«چرا می‌گن جراحی‌های ما بدون نوبت انجام می‌شه؟ سال گذشته برای یكی از جراحی‌ها من و پدرم از ٧ صبح تا ٧ عصر تو نوبت نشستیم تا تخت خالی شد، من یكی، دو تا عمل ندارم كه بخوام برای هر كدوم ١٢ ساعت منتظر خالی شدن تخت بمونم.» اینها صحبت‌های یكی از دختران مدرسه درودزن در واكنش به اظهارات سرپرست تیم پزشكی معالج این دانش‌آموزان است.

مسوولیت رسیدگی به وضعیت كسانی كه ١١ سال پیش كودكی شان قربانی سهل انگاری‌ها شد، با كیست؟

سلامت نیوز: «چرا می‌گن جراحی‌های ما بدون نوبت انجام می‌شه؟ سال گذشته برای یكی از جراحی‌ها من و پدرم از ٧ صبح تا ٧ عصر تو نوبت نشستیم تا تخت خالی شد، من یكی، دو تا عمل ندارم كه بخوام برای هر كدوم ١٢ ساعت منتظر خالی شدن تخت بمونم.» اینها صحبت‌های یكی از دختران مدرسه درودزن در واكنش به اظهارات سرپرست تیم پزشكی معالج این دانش‌آموزان است.

به گزارش سلامت نیوز، اعتماد نوشت: پزشك معالج دانش‌آموزان مدرسه درودزن در گفت‌وگویی كه خرداد ماه با «اعتماد» داشت از ارایه تسهیلات ویژه به آنها خبر داده و اعلام كرده بود تا جایی كه امكانات اجازه بدهد سعی می‌كنند روند درمان این دانش‌آموزان ادامه داشته باشد. بعد از انتشار این گفت‌وگو، سمانه یكی از دختران روستای درودزن كه در این حادثه آسیب دیده است، نكاتی را در خصوص صحبت‌های علی‌اكبر محمدی (سرپرست تیم درمان بچه‌های مدرسه درودزن) به «اعتماد» گفت. از هزینه‌هایی كه در این سال‌ها پرداخت كرده‌اند و همین‌طور ساعت‌هایی كه پشت در اتاق مسوولان منتظر مانده‌اند و در نهایت تنها چیزی كه دست‌شان را گرفته دعای خیر بوده و آرزوی بهبود و شاید هم وعده‌هایی كه هیچ‌وقت عملی نشده‌اند.

دكتر محمدی به این موضوع اشاره كرد كه این امكان برای بچه‌های مدرسه درودزن فراهم شده تا بدون نوبت جراحی‌های‌شان را هر زمانی كه بخواهند انجام دهند و با كارتی كه رییس دانشگاه علوم پزشكی برای‌شان صادر كرده هزینه فرانشیز بیمارستان هم برای‌شان رایگان است و همچنین طبق اعلام مسوولان وزارت بهداشت وقت تمامی درمان‌های این دانش‌آموزان به عهده وزارت بهداشت و آموزش و پرورش است، اما سمانه می‌گوید: «ما فقط هزینه بیمارستان رو پرداخت نمی‌كردیم. باقی هزینه‌ها با خودمون بود، حتی زمان تحریم‌ها زمانی كه نخ بخیه می‌خواستند به پدرهای ما می‌گفتند خودشان می‌رفتند از بیرون بیمارستان می‌خریدند. ما هر ماه لیزر انجام می‌دیم، همین لیزر با داروهایی كه بعدش باید استفاده كنیم در مجموع نزدیك به سه، چهار میلیون تومان هزینه داره و بیمه روستایی و عشایری فقط ماهی ٤٠٠ هزار تومان به ما پرداخت می‌كنه، با تمام اینها پرداخت هزینه‌های جانبی عمل‌های ترمیمی برای ما زیاد سخت نبود اما برای هزینه جراحی‌های زیبایی واقعا مشكل داریم. تنها خواسته ما هم از مسوولان همینه كه یك پزشك خوب معرفی كنند و یك بیمارستان خوب هم تقبل كند برای بحث بستری و جراحی ما، مشكلات بیمارستان دولتی خیلی زیاده و قبول كنید كه با این شرایط و بیشتر ٥٠-٤٠ بار بیهوشی بگیم برامون سخته كه فشار روانی قبل و بعد از عمل رو هم بخواهیم تحمل كنیم. از طرفی دكتر خلعتبری به من گفتن تو باید ٥ جراحی بینی انجام بدی تا بینی‌ات به حالت طبیعی برگرده، اما واقعا ما بعد از این پروسه طولانی توان اینهمه بیهوشی دوباره رو نداریم، می‌خواهیم پزشكی كار جراحی ما را انجام بده كه با كمترین میزان بیهوشی بیشترین نتیجه رو بگیریم. ما باید از پارسال عمل‌های زیبایی مان را شروع می‌كردیم، اما به دلیل بالا بودن هزینه‌ها و نبودن پزشك دست نگه داشتیم.»

سمانه می‌گوید: «هنوز هم بعد از ١١ سال هر وقت خودمو تو آینه نگاه می‌كنم زجر می‌كشم، هنوز هم مادرم عكس بچگی‌های من رو می‌گیره دستش گریه می‌كنه، تمام عكس‌های بچگی مو از دم دست مادرم برداشتم، هر بار عكسامو می‌بینه گریه می‌كنه، بعد از ١١ سال هنوز با موضوع كنار نیومده. اگر نسبت به ما احساس مسوولیت ندارند، نباید اینقدر سنگدل باشند كه نسبت به یك مادر بی‌تفاوت باشند كه بعد از ١١ سال هنوز دردش تازه است. من آنقدر كه مادرم زجر می‌كشه زجر نمی‌كشم. ناراحتی ما هم از اینه كه مادر و پدرمون اذیت می‌شن. ما نیاز به حمایت داریم. توقع داریم از مسوولان.» پای صحبت‌های هركدام از بچه‌های مدرسه درودزن كه می‌نشینیم بخشی از پازلی یازده‌ساله كامل می‌شود. هر كدام حر‌ف‌هایی دارند كه با بعضی اظهارات مسوولانی كه خبر از مرتب بودن همه‌چیز می‌دهند در تناقض است: «یكی از جراحی‌های من كه تو بیمارستان دولتی انجام شد، دكتری كه من خیلی بهشون اعتماد داشتم، آمدن ویزیت كردن و بعد عمل منو سپردن به دستیارشون و رفتن، من نمی‌خوام این اتفاق دوباره تو یك جراحی حساس‌تر برام بیفته. اگر تو بیمارستان خصوصی جراحی كنم نه مشكل تخت دارم و نه اینكه پزشك كار رو به دستیارش می‌سپره. شاید احساس مسوولیت بیشتری كنن. اصرار ما برای اینكه ادامه درمانمون تو بیمارستان خصوصی باشه به خاطر اینه كه هم خودمون و هم خانواده‌هامون بیشتر از این اذیت نشیم، من دوست ندارم پدر و مادرم بیشتر از این اذیت بشن. در مورد نوبت عمل كه دكتر محمدی گفتن، اصلا اینطوری نیست كه ما بدون نوبت عمل داشته باشیم، شاید دكتر محمدی از شرایط و مشكلات ما خبر نداشتند كه اینطور گفتن به شما.»


اما این تنها دغدغه بچه‌هایی كه این روزها منتظر اعلام نتایج كنكورند نیست: «به بچه‌هایی كه رشته فنی بودند و دانشجو شدن میگن كار شما ربطی به آموزش و پرورش پیدا نمی‌كنه چون دیگه دانش‌آموز نیستید، البته تو این چند سال هم آموزش و پرورش خیلی جدی پیگیر وضعیت ما نبودند.» از سمانه در مورد خبر استخدام‌شان در آموزش و پرورش می‌پرسیم و اینكه این امر چقدر محقق شده است و آنها چقدر تمایل به اشتغال در این مجموعه دارند: «آموزش و پرورش یك سهمیه برای استخدام ما در نظر گرفته كه اگر كار پیدا نكردیم در آموزش و پرورش مشغول كار بشیم. اما واقعیت اینه كه با این اتفاقی كه برای ما افتاده ما واقعا از فضای مدرسه و به‌طور كلی آموزش و پرورش فراری هستیم، نمی‌دونم پیش خودشون چی فكر كردن كه چنین تصمیمی گرفتن و اینقدر هم تو رسانه‌ها روی این موضوع مانور دادن.»
بعد از انتشار گزارش میدانی «اعتماد» از وضعیت دو نفر از دانش‌آموزان مدرسه درودزن، بسیاری از كسانی كه در جریان وضعیت و مشكلات آنها قرار گرفتند، خواهان ایجاد یا معرفی راهی بودند برای كمك به آنها، هر چند تا جایی كه امكان داشت سعی كردیم تا از مسوولان دولتی پیگیر اقدامات حمایتی باشیم، اما همچنان پیام‌هایی دریافت می‌كردیم كه مخاطبان بعد از مطالعه گزارش خواهان واریز كمك‌های نقدی برای كمك به تامین هزینه درمان دانش‌آموزان درودزن بودند. در خصوص این موضوع نظر سمانه را پرسیدیم و اینكه چطور این كمك‌ها را به سمت آنها و خانواده‌های‌شان هدایت كنیم، نظر سمانه و دیگر دانش‌آموزان مدرسه درودزن این بود كه: «ما دوست نداریم كسی به ما كمك مالی كنه، درسته كه خیّر هستند و دوست دارن كار خیر انجام بدن، خدا خیرشون بده، اما چون این اتفاق در مدرسه برای ما افتاده، ما وظیفه مسوولان دولتی می‌دونیم كه پیگیر درمان ما باشن. ما دوست نداریم، زیبایی و بهبود وضعیتمون رو مدیون كسی بدونیم، اما اگر مسوولان كاری برای ما انجام بدن وظیفه شون رو انجام داده‌اند. خود من اگر یك خیّر این كار رو انجام بده، تا آخر عمر احساس می‌كنم به من ترحم شده، من نمی‌خوام زیبایی خودم رو مدیون كسی بدونم. از مردمی هم كه می‌خوان به ما كمك كنن ممنونیم، خیلی جاها مردم اعلام می‌كنن كه می‌خوان كمك كنن، اما من دوست ندارم این اتفاق بیفته. درمان ما وظیفه مسوولان دولتیه و ما واقعا انتظار داریم بعد از این همه سال یك فكری برامون بكنن. ما از آقای روحانی به عنوان رییس‌جمهور توقع داریم، خیلی به ما می‌گن كه این اتفاق تو دوره آقای احمدی‌نژاد افتاده و نباید از این دولت توقع داشته باشید، اما به نظرم فرقی نمی‌كنه تو چه دوره‌ای این اتفاق افتاده. ما كه نباید تو این وضعیت بمونیم چون دولت قبلی دیگه نیست كه به وضعیت ما رسیدگی كنه، ما بچه این مملكتیم چه فرقی میكنه چه زمانی این اتفاق افتاده، ما توی خونه كه نسوختیم، تو مدرسه این اتفاق برامون افتاده.»
سمانه از تلاش‌هایی كه برای دیدار با مسوولان داشتند هم می‌گوید، از ساعت‌هایی كه با امید منتظر مانده‌اند تا مشكلات‌شان را خودشان به گوش مسوولان برسانند، اما: «سال‌های اول كه ما سوخته بودیم، رهبر معظم انقلاب آمده بودن شیراز و قرار بود در شاهچراغ سخنرانی داشته باشن، هر چقدر تلاش كردیم نتونستیم ملاقاتشون كنیم. با نماینده شهرمون (مرودشت) هم صحبت كردیم اما ایشون هم موفق نشدن وقت ملاقات بگیرن برامون. خیلی تلاش كردیم كه با رهبر معظم انقلاب ملاقات داشته باشیم، اما نتونستیم، من مطمئنم كه از وضعیت ما خبر ندارن، اگر از این موضوع خبر داشته باشن مطمئنم كمكمون می‌كنن. یك بار هم رییس‌جمهور آمده بودن شیراز برای افتتاح یكی از بیمارستان‌های صدرا، ما رفتیم كه از نزدیك ببینیمشون و بگیم كه درمانمون به خاطر مسائل مختلف متوقف شده، از هفت صبح تا پنج‌عصر منتظر موندیم اما موفق نشدیم آقای روحانی رو ببینیم، اما آقای نهاوندیان، رییس دفترشون رو دیدیم، مشكلمون رو گفتیم، در مورد توقف درمانمون گفتیم و اینكه امسال كنكوری هستیم و هیچ كمكی به ما نمی‌شه، در مورد اینكه شرایط ما طوری نیست كه بخواهیم مشكلات بیمارستان دولتی رو تحمل كنیم، تعداد جراحی‌های ما یكی دوتا نیست كه بخواهیم شرایط سخت رو تحمل كنیم. ضمن اینكه پزشك‌هایی كه ما بهشون اعتماد داریم، رفتن بیمارستان خصوصی و هزینه جراحی در بیمارستان‌های خصوصی هم از عهده خانواده‌های ما خارجه. آقای نهاوندیان به ما گفتند پیگیری می‌كنیم، اما در این چند ماهی كه از ملاقاتمون می‌گذره هیچ پیگیری نشده. فقط اینها نبود، آقای برومندی، نماینده مرودشت در مجلس، تا دو سه سال پیش از وضعیت ما خبر نداشتن، ما نامه‌نگاری كردیم و وضعیتمون رو براشون گفتیم، بعد از هماهنگی‌هایی كه آقای برومندی انجام دادن، تونستیم جلسه‌ای با معاون وزیر بهداشت داشته باشیم. به ما گفتن هر امكاناتی لازم باشه براتون تامین می‌كنیم و حتی اگر دستگاهی لازم باشه برای تسریع روند درمان شما تهیه می‌كنیم، ما گفتیم ما فقط یك پزشك مجرب می‌خواهیم كه بتونه با خطای كم، جراحی‌های ما رو انجام بده.»
١١ سال می‌گذرد از حادثه تلخی كه ٨ نفر از بچه‌های روستای درودزن تجربه كردند. حالا این دانش‌آموزان سال‌ها از حادثه دور شده‌اند، قد كشیده‌اند، دانشجو شده‌اند، اما سایه حادثه روی زندگی‌شان سنگینی می‌كند، پریسا برای گرفتن گواهینامه با مشكل مواجه شده، انگشت‌هایش در كلاس دوم دبستان جا مانده و حالا افسر راهنمایی و رانندگی می‌گوید كه پریسا از نظر او توان كنترل فرمان اتومبیل را ندارد. سمانه از چشمه اشك مادرش می‌گوید كه بعد از ١١ سال هنوز از زخمی تازه در عمق جانش می‌جوشد و آرام نمی‌گیرد. نرگس با ماسك در اجتماع حاضر می‌شود و هنوز با شرایطش كنار نیامده، اما در سوی دیگر ماجرا مقصران این حادثه دیگر در راس كار نیستند. مدیران تغییر كرده‌اند، وزیر هم همین‌طور، پیگیری‌ها رنگ باخته، هر چه بچه‌ها شرایط‌شان را برای مسوولان امروزی توضیح می‌دهند جز وعده پیگیری و رسیدگی نمی‌شنوند و كسی نمی‌داند امروز مسوولیت رسیدگی به وضعیت كسانی كه ١١ سال پیش كودكی شان قربانی سهل انگاری‌ها شد، با كیست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha