همه شنیده‌ایم که «شکست پل پیروزی است»؛ اما در عمل بسیاری از ما بعد از شکست، دست از تلاش برداشته و تمایلی به تکرار تجربه­ مان نداریم. این موضوع در کودکان هم بارها دیده می‌شود. در واقع یکی از شکایات شایع والدین همین بی‌انگیزه شدن بچه‌ها بعد از تجربه کوچک‌ترین شکست­ها است. این مساله می‌تواند عوارض متعددی داشته باشد؛ شاید اگر بتوانیم به فرزندانمان یاد بدهیم که از شکست نترسیده و بتوانند آن را تبدیل به موقعیتی برای حرکت به سوی موفقیت کنند، قدم بزرگی برداشته‌ایم.

چگونه شجاعت روبه­ رو شدن با ناکامی را به فرزندان مان بیاموزیم؟

سلامت نیوز: همه شنیده‌ایم که «شکست پل پیروزی است»؛ اما در عمل بسیاری از ما بعد از شکست، دست از تلاش برداشته و تمایلی به تکرار تجربه­ مان نداریم. این موضوع در کودکان هم بارها دیده می‌شود. در واقع یکی از شکایات شایع والدین همین بی‌انگیزه شدن بچه‌ها بعد از تجربه کوچک‌ترین شکست­ها است. این مساله می‌تواند عوارض متعددی داشته باشد؛ شاید اگر بتوانیم به فرزندانمان یاد بدهیم که از شکست نترسیده و بتوانند آن را تبدیل به موقعیتی برای حرکت به سوی موفقیت کنند، قدم بزرگی برداشته‌ایم.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از سپیده دانایی، هر چه در زمان صحبت و نصیحت بیان اینکه شکست پل پیروزی است، آسان است، در عمل باور به این مفهوم می‌تواند بسیار دشوار باشد. چه طور می‌توانیم به فرزندانمان یاد بدهیم تا از شکست‌های خود عبرت گرفته، از آن‌ها عبور کرده و برای موفقیت برنامه‌ریزی کنند؟ اگر بخواهیم به صورت خلاصه چند نکته را متذکر شویم می‌توانیم بگوییم:

    کودکان نباید از شکست خوردن بترسند.
    آن‌ها باید نحوه مواجهه درست با شکست را یاد بگیرند.
    آن‌ها باید بتوانند به نحوی مطلوب، علل شکست خود را تبیین کنند.

در این مطلب می‌توانید با نکاتی در ارتباط با این سه گزاره آشنا شوید.

شجاعت روبه­ رو شدن با ناکامی
نه ­تنها بسیاری از بچه‌ها که بسیاری از بزرگ‌تر‌ها نیز از شکست می‌ترسند. تجربه شکست برای بسیاری از افراد به معنای نمایش بی­کفایتی و ناتوانی آن­هاست. شاید فرزند شما نیز از همین گروه باشد و شما به تجربه دریافته‌ا‌ید که هر زمان که او در رسیدن به هدفی با ناکامی مواجه می‌شود تا مدتی ناراحت است، دست و دلش به کار جدید نمی‌رود و البته به صورت کلی نیز ممکن است از ترس مواجه شدن با شکست از تلاش دوباره سر بازبزند. چه طور می‌توانیم ترس از شکست را در کودکان خود کمرنگ کنیم؟!

    یادتان باشد اگر می‌خواهید فرزندتان از شکست خوردن نترسد و به این بهانه دست از تلاش برندارد، لازم است اول از همه برخوردهای خود شما بعد از هر شکست فرزندتان مدیریت شود. اگر قرار به سرزنش، تحقیر، بازخواست و خلاصه برخوردهای تند و منفی از جانب شما باشد، البته که او حق خواهد داشت که از شکست ترسیده و ترجیح دهد که دیگر سراغ انجام کاری نرود. نکته‌­ دیگر هشدارهای پیش از انجام کار، توسط والدین است. توجه دادن کودک به عواقب انتخابش کار درستی است اما اگر قرار باشد شما پیش از اینکه او شروع به انجام کاری کند، برای او خط و نشان بکشید، تنها باعث می­ شود که او با اضطراب و ترس بیشتری کار را شروع کرده و البته از وقوع شکست نیز وحشت داشته باشد.
    البته به این نکته هم توجه داشته باشید که اگر قرار باشد ما با مطرح کردن فرزندمان در جمع و بیان ویژگی‌های او در موقعیت‌های مختلف، به طریقی خود را مطرح کنیم، احتمال بیشتری دارد که از شکست او به وحشت بیافتیم. در واقع هر چه والدین بیشتر هویت خود را با موفقیت فرزندان خود گره زده و تعریف کنند، واکنش‌های تندتری نسبت به شکست‌های آن­ها نشان می‌دهند؛ این چیزی ست که می‌تواند در ‌‌‌نهایت به ضرر فرزندان تمام شود.
    اگر شما داستان زندگی افراد موفق را مرور کنید، به موارد متعددی برمی‌خورید که افراد بعد از تجربه شکست‌های پی‌در‌پی توانسته‌اند در ‌‌‌نهایت به آنچه می‌خواسته‌اند، برسند. آشنایی با این افراد هم برای شما به عنوان یک والد مفید است، چرا که در صورت مواجه شدن فرزندتان با یک شکست، وحشت نکرده و البته اعتمادتان را به او از دست نخواهید داد و هم برای فرزند شما می‌تواند فواید متعددی داشته باشد. چرا که او نیز متوجه خواهد شد که گاهی اوقات برای رسیدن به موفقیت، تجربه شکست نه تنها بد نیست که شاید حتی بتوان گفت لازم و ضروری است!
    همه‌ ما دوست داریم فرزندانمان تصوری مثبت از ما داشته و به ما افتخار کنند. اما توجه داشته باشید که اگر قرار باشد ما هیچ وقت شکست نخورده و از آن مهم‌تر همه‌ شکست‌های گذشته خود را مخفی کنیم، فرزندان ما نیز از خود انتظار عملکردی بی‌عیب و نقص خواهند داشت؛ امری که البته محقق نشده و تنها اضطراب و ترس آن‌ها از شکست را افزایش می‌دهد. گاهی بیان این­که ما نیز در گذشته به اهداف خود نرسیده و در کنار آن راهکاری که برای جبران آن در نظر گرفته بودیم، می‌تواند هم خیال فرزندان ما را تا حدی راحت کند و هم در عین حال به آن‌ها یادآوری کند که مهم‌تر از شکست خوردن، پیدا کردن راهکارهای جبرانی است.

مواجهه درست با شکست
به دلایل متعدد شاید کودکان تا پیش از سن دبستان، به معنای واقعی کلمه شکست را تجربه نمی‌کنند. اگر شما کودکی در سن و سال مهد کودک داشته باشید، متوجه خواهید شد که اگر چه او نمی‌تواند در برخی فعالیت‌ها به اهداف خود برسد، اما بعد از ناکامی در بیشتر مواقع، هیجانات شدیدی را تجربه نکرده و البته در بسیاری از موقعیت­ها بعد از مدتی نیز دوباره تلاش می‌کند. شاید نمونه بارز این وضعیت را در زمان آموزش مهارت‌هایی چون دوچرخه ­سواری، اسکو‌ترسواری و یا قیچی کردن کاغذ و درست کردن کاردستی بتوانیم مشاهده کنیم. اما در حدود سن دبستان آرام آرام شکست معنای دیگری پیدا می‌کند. از این زمان به بعد بچه‌ها بعد از ناکام شدن، دچار هیجانات منفی می‌شوند. هیجاناتی که در برخی مواقع آن­چنان شدید است که مانع تلاش دوباره آن‌ها می‌شود. اگر می‌خواهید فرزندتان بعد از روبه­ رو شدن با ناکامی انگیزه خود را برای تلاش دوباره از دست ندهد، لازم است برای مدیریت این هیجانات اقداماتی انجام دهید.

    اولین قدم پذیرش این هیجانات است؛ اینکه وقتی کسی شکست می‌خورد، حق دارد ناراحت شود و حتی گریه کند ولو این­که پسر باشد! پس مسخره کردن و یا تلاش برای کوچک کردن ماجرا به بهانه آرام‌سازی کودک، ممنوع!
    قدم بعدی شناخت دقیق هیجان است. به عنوان مثال بسیاری از کودکان و حتی بزرگسالان نمی‌توانند بگویند که از موقعیتی خاص ناراحت هستند و یا این­که احساس عصبانیت می‌کنند.
    قدم سوم بیان آن هیجان به شکلی کارآمد است. اینکه بتوانیم هیجانات منفی خود را به صورتی که باعث آسیب به خود ما و یا دیگران نشود، بیان کنیم و در عین حال دیگران نیز برداشتی مشابه از احساسات ما داشته باشند.
    روش‌های موثر آرام‌سازی خود، مرحله چهارم است. توجه داشته باشید که اگر قرار به سانسور هیجانات منفی و یا گذر بسیار سریع از آن‌ها باشد، به احتمال زیاد فرزند شما توانایی آرام‌سازی خود را پیدا نخواهد کرد. پس در عین حال که به سه مرحله پیش از این توجه دارید، در پی آموزش روش‌های آرام­‌سازی باشید.

تبیین علل ناکامی
نوع تبیین هر یک از ما در ارتباط با دلایل شکست می‌تواند نقشی تعیین‌کننده درتمایل ما درتلاش دوباره داشته باشد. این نکته یکی از موضوعات مورد علاقه روان‌شناسی به نام سلیگمن است. او در مطالعات خود دریافت افرادی که در تبیین دلایل شکست خود به دلایلی موقت و البته بیرونی اشاره دارند، احتمال بیشتری دارد که دست به تلاش دوباره زده و البته موفقیت کسب کنند. اما منظور از دلایل موقت و بیرونی چیست؟ به عنوان مثال اگر فرزند شما در تیم فوتبال مدرسه بازی می‌کند و در مسابقه امروز خود با شکست مواجه شده است و اگر بگوید که امروز نتوانسته خوب بازی کند، چون قبل از انجام بازی خوراکی ترش خورده بوده و در نتیجه توان لازم برای بازی را نداشته، او به دلیلی موقت و البته بیرونی اشاره کرده است. در مقابل اگرفرزند شما در امتحان نتیجه خوبی نگرفته و دلیل آن را بی‌استعداد بودن خود در نظر می‌گیرد، او به دلیلی دائمی و درونی اشاره کرده است.

نکته‌ مهم این است که فرزندان ما باید یاد بگیرند که خوشبین باشند و همیشه و در همه‌ موارد شکست خود را به ویژگی‌های شخصی خود نسبت ندهند. البته شاید بتوان ادعا کرد که مهم‌تر از بیرونی یا درونی بودن دلیل شکست، موقت یا دائمی بودن آن اهمیت دارد. چرا که صرف دائمی بودن دلیل یک شکست تمایل برای تلاش دوباره را به شدت کاهش می‌دهد.

البته توجه داشته باشید که جدا از همه‌ ارزشی که تفکرخوشبینانه دارد، باز هم لازم است گاهی اوقات نه تنها کودکان که حتی خود ما این تفکر را کنار گذاشته و دلیل شکست‌های خود را در اموری درونی و مربوط به خودمان جست­ وجو کنیم و به بیان دیگر در ارتباط با شکست‌هایمان خودمان را نیز مقصر تلقی کنیم.

نکته‌ی پایانی: بازبینی شکست، امری ضروری برای جلوگیری از تکرار آن است. هر چند همه‌ ما از این آگاهی داریم اما متاسفانه بسیاری اوقات، در این زمینه کوتاهی کرده و تمایلی به مرور تجربه خود نداریم. شاید یکی از مهم‌ترین موانع در این زمینه نیز ناراحتی از یادآوری هیجانات منفی مرتبط با شکست است. پس اگر احساس می‌کنید فرزند شما در مقابل مرور تجربه خود و یافتن دلایل شکستش مقاومت زیادی دارد، شاید بهتر باشد در زمینه مدیریت هیجانات ناخوشایند با او کار کنید.

هل دادن به سمت شکست ممنوع!
درست است که تجربه شکست برای رشد ما ضروری و حتی مفید است اما این به منزله آن نخواهد بود که اگر ما فرزندمان را به سمت شکست سوق دهیم، این به نفع او خواهد بود. توجه داشته باشید که داشتن انتظاراتی بیش از حد و خارج از توان کودک، سوق دادن او به سمت شکست است. اگر می‌خواهید اعتماد به نفس کودکتان آسیبی ندیده و او تمایل به انجام تلاش برای رسیدن به اهداف خود را از دست ندهد، لازم است متناسب با توانایی‌ها و ویژگی‌های سنی او از او انتظار داشته باشید.

البته دقت داشته باشید که در زمان تعریف اهداف متناسب با توانا‌یی­‌های فرزند خود از آن سمت بام نیافتاده و به عبارتی او را دست کم نگیرید. چرا که زمانی که ما از کودک خود کمتر از توانایی‌هایش انتظار داریم، به او این پیغام را می‌دهیم که او را ناتوان در نظر گرفته‌ایم. چنین وضعیتی اگرچه احتمال شکست خوردن را برای او کاهش می‌دهد، اما در عین حال به اعتماد به نفس او آسیب می‌رساند. در مقابل زمانی که انتظارات ما از او بیش از توانایی‌های اوست، احتمال روبه ­رو شدن او با شکست بیشتر خواهد بود. به صورت خلاصه می‌توان گفت که یکی از مهم‌ترین اقدامات جهت تقویت اعتماد به نفس و البته جلوگیری از شکست‌های بی‌حاصل، آشنایی درست با ویژگی‌ها و توانایی‌های فرزندانمان است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha