اقدام غیرمنتظره انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران در هفتهای که گذشت، همگان را در حیرت فرو برد. ختم فعالیت دانشگاهی که سه دهه افتخار را در کارنامه خود ثبت کرده و ادغام تبعیضآمیز منابع انسانی، امکانات و مأموریتهای آن بین دانشگاههای علوم پزشکی تهران و شهید بهشتی از ابعاد گوناگون قابلتحلیل و تأمل است...
1.از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، افتخار نظام اسلامی در توسعه کمی و کیفی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی بوده است. از این منظر دانشگاه علوم پزشکی ایران نیز مولود همین حرکت شایسته و پربرکت است. اعلام انحلال یکشبه این دانشگاه، خلاف مصلحت و تدبیر و بهدور از رعایت بهکارگیری خردجمعی در رسیدن به مرتبه بالایی از تصمیم صحیح، برنامهریزی درست و اقدام مناسب است و بهنظر، اولین اشکال بهجا و درست وارد شده به این انحلال توسط اساتید، کارمندان و دانشجویان این دانشگاه همین بیاعتنایی به رای و نظر کسانی است که افتخارآفرینان عرصه علم و خدمت در این دانشگاه میباشند.
امری که مسلما توجه به آن هزینههای اقدام انجامپذیرفته را بهشدت کاهش میداد.
2.عدم هماهنگی و همفکری با مراجع ذیصلاح و مؤثر در عرصه علمآموزی و خدمتگزاری جامعه پزشکی بهویژه در مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی از اشکالات بنیانی دیگر این تصمیم است، به طریقی که مراجع مربوطه در هیچیک از مراحل شکلگیری و اجرای این ادغام نقشی نداشته و حتی طرف مشورت هم قرار نگرفته و خبر آن را نیز از طریق رسانهها دریافت داشتهاند. به همین خاطر به ثمر رسیدن این تصمیم، مشکل و برونرفت از بنبست موجود، موانع زیادی خواهد داشت.
3.زمان اجرا کردن این اقدام و شتاب در اجرایی نمودن آن نیز تأملبرانگیز بوده و نیاز به بررسی جدی دارد؛ چراکه اگر این تصمیم نادرست بدون لحاظ کردن شرایط کنونی کشور گرفته شده باشد، زنگ خطری برای عرصههای پیشرو در اعتماد به واگذاری سکان نظام سلامت کشور است و یا بالعکس، اگر زمان اجرایی شدن انحلال بهدقت انتخاب شده باشد تا هر اعتراضی را با برچسب خاصی ملکوک کنند، موضوع نیاز به پیگیری و دقتنظر در عقبه شکلگیری آن دارد، تا در صورت دریافت نکاتی شفاف در این خصوص با بانیان آن برخورد قانونی انجام پذیرد.
4.تبعیض در هر سطح و توسط هرکس انجام پذیرد، امری نادرست و قبیح است. واگذاری بخش آموزش و پژوهش به دانشگاه علوم پزشکی تهران و مسوولیتهای خدماتی در حوزههای بهداشت و درمان صرف به دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی از این دست امور تبعیضآمیز میباشد. تحقیقا نادرستی این تصمیم تبعیضآمیز آنقدر مبرهن و روشن است که برای اهل نظر و آشنا به امورات مأموریتی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و دانشگاههای تابعه نیاز به حداقل استدلال نیز نیست. افزون بر آنکه این موضوع، مخدوش شدن استدلال فعالان طراح ادغام در پیوستگی بین آموزش و پژوهش با بهداشت و درمان را از ربع قرن پیش تاکنون به همراه داشته و سابقه حرکت در این مسیر پرثمر را با طریقه ناصواب انجام پذیرفته، در ابهام فرو خواهد برد و ضمن کشتن روح رقابت بین دانشگاهی یا از بین بردن توان دیگران در پیگیری حس مطلوب رقابت در عین رفاقت علمی، فلسفه یکپارچگی را در عرصههای علمی و خدماتی نیز زیر سوال خواهد برد. ضمن اینکه اشکالات ایجاد شده در مدیریتهای بزرگتر دو دانشگاه در بستر نقار شکل گرفته و بدبینی ایجاد شده، مشکلات صدچندان خواهد آفرید.
5.فلسفه این انحلال و ادغام توسط مسوولان امر در سه محور خلاصه شده است:a
پیرو تصمیم درست دولت خدمتگزار در سبکسازی شهر تهران، تصمیم به این اقدام و خارج کردن تعداد زیادی از شاغلین و دانشجویان این دانشگاه از تهران گرفته شده است.
بهعلت رقابت تنگاتنگ ما در رسیدن به قله علمی در منطقه و ضرورت داشتن دانشگاههای پیشرو و بهخصوص بالا رفتن رتبه دانشگاه علوم پزشکی تهران (برای صعود آن از رتبه 470 کنونی به جایگاه 200) در بین دانشگاههای جهان این ادغام ضروری مینماید.
نابهسامانی و عدم هماهنگی در ارایه خدمات بهداشتی درمانی در شهر تهران سبب شده تا با این تصمیم، نظام هماهنگ خدمتگزاری محقق شود و نظارت دقیقی نیز بر کارگزاران آن اعمال گردد. ضمن احترام به نظرات مبدعان این طرح پاسخ اجمالی هر سه نکته فوق عبارت است از:
بعد از تشکیل استان البرز و ارتقاء و مستقل شدن دانشکده علوم پزشکی کرج به دانشگاه، عملا پرسنل خدمتگزار در کرج، ساوجبلاغ و نظرآباد از دانشگاه علوم پزشکی ایران جدا شده و تحقیقا امروز انحلال دانشگاه و ادغام آن به یقین به انتقال فردی نخواهد انجامید؛ چراکه همه اساتید، دانشجویان و پرسنل خدوم حاضر در تهران، شهریار و رباطکریم با مأموریتهای خود در تهران حضور خواهند داشت. از اینرو تمسک به سیاست تمرکززدایی و تأکید بر خروج از تهران منتفی است.
ادعای بالا رفتن رتبه ما در حوزه تولید علم و علمآموزی و ارتقای دانشگاه علوم پزشکی تهران با افزودن ظرفیتهای دانشگاه ادغام شده به آن نیز سست بوده و از ناپختگی این اقدام پرده برمیدارد؛ چراکه اولا ظرفیتهای خالی و توان بالقوه دانشگاه علوم پزشکی تهران برای ارتقاء شرایط مطلوب آن بسیار است که به فعلیت رساندن حتی بخشی از آنها جهشی را در ارتقای سطح این دانشگاه فراهم کرده و نیاز به انحلال یک دانشگاه 30 ساله را مرتفع خواهد کرد. ثانیا حرکت در مسیر انحلال و ادغام ظرفیت یک دانشگاه به دیگری، انتخاب راحتترین راه - و البته در این مورد راهحلی غلط - برای جبران عقبافتادگیهاست. راهی که با تعارضات ایجاد کرده، از پیش عقیم بهنظر خواهد رسید.
درخصوص یکپارچگی ارایه خدمات بهداشتی و درمانی و ایجاد نظارت قویتر بر امور هم اگر راه انتخاب شده صحیح باشد، لاجرم وجود دو دانشگاه در تهران نیز مانع وضع مطلوب خواهد بود و بیتردید ادامه این نگاه نیز راهی جز حذف دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و هضم آن در دانشگاه علوم پزشکی تهران فراروی ما نخواهد گذاشت. علاوهبر اینکه هماهنگی و نظارت بهتر را به طرق دیگری میتوان اعمال کرد بدون اینکه چالشی را به نظام سلامت تحمیل کرد.
6.نکته قابلتوجه دیگر، شرایط اتفاق افتاده از پس این تصمیم و اقدام انجام پذیرفته است که منجر به جریحهدار شدن خاطر اساتید، دانشجویان و کارمندان خدوم دانشگاه علوم پزشکی ایران شده و در ادامه سبب شده تا عدهای بدخواه بهدنبال بهرهگیری از آب گلآلود و سوارشدن بر موج اعتراض به حق شکل گرفته موجود باشند.
بهنظر میبایست اولا همه مسوولان امر در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی جبران مافات گذشته را کرده و با تجدیدنظر در مسیر طی شده، آرامش را به صحنه دانشگاه علوم پزشکی ایران بازگردانند. ثانیا معترضان به این اقدام نیز با هوشمندی و جلوگیری از التهابآفرینی برخی عناصر فرصتطلب، در صورت اعتراض، هوشمندانه مانع سوءاستفاده آنان گردند.
ثالثا نکته ظریف حاشیهای دیگر نیز مخدوش شدن چهره دانشگاه علوم پزشکی تهران و اتهام زیادهخواهی به اوست که بایستی در این مورد نیز مسوولان خدمتگزار دانشگاه از شأن و منزلت دانشگاه علوم پزشکی تهران دفاع کرده و به داشتههای بزرگ موجود در این دانشگاه بسنده کرده و خط تلاش خویش را در بارور کردن توان بالقوه موجود این دانشگاه بهکار برند تا انتظارات همه دوستداران ایران اسلامی بهخصوص مسوولان محترم وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در ارتقای رتبهبندی دانشگاههای ما از طریق صحیح محقق گردد.
نظر شما