سلامت نیوز:پسر جوان و درشت اندامی زیر سایه مغازهای نشسته و بهاطراف نگاه میکند. به سمتش میروم و خودم را معرفی میکنم و میگویم میتوانم سؤالی بپرسم؟ انگار گیج شده باشد میخندد و میگوید: «هزار تومان بده جوابت را بدهم!» دست توی جیبم میبرم و یک اسکناس هزاری بیرون میکشم، یک اسکناس پانصد تومانی هم لای پولها هست که آن را هم میخواهد: «پانصدی را هم بده میخواهم ناهار بخورم.» هزار و 500 میگیرد و میگوید بپرس. میگویم رأی میدهی؟ جواب میدهد حتماً رأی میدهم. هر کسی که یارانه بیشتری بدهد به او رأی میدهم.
به گزارش سلامت نیوز، ایران نوشت: یک بوتیکدار و تحصیلکرده روانشناسی: رأی دادن و قدر صندوق رأی را دانستن قبل از هرچیزی تمرین دموکراسی است. تمرین برای اینکه بتوانیم با همه اختلافات سیاسی و فرهنگی مشکلمان را با صندوق رأی حل کنیم. شما به کشورهای منطقه نگاه کنید؛ دقیقاً به همان اندازه که مشارکت در انتخابات کم است و انتخابات جایگاه ضعیفی دارد، مشکلاتشان هم بیشتر است. به همین دلیل من همیشه فکر میکنم رأی دادن یک مسئولیت اجتماعی است. این مسئولیت با برگشتن از پای صندوق رأی به خانه تمام نمیشود. باید با نقد عملکرد دولت تا پایان دولت از رأیات مراقبت کنی.
شهروندان میگویند جمعه پای صندوق رأی خواهیم آمد اما نه برای چند برابر شدن یارانه؛ ما به پیشرفت و آبادانی و کار و ترقی رأی خواهیم داد نه به صدقه. اغلب شهروندان از نتیجه چند برابر شدن یارانهها اطلاع دارند و مثل یک تحلیلگر اقتصادی عواقب آن را بررسی میکنند؛ تقسیم عادلانه فقر. با این همه قریب به اتفاق آنها نیز از حمایت چند برابری اقشار محروم حمایت میکنند و اعتقاد دارند دولت آینده به جای تقسیم فقر بین همه اقشار، از دهکهای آسیبپذیر بیشترین حمایت را داشته باشد و با یارانه غیرمستقیم عمومی طرح تحول سلامت را ادامه دهد و نیز به حمایت از کار و کارگران و خدمات عمومی بپردازد.
سیدخندان مثل همیشه شلوغ است. رانندههای تاکسی هم یا در نوبت نشستهاند یا مشغول پر کردن ماشین. محمد مردانی راننده تاکسی روی صندلی لم داده و مشغول حرف زدن با دوستی است که بیرون ماشین روی جدول نشسته. مردانی از سؤالم و اینکه آیا حاضر است برای یارانه بیشتر پای صندوق رأی بیاید، خندهاش میگیرد و سؤالی از من میپرسد: «به نظر خودت اگر دولت همین الان میتوانست یارانه را بالاتر ببرد این کار را نمیکرد؟ آخه مگر مریض هستند که یک کار شدنی را آن هم به نفع رأی خودشان انجام ندهند بعد دست روی دست بگذارند که بقیه این کار را بکنند. خب خودش مبلغ یارانه را میبرد بالا که پرچم خودش را بالا ببرد.» دوستش دنبال حرفش را میگیرد: «آقا این حرفها دروغ و دبنگ است. اگر مملکت آنقدر پول داشت که وضعیت ما این نبود. یادمان نرفته که چند سال پیش چه وضعی داشتیم. همین قدر که حالا چرخ مملکت میچرخد باید خدا را شکر کنیم.»
هر دو فکر میکنند رأی آنها چندان تأثیری در سرنوشت مملکت ندارد. به تفاوت دیدگاهها واقفند و میدانند بین دورههای مختلف تفاوت آشکاری هست اما کل ماجرا را فارغ از رأی خود بررسی میکنند. با این همه تأکید میکنند که شاید پای صندوق بروند و رأی بدهند: «اگر رأی بدهیم که احتمالاً این کار را بکنیم، به خاطر یارانه و این چیزها نیست. انشاءالله با رأی ما مملکت بیش از پیش رو به جلو برود و وضع نابسامان چند سال قبل دیگر تکرار نشود.»
میدان تجریش از لحاظ مختصات شهری شمال شهر است اما همیشه میشود در گوشه و کنارش دستفروشانی را دید که هر کدام مشغول فروش شال و روسری یا خوراکی و غذا و وسایل ریز و درشت دیگری هستند. آدمهایی که از پایین شهر به اینجا میآیند تا امرار معاش کنند. دختری جوان در محوطه رو به رویی امامزاده صالح(ع) دو قابلمه عدسی و آش جو میفروشد. قیمتها را هم روی کاغذی نوشته و کنار قابلمهها گذاشته. عینک گرد فلزی به چشم دارد و چادر مشکی به سر. خودش میگوید دانشجو است و برای هزینه تحصیل صبحها این کار را میکند. او در انتخابات شرکت خواهد کرد اما نه به خاطر یارانه: «این همه سال یارانه گرفتیم اما هیچ تأثیری در زندگی ما نداشت که هزینهها گرانتر هم شد. هیچکس با این مبلغها زندگیش عوض نمیشود، لااقل توی تهران. من نمیگویم دولت نباید به محرومان کمک کند؛ بله این وظیفه دولت است و باید حمایتها را بیشتر کند اما اینکه یارانه برابر به همه بدهیم و چند برابرش هم بکنیم، درواقع کشور را در ورطه فقر گرفتار کردهایم. من حتماً در انتخابات شرکت میکنم و اگر به هر دلیلی این کار را نکنم بعدها غصه خواهم خورد.»
همینطور که حرف می زند حواسش به مشتریها هم هست. برای مردی که کمی جلوتر بساط سیگارفروشی دارد عدسی میریزد. مرد هم میایستد و وارد بحث میشود: «آقا اگر یارانه تأثیری داشت که ما اینجا نبودیم. جای این کارها برای مردم شغل درست کنند. هر چقدر یارانه را بالا ببرند دوباره از آن طرف پول آب و برق را بالاتر میبرند. من حتماً در انتخابات شرکت میکنم. اما این سؤال شما واقعاً زشت است؛ چرا من باید به خاطر یارانه رأی بدهم؟ من به خاطر سربلندی کشور رأی میدهم. ما که بچه نیستیم با قاقا لی لی سر صندوق برویم.» میگوید از قوچان برای کار به تهران آمده: «شاید باشند کسانی که یارانه برایشان جذاب باشد اما لااقل برای من که این طور نیست.»
از میدان فردوسی به سمت خیابان جمهوری میروم. هر گوشه بساط عینک فروشی است و گوشههای خیابان مردانی هم اسکناسهای نو میفروشند. پسر جوان و درشت اندامی زیر سایه مغازهای نشسته و به اطراف نگاه میکند؛ به سمتش میروم و خودم را معرفی میکنم و میگویم میتوانم سؤالی بپرسم؟ انگار گیج شده باشد می خندد و میگوید: «هزار تومان بده جوابت را بدهم!» دست توی جیبم میبرم و یک اسکناس هزاری بیرون میکشم، یک اسکناس پانصد تومانی هم لای پولها هست که آن را هم میخواهد: «پانصدی را هم بده میخواهم ناهار بخورم.» هزار و 500 میگیرد و میگوید بپرس: «حتما رأی میدهم، هرکسی که یارانه بیشتری بدهد به او رأی می دهم.» 32 ساله است و ساکن میدان سبلان، قبلاً پیک موتوری بوده و حالا بیکار. میپرسم چرا کار نمی کنی؟ می گوید: «کاری نیست که انجام بدهم» میگوید تحصیلکرده است و وقتی میپرسم چه مدرکی داری، جواب میدهد «سیکل» نمیدانم بخندم یا گریه کنم. مردی میانسال با لباسی مرتب پشت فرمان پراید زهوار در رفتهای نشسته. سیمهای چراغ سقف از جایش بیرون زده و ماشین کمی میلرزد. مرد شبیه بازنشستههایی است که مجبورند با مسافرکشی زندگی کنند. باهم حرف میزنیم و حدسم درست از آب درمیآید. بازنشسته سازمان اوقاف است و آنطور که میگوید پسرش در دانشگاه آزاد درس میخواند و او مجبور است با پرایدش کار کند تا خرج زندگی را« یر به یر» کند. او به امید زندگی بهتر برای فرزندش و آیندهای بهتر برای کشور جمعه پای صندوق خواهد رفت: «امیدوارم رأی ما باعث بهتر شدن اوضاع کشور شود.هنوز یادمون نرفته اوضاع کشور همین 5 - 6 سال پیش چطور بود. تورم کمر ما را شکسته بود. هر لحظه قیمتها بالاتر میرفت. نمیخواهم بگویم الان اوضاع خیلی بهتر شده ولی لااقل آنقدر استرس نداریم. هر روز استرس این را نداریم که رئیس جمهوری چیزی بگوید و دلار برود بالا و ارزش پولمان بیاید پایین. من که واقعاً ترجیح میدهم در این دنیا نباشم اگر قرار باشد ماجراجوییها ادامه پیدا کند. ما یادمان نرفته چطور با یارانه عزت مردم را زیر سؤال بردند و هر روز آنها را فقیرتر کردند.» اعتراف میکنم باور این همه بلوغ سیاسی برای من عجیب است؛ مجید که در کوچه برلن بوتیک دارد و تحصیلکرده روانشناسی است، درباره انتخابات و اهمیت صندوق رأی اینطور توضیح میدهد: «رأی دادن و قدر صندوق رأی را دانستن قبل از هرچیزی تمرین دموکراسی است. تمرین برای اینکه بتوانیم با همه اختلافات سیاسی و فرهنگی مشکلمان را با صندوق رأی حل کنیم. شما به کشورهای منطقه نگاه کنید؛ دقیقاً به همان اندازه که مشارکت در انتخابات کم است و انتخابات جایگاه ضعیفی دارد، مشکلاتشان هم بیشتر است. به همین دلیل من همیشه فکر میکنم رأی دادن یک مسئولیت اجتماعی است. این مسئولیت با برگشتن از پای صندوق رأی به خانه تمام نمیشود. باید با نقد عملکرد دولت تا پایان دولت از رأیات مراقبت کنی. به همین خاطر من به دولتی رأی میدهم که بتوانم لااقل در فضای مجازی نقدش کنم؛ دولتی که بشود با آن حرف زد، دولتی که اعتقاد به گفتوگو داشته باشد و خودش را بینیاز از نظر مردم نداند.»
با خودم فکر میکنم گاهی سیاسیون در تحلیلهای خود از خواست مردم و مطالباتشان چقدر اشتباه میکنند. به یک نتیجه مهم دیگر هم میرسم و آن اینکه بهترین تحلیل برای درک جامعه نه تحلیل از بالا بلکه تحلیل از پایین است و اینکه اساسیترین رکن هرتصمیمی در جامعه خواست مردم و خواست خود جامعه است؛ خواست و مطالبهای که با برگه رأی بروز پیدا میکند.
نظر شما