افشای تشخیص بیماری، امری شایع و دشوار است. مطالعات نشان می‌دهند كه بسیاری از پزشكان هنگام مطرح کردن تشخیص سرطان، خودشان مضطرب می‌شوند که تنش ناشی از خبرهای بد سه تا چند روز بعد از جلسه طول می‌كشد و این تنش می‌تواند موجب نقص در فهم نیازهای بیماران و سرخوردگی پزشكان شود.

  چگونگی افشای تشخیص بیماری، بر روی فهم بیماران از اطلاعات، رضایت از خدمات درمانی، میزان امیدواری و تطابق روانی بعدی آنها اثر دارد. در مطالعه‌ای بر روی 100 بیمار مبتلا به سرطان سینه، 6 ماه بعد از جراحی، تطابق آنها با بیماری، مرتبط با رفتار پزشك، حین مصاحبه‌ بیان تشخیص سرطان بوده است. همچنین این مطالعه نشان داد، نگرش حمایتگرانه پزشك حین مصاحبه، مهم‌تر از اطلاعات حین مصاحبه بوده است، بطوریکه آنهایی كه در حین مصاحبه به خوبی اطلاعات را دریافت نكرده بودند، دو برابر بیشتر به اضطراب و افسردگی‌ مبتلا گردیدند. البته سابقه مشكلات روانپزشكی و استرس‌های قبل از بیماری هم در تطابق بیمار با بیماری مؤثراست.
  پس باید راهكارهایی باشد تا بتوان افشای تشخیص سرطان را بر اساس آن انجام داد. این راهكارها می‌تواند اعتماد به نفس پزشكان را بیشتر كند و به بیماران كمك كند تا در روند درمان‌های دشوار شركت كنند و پزشكان كمتر دچار تنش و احساس فرسودگی شوند.
 افشای تشخیص بیماری‌های جدی همچون سرطان، مانند دیگر اقدامات پزشكی باید طی مراحلی انجام شود.
مرحله اول آماده‌سازی شرایط مناسب برای صحبت در مورد تشخیص سرطان است. به‌طور معمول شرایط فیزیكی، صحبت در مورد موضوعات حساس را راحت‌‌تر می‌كند. مثلا فراهم كردن یك اطاق مصاحبه، ایده‌آل است و اگر در دسترس نبود، می‌توان با نشاندن بیمار روی صندلی بدور از شلوغی اطراف، با او صحبت کرد. بهتر است دستمال را در دسترس بیماران قرار دهیم. اغلب بیماران می‌خواهند فرد دیگری همراه آنها باشد، ولی این را به انتخاب خود بیمار می‌گذاریم، از پرستار و یا سایر اعضاء تیم درمانی نیز می‌توان كمك گرفت.
  نشستن باعث راحتی بیمار خواهد شد و نشانگر عدم شتاب و عدم بی تفاوتی است. باید با بیمار ارتباط برقرار كرد، ارتباط چشمی، یكی از راه‌های اصلی برقراری ارتباط است. البته گاهی تداوم آن، موجب ناراحتی بیمار می شود، لمس بیمار (لمس بازو و یا گرفتن دست)، درصورتیكه بیمار راحت باشد، می‌تواند ارتباط را تقویت كند. محدودیت‌های زمان و مصاحبه را هم باید مدیریت كرد، بهتر است تلفن و موبایل را قطع کرد و یا پاسخ نداد.
مرحله دوم: بعد از آماده‌سازی شرایط، می‌توان قبل از توضیحات اصلی با سوالاتی، درك بیمار را از موقعیت خودش ارزیابی کرد.
مثلا تا كنون در مورد بیماری‌تان به شما چه گفته‌اند؟ آیا موضوعی وجود دارد كه شما را نگران كند؟ سپس بر اساس این سؤالات می‌توان اطلاعات نادرست را اصلاح كرد و اخبار ناخوشایند را بر اساس آنچه كه بیمار می‌فهمد بیان کرد. علاوه بر آن به روشن شدن اینکه بیمار در نوعی انكار نسبت به بیماری خود، نظیر آرزوی واهی و یا تصورات غیر واقعی از درمان قرار دارد، کمک می‌شود. درحالیكه بسیاری از بیماران تمایل نشان می‌دهند كه اطلاعات كامل در مورد تشخیص و پیش‌آگهی را بدانند، عده كمی هم هستند كه تمایل ندارند آگاه بشوند. هنگامی كه پزشك تمایل بیماری برای آگاهی از اطلاعات را متوجه شود، از اضطراب او برای گفتن اخبار ناخوشایند كاسته می‌شود. سپس باید از بیمار  پرسیده شود، چه میزان مایل است در مورد نتایج آزمایشات، جزئیات بیماری و یا تشخیص و درمان بیماری بداند.
 مرحله سوم: فراخواندن بیمار برای بیان تشخیص و درمیان گذاشتن تشخیص است. می‌توان با نشان دادن علائم هشدار اولیه (مثل متأسفانه خبرهای خوبی برای شما ندارم یا متأسفم كه باید بگویم...) به بیمار، شوك  احتمالی ناشی از افشای تشخیص سرطان را كاهش داد. پس از علائم هشدار اولیه چند ثانیه باید صبر كرد و به بیمار زمان داد، این زمان موجب خواهد شد که در واکنش‌های بعدی تخفیف ایجاد شود. پردازش اطلاعات را برای بیمار تسهیل می‌كند و نیز در طی این مكث، واكنش بیمار را نیز می‌توان ارزیابی كرد. بیان حقایق در مورد بیماری، باید در سطح فهم و دامنه لغات بیمار باشد، از كلمات تخصصی استفاده نشود و از ابهام گویی پرهیز شود به عنوان مثال «شما سرطان خیلی بدی دارید و اگر درمان فوری دریافت نكنید، شما خواهید مرد» این جملات بیمار را عصبانی خواهد كرد.
همچنین، اطلاعات بهتر است در اجزای كوچك گفته شود و مجددا ارزیابی شود كه بیمار متوجه شده است. ‌هنگام افشای تشخیص سرطان به خاطر شوك ایجاد شده و هیجانات همراه آن، میزان یادآوری كم‌تر خواهد بود؛ لذا اطلاعات باید در اجزای كوچك و واضح گفته شود.
  وقتی كه پیش اگهی بیماری مناسب نیست، نباید از عباراتی مثل «كار دیگری نمی‌توان انجام داد»، استفاده کرد.
 مرحله چهارم: پاسخ دادن به عواطف و هیجانات بیمار، یكی از سخت‌ترین مراحل انجام كار است، بیماران ممكن است پاسخ‌های بسیار متنوعی همچون خشم، انكار، گریه كردن و یا بی‌تفاوتی نشان دهند. به‌طور معمول بیماران دچار شوك،‌ انزوا و یا سوگ می‌شوند و در چنین شرایطی، پزشك می‌تواند حمایت خودش را نشان دهد. بیماران، پزشك خود را مهمترین منبع حمایت روانی می‌بینند و همدلی پزشك  موجب كاهش انزوای بیمار خواهد شد.
  ممكن است گاهی پزشكان، برخی اطلاعات را به بیمار ندهند و یا مشكل بیمار را كم جلوه دهند و یا امیدواری نابجا ایجاد كنند. این نوع برخورد ممكن است در كوتاه مدت، تنش و نگرانی بیمار را كمتر كند، اما در بلند مدت مشكلات بیمار و پزشك را بیشتر خواهد كرد.
 مرحله پنجم: ارائه راهكارهای درمانی موجود به بیمار نه تنها یك اجبار قانونی در برخی از كشورها است، بلكه درك درست پزشك از خواست بیماران را نشان می‌دهد. مشاركت دادن بیمار در تصمیم‌گیری‌ها می‌تواند در كاهش بار ناشی از عدم موفقیت درمان بر پزشك، نقش داشته باشد. بسیاری از بیماران از قبل مواردی را در مورد دشواری بیماری خود و محدودیت‌های درمان می‌دانند، اما ترس مطرح كردن و پرسیدن در مورد عواقب آن دارند. گاهی بیمار انتظارات غیر واقعی دارد. «آنها به من گفته‌اند كه شما معجزه می‌كنید.» بیان این ترس‌ها و نگرانی‌ها به بیمار كمك می‌كند تا از جدی بودن شرایط آگاه شود. از طرفی آگاهی از اهداف مهمی كه كادر درمانی برای بیماران مدنظر دارند همچون كنترل علائم بیماری و اطمینان دادن به آنها كه بهترین درمان‌های ممكن را دریافت خواهند كرد و تداوم مراقبت‌ها ادامه می یابد، به پزشك اجازه می‌دهد كه امید را به شكل واقعی برای بیمار شكل دهد.
  خیلی از خانواده‌ها به پزشك می‌گویند كه بیمار را مطلع نكنید و با اینكه اطلاعات متعلق به بیمار است، اعضای خانواده می‌خواهند بیمارشان را از درد و نگرانی حفاظت كنند. این امر می‌تواند به بحث گذاشته شود و اگر بیمار و خانواده هر دو از عدم اطلاع احساس رضایت می‌كنند، نیازی نیست كه این اخبار افشا گردد. به هرحال اگر بیمار فوت كند و از آن اخبار مطلع نگردد، احتمال وجود كارهای ناتمام در خانواده وجود دارد كه می‌تواند مشکل ساز شود.
برای درمیان گذاشتن تشخیص بیماری‌های جدی همچون سرطان، بهترین فرد پزشک معالج وی است و افشای تشخیص بیماری توسط سایر افراد شامل پزشکان دیگر، روانپزشک، روانشناس، مشاور و یا دوستان توصیه نمی‌گردد و همراهان و سایر اعضاء کادر درمانی، می‌توانند برای تسریع روند سازگاری بیمار، خود را با پزشک معالج وی هماهنگ نمایند.
در پاسخ به خانواده باید گفت كه حق بیمار است كه از این اخبار مطلع گردد، باید پرسید كه چرا آنها می‌خواهند كه بیمار مطلع نشود، از چه می‌ترسند؟ آنها چه تجربه‌ای راجع به بیمار در مورد اخبار ناخوشایند دارند؟
 سپس باید با بیمار صحبت كرد كه چه چیزهایی را می‌داند و یا به چه مواردی مشكوك است. اغلب آنها از واقعیت مطلع هستند، اما برای حفاظت خانواده، آن را پنهان می‌كنند. اگر مناسب بود، می‌توان شرایطی را تنظیم كرد كه بیمار و خانواده را با هم دید.
مطالب مقاله فوق به منظور آشنایی با اصول درمیان گذاشتن تشخیص بیماری‌های جدی همچون سرطان ارایه گردید. بسیاری از مطالب ذکر شده در این مقاله مطابق اصول رایج ارتباط با بیمار تنظیم شده است که پزشکان و همراهان بیماران می‌توانند با استفاده از آن در موقعیت‌های دشوار افشای تشخیص بیماری و خبرهای بد، مد نظر قرار دهند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha