چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۱
کد خبر: 215004

اختلال شخصیت مرزی را از آن رو «مرزی» نامیده‌اند که بیماران مبتلا به آن را در مرز روان نژندی (نوروز) و روان‌پریشی (سایکوز) می‌دانند.

ریشه اختلال شخصیت مرزی در دوران کودکی

سلامت نیوزـ*زهره حسینی: یکی از انواع اختلالات شخصیت که شایع‌ترین آنها نیز هست، اختلال شخصیت مرزی (بوردرلاین) بوده و متأسفانه رو به فزونی است. با توجه به اینکه تشخیص اختلالات شخصیت در بزرگسالی صورت می‌گیرد، یافته‌ها نشان می‌دهد تظاهرات اولیه اختلال شخصیت مرزی در کودکی و نوجوانی دیده می‌شود.

به گزارش سلامت نیوز،وقایع اتفاقیه نوشت:  اختلال شخصیت مرزی را از آن رو «مرزی» نامیده‌اند که بیماران مبتلا به آن را در مرز روان نژندی (نوروز) و روان‌پریشی (سایکوز) می‌دانند. مشخصه آنها ناپایداری حالت عاطفی، خلق، رفتار، روابط بین‌فردی و خودانگاره آنهاست. اکنون هیچ مطالعه‌ای نشده که میزان قطعی شیوع این اختلال را نشان دهد اما به نظر می‌رسد در یک تا دو درصد از جمعیت وجود داشته باشد و در زن‌ها نیز دو برابر مردها شایع است. تشخیص معمولا پیش از 40 سالگی مطرح می‌شود، چون در این دوره است که بیمار باید برای شغل، ازدواج و سایر مسائل مهم خود تصمیم بگیرد و به انتخاب دست بزند ولی افراد دارای اختلال شخصیت مرزی نمی‌توانند با این مراحل که در چرخه زندگی به‌طور طبیعی پیش می‌آید، درست برخورد کنند. روان‌شناسان معتقدند، اختلالات شخصیتی بر اثر ترکیبی از فاکتورهای ژنتیک و محیطی در شخص ایجاد می‌شوند. عوامل ژنتیک، شانس بروز اختلالات شخصیتی در فرد را افزایش می‌دهند و شرایط زندگی هم ممکن است این اختلالات را شدیدتر کنند.

اختلالاتی همچون اختلال افسردگی شدید، اختلال مصرف الکل و سوءمصرف دیگر مواد (مخدر و محرک) در سابقه بستگان درجه نخست این بیماران شایع است. این بیماران تقریبا همیشه در بحران به نظر می‌رسند. چرخش‌های پرشتاب خلقی در این افراد شایع است؛ یعنی یک لحظه شاد و خوش و سرحال، یک لحظه ستیزه‌جو و پرخاشگر و لحظه دیگر کاملا بدون احساس هستند. این چیزی است که خانواده، دوستان، بستگان و دیگر افراد پیرامون فرد مبتلا را دچار سرگردانی و بلاتکلیفی می‌کند. دردناک‌بودن ذاتی زندگی آنها در خودزنی‌های مکرر آنها مشهود بوده که شمار و شدت آنها در بیماران گوناگون متفاوت است. این بیماران برای رفع تنش درونی یا برای جلب توجه و کمک دیگران، ابراز خشم یا کرخت‌کردن خود در برابر حالات عاطفی سنگین و سختشان ممکن است به اشکال گوناگون اقدام به «تیغ‌زدن یا سوزاندن» قسمت‌های مختلف بدن خود کنند اما اغلب در بازو، سینه و شکم می‌توان آنها را مشاهده کرد. احساس وابستگی و ستیزه‌جویی همزمان آنها نسبت به دیگران باعث می‌شود روابط بین‌فردی آنها آشفته و به‌هم‌ریخته باشد. این افراد به‌ویژه پس از سرخوردگی از دوستان و اطرافیان خود بسیار خشمگین و پرخاشگر می‌شوند اما از آنجا که توانایی تحمل تنهایی را ندارند، ازاین‌رو، به جست‌وجوی مکرر برای ایجاد رابطه‌های گوناگون دوستانه و حتی لاابالی‌گرایانه دست می‌زنند. 

 
مهم‌ترین علائم اختلال شخصیت مرزی چیست؟ 


نشان‌دادن واکنش‌های هیجانی شدید مانند خشم، عصبانیت، اضطراب و افسردگی در برابر محدودیت‌ها یا واقعیت‌های روزمره مانند عصبانیت و پرخاشگری شدید در فرد به‌دنبال تأخیر چند دقیقه‌ای در یک قرار ملاقات. روابط طوفانی و شدیدا متغیر با خانواده، دوستان و شریک زندگی مثلا فرد در یک لحظه ابراز علاقه شدید به دوست، همکار یا همسر خود نشان می‌دهد و در لحظه دیگر از او متنفر می‌شود. اخلاق متغییر و بی‌ثبات مثلا در عرض چند ساعت یا چند روز خلق فرد به‌طور مکرر تغییر می‌کند. استرس شدید موجب افکار بدبینانه در این افراد می‌شود و چنانچه فرد مبتلا در معرض استرس شدید قرار گیرد، دچار افکار بدبینانه می‌شود. افراد دچار شخصیت مرزی به شکستن وسایل منزل یا پرخاشگری فیزیکی در زمان خشم روی می‌آورند. بدبینی و احساس جداشدن از محیط اطراف. افکار تکرارشونده درمورد آسیب‌زدن به خود و خودکشی: فرد مبتلا به این اختلال می‌تواند دارای علائم خطرناکی باشد و مشکلاتی را در ارتباط با تصویر بدن خود و عزت‌نفس داشته باشد. (مانند بریدن یا سوزاندن قسمتی از بدن. رفتارهای قانون‌شکن و پرخطر).


علل اختلال شخصیت مرزی


درمورد علل این اختلال شخصیت به عوامل ژنتیک و مغزی و علل اکتسابی یا تجارب ناشاد در دوران کودکی اشاره شده که به نظر برخی روان‌شناسان، هردو عامل و تعامل آن در ایجاد این اختلال نقش دارد اما نقش تجارب دوران کودکی به‌ویژه سه سال اول عمر بسیار مهم است. بی‌ثباتی مادر به دلایل مختلف، طرد کودک و وجود‌نداشتن دلبستگی امن در دوران کودکی، درگیری بین والدین، تنبیه کودک و بی‌توجهی به احساسات او، طلاق والدین، والدین گرفتار و ناسازگار و... از علل اصلی این اختلال شخصیت است. نظریه روانکاوی، جامع‌ترین تبیین‌ها را برای اختلال شخصیت مرزی به دست داده است. بنابر این نظریه، شخصیت‌های مرزی به علت نارسایی در ارتباط با سرپرستان خود در دوران اولیه کودکی، نگرشی نارسا و نابسنده از خویشتن و دیگران دارند و سرپرستان آنان از وابسته‌بودن کودک به خویش بیشتر خرسند می‌شوند؛ بنابراین نه‌تنها او را برای رسیدن به احساس تفرد و استقلال تشویق و ترغیب نمی‌کنند بلکه حتی ممکن است این قبیل تلاش و کوشش کودک را با تنبیه روبه‌رو کنند. به‌این‌ترتیب است که این‌گونه افراد هرگز یاد نمی‌گیرند که نگرش به خود را به‌صورت تمام‌وکمال متمایز از نظر دیگران کنند و همین امر موجب حساسیت افراطی آنان به نگرش دیگران درباره خودشان و امکان وادادن و تسلیم به دیگران می‌شود. براین‌اساس، وقتی احساس کنند دیگران طردشان کرده‌اند، خودشان هم خود را طرد کرده و دست به تنبیه و جرح خویشتن می‌زنند.

نظریه روابط موضوعی نیز بر این موضوع تمرکز دارد که کودکان به چه شیوه‌ای تصورات خود را از اشخاصی که برایشان اهمیت دارند، مانند پدر و مادرشان، درونی (درون‌فکنی) می‌کنند. به دیگر سخن، موضوع اصلی این است که کودکان چگونه با کسانی که به آنها دلبستگی‌های عاطفی قوی دارند، همانند‌سازی می‌کنند. این تصاویر درونی‌شده (بازنمایی‌های موضوع) قسمتی از من شخص می‌شود و بر نحوه واکنش شخص به دنیا تأثیر می‌گذارد اما ارزش‌های درون‌فکنی‌شده ممکن است با آرزوها و آرمان‌های شخص در بزرگسالی تعارض پیدا کنند. نظریه‌پرداز پیشگام روابط موضوعی، اوتو کرنبرگ بوده که مطالب گسترده‌ای درباره بوردرلاین نوشته است. کرنبرگ مطرح کرد که تجارب نامطلوب کودکی مانند داشتن پدر و مادری که به‌گونه‌ای بی‌ثبات عشق و توجه ارائه می‌کنند، مثلا پیشرفت‌ها و موفقیت‌ها را تحسین می‌کنند اما از ارائه حمایت عاطفی و محبت و صمیمیت ناتوانند، باعث می‌شود کودکان، بازنمایی‌های موضوعی مختلی را درونی کنند که در یکپارچه‌کردن جنبه‌های مهرآمیز و نامهرآمیز کسانی که به آنها نزدیکند، مؤثر واقع نمی‌شوند.

*روان شناس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • پارسا احمدی ۰۵:۳۳ - ۱۳۹۶/۰۸/۲۸
    17 2
    خب مادر من هم اینطوری باهام رفتار می کرد 14 سالم که بود رفتم پیش یک روانشناس رفتم تشخیص داد اختلال شخصیت مرزی دارم و واقعا هم داشتم جای سوختگی هم هنوز روی دستام هست (گفتم که میزان شدت اختلال تا حدودی معلوم باشه) آخر سر هم ناراحتم کرد و باهاش به قول معروف قهر کردم و هروز طرف تو فکرم میاد و عصبانیم می کنه. ولی وقتی پیش روان پزشک رفتم با دارو درمان شدم و 16 سالم که بود پیش روانشناس دیگه ایی رفتم تشخیض داد که ندارم و گفت اصلا چیزی در تو دیده نمی شه. اونجا باهام سی بی تی کار کرد و بعدا فهمیدم که وسواس فکری حاد دارم جوری که در نظم دادن کارهام مشکل داشتم و اگر چیزی درست پیش نمی رفت از شدت عصبانیت حاصل کارمو تو سطل آشعال می نداختم . خاطرات بد و تصویر چندش انگیز و ترسناک هم از کودکی که داشتم همچنین وسواس مذهبی هم داشتم. الان هم دارم می رم روان پزشک، و وسواس کاریم و تصاویرم خوب شده ولی خاطرات بد هر روز عذابم میدن. قبل اینکه برم روان شناس دومی می گفت یه کمی اختلال خلق داری ولی دو قطبی نیستی. ولی خود مشکوک شدم که دارم و اون نمی خواد بگه که تلقین نکنم. به این خاطر هم برا تشخیص پیش روان پزشک رفتم که معلوم شد اختلال دو قطبی نوع دوم هم دارم. خلاصه سیر بیماری و استحاله اضطرابم ، این بود. ولی برا من جای سوال هست که چرا من با بزرگ شدن خیلی کمی یعنی دو سال، این اختلال که درمانش خیلی خیلی سخت هست و همچنین با وجود خانواده مادر سالار که علتش بود، با یک فلوکتسین و متورال خوب شدم؟ البته خونواده های مادر سالاری که من دیدم تبدیل به فرزند سالاری شد و الان رابطه من و مادرم خیلی خوب شده.
    • سروه ۰۳:۳۶ - ۱۳۹۷/۰۹/۳۰
      1 0
      آقای احمدی شما اساسا تشخیص غلطی گرفتی. تشخیص اختلال های شخصیت رو برای افراد بالای ۱۸ سال میذارن نه زیر ۱۸ سال.
  • شقایق IR ۲۳:۲۰ - ۱۴۰۱/۱۲/۰۲
    0 0
    من خیلی تلاش کردم بدونم چمه چندین روانشناس و روان پزشک عوض کردم و میگفتن دوقطبی و شخصیت مرزی و شخصیت نمایشی دارم که من هنوزم نمیدونم درست تشخیص داده شده یا نه ولی من تو دورانی از زندگیمم ک خیلی از تصمیمارو باید برای زندگی و آیندم بگیرم و میدونم در آینده این تصمیمات خیلی بیشتر خواهد شد(21سالمه) ولی هیچکس نتونست برام کاری کنه نه دارو نه روانشناس... حتی یکی از روانشناس هام یادمه فک می‌کرد منظور از ترس از تنهایی (ترد شدن) به معنای واقعی تنها بودنه برای همین بهم میگفت تنها برم رستوران یا کافی شاپ! من تک فرزند بودم و بیشتر عمرم تنها زندگی کردم و از تنها غذا خوردن نمی‌ترسم قطعا! هنوزم نمیدونم قراره چجوری درمان بشم چون تا این سن حتی نمیدونستم چمه و چرا از بچگی خیلی خیلی با بقیه بچه ها متفاوت بودم...