سه‌شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۶

«توسعه ناموزون و شتابزده» به عنوان علت سایر بحران‌ها و مشکلات شهری عنوان شده‌ است. بسیاری از بحران‌ها و آسیب‌های اجتماعی شایع در سطح شهر از توسعه شتابزده و ناموزون آن ناشی می‌شود.

تهران با مدیریت سیاسی لطمه می خورد

سلامت نیوز:از مساله «اقتصاد زمین، بنا و مستغلات» یا همان انباشت سرمایه در حوزه زمین و مسکن شهری به عنوان یکی از علت‌های اصلی تشدید بحران‌های شهری یاد شده است. نوعی اپیدمی کاسبکاری، سودجویی و سوداگری در همه نهادهای عمومی به ویژه شهرداری‌ها به وجود آمده است.

به گزارش سلامت نیوز، آرمان نوشت:«توسعه ناموزون و شتابزده» به عنوان علت سایر بحران‌ها و مشکلات شهری عنوان شده‌ است. بسیاری از بحران‌ها و آسیب‌های اجتماعی شایع در سطح شهر از توسعه شتابزده و ناموزون آن ناشی می‌شود. شهروندان در شهری که دارای توسعه موزون و حساب‌شده نیست دچار سردرگمی‌های روحی، بحران‌های هویتی و عدم تعلق خاطر به محل زندگی خود می‌شوند. مهاجرت‌های اجباری و زیست‌محیطی نیز مشکلات زندگی اجتماعی در شهرها را دو چندان کرده‌اند. آنچه در ادامه می‌خوانید نظرات سید محمد امین قانعی‌راد، جامعه شناس و استاد دانشگاه در زمینه تشریح آسیب‌های متعدد پدیدآمده اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شهرها از رشد ناموزون و شتابزده آنهاست.

توسعه‌های شتابزده و ناموزون شهری چگونه به بحران‌های شهری دامن می‌زنند؟

در ابتدا لازم است به تفاوت بین تعریف توسعه ناموزون و شتابزده بپردازیم. توسعه شتابزده به توسعه‌ای گفته می‌شود که در عرض مدت کوتاهی در یک شهر اتفاق افتاده و مبتنی بر سنت شهرنشینی است. ابعاد مختلف شهر در طول تاریخ در فرایند توسعه شکل پیدا کرده و نوعی روند تدریجی در پیدایش شهر وجود دارد. در توسعه شتابان در عرض یک دهه شهرهای جدیدی ایجاد می‌شود، شکل شهر تغییر پیدا کرده و از نظر ابعاد‌کمی شهر گسترش می‌یابد. درتوسعه ناموزون بحث بر سر عدم توازن ابعاد مختلف یک شهر است. این نوع توسعه گاهی توسعه‌ شتابزده‌ای نیست و شهر در طول زمان رشد می‌یابد، اما ابعاد مختلف در‌حال گسترش شهر با یکدیگر نمی‌خواند.

به اعتقاد شما تهران کنونی بیشتر درگیر کدام نوع توسعه شده است؟

در شهر تهران هر دو نوع توسعه اتفاق افتاده است. با بررسی وضعیت تهران کنونی می‌گویند که این شهر به تازگی دستخوش توسعه‌ای شتابزده شده، در حالی که ریشه‌های این رشد شتابزده به قبل انقلاب برمی‌گردد. هر چند شهر تهران در اوایل انقلاب جمعیت انبوه و ابعاد گسترده‌ای نداشت، اما از همان زمان شاهد رشد شتابان شهر تهران بوده و هستیم. واقعیت آن است که هر‌کدام از انواع توسعه پیامدها و تاثیرات معینی به همراه دارند. در توسعه شتابزده فیزیک شهر بر متافیزیک آن غلبه دارد و کالبد شهر بدون هیچ‌گونه ذهنیت‌شهری و شکل‌گیری فرهنگ شهری گسترش پیدا می‌کند. رشد شتابان به معنی غلبه ابعاد سخت افزاری، کالبدی و فیزیکی شهر بر ابعاد هویتی، معنایی و ذهنیت شهروندی آن است. در بهترین حالت رشد شتابان شهر در ‌حالی اتفاق می‌افتد که شهر رشد فیزیکی مناسب را دارد، اما این رشد بر متافیزیک شهر غلبه پیدا کرده و بیش از اندازه است.

در این مورد در تهران دچار مشکل هستیم و رشد فیزیکی شهر همراه با نوعی بدقوارگی و ناموزونی بوده است. در تشبیه شهر به بدن یک انسان همان‌طور که در بدن انسان همه اندام‌ها با یکدیگر توازن دارند ابعاد مادی شهر نیز باید از یک ویژگی ارگانیک برخوردار باشند. رشد فیزیکی شهر تهران دارای توازن نیست. بنابراین شهر در مناطقی از نظر فیزیکی گسترش پیدا کرده، در حالی که در مناطقی دیگر این اتفاق نیفتاده است. در مورد رابطه فیزیک و متافیزیک شهر دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. اگر در یک شهر فیزیک و متافیزیک شهری با یکدیگر در ارتباط نباشند نمی‌توان آن محدوده را شهر اطلاق کرد. در دیدگاه مهندسی شهری اصل بر شکل‌دهی کالبد شهر است و بعد از شکل‌دهی این کالبد شهروندان در آن زندگی کرده و سپس ذهنیت شهری نیز شکل پیدا کرده و در واقع شهر ایجاد می‌شود. بنابراین برنامه‌ریزان و شهرسازان تنها وظیفه خود را شکل‌دهی کالبد یک شهر می‌دانند.

به اعتقاد آنها شهر از نظر مسائل‌انسانی درون این کالبد جایگاه خود را به تدریج پیدا می‌کند. از سوی دیگر فرهنگ‌شناسان و جامعه‌شناسان تاکید زیادی بر ذهنیت شهری دارند. به اعتقاد آنها اگر شهر دارای یک ذهنیت مناسب باشد به تدریج فیزیک مناسب خود را نیز شکل ‌می‌دهد و بنابراین شهری با رشد ارگانیک و انداموار داریم که به شکلی موزون و تدریجی ایجاد شده است. در واقع آنها رشد ارگانیک و انداموار را در مقابل رشد ناموزون و شتابان قرار می‌دهند. این رشد به تدریج اتفاق افتاده و در عین حال ابعاد مختلف شهر نیز با یکدیگر همخوانی دارند. در تهران مانند اکثر کلانشهرها با معضل توجه زیاد به فیزیک شهر مواجه هستیم و تهران در تصرف مهندسان و مجموعه‌ای از پروژه‌های عمرانی است که در دوره‌های مختلف و با انگیزه‌های مختلف معیشتی در این شهر اجرا شده‌اند. گاهی انگیزه‌های سیاسی بر اجرای این طرح‌ها غلبه داشته و اجرای طرح در واقع نمایش کارایی و عظمت فردی شخص شهردار بوده است. افراد زیادی در این شهر از پیاده‌سازی و اجرای پروژه‌های بزرگ قصد به رخ کشیدن ظرفیت‌های وجودی خود را داشته‌اند. در آستانه آغاز به کار شورای پنجم در تهران و شهرستان‌ها باید جهتگیری و برنامه‌ریزی مدیران شهری را مورد بررسی قرار داد. انتخاب شهردار باید غیرسیاسی باشد.

تا چه میزان تهران اهرمی برای بازی قدرت بوده است؟

با بررسی پروژه‌های مختلف عمرانی اجرا شده در تهران می‌توان دریافت اجرای تعداد زیادی از آنها به نهادهایی واگذار شده که سهم زیادی در قدرت دارند و این نهادها با استفاده از نفوذ خود حتی به محیط‌زیست تهران و اطراف آن نیز تعرض کردند. اجرای پروژه‌های کلان سود فراوان اقتصادی برای این نهادها داشته است و همچنین بار اضافی را بر محیط‌زیست تهران تحمیل کرده است و آنها در معاملاتی سیاسی در اجرای این پروژه‌ها سهیم شده‌اند. برای مثال امروز زمینی‌هزار متری در یک نقطه مناسب تهران ارزش افزوده قابل‌توجهی دارد و در صورت تخصیص و فروش تراکم به آن و مرتفع سازی این زمین تبدیل به یک ثروت عظیم می‌شود. بسیاری برای داشتن این ثروت عظیم وسوسه شده و طمع می‌کنند.

همچنین سرمایه‌گذاران با توسل به رانت‌ها و ارتباطات کاری فراوان می‌توانند به سادگی برخی از زمین‌ها و مستغلات را در تهران خریده و تصاحب کنند. در نهایت چرخش مالی انجام گرفته آلوده به فساد است و جنبه رانتی دارد. در این چرخش مالی شفافیت وجود ندارد و حقوق دولت و مردم رعایت نمی‌شود. تهران دستخوش این مناسبات است و باید این شهر را نه تنها غیرسیاسی بلکه غیر‌اقتصادی نیز اداره کرد و از ابزار تولید و چرخش پول صرف خارج شود. برای مثال در چهار طرف میدان‌های کوچک تهران برج‌ها، مال‌ها، مگامال‌ها، مراکز تجاری و اداری متعددی ساخته شده و شهرداری را از نظر مالی منتفع می‌کنند و این سازمان از فروش تراکم درآمد زیادی به دست می‌آورد. از منظر برنامه‌ریزی شهری هنگام ساخت برج‌های فراوان اطراف یک میدان دیگر نمی‌توان تعریف میدان را برای این فضا به کار برد و می‌توان آن را یک دور برگردان نامید. این ساخت‌و‌سازها آرامش زندگی شهری را به هم زده و مشکلات متعددی مانند ازدحام جمعیت، فقدان محل پارک خودرو و حتی تعرض به خرده اقتصاد‌شهری را برای شهروندان ایجاد می‌کنند.

در تئوری‌ مدیریت‌شهری تا چه میزان نهادهای‌اجتماعی تشکیل‌دهنده شهرها هستند و مهم‌ترین مقوله‌ها را در بحث ضعف حیات‌اجتماعی شهرها چه می‌دانید؟

نهادهای متعددی در درون شهر داریم که یکی از آنها نهادهای اجتماعی هستند. نهادها یا فضاهای‌اجتماعی مجموعه‌ای از امکانات کالبدی هستند که مناسبات‌اجتماعی نیز بین انسان‌ها برقرار می‌کنند. این نهادهای اجتماعی به شهر شکل می‌دهند و به معنی سازمان‌های اجتماعی هستند. حاکمیت‌های محلی در شرایطی ایجاد می‌شوند که حاکمیت‌های ملی تا حدی تحت‌تاثیر جهانی شدن و همین‌طور دگرگونی در ساختار دولت‌ها در جوامع مدرنیته متاخر غیرمتمرکز می‌شوند و قدرت را به سطوح اجتماعی واگذار می‌کنند.

بنابراین در همه جای دنیا سازمان‌های غیردولتی در حاکمیت نقش دارند و به نحوی شریک و معتدل‌کننده قدرت دولت هستند و در اداره جامعه با دولت مشارکت می‌کنند. این سازمان‌های اجتماعی، غیردولتی، مدنی و اجتماع محور، اجتماعات محلی هستند؛ اجتماعات محلی که می‌‌‌توانند سازمان یافته باشند و به شکل سازمان‌های اجتماع‌محور شکل بگیرند یا سازمان نیافته باشند. برای مثال یک شهرک‌مسکونی یک اجتماع‌محلی است. این مجتمع در عمل اجتماع نیست، اما برای تبدیل شدن به یک اجتماع ظرفیت دارد. این ظرفیت زمانی شکل می‌گیرد که ساکنان شهرک مناسباتی تحت عنوان مناسبات همسایگی بین یکدیگر و در درون بلوک‌های ساختمانی داشته باشند.

اگر این واحدهای همسایگی از همدیگر حمایت ‌کنند، مناسبات اجتماعی داشته و در اداره بلوک ساختمانی مشارکت کنند با وجود مناسبات اجتماعی درون شهرک و استفاده اهالی از امکانات و فضاهای شهرک و ارتباط رودررو و چهره به چهره آنها با یکدیگر شاهد نوعی اجتماع محلی هستیم. شهرک‌ها در حال حاضر وجود خارجی دارند، اما فاقد ذهنیت نزدیکی افراد به یکدیگر تحت عنوان یک اجتماع محلی هستند. اگر مثال شهرک را به شهر تعمیم دهیم می‌بینیم این گونه مناسبات اجتماعی در شهر نیز وجود ندارند و متافیزیک آن ضعف دارد. شهروندان در کالبد شهر با یکدیگر مناسبات اجتماعی شهری ندارند. اجتماعات محلی باید روی سطح کوچکی از اداره شهر تحت‌عنوان اداره واحدهای همسایگی کار کنند و شوراها و شورامحله‌ها نیز باید در درون محلات تشکیل شده و به اداره شهر کمک کنند. بخشی از اداره شهر نیز بر دوش سازمان‌های غیردولتی است؛ سمن‌ها لزوما وابسته به یک شرایط‌مکانی خاص نیستند و روی مسائل‌شهری یا آسیب‌اجتماعی شهر مانند کودکان کار فقر اعتیاد و... کار می‌کنند. این افراد به بدنه جامعه نزدیک‌ترند و اطلاعات بیشتری از درون جامعه دارند و ارتباط آنها با نهادهای شهری و دولتی به آنها برای حل مسائل‌واقعی شهر کمک می‌کند.

برای به دست آوردن یک نگرش انضمامی و ملموس نسبت به مسائل‌شهری باید از اطلاعات این سمن‌های غیردولتی کمک گرفت. آنها به صورت مویرگی در شبکه‌های مناسبات اجتماعی شهر نفوذ دارند، فضاها را می‌شناسند، مسائل را می‌دانند و با شهروندان تعامل دارند. آنها نیروی بسیار موثری برای مقاومت در برابر اداره از بالا به پایین شهر هستند و از پایین به حل مسائل شهری کمک می‌کنند. به دلیل نبود ذهنیت شهری مناسب تصویر ارائه شده از اجتماعات محلی تصویری آرمانی است، اما در واقعیت افراد در برخی شهرک‌ها سر مسائل مالی با یکدیگر اختلاف دارند. در برخی از این مجتمع‌ها هیات‌مدیره شهرک سر ساکنان کلاه می‌گذارد و مساله به دادگاه و شکایت می‌رسد و به این شکل مسائل و مشکلات حل می‌شوند. در برخی شهرک‌ها مناسبات خصمانه، باندبازی و جریان‌سازی برای یکدیگر درجریان است. مناسبات انسانی بسیار مسموم، ناسالم و کم افراد با یکدیگر در واحدهای همسایگی حاکم است. در شهرک‌ها، شورایاری‌ها و در برخی سمن‌ها نیز شاهد حضور و مشارکت افرادی هستیم که به دنبال دریافت بودجه، اعتبار و پروژه از شهرداری هستند.

به‌طور خلاصه در همه این اجتماعات مسائل به مسائل‌مالی ختم می‌شوند. واضح است یک شرکت یا سمن در صورت دریافت پروژه از شهرداری باید آن را در چارچوب این سازمان اجرا کند و احتمالا نمی‌تواند به عنوان یک نهاد مستقل‌شهری رسالت تعریف شده خود را پیش ببرد و در مقابل برنامه اشتباه شهرداری با استقلال و اقتدار بایستد. در واقع اهرم قدرت استدلال و باوری است که مدیران شهری به سمن‌ها دارند. برخی از سمن‌ها که سازمان‌هایی مردم نهاد، عیردولتی و غیر‌انتفاعی هستند عملا جنبه انتفاعی پیدا کرده و تبدیل به اجراکننده پروژه‌های گوناگون شهرداری می‌شوند و در مقابل اعتراضات نیز خود را در حال خدمت‌رسانی به شهر قلمداد می‌کنند. مدیریت شهری تا میزان زیادی نیازمند مشارکت اجتماعات‌محلی و سازمان‌های مردم‌نهاد است که در شرایط فعلی هر دو اینها دارای مشکل هستند. قبلا شهرداری بیشتر وابسته به دولت بود و شهردار به‌طور مستقل توسط وزارت کشور و استاندار منصوب می‌شد و شهرداری نیز نهادی دولتی بود؛ به همین دلایل کنترل زیادی روی عملکرد شهرداری وجود داشت.

دولت کنترل اداری ـ مالی خود را روی کارمندان شهرداری مانند همه کارمندان سایر سازمان‌ها داشت و گردش مالی شهر نیز تحت نظارت‌دولت بود. اختیارات شهردار نیز مانند مدیران دولتی تعیین شده و در چارچوب قوانین محاسبات و حسابرسی عمومی قرار می‌گرفت. بعد از استقلال شهرداری‌ها از دولت، گردش مالی شهری مثل تهران از چندین وزارتخانه بیشتر شد، گردش مالی و بودجه شهرداری چندین برابر سازمان محیط‌زیست، میراث‌فرهنگی یا وزارت ورزش و جوانان است، اما هیچ‌کنترلی روی این گردش مالی نیست. شهردار با اختیارات زیاد دستور داده و بودجه هزینه می‌شود. در صورتی که در سازمان‌های دولتی برای هزینه بودجه میزان و ذی حسابان آن مشخص هستند.

شورا‌ها در واقع نهاد بالا دستی شهرداری هستند و وظیفه نظارت بر آن را دارند. عملکرد آنها چگونه بوده است؟

اگر بنا بر اداره مردمی شهرداری باشد باید شورا و شهروندان بتوانند عملکرد شهردار را کنترل کنند. در واقعیت هیچ‌یک از این دو قدرت کنترل شهردارها را نداشته‌اند. نقش مردم تنها در انتخاب اعضای شورای شهر خلاصه شده؛ اعضای شورا به راحتی می‌توانند در مناسباتی در مقابل شهردار قرار بگیرند، اما نکته قابل توجه عدم ایستادگی این افراد در مقابل شهردار است. شهردار باید توسط اعضای شورای شهر کنترل شده و شورای شهر یک پارلمان شهری برای تصمیم‌گیری باشد. دولت شهری یا همان شهرداری نیز باید مصوبات پارلمان شهری را به عنوان یک مجری اجرا کند.

این پارلمان شهری نیز نیازمند نهادهای نظارتی خاص خود است. در سطح کشوری قوه‌مجریه، مقننه و قضائیه داریم. در قوه‌قضائیه سازمان بازرسی کل کشور و دادگاه رسیدگی به تخلفات کارمندان دولت، در قوه مقننه دیوان محاسبات‌عمومی و طرح‌های تحقیق و تفحص و در دولت هیات‌های رسیدگی به تخلفات اداری وجود دارد. همه این نهادها به تخلفات رسیدگی و آنها را کنترل و نظارت می‌کنند. مشابه این نهادها در سطح شهر باید شکل بگیرد و شورای شهر علاوه بر صدور مصوبه‌ها در مسائل شهر نظارت، تحقیق و تفحص کند، احکامی را صادر و افرادی را در صورت لزوم برکنار کند. حداقل در تهران و کلانشهرهای دیگر هرگز سابقه نداشته شورای شهر، شهردار یا یکی از معاونان او را از سمت خود برکنار کند. بنابراین در شرایط کنونی همه چیز به انصاف شهردار و شخص برمی‌گردد. اگر او انسانی منصف و اهل سوءاستفاده و فساد نباشد سالم باقی می‌ماند، هر چند با این میزان اختیارات و اقتدار و فقدان نظارت و کنترل بعید است که انسان سالمی باقی بماند و اگر انسان سالمی نیز به این منصب بنشیند به تدریج با وجود رانت‌ها در دستگاه شهرداری دچار فساد می‌شود.

مهم‌ترین اقدامات شهردار آینده در راستای کاهش نگاه مدیریت از بالا به پایین و در غیاب مردم را چه می‌دانید؟

جای آنکه بگوییم شهردار آینده برای مدنی‌تر اداره شدن شهر چه باید بکند باید بپرسیم شورای شهر آینده چه بکند. نباید از ابتدا وزن را روی شهردار بگذاریم و نهاد شورای شهر باید فعال و شورای شهر به عنوان نهاد منتخب مردم تقویت شود. اعضای شورای شهر منتخبان مردم هستند و از پایین انتخاب می‌شوند، بنابراین تقویت و بها دادن به شورای شهر تا میزان زیادی مشکلات را حل می‌کند. شورا باید تبدیل به یک نهاد شفاف و شیشه‌ای شود تا بتوان سازمان شهرداری را شفاف و شیشه‌ای کرد. شهرداری باید حکم مدیرعاملی داشته باشد که زیر نظر هیات‌مدیره اجرای مسئولیت می‌کند. اما نباید همه مشکلات را در سطوح مدیریتی دانست. در واقع در میان مردم نیز مشکلاتی وجود دارد. در سازمان‌های غیر‌دولتی و اجتماعات محلی نوعی بی‌هنجاری و گرایشات مالی- تجاری وجود دارد. به همین دلیل معتقدم دولت باید در اداره شهر و شورای شهر نقش نظارتی و کنترلی داشته باشد و درباره چگونگی ایجاد این نقش فکر و برنامه‌ریزی کرد. در حال حاضر شهرها را نمی‌توان صرفا دست شورای شهر و شهردار سپرد.

این معضل درباره روستاها نیز صادق است. در بسیاری از مناطق ایران شوراهای شهر، بخش و روستا تبدیل به تعرض‌کنندگان به محیط‌زیست شده‌اند. در شهرهای دورافتاده انتخابات شوراهای شهر بسیار پررونق‌تر از ریاست‌جمهوری است و بیشتر بنرها و بیلبوردها مربوط به نامزدهای شورای شهر است. منافع زیادی در نماینده شورا بودن وجود دارد. در روستاها برخی افراد به محض ورود به شورا زمین‌های کشاورزی را به زمین‌های تجاری و اداری تغییر کاربری می‌دهند و شوراها با ساز و کارهای مختلف محیط‌زیست را تخریب و جنگل را تبدیل به بیابان می‌کنند. برخی افراد راه‌یافته به شوراها آن را وسیله‌ای برای به دست آوردن منبع مالی و رانت تلقی می‌کنند.

دلایل اصلی بروز گرایشات گسترده و عمومی جامعه را به مسائل مالی چه می‌دانید؟

این موضوع ریشه در فروپاشی اجتماعی و کاهش سرمایه اجتماعی دارد. اکثر افراد جامعه به دنبال کسب امتیاز مالی از هر رویدادی هستند. برای مثال در انتخابات ریاست‌جمهوری تعداد کثیری ثبت‌نام کردند و برخی از این افراد انگیزه خود را پولدار شدن عنوان کردند. متاسفانه جمعیت قشر مسئول‌اجتماعی که به دنبال پیشبرد اهداف کلی جامعه باشند کم است. افراد ایدئولوژیک و از جان گذشته و خواهان مدیریت جهانی زیاد داریم، اما کمتر شخصی در مدیریت شهرک یا شهر خود از منافع خود گذشته و به منافع جامعه توجه می‌کند. بنابراین فرد با مدرک لیسانس عمران و بعد از ناامیدی از یافتن کار تصمیم به شرکت در انتخابات شورای شهر می‌گیرد و بر اساس مناسبات خویشاوندی- قبیله‌ای انتخاب و وارد شورا می‌شود. این فرد اگر منابع مالی و مستغلات داشته باشد به نفع خود مصوباتی می‌گذراند و اگر نداشته باشد رأی او ارزش و وزن دارد و می‌تواند آن را بفروشد.

بنابراین این کار را کرده و در مناسبات خاصی با افرادی ائتلاف می‌کند و با این کار منافع بخشی از جامعه را تامین می کند و بخشی دیگر را در شهر به خطر می‌اندازد. در هر تصمیم شورای شهر ممکن است ده‌ها‌میلیارد تومان جا به جا شود؛ یک عضو معمولی در یکی از این جابه جایی‌ها شاید بتواند به منافعی دست پیدا کند. با این اوصاف تصوری آرمانی است که در صورت مدیریت پایین به بالا و توسط مردم همه مسائل رفع می‌شود. در واقع درگیر یک تضاد و پارادوکس هستیم که بالا و پایین هر دو درگیر مشکلاتی منحصر به خود هستند، در عین حال گروه اجتماعی مسئول نیز نداریم.

در جامعه مدرن روی قشر تکنوبروکرات یا در اصطلاح فارسی خدمتگزاران کشوری تاکید می‌شود. آنها افرادی هستند که به شدت به ضوابط و چارچوب‌های بروکراسی پایبند هستند و به منافع ملی و سازمانی نسبت به منافع خود بیشتر توجه می‌کنند. قشرهای بروکرات در بسیاری از کشورهای دنیا آموزش ویژه می‌بینند. آنها طی این آموزش‌ها از منافع فردی خود فاصله گرفته و دارای یک نوع انضباط اداری می‌شوند و به ذهنشان خطور نمی‌کند که منافع خود را ارجح بدانند. سازمان امور اداری و استخدامی کشور در دهه شصت به ویژه بعد از جنگ یک قشر اداری منضبط تربیت می‌کرد، اما بر اساس برخی تحولات این کار متوقف شد. در شرایط کنونی برخی کارمندان انضباط ندارند، به راحتی از چارچوب‌های اداری و سازمانی تخطی می‌کنند و بروکراسی در کشور دچار مشکل شده است. وظیفه بروکراسی به ویژه در دولت اداره جامعه است و قواعد اداره جامعه در بروکراسی‌ها جریان پیدا می‌کند.

در حال حاضر بهترین شکل اداره جامعه با مشارکت سه یا چهار بخش دولت، جامعه مدنی، بازار و بخش خصوصی و بخش دانش یعنی دانشگاهیان و روشنفکران است. روشنفکران اگر مستقیما در اجرا دخالت نکنند می‌توانند حداقل ایده‌پردازی کنند. اگر جامعه را دست بازار بدهیم به دلیل نبود جامعه بازاری منضبط و عدم توجه به منافع مصرف‌کننده محصولاتی بی‌کیفیت و با قیمت بالا به دست مردم می‌رسد. در حالی که در بسیاری از مناطق دنیا در بازار همه مسائل دقیق سنجیده، ارزیابی و بها گذاشته می‌شود و بخش اقتصاد یک نهاد انضباط‌بخش است.

دولت و سازمان‌های غیر‌دولتی نیز نهادی انضباط‌بخش هستند، اما اگر هر یک از آنها به تنهایی و بدون نظارت دیگری فعالیت کنند امکان آن هست که جای انضباط بخشی، رعایت چارچوب و منافع ملی به منافع بخشی خود توجه کنند، دولت بدون در نظر گرفتن پیامدهای کار خود برای جامعه به منافع بخشی، افزایش قدرت دولتی و تحکیم بروکراسی دولتی توجه کند، بازار برای جلب بیشتر سود و مردم نیز برای گذران امور زندگی خود به نحوی دستخوش بی‌هنجاری شوند و جامعه را بی‌هنجاری احاطه کند. نقش دولت در ارتباط با شهرداری‌ها باید روشن‌تر و زمان امکان مداخله دولت در کار شهرداری مشخص شود.

دولت را نباید به چشم یک غریبه نگاه کرد، دولت منتخب مجلس است و مجلس نیز منتخب مردم است. بنابراین دولت یعنی مردم و در درون دموکراسی‌ها دولت بازنمایی مردم است، اما گاهی به دلیل نقص در دموکراسی دولت به‌طور کامل مردم را بازنمایی نمی‌کند. بنابراین باید با تعیین نقش دولت مردم در سطح ملی در درون شهر دیده شوند و در تصمیم‌گیری برای تهران باید منافع ملی دیده شود. برنامه جامع شهر تهران، نقشه جامع و برنامه توسعه جامع شهر را داریم. کشور نیز برنامه توسعه‌ای دارد، بنابراین مفاد آمایش سرزمین، توزیع جمعیت و فعالیت‌ها باید رعایت شود. اگر شهرداری تهران این مسائل را نادیده بگیرد پای دولت وسط می‌آید؛ دولت تامین‌کننده منافع ملی در سطحی وسیع است. شهرهای بزرگ گردش پولی زیادی دارند، هر چند که فقر و شکاف طبقاتی نیز در آنها دیده می‌شود.

راه‌حل استفاده از فضاهای شهری برای افزایش میزان گفت‌و‌گو و سطح مناسبات‌اجتماعی را چه می‌دانید؟

فضاهای شهری در واقع جغرافیایی سازنده متافیزیک شهر هستند. برخی از فضاهای شهری حکم نهاد اجتماعی دارند و علاوه بر فضا بودن مناسبات اجتماعی خاصی را نیز شکل می‌دهند و برخی قواعد رفتاری را تعیین می‌کنند. در شهر می‌توان از فضاهای ورزشی، فرهنگی و هنری و اجتماعی استفاده کرد و امکانی برای گرد هم آمدن مردم، ارتباط آنها و برقراری مناسبات اجتماعی فراهم کرد، زیرا در این فضاهای اجتماعی بیشترین امکان برای گفت‌وگوها فراهم می‌شود. شهرداری و شورا باید 10‌درصد از فضاهای ساخته شده را به نهادهای غیردولتی و انتفاعی واگذار کند تا آنها بتوانند در آن مکان‌ها فعالیت کنند.

اکنون به محض ورود به یک ساختمان تجاری همه فضای ساختمان را فروشگاه‌های مختلف و مغازه‌ها احاطه می‌کند، در حالی که بخشی از فضای ساختمان می‌توانست به فعالیت‌های غیرانتفاعی،اجتماعی و خیریه اختصاص یابد. در حال حاضر برخی از انجمن‌های علمی فضا برای تشکیل جلسات هفتگی خود ندارند. چرا از این میزان فضاهای شهری ساخته شده 10‌درصد آنها فضاهای اجتماعی نباشد؟ یک دهم فضاها باید به جامعه تخصیص داده شود. مکان‌هایی باید وجود داشته باشد تا افراد در آنها جای مقاصد‌ اقتصادی درباره مقاصد اجتماعی صحبت و تعامل کنند. با روند صعودی توسعه فضاهای تجاری، تهران به تدریج به یک بازار تبدیل می‌شود، در حالی که تهران در مرحله اول یک جامعه است. اکنون جامعه تنها در خانه‌های پایتخت‌نشینان خلاصه می‌شود. بازارهای سنتی متفاوت با بازارهای نوظهور و کنونی هستند؛ آنها در کنار جامعه هستند، بخشی از آن را تشکیل می‌دهند و مناسبات اجتماعی را بین افراد جامعه برقرار می‌کنند.

راه حل ایجاد یک درآمد پایدار شهری با صرف کمترین هزینه مالی و معنوی برای مردم را چه می‌دانید؟

در حال حاضر منابع مالی شهرداری از طریق ساخت‌و‌ساز و فروش تراکم به دست می‌آید. این کار به معنای فروش شهر و آینده آن و فروش حقوق شهروندی شهروندان نیز است. وقتی در یک کوچه 10 برج ساخته می‌شود همه فضاهای مشاع مانند کوچه، خیابان و میدان که به همه شهروندان تعلق دارند از آنها گرفته می‌شود. این واگذاری و فروش تراکم‌ها فروش حقوق شهروندی و سلامت شهروندان است و محیط‌زیست را به خطر می‌اندازد. تهران شهر بی‌پرنده می‌شود. باغات زیادی اطراف تهران و در شهر نابود شده یا در معرض نابودی هستند.

منابع مالی شهری باید از طریق عوارض و مالیات تامین شوند، شهروندان در قبال خدمات شهری به خانه‌های خود به شهرداری مالیات بپردازند و دولت باید به شهرداری‌ها کمک کند، زیرا او نیز در حال استفاده از زیرساخت‌ها و خدمات شهری است. نهادهای اقتصادی باید علاوه بر پرداخت مالیات به وزارت اقصاد به شهرداری نیز مالیات بدهند. بنابراین باید از طرق مختلف منابع مالی شهرداری را تامین کرد تا این سازمان ناچار به فروش تهران نشود.

تهران تمام شده؛ منتها افراد تصور می‌کنند که هنوز این شهر ظرفیت ساخت‌و‌ساز و توسعه دارد. واقعیت آن است که ظرفیت‌ها و امکانات این شهر تا حداکثر ممکن مورد استفاده قرار گرفته است. در این شهر محیط‌زیست، میراث‌فرهنگی، هویت‌شهری و حقوق‌شهروندی محترم شمرده نمی‌شود، بنابراین این شهر پایان یافته است. با اغراق در مشکلات شهری قصد داریم تغییر بینشی در مدیران شهری، شورای شهر و مردم در مورد اداره و نگاه به مسائل شهر به وجود بیاوریم تا بتوان شهر را به عنوان یک فضای زندگی اجتماعی مجددا احیا و ترمیم کرد. تهران باید تبدیل به کانونی برای زندگی مردم شود.

آیا می‌توان یکی از علل ایجاد و گسترش آسیب‌های اجتماعی را توسعه شتابان و ناموزون شهرها دانست؟

بله. بخش بزرگی از آسیب‌های اجتماعی به توسعه شتابان و ناموزون شهرها و بخشی دیگر به تغییر در الگوی اقتصادی روستاها و شهرهای کوچک برمی‌گردد. بعد از اصلاحات ارضی و صنعتی شدن مهاجرت زیاد از روستاها به شهرها آغاز شد. اکنون نیز شاهد موج جدید مهاجرت‌ها مانند مهاجرت‌های زیست‌محیطی و ناشی از بحران آب و مشکلات مربوط به محیط‌زیست هستیم. روستاییان به ناچار از محل‌های زندگی خود کنده شده و از روستاها به شهرهای کوچک و از شهرهای کوچک به کلانشهرها و از کلانشهرها به تهران می‌آیند. این افراد قشر حاشیه نشین را تشکیل می‌دهند.

این قشر از نظر فرهنگی از محیط ارگانیک خود کنده شده و از نظر اقتصادی فاقد منابع اقتصادی است، بنابراین در حاشیه‌شهرها تبدیل به نیرویی ناراضی، مطالبه گر و در عین حال دارای آشفتگی‌های ذهنی می‌شود. این افراد در عین حال که دیگر روستایی و عضو یک شهر کوچک و دارای ویژگی‌های اخلاقی و سنتی نیستند در مقابل فرهنگ‌شهری نیز احساس غربت کرده و نمی‌توانند خود را به عنوان یک عضو این فرهنگ و جامعه تثبیت کنند. شهروندان نیز او را به رسمیت نمی‌شناسند و به همین دلیل دچار بحران‌هویتی می‌شود. این بحران هویتی زمینه آسیب‌های اجتماعی را فراهم می‌کند. در واقع هنگامی که چیستی و هویت افراد متزلزل شد فرد می‌تواند دست به اقداماتی بزند که هرگز آنها را انجام نمی‌داد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha