در چند دهه گذشته، با سوءاستفاده از خویشتنداری همیشگی ایران، دولت‌های عربی با تکرار تهدید علنی، مدعی تمامیت ارضی ایران شده‌اند که این ادعاهای ارضی علیه تمامیت ارضی ایران همواره با پشتیبانی آشکار و نهان دولت بریتانیا همراه بوده که جعل و تحریف نام خلیج‌فارس، ادعای ارضی علیه جزیره‌های سه‌گانه ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک، ادعای مالکیت و تغییر نام اروندرود و خوزستان از مهم‌ترین این ادعا‌ها بوده است.

خلیج‌فارس، ایرانی بوده و خواهد ماند

سلامت نیوز:دکتر میرمهرداد میرسنجری، استادیار دانشگاه و پژوهشگر فرهنگی و ژئوپلیتیک: آوریل ١٦٢٢ میلادی (اردیبهشت ١٠٠١ خورشیدی)، همه کرانه‌های شمالی و جنوبی خلیج‌فارس به‌عنوان قلمرو کشور مقتدر ایران از اشغال استعمار پرتغال آزاد شد و به مام میهن بازگشت؛ کرانه‌هایی که تنگه هرمز، ابوموسی، قشم، بحرین و دیگر جزیره‌ها و بندرهای ایرانی را دربر می‌گرفت. 


به گزارش سلامت نیوز، وقایع اتفاقبه نوشت: در این تاریخ، سپاه شاه عباس صفوی، به رهبری امام‌قلی خان (سازنده سی‌وسه پل اصفهان)، فتح هرمز را با موفقیت انجام داد و این جزیره را که به‌عنوان مهم‌ترین جزیره و قلب خلیج‌فارس محسوب می‌شد، از بزرگ‌ترین امپراتور استعماری قرن باز پس گرفت و جایگاه خود را در جهان در فهرست ابرقدرت‌های قرن هفدهم میلادی ثبت کرد. آلبوکرک پرتغالی اعتقاد داشت هر کشوری که سه نقطه مالاگا (اسپانیا) ، عدن (یمن) و هرمز (ایران) را در اختیار داشته باشد بر تجارت دنیا حاکم خواهد بود. اهمیت هرمز آن‌قدر بود که استعمارگران انگلیسی را نیز به طمع انداخته بود. پس از آن، با ضعف دولت ایران پس از درگذشت کریمخان زند در سال ١٧٨٣میلادی، اعراب طایفه «عتبی» و قبایل «الصباح» با سوءاستفاده از فرصت پیش‌آمده بر کرانه‌های جنوب خلیج‌فارس مسلط شدند و با راهزنی و دزدی دریایی از کشتی‌های تجاری ایرانی و بین‌المللی روزگار می‌گذراندند. این‌گونه بود که در سده‌های ١٨ و ١٩ میلادی، کرانه‌های جنوبی خلیج‌فارس و از جمله امارات متحده عربی امروزین با نام «ساحل دزدان» یا «ساحل قراصنه» در اسناد و نقشه‌های قاطع و غیرقابل انکار بین‌المللی شناخته می‌شد. 


با این شرایط بود که در سال‌های سده ١٩ میلادی، پای استعمار بریتانیا نیز به خلیج‌فارس باز شد. در طول دو سده اخیر، کمتر رخداد تاریخی و ژئوپلیتیک در فرایند تجزیه ایران وجود داشته که نقش مستقیم یا غیر‌مستقیم امپراتوری بریتانیا در آن مشهود نباشد. قرارداد پاریس (١٨٥٧ میلادی) که به جدایی هرات و افغانستان از ایران انجامید، پیمان گلداسمیت (١٨٧١ و ١٨٧٢ میلادی) و پیمان مک ماهون (١٩٠٥ میلادی) که به جدایی کلات و بیشتر بلوچستان و سیستان از ایران منجر شد و نیز جداسازی بحرین از ایران (١٩٧٠ میلادی) مستقیم با تأثیر انگلیس به وقوع پیوست و در جداسازی قفقاز و ورارود (پیمان‌های ننگین گلستان، ترکمانچای و آخال در سال‌های ١٨١٣، ١٨٢٨ و ١٨٨١ میلادی) نیز اثر‌گذاری غیر‌مستقیم بریتانیا بر سیاست‌های توسعه‌طلبانه روسیه، غیر‌قابل انکار است.

بریتانیا از سال ١٨١٩میلادی به بهانه حفظ امنیت خلیج‌فارس از ناامنی ناشی از تحرکات اعراب بادیه‌نشین جنوب خلیج‌فارس (اجداد حکام کنونی شیخ‌نشین‌های جنوب خلیج‌فارس) که با چوپانی امرارمعاش می‌کردند، در خلیج‌فارس استقرار یافت و در راه تثبیت سلطه خود برآمد. دولت لندن بر این پایه، شیوخ عرب منطقه را در کنفرانسی جمع کرد و آنها قراردادى را تحت عنوان صلح جاویدان امضا کردند که به موجب آن بریتانیایى‌ها اجازه یافتند نه‌تنها به بهانه مبارزه با دزدان دریایى بلکه به بهانه حفظ امنیت خلیج‌فارس بتوانند در هر حادثه‌اى که در کرانه‌هاى خلیج‌فارس اتفاق مى‌افتد مداخله کنند. در پى این کوشش‌ها، جزیره‌های ابوموسی، تنب‌بزرگ و تنب کوچک را که از روزگار کهن در تملک ایران و جزء لاینفک خاک آن بود به اشغال بریتانیا و سپس شیوخ عرب شارجه و رأس‌الخیمه درآوردند. در میان نقشه‌های رسمی که حاکمیت ایران بر جزیره‌های سه‌گانه و نام رسمی و بین‌المللی و تاریخی خلیج‌فارس را به اثبات می‌رساند، یک نقشه رنگی موجود است که وزارت جنگ انگلیس در سال ١٨٦٨ میلادی تهیه کرده و لرد سادیس بری از طریق وزارت‌ امورخارجه تقدیم ناصرالدین‌شاه کرد، نقش‌های بسیار تاریخی که هم از نام خلیج‌فارس برخوردار است و هم جزایر سه‌گانه، به رنگ کشور ایران مشخص هستند. در نقشه دیگری که توسط لرد کرسن، نایب‌السلطنه انگلیس در خلیج‌فارس در سال ١٨٩٠ میلادی تهیه شده نیز جزیره‌های ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک به رنگ خاک ایران در محدوده خلیج‌فارس رنگ‌آمیزی شده است. 
افزون بر این دو، در نقشه دریاداری انگلیس که در اواخر قرن ١٩ و اوایل قرن بیستم تهیه شده نیز باز نام خلیج‌فارس و جزیره‌های سه‌گانه به رنگ ایران نمایان هستند. 


بااین‌حال، در چند دهه گذشته، با سوءاستفاده از خویشتنداری همیشگی ایران، دولت‌های عربی با تکرار تهدید علنی، مدعی تمامیت ارضی ایران شده‌اند که این ادعاهای ارضی علیه تمامیت ارضی ایران همواره با پشتیبانی آشکار و نهان دولت بریتانیا همراه بوده که جعل و تحریف نام خلیج‌فارس، ادعای ارضی علیه جزیره‌های سه‌گانه ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک، ادعای مالکیت و تغییر نام اروندرود و خوزستان از مهم‌ترین این ادعا‌ها بوده است. این ادعاهای نژادپرستانه و متعصبانه عربی حتی به جنگی ویرانگر و هشت ساله از سوی صدام علیه ایران و ایرانی انجامید که با حمایت فراموش‌ناشدنی و پشتیبانی، مالی، تسلیحاتی و لجستیکی بیشتر قدرت‌های جهانی و البته همکاری اکثر دولت‌های عربی همراه شد. 


فرجام سخن اینکه مطالعه تاریخ پرفراز و فرود خلیج‌فارس، ما را با رشادت‌ها و دلاوری‌های همیشگی فرزندان پاک‌نهاد ایران مواجه می‌کند که چگونه برای ایرانی ماندن این منطقه کهن فداکاری‌ها کرده‌اند. از حماسه بسیار بزرگ شاه عباس صفوی در رفع اشغال شمال تا جنوب خلیج‌فارس تا دفاع مقدس ٨ ساله، ملت ایران اثبات کرده‌اند برای حفظ تمامیت ارضی و ناموس ملی خود از جان پاک خود نیز می‌گذرند. شوربختانه چند دهه است که دلارهای نفتی کشورهای عرب خلیج‌فارس به کار افتاده‌اند تا برخی نهادهای بین‌المللی از جمله گوگل و رسانه‌های تبلیغی مکتوب و مجازی به‌طور عمده وابسته به بریتانیا در جهان را تشویق به‌جا انداختن واژه تحریف‌شده خلیج‌ عربی نمایند و از آن تأسف‌بارتر آن که به نظر می‌رسد برخی جریان‌های مشکوک داخلی هم، چندی است در تکاپوی کمرنگ‌کردن حساسیت به نام تاریخی و ملی و بین‌المللی خلیج‌فارس هستند. 
سردادن شعار نام جعلی توسط تماشاگران قوم‌گرای یک تیم ورزشی، تا جعل چندباره نام خلیج‌فارس توسط بازیگر و مجری مشهور یک برنامه با بیننده میلیونی تلویزیونی و... به‌راحتی برای ملت میهن‌دوست ایران، قابل چشم‌پوشی نیستند و بی‌تردید افکار عمومی ایران در انتظار جدیت و حساسیت شایسته و قاطع دستگاه‌های فرهنگی تبلیغی، رسانه‌ای مسئول و نهادهای دیپلماتیک سیاست خارجی جمهوری‌اسلامی هستند و از این روی، تبلیغات و بزرگداشت باشکوه و شایسته بین‌المللی روز بزرگ ١٠ اردیبهشت، در راستای منافع بلندمدت ملی و منطقه‌ای ایران بزرگ بسیار بااهمیت و ضروری است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha