کرده است و در این دو هفته از فرط آلودگی هوا مجبور شده‌اند ماهشهر را ترک کنند: «خوزستان دیگر جای زندگی نیست، اما متأسفانه نان ما از اینجا درمی‌آید.»


در بالا پایین کردن فضای مجازی برای خواندن خبرها و واکنش‌ها به وضعیت خوزستان، یادداشتی از دکتر ناصر کرمی، به چشمم می‌خورد؛ استاد دانشگاه برگن نروژ که در همایش خردادماه بررسی پیامدهای انتقال آب کارون حضور داشت و از تمایل 97 درصد مردم اهواز به مهاجرت خبر داده بود و صریحاً گفته بود باید جلوی انتقال یک قطره آب از خوزستان را گرفت: به گفته وزیر نیرو «طبق آخرین تصمیم‌گیری‌ها قرار شده که دو تصمیم آخر مبنی بر مدیریت مصرف و انتقال آب به حوضچه‌های تبخیری برای حل مشکلات  سد گتوند به اجرا دربیاید که در حال حاضر نیز عملیات این دو طرح در مرحله اجرا قرار گرفته است.» یعنی هزینه را از پیمانکاران انداختند روی دوش خوزستان، روی دوش کارون، روی دوش نخلستان‌ها، روی دوش میراث تمدن‌های عیلام و پارسوماش. نمک را رها می‌کنند توی کارون و آن بالا هم یک بمب نمکی آماده انفجار درست می‌کنند تحت عنوان حوضچه تبخیر نمک. »

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha