بیست و هفتم بهمن ماه دو سال پیش، گزارشی تحت عنوان «آغوش گمشده دو مادر» در صفحه زندگی روزنامه ایران به چاپ رسید که بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌ها و افکار عمومی داشت.

سرگذشت دو خانواده ای که نوزادشان در بیمارستان جابجا شد

سلامت نیوز:بیست و هفتم بهمن ماه دو سال پیش، گزارشی تحت عنوان «آغوش گمشده دو مادر» در صفحه زندگی روزنامه ایران به چاپ رسید که بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌ها و افکار عمومی داشت.

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه ایران نوشت: در این گزارش که از کنجکاوی‌های یک مادر جوان برای برملا کردن رازی بزرگ پرده برمی‌داشت، از فاطمه رفیعی یاد شد که توانست بواسطه پیگیری‌هایش هویت واقعی مهیار و امیر محمد را که در روز بیست و پنجم آذر ماه سال 1393 به دنبال بی‌دقتی پرسنل یکی از بیمارستان‌های شهر شیراز جا به جا شده بودند، پس از 13ماه مشخص کند.

در پایان آن گزارش آمده بود «هیچ کدام از کودکان نمی‌دانند چه به روزشان آمده اما پدر و مادرهایی که تا مدتی قبل صادقانه‌ترین احساسات را به فرزند در آغوش خود هدیه می‌دادند، به یکباره متوجه شدند فرزند واقعی‌شان در جمع خانواده‌ای دیگر زندگی کرده است و در کمال ناباوری باید پس از یکسال و اندی فرزندان‌شان را جا به جا می‌کردند.» در آن روزها دو خانواده کشاورز و امیدوار به وضعیت جدید خو نگرفته بودند و فاصله عمیقی را میان خود و کودک تازه واردشان احساس می‌کردند، حالا اما با گذشت حدود یک سال و چهار ماه از آن واقعیت ناباورانه، وضعیت خانواده‌ها تا حدودی تغییر کرده، ولی بی‌مهری‌ها و بی‌مسئولیتی‌هایی که در تمام این مدت به آنها روا داشته شده، این دو خانواده را مکدر ساخته است.
فاطمه رفیعی، همان بانویی که با وجود شنیدن طعنه‌های بسیار و تحمل نگاه‌های سنگین، ماه‌های بسیار سختی را تاب آورد تا پاکدامنی‌اش را به آنهایی که انگشت اشاره‌شان را به سمت او گرفته بود، ثابت کند. در گفت‌و‌گو با خبرنگار ما لب به گلایه گشود و گفت: در زندگی‌ام واقعیتی بر ملا شد که از یک سو منجر به رفع اتهام از من شد و از یک سو تبعات زیادی برایم داشت که مهم‌ترین آن، حساسیت بیش از حدم نسبت به ناملایمتی‌هاست؛ به قدری عصبی و حساس شده‌ام که وقتی ماهان (فرزند واقعی خانواده امیدوار که بیشتر از یک سال در کنار خانواده کشاورز زندگی کرد) را از خودم می‌رانم یا با صدای بلند تنبیه‌اش می‌کنم. باورم نمی‌شود من همان کسی هستم که در تمام این مدت حتی یک تلنگر هم به مهیار (فرزند واقعی خانواده کشاورز) نزده‌ام و همواره او را لبریز از مهر و محبت خود کرده‌ام.


وی افزود: متأسفانه روحیه همسرم علی هم بشدت حساس شده و این موضوع برای هر دو نفر ما بسیار آزاردهنده است، ولی گریزی نیست چراکه این رفتارهای کنترل نشده، به دلیل بی‌مهری‌هایی است که از جانب کادر پزشکی خاطی بیمارستان و مسئولان مربوطه دریافت کرده‌ایم و از اراده ما خارج است.
خوشبختانه میان خانواده ما و کشاورز ارتباط بسیار خوبی وجود دارد و در این مدت چندین مرتبه به دیدار یکدیگر رفته‌ایم و مسافرت‌های مشترکی هم داشته‌ایم ولی نمی‌شود که تنها خودمان به رفع مشکلات موجود بپردازیم و در مقابل آنهایی که مسببان اصلی این مشکلات هستند- و انگار نه انگار که باید پاسخگوی این سهل‌انگاری غیرقابل گذشت باشند- سکوت کنند. به همین خاطرمن و علی از طرف خانواده کشاورز هم که به دلیل دوری مسافت نمی‌توانند مدام از شهرستان خرامه به شهر شیراز بیایند وکالت تام داریم که از طریق مراجع قانونی، این موضوع را پیگیری کنیم البته ترجیح می‌دهم مشکلات ناشی از این پیگیری‌ها را از زبان علی بشنوید.
«گمان می‌گنم اگر هر کسی هم جای من بود تمام تلاش خود را به کار می‌گرفت تا آنهایی که چنین خطایی مرتکب شده‌اند توبیخ شوند و تکرار چنین اتفاق تلخی بار دیگر خانواده‌های بی‌خبر از واقعیت را دچار یک شوک بزرگ نکند. اگرچه این همه تلاش تا این لحظه به ضررم تمام شد ولی تا حق ماهان و مهیار را نگیرم منصرف نخواهم شد.»


علی امیدوار با بیان این جملات به مشکلات متعددی اشاره کرد که در این یک سال و چند ماه به سراغ‌شان آمده است؛ پس از اینکه متوجه شدیم فرزند واقعی‌مان با نوزاد دیگری در بیمارستان جا به جا شده است برای اینکه بتوانم حقوق ضایع شده دو خانواده را مطالبه کنم، تقریباً چند روز از هفته را در مسیر دادگاه، مراجع قضایی و اداره‌ها می‌گذراندم که این شرایط باعث شد از محل کارم اخراج شوم و متأسفانه با وجود اینکه دومین فرزندمان هم به دنیا آمده تا جو خانواده تغییر کند، هنوز نتوانسته‌ام مشغول به کار شوم و بیکاری بر میزان مشکلات‌مان افزوده است این در حالی است که پرستار خاطی، یعنی همان کسی که بزرگترین ضربه روحی را به دو خانواده وارد کرده است، براحتی در محل کارش تردد می‌کند وتنها توبیخی که برایش در نظر گرفته شده، درج نام و فامیلش در تابلوی اعلانات بیمارستان است.
گذشته از اینها، علی رغم اینکه پرسنل بیمارستان در کار خود قصور کرده‌اند و هنوز کسی پاسخگوی آسیب‌های روحی و روانی وارد شده به دو خانواده نیست، شرایطی نیز فراهم نشده که بتوانیم برای فرزندمان شناسنامه تهیه کنیم و هر بار که این موضوع را مطرح می‌کنیم جواب‌های سربالا می‌شنویم در صورتی که حتی یک نفر از ما دو خانواده در ایجاد این مشکلات نقشی نداشته و تمام مشکلاتی که در این کشور اتفاق می‌افتاد قابل پیگیری است اما تا این لحظه برای مشکل چند بعدی خانواده‌های ما راهکاری پیدا نشده است و گاهی اوقات با خود می‌گوییم شاید بهتر بود هیچ وقت متوجه واقعیت نمی‌شدیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha