این روزها همه جا می‌بینی‌شان در خیابان‌ها، لابه لای ماشین‌ها، توی ایستگاه‌های مترو، قبرستان‌ها و آن طور که اعضای تیم کوهنوردی نه به کار کودکان می‌گویندحتی در کوهستان‌ها.

از کودکان کولبر نپال تا کودکان آبفروش زنجان

سلامت نیوز:«نه به کار کودکان» این شعاری بود که با آن قله هیمالیا را فتح کردند. هیمالیا؛ سرزمین آرزوهای کوهنوردها و چه بهتر از اینکه این سرزمین را با شعاری درنوردید که این روزها درد دل و دغدغه خیلی‌هاست. این روزها همه جا می‌بینی‌شان در خیابان‌ها، لابه لای ماشین‌ها، توی ایستگاه‌های مترو، قبرستان‌ها و آن طور که اعضای تیم کوهنوردی نه به کار کودکان می‌گویندحتی در کوهستان‌ها.


به گزارش سلامت نیوز ایران نوشت: کوهستان‌های نپال یکی از مراکز اصلی کار کودکان است؛ کودکان کولبر. 12ساله، 10 ساله، 8 ساله. کودکانی که در سرمای گزنده کوهستان با دمپایی بار رستوران‌ها و گاه کوهنوردان را بالا و پایین می‌برند. مگر می‌شود این کودکان را دید و بی‌تفاوت ماند؟ مگر فرقی هم می‌کند کجایی باشند؟
محمد حسن نجاریان، عضو سابق تیم ملی کوهنوردی چند روزی است از این صعود برگشته و درباره ایده‌شان برای نامگذاری با نام کودکان کار می‌گوید. او سال‌هاست از کودکان بویژه کودکان کار عکاسی می‌کند: «همیشه فکر کرده‌ام ورزش دنبال خودش مسئولیت اجتماعی می‌آورد. می‌دانستم که در نپال کودکان کار زیادی هست؛ کودکان کولبری که در این سن کم، کمرشان زیر بار سنگین زندگی خم شده.»توجه به کودکان کار برای او دلیل شخصی هم دارد؛ اینکه او از کودکی در شهرستان محل سکونتش – نهاوند- برای امرار معاش بستنی می‌فروخت. فلاسک سفید با آن درهای آبی و قرمزرنگ دو جداره را بر می‌داشت و به کوه و کمر و روستاهای اطراف می‌رفت: «من هم کودک کار بوده‌ام و می‌دانم کار کردن در این سن کم چه سختی‌هایی دارد. در نهاوند و روستاهای اطرافش بستنی می‌فروختم و گاه به جای دستمزد پیاز، سیب زمینی و گندم می‌گرفتم. یک جور معامله پایا پای. با بار بستنی می‌رفتم که چندان سنگین نبود و با بارسنگین‌تری برمی‌گشتم و بازهم همان‌ها را هم می‌فروختم. برای همین خیلی خوب درد و رنج کودکان کار را درک می‌کنم، همان‌ها که خیلی اوقات بدون توجه از کنارشان می‌گذریم یا حتی برخی با آنها بدرفتاری می‌کنند.» اما صعود به هیمالیا با پرچم «نه به کار کودکان» بازخوردهای خیلی مثبتی در پی داشت تا جایی که نجاریان خودش هم از توجه زیاد به این ایده ابراز تعجب می‌کند: «قبلاً هم پرچم‌هایی با پیام بیماران مبتلا به سرطان و‌ ام‌اس با خود برده بودیم اما وقتی در ایستگاه‌ها می‌دیدند ما این پرچم را باز می‌کنیم همه مشتاقانه به طرفمان می‌دویدند. از توریست‌ها تا کوهنوردان و حتی خود کودکان کار. کودکان نپالی 8 ساعت در روز آن هم در آن ارتفاع با دستمزد ناچیز کولبری می‌کنند. اغلب با دمپایی و لباسی نامناسب، دیدن وضعیت‌شان واقعاً دردناک است.»

 

نیم نگاه

محمد حسن نجاریان، عضو سابق تیم ملی کوهنوردی: همیشه فکر کرده‌ام ورزش دنبال خودش مسئولیت اجتماعی می‌آورد. می‌دانستم که در نپال کودکان کار زیادی هست؛ کودکان کولبری که در این سن کم، کمرشان زیر بار سنگین زندگی خم شده. کودکان نپالی 8 ساعت در روز آن هم در آن ارتفاع با دستمزد ناچیز کولبری می‌کنند. اغلب با دمپایی و لباسی نامناسب، دیدن وضعیت‌شان واقعا دردناک است.
 دکتر فرشته وطن‌دوست، فعال محیط زیست: هیمالیا سرزمین آرزوهای کوهنوردهاست و این فرصت برای ما به وجود آمد تا با شعار نه به کار کودک این سفر را آغاز کنیم. این سفر برایمان خاص بود و با این پیام، خاص‌تر هم شد و همه هم از آن استقبال کردند. کوهنوردی فقط ورزش نیست و یک روش زندگی کردن است و وقتی با یک پیام و دغدغه اجتماعی در می‌آمیزد، خود زندگی می‌شود.
آنها روزانه 6 ساعت کوهنوردی می‌کردند و صعودشان در مجموع  دو هفته طول کشید؛ در برنامه‌ای فشرده که از ابتدا تا انتهای سفر 24 روز بود. پس از سفر به هیمالیا قرار شد این گروه کوهنورد برنامه‌های ویژه‌ای برای کودکان بگذارند و یونیسف- صندوق کودکان ملل متحد- هم از آنها برای همکاری در این زمینه دعوت کرد. "نه به کار کودکان" فقط شعاری برای سرزمین آرزوها نیست که دغدغه‌ای واقعی است؛ همه وقت و همه جا.


محمد حسین نجاریان تا به حال 8 قله بالای 8 هزار متر را فتح کرده. او به همراه تیم همراهش جزو نخستین مسلمانانی بود که به اورست رفتند. او بزودی نمایشگاه عکس‌هایش از کودکان را بازگشایی خواهد کرد.


 از کودکان کولبر نپال تا کودکان آبفروش زنجان


دکتر فرشته وطن‌دوست، فعال محیط زیست نیز با همین گروه 14 نفره در صعود به هیمالیا همراه بوده و 5 روز بعد از بازگشتش از این تجربه بیشتر برایمان می‌گوید: «هیمالیا سرزمین آرزوهای کوهنوردهاست و این فرصت برای ما به وجود آمد تا با شعار نه به کار کودک این سفر را آغاز کنیم. این سفر برایمان خاص بود و با این پیام، خاص‌تر هم شد و همه هم از آن استقبال کردند.» فرشته وطن دوست دکترای حقوق بین‌الملل دارد و بجز کوهنوردی که سال‌ها از فعالیت‌های موردعلاقه‌اش بوده، در زمینه محیط زیست در شهر زنجان هم فعال بوده است. شهری که به عقیده او مشکلات زیست محیطی زیادی دارد و البته تأکید می‌کند بعد از صعود، به‌صورت جدی موضوع کودکان کار هم به دغدغه‌هایش اضافه شده: «کوهنوردی فقط ورزش نیست و یک روش زندگی کردن است و وقتی با یک پیام و دغدغه اجتماعی در می‌آمیزد، خود زندگی می‌شود. در طول مسیر هر بار بنرمان را باز می‌کردیم، کوهنوردهای کشورهای مختلف در کنارمان قرار می‌گرفتند و به نظر می‌رسید برای نخستین بار است چنین ایده‌ای را می‌بینند.»

به عقیده او موضوع کودکان کار فرامرزی است و این تصویر دردناک در هیمالیا که کودکان کولبرش گاه بار یک مغازه را روی دوش دارند و در آن ارتفاع بالا می‌روند دردناک‌تر: «در زنجان هم این کودکان را داریم که معروف به کودکان آب فروشند. در قبرستان‌ها آب می‌فروشند و تعدادشان آنقدر زیاد هست که به کودکان آب فروش معروف شده‌اند. فرقی نمی‌کند چه کودک آب فروش در زنجان و چه کولبر نپالی و چه کودکانی که در کارخانه‌ها کار می‌کنند. دیدن همه‌شان دردناک است. این کودکان آینده‌سازان هر کشوری هستند و صرف نظر از شیرینی صعود، حضور در آن فضا با این پیام اجتماعی سفر را برای همه ما متفاوت کرد.» پس از همین سفر قرار شد وطن دوست و گروهش برنامه‌های ویژه برای کودکان بگذارند و یونیسف- صندوق کودکان ملل متحد- هم از آنها برای همکاری در این زمینه دعوت کرد: «اینها کودکانی هستند که خیلی‌هایشان به معیشت خانواده کمک می‌کنند. خریدن چند شکلات و آبنبات از آنها مشکلی را حل نمی‌کند. با توجه به رشته‌ام در این باره زیربنایی‌تر عمل خواهم کرد.»


آنها روزانه 6 ساعت کوهنوردی می‌کردند و صعودشان در مجموع دو هفته طول کشید؛ در برنامه‌ای فشرده که از ابتدا تا انتهای سفر 24 روز بود: «با همه سختی‌های سفر به خاطر این پیام و تقدسی که ما برای هیمالیا قائل بودیم، سختی‌ها کمرنگ می‌شد. هیمالیا برای خیلی‌ها دست نیافتنی است و خیلی‌ها هم بر این باورند که باید خالص بود تا بتوان به هیمالیا رفت.»بنابراین این سفر برای آنها سفری عرفانی - ورزشی بود: «این سفر اصلاً حال و هوای دیگری داشت. درهیمالیا گاهی وقتی سکوت کنی چیزهایی را می‌شنوی که با حرف زدن نمی‌شنوی اینجا سکوت حال وهوای دیگری داشت. در زندگی هم خیلی خوب است که گاه سکوت کنی و حرف‌های دیگران را بشنوی.»


 کوهنوردی، دغدغه کودکان کارو محیط زیست


وطن‌دوست از این دغدغه‌ها و ارتباطش با کوهنوردی بیشتر می‌گوید: «کوهنوردی راه و رسم زندگی است. وقتی یک سیب را از کوله‌ات در می‌آوری ناخودآگاه نگاه می‌کنی چند نفر دور و برت هستند، آن را با بقیه تقسیم می‌کنی یا وقتی در مسیرهای ناهموار حرکت می‌کنید، معمولاً ضعیف‌ترین اعضای گروه را جلو می‌فرستند و قوی‌ترین افراد عقب‌تر از بقیه می‌آیند. این درست مثل زندگی است اینکه پا به پای افراد ضعیف باید حرکت کنی وهیچ رقابتی هم وجود نداشته باشد. افرادی می‌توانند درکوهنوردی موفق باشند که روحیه جمعی دارند. در قله کسی نیست که برایت دست بزند و بگوید تو اول رسیدی پس آفرین. این یکی از وجوه تمایز کوهنوردی با سایر ورزش‌هاست. در همه ورزش‌ها سکو، مدال و رقابت هست اما سکو و مدال ما صبوری است و باز صبوری.»
 او دبیر انجمن طبیعت استان زنجان هم هست و کوهنوردان را دیده‌بانان محیط زیست می‌داند. به همین خاطر در استان زنجان فراخوان صیانت از یخچال‌های طبیعی را راه‌اندازی کرده است: «ما کوهنوردان باید حامیان اصلی محیط زیست باشیم. خیلی‌ها پایین رفتن خط سدها را می‌بینند ولی بالا رفتن خط یخچال‌ها را نمی‌بینند و همین نشان می‌دهد آب در حال کم شدن است.»
 این روزها همه جا می‌بینی‌شان لای ماشین‌ها، موقع اسفند دود کردن مقابل مغازه‌ها؛ کودکانی که روی زمین کنار دفترهای مشق‌شان دراز کشیده و خوابشان برده، از زور خستگی. «نه به کار کودکان» فقط شعاری برای سرزمین آرزوها نیست که دغدغه‌ای واقعی است؛ همه وقت و همه جا.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha